درود
به مناسبت 10 سالگی Assassin's Creed
10 سال پیش در همچین روزی اولین نسخه Assassin's Creed منتشر شد. این تاپیک جهت اینه که خاطرات 10 سال رو مرور کنیم و حتی بحث بشه که کدوم نسخه ها کارکتر ها رو بیشتر علاقه دارید و چرا ؟
ادامه یه سری توضیحات مختصر در مورد نسخه های اصلی سری به ترتیب انتشار هست و اگر جای تاپیک باید عوض شه، لطفا خود مدیریت این کار رو انجام بده. با تشکر
=================================
Assassin's Creed (2007)
10 سال پیش اولین نسخه Assassin's Creed منتشر شد. بازیی که در همون روز های اولیه تمام توجه ها رو به خودش جلب کرد. معرفی که فضای جدید و گرافیک فوق العاده متفاوتی رو نشون میداد. یه بازی جدید با مخفیکاری بالا که در قرن 12 و دوران جنگ های صلیبی جریان داشت. با معرفی Hidden Blade و مخفی شدن بین جمعیت و ... بازی به سرعت محبوبیت بالایی پیدا میکرد. بازی اون زمان زیر نظر کارگردانی Patrice Desilets و تهیه کنندگی Jade Raymond در حال توسعه بود. اون زمان مجله OPM مصاحبه ای رو داشت که ایده بازی اولین بار چطور ایجاد شده ؟ که Patrice جواب داد:
"در کالج روی فرقه های مخفی تحقیق میکردم که به یه گروه ایرانی برخوردم که خودشون رو اساسین میخوندند. اون موقع جمله معروفشون توجه من رو جلب کرد:
Nothing was true and everything was permitted
که یعنی دنیا یک تصور هست. و اگر شما خودتون رو به اندازه کافی آموزش بدید میتونید این تصور رو ببینید و ازش استفاده کنید. یعنی هیچ مرزی دیگه شما رو احاظه نمیکنه. در واقع جمله یعنی هیچ چیز اون طور که به نظر میاد نیست."
در واقع این تولد Assassin's Creed بود. اما همه چیز به کشتن سران جنگ صلیبی ختم نمیشد و موضوعات افسانه ای مثل تیکه های بهشتی و ... پشتوانه بازی رو جوری تنظیم کردن که هرکسی رو جذب میکرد. اما بعد از عرضه بازی شاید همه چیز در بهترین حالت نبود و خیلی ها به این موضوعات اشاره کردن. مهمترین این مشکلات، عدم تنوع بازی و ماموریت ها بود. به حدی که بعد از یه مدت به شکل خسته کننده میشد. اما منحصر به فرد بودن داستان و فضای بازی به حدی بود که پایه سری شد که تا به امروز ادامه داشته.
Assassin's Creed 2 (2009)
دو سال بعد نسخه دوم سری معرفی و عرضه شد. Assassin's Creed 2 از هر نظری فوق العاده موفق عمل کرد. نه تنها پتانسیل بازی جهت تغییر در فضا و رفتن به زمان های دیگه رو نشون داد، بلکه وسعت بازی چند برابر شده بود. دنیایی که برخلاف نسخه قبلی زنده بود و به حدی تنوع داشت که تا مدت ها خسته کننده نباشه. اضافه شدن ارتقا وسایل و انواع و اقسام سلاح های مختلف و ساخت ویلا و ... باعث شد تا بازی بازخورد خیلی مثبتی داشته باشه. داستانی که در یه اقدام جالب به دوره رنسانس رفت و فضای اون دوران و شهر ها رو به حدی فوق دقیق درآورد که هیچ راهی جز ستایش بازی نذاشت.
Assassin's Creed: Brotherhood (2010)
با وجود به شدت کامل شدن AC2، اما Brotherhood شاید از نظر خیلی تبدیل به بهترین عنوان سری شد. بازی هنوز ادامه داستان شخصیت نسخه دوم Ezio بود که حالا پخته تر شده بود. مکان بازی به رم رفته بود. و تفاوت های عمده ایجاد کرد که باعث بالا رفتن محبوبیت بالای بازی شد. اضافه شدن ساخت گروه و دستور دادن به اعضای گروه، نبرد روی اسب، اسلحه های جدید تر و مرگبار تر، ساخت بسیار پر جزئیات رم و وجود هزاران ماموریت و کار متفاوت که میتونست برای مدت ها هرکسی رو سرگرم کنه. همین مسائل باعث شد تا Brotherhood تبدیل به یکی از بهترین های سری شود.
