اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.
لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید
سال 2024 است؛ فناوری در صنعت سینما به بالاترین سطح پیشرفت رسیده است؛ سریالهای هالیوودی از بهترین بدلکاران و هنرمندان برای خلق سکانسهای اکشن هیجانانگیز استفاده میکنند؛ سپس در پرده نقرهای ما میبینیم در فیلم «آرگایل» جلوههای ویژه در حد کیفیت آثار دستهسومی خاورمیانه است؛ «آرگایل» به مدت دو ساعت شما را زجر میدهد تا بگوید «برایس دالاس هاوارد» با آن اضافه وزن کورکنندهاش و چهره ملوسش، یک جاسوس دوجانبه حرفهای است؛ حال آنکه میزان پلات توییستها به قدری در فیلم مذکور بالا است که به فرم داستان و مسیر ساده قصه آسیب میزند؛ کدام تئوریسن گفته که داشتن پلات توییستهای فراوان به قصه نویسنده اعتبار میدهد؟ پس روابط شخصیتها چه؟ پس بکگراندهای منطقی کجاست؟ پس افت و خیز کجاست؟ «آرگایل» حتی به مفهوم Parody هم توهین میکند.
سال 2024 است؛ فناوری در صنعت سینما به بالاترین سطح پیشرفت رسیده است؛ سریالهای هالیوودی از بهترین بدلکاران و هنرمندان برای خلق سکانسهای اکشن هیجانانگیز استفاده میکنند؛ سپس در پرده نقرهای ما میبینیم در فیلم «آرگایل» جلوههای ویژه در حد کیفیت آثار دستهسومی خاورمیانه است؛ «آرگایل» به مدت دو ساعت شما را زجر میدهد تا بگوید «برایس دالاس هاوارد» با آن اضافه وزن کورکنندهاش و چهره ملوسش، یک جاسوس دوجانبه حرفهای است؛ حال آنکه میزان پلات توییستها به قدری در فیلم مذکور بالا است که به فرم داستان و مسیر ساده قصه آسیب میزند؛ کدام تئوریسن گفته که داشتن پلات توییستهای فراوان به قصه نویسنده اعتبار میدهد؟ پس روابط شخصیتها چه؟ پس بکگراندهای منطقی کجاست؟ پس افت و خیز کجاست؟ «آرگایل» حتی به مفهوم Parody هم توهین میکند.
فیلم شروع فوق العاده ای دارد . ترکیب فرانکشتین و پینوکیو با سبک بصری خاص جذاب از آب در اومده . به طوری که انگار نسخه ای مدرن از فرانکشتاین رو داریم می بینیم که نحوه درام پردازی فیلم و سریال های امروزی رو به کار گرفته . به طوری که تا میانه فیلم با خودم فکر می کردم یعنی گیلرمو دل تورو و مگی جیلنهال که هر دو در حال ساخت نسخه های متفاوتی از فرانکشتاین هستن چه چیز جدیدی قراره بعد لانتیموس و فیلم اش نشان بدن . تا این که رفته رفته کلا ماجرا به سمت متفاوتی رفت . فیلم با ورود مارک رافالو رنگ و بویی تازه می گیره اما از اواسط فیلم دیگه میزنه جاده خاکی و تبدیل میشه به همون چیزی که این روزا باب شده . یک اثر مردستیز افراطی با پیام های مزخرف و مصداق کامل toxic femininity
کودک معصوم فیلم در کالبد زنی زیبا مورد سو استفاده قرار می گیره و تنها راه استقلال و قوی شدن اش فا*ح*ه شدن و همبستر شدن با همجنس سیاه پوستشه . سپس مرد بتا وارد داستان میشه که به ظاهر عاشقه اما ضعیف و منفعله . سپس فا*ح*ه خانم ما با عقل ناقص اش به ناگه وارد پزشکی شده و برای خود سری در سرها در میاره . و در سکانس کثافت پایانی لانتیموس به میسترس های روانی (زنانی که مردان رو برده جنسی می کنن ) حال میده و سکانس مورد علاقه اشون رو به نمایش می گذاره. زنان در راس قدرت . مرد بتا مثل نوکر به دستبوسی بانو می آید و ازش برای امور اداری اجازه می گیرد و از کادر خارج می شود . و مرد بد داستان چاردستو پا بع بع می کند
