Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
Sep 25, 2005
3,040
نام
Gwynbleidd Darkfield
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 

Al!reza

کاربر سایت
Jul 27, 2011
7,549
نام
Alireza
اینقدر بدم می یاد زا این جمله اخریت!اخه مومن تو از کجا می دونی بهترم می تونست باشه؟:d
چون قبل از اینکه برسم به آخر ـش تو ذهنم یه چیزی ساختم خیلی حماسی ... یعنی اگر اون طور میشد ، میشد یه چی در حد پایان RDR :d
رنگو هم تم ِ کابویی داشت ...
 

RPG'er

کاربر سایت
Aug 26, 2009
348
چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری به اندازه ی دو تا فیلم دیگه ی سه گانه ی دروغ ( درباره ی الی و جدایی نادر از سیمین ) شناخته شده و دیده شده نیست. ولی هیچی از این دو اثر کم نداره و حتی در بعضی موارد ( مثل منطق و انسجام درونی داستان و پایان بندی ) بهتر هم هست. در کل، این اثر نشون میده فرهادی در مسیر درست کارگردانی قرار داشته و موفقیت آثار بعدیش تصادفی نبودن.
به طور کلی، چهارشنبه سوری، داستان یک روز از زندگی یک زوجه که به دلیل سوء ظن زن به شوهرش، با هم شدیدا اختلاف دارن. اساس داستان درباره ی اختلاف یک زن و شوهر و خیانته، ولی همین داستان کلیشه ای، بسیار خوب و درگیرکننده هدایت میشه، طوری که انگار برای اولین باره که دارید یک داستان راجع به خیانت میشنوید. فیلم دائما شما رو توی مقام قضاوت میذاره و باعث میشه شما دائما از خودتون سوال کنید کی تقصیرکاره و کی نیست. فیلم ازتون سوال میپرسه، ولی جواب ( یا به عبارت دیگه، شعار ) نمیده. یکی دیگه از خوبی های فیلم هم اینه که داستان رو فدای پیامی که میخواد ارائه بده، نمی کنه و مخاطب هایی رو که فقط میخوان یک داستان خوب براشون روایت بشه، ناامید نمی کنه. هرکس هر چه قدر که بخواد، میتونه از فیلم بهره ببره.

انتخاب چهارشنبه سوری به عنوان روزی که اتفاقات فیلم توش جریان داره، یکی از هوشمندانه ترین انتخاباتی بود که میشد برای درگیر کردن بیشتر مخاطب انجام داد. التهاب اتفاقات شکل گرفته در فیلم، به اندازه ی کافی زیاد هست و صدای ترق و توروقی که دائم شنیده میشه هم این التهاب رو بیشتر میکنه و ترکیب دعواهای مژده و مرتضی ( دو شخصیت اصلی فیلم با بازی های فوق العاده طبیعی از حمید فرخ نژاد و هدیه تهرانی ) با این صداها، بیشتر و بیشتر مخاطب رو غرق فضای ناآرام و تلخ فیلم میکنه.


یکی دیگه از ویژگی های واقعا تحسین برانگیز فیلم، استفاده ی مناسب از اشیاء و جزییات به ظاهر بی اهمیت مثل زنگ خراب، سیگاری بودن مرتضی، فندک که با روشن شدن موسیقی اجرا میکنه، بوی عطر، چادر، نزدیک بودن عروسی روحی ( کارگری که برای تمیز کردن خونه ی مژده و مرتضی پیششون میاد )و ... برای پیشبرد داستانه. به طوری که با نبودن هرکدوم، دیگه نمیشه داستان و پایان فیلم رو به شکل فعلیش تصور کرد. این که فرهادی تونسته از این ویژگی که تقریبا فقط توی آثار کارآگاهی دیده میشه، توی یه اثر درام، اون هم به این خوبی استفاده کنه، تحسین برانگیزه.

