همین مشکل رو کارگردان تو باربریان هم داشت . اونجا هم شروع فیلم فوق العاده گیرا و و خوب بود زمانی که فیلم میره سراغ ساب پلات شخصیت AJ با بازی جاستین لانگ فیلم یک دفعه از اون فضای تاریک و تیره شب تو اکت اول میپره تو فضای شاد و شوخی های مسخره و جریان me too و ماجرای میساجنیست بودن شخصیت جاستین لانگ. یعنی یک بخش اعظمی الکی وقت گرفته میشه برای پرداخت بیخود حول و حوش شخصیتی که میشه همه ابعادش رو تو 5 دقیقه خلاصه کرد.
اینجا هم ما با سه شخصیت پلیس ، معتاد و مدیر مدرسه طرف هستیم که به جز مدیر مدرسه (تا حدودی) هر سه شخصیت نیازی به نمایش و شخصیت پردازی ندارن.
انگار کارگردان می مونه چیکار کنه یک دفعه از مسیر اصلی داستان میپره میره جاده خاکی و الکی که تو فرعی میمونه لحظه اخر برمیگرده مسیر اصلی . کلی هم وقت الکی تلف میکنه.
در عوض این وقت برای شخصیت پردازی اون سه نفر بایستی معطوف به پرداخت شخصیت زن جادوگر بشه. که از کجا اومده هدفش چیه و ....
ولی بخش پایانی فیلم خیلی سریع و بعضا هندی وار پیش میره

تا جایی که عملا بیشتر خنده اتون میگره تا حس ترس بهتون دست بده.
کارگردان نمی تونه فضای ترسی که تو بخش اول ساخت تو پایان بندی به مخاطب القا کنه و فیلم تبدیل به کمدی خالص میشه

دقیقا از جایی که باید با ورود به خونه منتظر شدت گرفتن ترس بشیم فیلم پس رفت میکنه و ناامید کننده ظاهر میشه.
از طرفی پلات هول های زیادی تو فیلم هست مثل بیخیال بودن پلیس نسبت به اون مدیر مدرسه که تبدیل به زامبی شد یا اینکه نگه نداشتن جولیا گارنر و جاش برولین تو بازداشتگاه برای بازجویی و ازادی سریعشون، پیدا کردن محل اختفای بچه توسط جاش برولین با کشیدن فقط دو تا خط

اینکه پلیس تو بازجویی متوجه نشده بابای اون پسر مثل زامبی ها نشسته بوده و هیچ سوالی ازش نپرسیدن

پیگیر نشدن زن جادوگر برای فهمیدن نتیجه حمله مدیر مدرسه به معلم(جولیا گارنر)