شخصیت پردازی ها تا جایی که فیلم تبدیل به تریبون تبلیغاتی نشده موفق جلو میره . اما در کل مشکلات زیادی داره . جز اما استون و تا حدی ویلم دفو بقیه شخصیت ها کاریکاتور های تک بعدی هستن . کاراکتر مارک رافالو بدون منطقه و شاید تضاد های شخصیتی اش منجر به خلق سکانس های کمیک مد نظر کارگردان شده باشه اما از یک جا به بعد آزار دهنده است و در میانه هم که کلا رها میشه .بقیه شخصیت ها هم که رسما حکم هویج رو دارن
فیلم از نظر بصری موفق است . سکانس های جذابی دارد .البته که سکانس های کرینجی و عجیب که امضای کارگردانه رو هم داره . یک جورایی انگار وس اندرسون با پازولینی در ساخت یک فیلم همکاری کرده باشن . بازی ها عالی هستن . اما استون برای نقش سنگ تمام گذاشته و ابایی ندارد اون پرسونای مشهورش رو کاملا تخریب کند . مارک رافالو هم به خوبی از استعداد های کمیک اش در خلق شخصیتی در ظاهر قوی اما در باطن داغون استفاده می کنه . اما برای من شخصا بهترین بازیگر فیلم ویلم دفو است . دفو در این جا تلاشی برای خودنمایی نمی کند و با وجود گریم منحصر به فردش سعی می کند صرفا نقشی که بهش داده شده رو اجرا کنه و خود فیلم نیز با وجود پتانسیل هایش خیلی به شخصیت نمی پردازد . اما دفو به حدی کاراکتر رو باورپذیر می کند که پیگیری سرنوشت اش از شخصیت اصلی مهم تر می شه
جالبه امسال در سینما دو فیلم کرینجی داشتیم که برای من شخصا پا رو فراتر از خط قرمز ها گذاشت یکی همین فیلم و یکی saltburn که البته در نقدم خیلی به بخش های سمی اش اشاره نکردم اما قشنگ مشخص بود کارگردانش مشکلات روانی داشته . اما خودم به نظرم تحمل سکانس های کرینجی فیلمی مثل سالت برن قابل تحمل تر بود تا تحمل القای مفاهیم سمی داخل این فیلم
در کل بیچارگان فیلمی خوشساخت و قوی است که درونمایه ای ضعیف و تاکسیک دارد . و اصلا در حد تمجید هایی که شده نیست . قطعا نمایش مفاهیم سمی اش در تحویل گرفته شدنش نقش بسزایی داشته
فیلم شروع فوق العاده ای دارد . ترکیب فرانکشتین و پینوکیو با سبک بصری خاص جذاب از آب در اومده . به طوری که انگار نسخه ای مدرن از فرانکشتاین رو داریم می بینیم که نحوه درام پردازی فیلم و سریال های امروزی رو به کار گرفته . به طوری که تا میانه فیلم با خودم فکر می کردم یعنی گیلرمو دل تورو و مگی جیلنهال که هر دو در حال ساخت نسخه های متفاوتی از فرانکشتاین هستن چه چیز جدیدی قراره بعد لانتیموس و فیلم اش نشان بدن . تا این که رفته رفته کلا ماجرا به سمت متفاوتی رفت . فیلم با ورود مارک رافالو رنگ و بویی تازه می گیره اما از اواسط فیلم دیگه میزنه جاده خاکی و تبدیل میشه به همون چیزی که این روزا باب شده . یک اثر مردستیز افراطی با پیام های مزخرف و مصداق کامل toxic femininity
کودک معصوم فیلم در کالبد زنی زیبا مورد سو استفاده قرار می گیره و تنها راه استقلال و قوی شدن اش فا*ح*ه شدن و همبستر شدن با همجنس سیاه پوستشه . سپس مرد بتا وارد داستان میشه که به ظاهر عاشقه اما ضعیف و منفعله . سپس فا*ح*ه خانم ما با عقل ناقص اش به ناگه وارد پزشکی شده و برای خود سری در سرها در میاره . و در سکانس کثافت پایانی لانتیموس به میسترس های روانی (زنانی که مردان رو برده جنسی می کنن ) حال میده و سکانس مورد علاقه اشون رو به نمایش می گذاره. زنان در راس قدرت . مرد بتا مثل نوکر به دستبوسی بانو می آید و ازش برای امور اداری اجازه می گیرد و از کادر خارج می شود . و مرد بد داستان چاردستو پا بع بع می کند