Assassin's Creed: Revelations (2011)
Revelations سومین نسخه ای بود که داستان اتزیو رو پیش میبرد و هنوز بر مبنای نسخه دوم ساخته شده بود. بازی همچنان نکات مثبت نسخه های قبلیش رو ادامه میداد. اما نوآوری های اضافه شده مثل فتح محل و قلاب و ... مواردی نبودن که بازی بتونه خودش رو متمایز کنه. تا این زمان دیگه سیستم بازی و پازل ها و این موارد تکراری شده بودن و بازی با وجود مثبت بودن اما نتونست موفقیت قبلی رو تکرار کنه. درواقع بازی به یه نفس تازه و تغییر ایجاد داشت و نشون میداد ادامه روند Assassin's Creed 2 دیگه امکان پذیر نیست.
Assassin's Creed 3 (2012)
یک سال بعد نسخه سوم بازی که از زمان Brotherhood در دست ساخت بود انتشار پیدا کرد. نسخه که قرار بود داستان سه گانه دزموند رو به اتمام برسونه و انتظارات زیادی ازش میرفت. اما بازی به شدت با بزخورد منفی طرفدار ها روبرو شد. چرا ؟ چون مواردی که بازی رو تبدیل به Assassin's Creed کرده بودن، تقریبا حذف شن. محل بازی به دوران جنگ داخلی آمریکا و شخصیت جدیدش Connor رفته بود. دیگه خبری از شهر های پرجزئیات و بالا رفتن از دیوار ها نبود. بلکه محیط های باز جنگلی و شهرهای کوچک تر جای نسخه های قبلی رو گرفته بودن. مسلما برای ادامه سری تغییرات لازم بود، اما این چیزی نبود که خیلی ها انتظار داشتند. در کنار این موارد بازی خیلی از انواع و اقسام ماموریت ها رو نداشت و شخصیت بازی تا حد زیادی نسبت به قبل بدون عمق و ضعییف تر ساخته شده بود که صدای خیلی ها رو در آورد. با تمام این تفاسیر AC3 سه گانه درموند رو به پایان رسوند.
Assassin's Creed 4: Black Flag (2013)
عدم موفقیت نسخه سوم و انتقاد های زیاد باعث شد تا Ubisoft درست یکسال بعد نسخه چهارم رو معرفی کنه. این اولین بار بود که اسم افرادی مثل Ashraf Ismail و Jean Guesdon شنیده شد. با وجود متفاوت بودن نسخه چهارم، اما خوش ساخت بودن بازی به حدی رسید که بازخوردهای فوق العاده مثبتی رو داشت. درست بود که بازی بیشتر از Assassin's Creed بودنريال یک بازی در مورد دزدان دریایی بود. اما مکانیزم گیم پلی، داستان و شخصیت پردازی به حدی خوب و کامل بود که به شدت مورد استقبال قرار گرفت. بازیی که ساعت های دوباره میتونست خیلی ها رو سرگرم کنه و در کنار این های موسیقی Brian Tyler رو هم میشه اشاره داشت که فوق العاده به جو بازی کمک کرد. برای اولین بار شاید داستان بازی در مورد شخصیتی بود که اول به دنبال سود خودش بود و سپس با روند فوق العاده داستان تبدیل به عضوی از فرقه Assassin شد. این موفقیت ها بود که از همون زمان باعث شد Ubisoft آینده سری رو به دست این سری بسپره. بازیی که بعده های Assassin's Creed Origins نامیده شد.
Assassin's Creed Unity (2014)
با شروع نسل جدید مسلما Assassin's Creed از هر بعدی نیاز به تغییر داشت. سال 2014 بود که اولین عنوان Assassin's Creed با اسم Unity برای نسل جدید عرضه شد. بازیی که Co-op رو مانور زیادی روش میداد و دوران انقلاب فرانسه جریان داشت. از بعد گرافیک ظاهری، تغییرات به حدی بود که میشد نسل جدید رو تو خیلی از جاهای بازی دید و زنده بودن محیط پاریس به خوبی فضای انقالاب فرانسه رو انتقال میداد. اما مشکلات عمده تکنیکی در زمان عرضه، شخصیت پردازی به نسبت ضعییف Arno و داستان نه چندان جالب تا حد زیادی جلو موفقیت Unity رو گرفت. هرچند در ادامه با آپدیت های متعدد مشکلات تکنیکی تا حدی حل شد و با DLC ـه داستانی Dead Kings شخصیت آرنو بسیار بهتر شده بود. اما به قول معروف Damage was already done و برا درست کردن بازی دیر شده بود.
Assassin's Creed Syndicate (2015)
Syndicate بعد از مشکلات Unity درست یکسال بعد عرضه شد و در دوران لندن ویکتوریا جریان داشت. برای اولین بار بازی دو شخصیت قابل بازی مذکر و مونث داشت که هرکدوم تو روش خودشون کارایی داشتن. بازی برپایه Unity بود و برای حل مشکلات تکنیکی به عقیده خیلی ها به نسبت افت کرده بود. اما نداشتن مشکلات تکنیکی باعث شد تا با دید مثبت تری به بازی نگاه کرد. هرچند بازی عمق کمی در گیم پلی داشت و داستان و شخصیت ها خیلی از طرفدارهای سابق رو جذب نکردن. البته این تفاوت عقیده همیشه در مورد Syndicate وجود داشته و من اینجا شاید تجربه خودم روی این متن تاثیر داشته باشه.