به طور کلی، چهاشنبه سوری، فیلمیه که به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار میکنه، جوگیر نمیشه، مخاطب رو احمق فرض نمی کنه ، سعی نمی کنه با اتفاقات محیر الوقوع الکی، برانگیختن احساسات مخاطب به طور شدید ولی کم عمق و یک پایان باز بی ارزش، لحظه ای بیننده رو ارضا کنه ( با این که همچین داستانی، پتانسیلش برای این مسائل بالاست ) . داستانش رو میگه، بیننده رو سرگرم میکنه، پیامش رو میرسونه، بیننده رو درباره ی حقایق جامعه آگاه میکنه و در عین عمیق بودن، خودشو دست بالا نمی گیره. به شخصه فیلم رو دو هفته پیش دیدم، ولی هرچی بیشتر میگذره، بیشتر به ارزش های فیلم واقف میشم. خودتون هم بهتر از بنده میدونید فیلمی که هر چه قدر از دیدنش بیشتر بگذره، بیشتر خودشو تو دل مخاطب جا کنه، چقدر ارزشمنده.


8/10
 

Augustus

Caesar
کاربر سایت
Sep 22, 2009
2,270
نام
Мojtaba
midnightcowboyposter.jpg

Midnight Cowboy
خوب امشب فرصتی شد این فیلم زیبا رو ببینم و بیش از هر چیز از بازی بازیگران این فیلم و نمایش نیویورک دهه ی 60 واقعا لذت بردم . کلا از فیلمهای که جوی این چنینی دارن خیلی خوشم میاد و این فیلم هم جزو انهاست . داستان فیلم در مورد فردی به نام جو باک با بازی جان وویت هست جوانی خوشتیپ ولی بی پول که یک ظرفشو در شهر تگزاس هست که تصمیم میگره با پوشیدن یک لباس کابویی به شرق امریکا و شهر نیویورک بره و در اونجا از طریق زنان پولدار و به واسطه ی جذابیت خودش کسب درامد کنه در این راه با یک جیب بر اس و پاس به نام راتسو یا بقول خودش ریکو اشنا میشه که طی اتفاقاتی این دو بعدا با هم دوست میشن و ...
این فیلم همونجوری که ازش مشخصه یک فیلم ضد رویای امریکایی هست فردی که شاید در کودکی بار ها از او چهره ای قهرمانانه و جذاب توسط خانواده اش ساخته شده و او هم خودش این رو تا حد زیادی پذیرفته که فردی جذاب در نگاه خیلی از افراد (زنان) هست و حتی حاظر نمیشه اون رو رد کنه شاید بدلیل اینکه فکر میکنه تنها استعدادی که داره همون هست و رد این عقیده باعث میشه رویا های او برباد بره ولی جو نمی تونه ازین رویاهاش دل بکنه چون با اون بزرگ شده و بهش قبولانده شده و البته این نظر شخصی من هست و دوستان دیگه شاید عقیده ی متفاوتی داشته باشن.
در فیلم سکانهای متنوع زیادی وجود داره که به نظر من صحنه هایی که در اتوبوس در ابتدای فیلم هست و جو بسوی نیویورک و رویای خودش میره بسیار زیباست ولاقل برای من حس خاصی داشت . شبیه حس یک سفر که مشتاقانه در انتظار رسیدن به مقصد هستی ولی همیشه اونچیزی که انتظار داری رو نمیتونی در مقصد پیدا کنی .در پایان باید بگم بازی داستین هافمن بینظیر بود بسیار فراتر از رین من و کرامر بر علیه کرامر .
امتیاز 9.5/10
TheElephantManposter.jpg