شخصیت پردازی ها تا جایی که فیلم تبدیل به تریبون تبلیغاتی نشده موفق جلو میره . اما در کل مشکلات زیادی داره . جز اما استون و تا حدی ویلم دفو بقیه شخصیت ها کاریکاتور های تک بعدی هستن . کاراکتر مارک رافالو بدون منطقه و شاید تضاد های شخصیتی اش منجر به خلق سکانس های کمیک مد نظر کارگردان شده باشه اما از یک جا به بعد آزار دهنده است و در میانه هم که کلا رها میشه .بقیه شخصیت ها هم که رسما حکم هویج رو دارن
فیلم از نظر بصری موفق است . سکانس های جذابی دارد .البته که سکانس های کرینجی و عجیب که امضای کارگردانه رو هم داره . یک جورایی انگار وس اندرسون با پازولینی در ساخت یک فیلم همکاری کرده باشن . بازی ها عالی هستن . اما استون برای نقش سنگ تمام گذاشته و ابایی ندارد اون پرسونای مشهورش رو کاملا تخریب کند . مارک رافالو هم به خوبی از استعداد های کمیک اش در خلق شخصیتی در ظاهر قوی اما در باطن داغون استفاده می کنه . اما برای من شخصا بهترین بازیگر فیلم ویلم دفو است . دفو در این جا تلاشی برای خودنمایی نمی کند و با وجود گریم منحصر به فردش سعی می کند صرفا نقشی که بهش داده شده رو اجرا کنه و خود فیلم نیز با وجود پتانسیل هایش خیلی به شخصیت نمی پردازد . اما دفو به حدی کاراکتر رو باورپذیر می کند که پیگیری سرنوشت اش از شخصیت اصلی مهم تر می شه
جالبه امسال در سینما دو فیلم کرینجی داشتیم که برای من شخصا پا رو فراتر از خط قرمز ها گذاشت یکی همین فیلم و یکی saltburn که البته در نقدم خیلی به بخش های سمی اش اشاره نکردم اما قشنگ مشخص بود کارگردانش مشکلات روانی داشته . اما خودم به نظرم تحمل سکانس های کرینجی فیلمی مثل سالت برن قابل تحمل تر بود تا تحمل القای مفاهیم سمی داخل این فیلم
در کل بیچارگان فیلمی خوشساخت و قوی است که درونمایه ای ضعیف و تاکسیک دارد . و اصلا در حد تمجید هایی که شده نیست . قطعا نمایش مفاهیم سمی اش در تحویل گرفته شدنش نقش بسزایی داشته
درود بهترین نقدی بود که می شد به این فیلم داشت
به شدت از اواسط به بعد شعار زده میشه
به منه جنس مرد تا حد زیادی توهین کرده
اوج وقاحت اش هم همبستر شدنش با زن سیاه پوست بود.
حیف از این بازیگرها و این کارگردان که افتادن دنبال تبلیغات این مزخرفات
ايده جالب ولى تكرارى كه حاصل آميزش پينوكيو و فرانكنشتاين بود كه از نظر بصرى واقعا زيباس ولى هر چى جلو ميره برخلاف چيزى كه فيلم در ابتدا وعده ميده لحظه به لحظه بى محتوا تر ميشه و از همه مهم تر اينكه اصلا اون روند ملموس شكل گيرى شخصيت اصلى و تحولش رو درست نميبينيم.
و در نهايت هم وارد شعار دادن و كليشه هاى رايج اين روزا ميشه!
" This is not a love story, it's a story about love "
میخواستم 7 یا 7.5 بدم ولی بخاطر اینکه از چارچوب فیلم های هم سبکش خارج شده بود 8 دادم. سناریویی که خیلی از ما ها باهاش آشناییم. روابطی که از اول مشخص هست به جایی نمیرسه ولی با امید اینکه "شاید به مرور زمان نظرش عوض بشه" وارد تابستان زندگیمون می شیم و صدمون رو میذاریم آخرشم ضربه میخوریم. نادیده گرفتن رد فلگ ها و امید های واهی که روز به روز تخیلاتمون رو تغذیه میکنه و یک روزی سرتو میگیری پایین و میبینی زیر پات خالیه و شروع میکنی به سقوط.