Assassin's Creed Origins (2017)
سری در سال 2016 بعد از مدت ها اولین سالی بود که هیچ نسخه ای از AC عرضه نشد. Ubisoft اون زمان عنوان کرد که نسخه جدید AC که قرار بود تغییرات زیادی داشته باشه، هروقت آماده باشه نمایش داده میشه. سال 2017 رسما نسخه جدید بازی توسط Ubisoft Montreal معرفی شد. بازیی که تغییرات عمده ای نسبت به نسخه های پیشین داشت و به مصر دوران بطلمیوس ها قبل از حمله جمهوری رم رفته بود. بازی به شدت Open world تر شده بود، المان های RPG نقش پررنگ تری گرفتند، داستان های فرعی چزئیات بسیار زیادی پیدا کردند و سیستم بازی و نبردها هم دچار تغییرات زیادی شدند. Origins بازی هست که ساعت میتونه هرکسی رو سرگرم کنه. تقریبا پرچزئیات ترین محیط نسل، و وجود انواع و اقسام آزادی عمل ها و کارهای متفاوت بازی رو تبدیل به یکی بهترین ها در سری کرده. البته شاید اگر سیستم نبرد بازی کمی بیشتر روش کار میشد، نتیجه بهتری میگرفتن. اما Origins بدون شک پایه مستحکم و کاملا مثبتی هست برای نسخه های بعدی سری.
=================================
شخصیت ها:
Altair: شخصیتی مرموز و تقریبا بدون دیالوگ که در نسخه اول معرفی شد. اما با وجود نبود عمق داستانی زیاد برای الطیر، همه منحصر به فرد بودن و مرموز بودنش باعث شد تا طرفداران زیادی در سری داشته باشه.
Ezio: شخصیت نسخه دوم که از زمان تولد تا دوران پیری رو در سه نسخه مشاهده کردی. فردی که پرد و برادرش رو از دست داد و تبدیل به یک اساسین شد. اما در ادامه باز هم پیشرفت میکرد و تبدیل به یکی از لیدرهای اساسین ها و اسطوره های فرقه شد. در این بین کمک زیادی از افرادی مثل داوینچی و ... هم داشت که خود به خود به عمق داستانی سه گانه Ezio اضافه میکردن. اما خب این سه نسخه به حدی روی شخصیت اتزیو کار کرد که شاید تا مدت های کارکتری در سری نتونه جاش و محبوبیتش رو بگیره
Connor: احتمالا کانر شخصیتی هست که کمترین محبوبیت رو بین تمام کارکتر ها داره. عمق داستانی ضعییف و شخصیت پردازی نه چندان جالب کانر باعث شد تا کلا زود از یاد بره.
Edward Kenway: کارکتر اصلی نسخه چهارم که به عنوان یک دزد دریایی وارد بازی شد و برای منفعت خودش کشتی به دست آورد و از اسم اساسین ها استفاده کرد. اما روند داستانی و شخصیت پردازی نسخه چهارم به حدی خوب بود که بیشتر طرفدارها تبدیل شدنش در انتهای بازی به یک اساسین رو با انگیزه های متفاوتش قبول میکردن
Arno Dorian: آرنو کسی که پدرش کشته شد و توسط یکی از تمپلار ها بزرگ شد. روند داستانی Unity هم به گونه ای بود که زیاد جای علاقه برای آرنو در بین طرفدار ها نذاشت. هرچند dlc ـه Dead Kings در پخته تر شدنش تاثیر به سزایی داشت.
Jacob and Evie Frye: خواهر و برادر های "فرایی" که متفاوت ترین شخصیت ها در تمام سری بودن. اما دقیقا مثل خود Syndicate این دو هم بین طرفدارهای سری موافق ها و مخالف های خودشون رو دارن که بهتره از نظر دید من چیزی نوشته نشه تو پست اول
Bayek: شخصیت نسخه Origins که به دلایل مسائلی داخل اسپویل قرار میگیره. اگر بازی رو تموم نکردید به هیچ عنوان متن رو نخونید:
بایک شاید بشه گفت یکی از بهترین شخصیت های سری هست. برخلاف نسخه های قبلی که همه اساسین ها از اول ناشناخته بودن در بین مردن، بایک از افرادی بود که به عنوان یک Medjay (مجای - محافظ فرعون ها در حکومت باستانی مصر) وارد بازی شد. در بین تمام مردم شناخته میشد و با روند داستانی به مرور تبدیل به شخصیت تاریک تری شد و سرانجام فرقه اساسین ها رو در مصر راه انداختن. این زمانی بود که دیگه تو تاریکی کار میکردن و کسی نمیشناختشون. شاید یکی از بهترین و متفاوت ترین روند های پخته شدن یه شخصیت بوده باشه از نظر من البته.