فیلم در شروعش خودش پایان داستان رو میگه و مخاطب به امید فهمیدن عامل این اتفاقات تا آخرش پاش میشینه ولی تهشم جواب درستی نمیگیره. شاید هدف و زیبایی فیلم به همینه، تجربه دوباره چیزی که خیلی هامون قبلا دردش رو کشیدیم و هیچوقت نفهمیدیم چرا.
«جایی برای لزبینها نیست» ایتن کوئن ساده، سطحی و پیشپاافتاده است؛ مولف همچنان دست از مککافین برنمیدارد و بدون آن عملاً نمیتواند قصه بنویسد؛ شخصیتها همان پرسوناژهای کهنه کوئنها هستند؛ «جیمی» (مارگارت کوالی) همان نیکلاس کیج Raising Arizona است که با «مارین» (گرالداین ویسونافن) که خود همان کارآگاه اتوکشیده فارگو است، با هم آمیزش میکنند؛ نه میخنداند و نه سورئال و نه Fever Dream آن افشا میشود؛ امیدوارم ایتن و جوئل دوباره با همدیگر فیلم بعدیشان را تولید کنند، چون تراژدی مکبث جوئل هم تعریفی نداشت!
500.Days.Of.Summer
5 از 10
نه اینکه فیلم بدی باشه ولی برای منی که شاهکارهایی چون انیمه "نام تو" و البته شاهکار بینظیر "بخت پریشان" رو دیدم فیلمی به مانند 500 Days of Summer حرفی برای گفتن ندارد.
درام سنگین فلسفی میخوایید اگر اون دو شاهکار که نام بردم رو ندیدید ببینید.
The.Teachers.Lounge.2023
6 از 10
همه امتیازات به مفهوم فیلمنامه ریخته میشه. ولی بازی بازیگران براحتی افت 4 امتیازی گرفت. وقتی به یک مدرسه به عنوان جامعه نگاه شود وقتی آنجا دزدی اتفاق میفتد اتفاقات فیلم به عنوان فروپاشی مدرسه طعنه به تاثیر دزدی در جامعه میپردازد و مفاهیم زیادی پیدا میکند.
Killers.of.the.Flower.Moon.2023
3 از 10
من نمیدونم مثلا بعضیا چطور میان میگن همچین فیلم هایی شاهکار هستن در صورتی که حتی به نظر من نمیشه اینا رو در رده های فیلم های درجه سه هم گذاشت. واقعا به آدم توهین میشه. مثلا منی که فیلم تایتانیک لئوناردو دی کاپریو رو دیدم چطور بیام به همچین چرندیاتی بگم فیلم.
لئوناردو دی کاپروی تایتانیک کجا و لئوناردوی الان کجا. واقعا یه سری بازیگران شاخ واسشون زشته بیان همچین فیلمنامه هایی رو قبول کنن.
جدی جدی هالیوود داره چیکار میکنه؟! از اسپایدرمن سم ریمی و ارباب حلقه ها ب کجا رسیدیم -_-
فیلم ب طرز غیر قابل توصیفی چرت و زباله بود یعنی همه چی تو دیوار بود، از دیالوگ ها و تصویر برداری و جلوه های ویژه و اکت بازیگرا و همه و همه ب شدتتتتت مصنوعی و تهوع اور بود، جدی مارول فازش چیه؟! خدایی همین یدونه فیلم بنظرم ی تنه رید ب اعتبار و برندش
کی ب داکوتا جانسون گفته تو بازیگری؟ این کلا سر همون فیفتی شیدز معروف شد خدایی شاکر دوست ازین ب مراتب بهتر بازی میکنه.
این سیدنی سویینی هم واقعا ری،ده ما هر فیلمی بخاطرش نگاه میکنیم اخرش باید کلی ب خودم فحش بدم واقعا حیفش ک اینجوری داره گند میزنه ب رزومه کاریش