The Elephant Man
این فیلم محصول سال 1980 به کارگردانی دیوید لینچ هست. فیلمنامه ی این فیلم بر اساس اقتباسی از کتاب مرد فیل نما و خاطرات او نوشته ی سر فردریک تروس ( که در فیلم نقش او رو انتونی هاپکینز بازی میکنه) و مرد فیل نما مطالعه ی بر جایگاه انسان نوشته ی ASHley montagu شکل گرفته . فیلم نگاهی داره به زندگی جوزف کری مریک که به اشتباه از او به جان مریک یاد میشه . فردی که زمانیکه مادرش او رو 4 ماهه حامله بود با یک فیل برخورد میکنه و همین باعث ایجاد وحشتی شدید در مادر میشه که این مساله به جنین هم منتقل میشه . جوزف در یک سیرک بزرگ میشه که در اونجا دکتری بنام فردریک تروس او رو پیدا میکنه وبه یک بیمارستان سلطنتی در لندن منتقل میکنه و در اونجا بیشتر رو او و رفتارش مطالعه میکنه ...
این فیلم بیش از هر چیز یک فیلم تلخ و ناراحت کننده در مرود زندگی جوزف (جان مریک ) هست که زمانی که او در سیرک بود دیگران برای دیدن او میامدند تا موجودی عجیب الخلقه راببینند و زمانی که در بیمارستان بود هم همین منوال ولی به صورتی دیگر و بدون اذیت و ازار بود . فیلمی به شدت تاثیر گذار در ارتباط با فردی که با صدایی بلند فریاد انسان بودن رو سر میده و نیازمند گوشی شنواست .
جان هارت در سال 2011 در مورد این فیلم گفته
12 ساعت کار گریم اصلی به طول انجامید و وقتی کار گریم پایان یافت با خودم گفتم اونها کاری دارن میکنن که من نتونم ارز فیلم لذت ببرم . کرسیتوفر تاکر که این گریم رو ابداع کرده بود گریم رو در روز اول به انجام رسوند و وقتی که به صحنه رفتیم من از این وحشت داشتم که مبادا باعث خنده ی کسی بشم چون اگر این اتفاق رخ میداد کل زحمات کار از بین میرفت اما ناگهان یک سکوت کامل بقیه رو در برگرفت وفقط زمانی این سکوت شکسته شده که انتونی هاپکینز گفت خوب بیایید کار رو شروع کنیم واینگونه بود که کار فیلمبرداری شروع شد
امتیاز 10/10
 
آخرین ویرایش:

LeonSM

کاربر سایت
Mar 4, 2007
1,850
نام
صفا
The Thing 2011 : 7
Prequel و یه جورایی ریمیک The Thing 1982 هست. انتهای نسخه ی 2011 هم در واقع سکانس شروع نسخه ی 1982 میشه که در نوع خودش بسیار جالبه.
 

BEHESHTeBARIN

کاربر سایت
May 5, 2010
191
Drive

سلام علیکم...




طریقتِ سامورایی


_ قبلا، تو دهه هشتاد، تهیه کننده بودم، فیلم میساختم. فیلمای اکشن و ***
یکی ازمنتقدا بهش میگفت، فیلمای اروپایی ...
من خودم فکر میکردم، چرت و پرتِ !!!




فیلم که شروع شد و اون فونت های مسخره و رنگ ِ مسخره تَرش اومد، همون موقع اَ فیلم ناامید شدم !

من نمیدونم چرا یه عده میگن انتظار نداشتیم فیلم اینجوری باشه و فکر میکردیم یه اکشن ِ هالیوودی ِ ؟؟؟؟!!!!
پَ نَ پَ ، فیلمی که اکران محدود داره، از کن جایزه بهترین کارگردانی رو میبره، نویسنده اش ایرانیه، کارگردانش اروپائیه و ... توقع داشتین چی باشه ؟!

تقریبا تو تمام نقدا و صحبتهایی که از این فیلم میشه، صحبتِ سامورایی ملویل هم هس، با هم مقایسه میشن و آخر هم به این نتیجه میرسن که درایو مثه سامورایی فیلم خوبیه ...
اما به نظر من گوست داگِ جارموش، میخوره درایو ِ رفنُ ! ( خیلی به هم شبیه ان این دو تا فیلم )
چرا؟! به هزار و یک دلیل که مهمترینش هویت داشتن ِ گوست داگ در فیلم جارموش و در خلاء بودن ِ راننده در فیلم رفن ِ ...
یه فلاش بک سیاه و سفید و خیلی مهم تو گوست داگ داریم که گذشته اون یارو سیاه پوستَ رو نشون میده و ما میفهمیم که چرا شخصیت اصلی فیلم این راه و روش رو انتخاب کرده... ولی تو درایو هیچی از شخصیت اصلی نمیدونیم و نخواهیم دانست، که به نظر من تا اینکه یه نقطه قوت واسه فیلم باشه، یه نقطه ضعفه ...

من از شخصیت های خاکستری بیزارم !
سکانس آسانسور، اوج خاکستری بودنِ راننده رو نشون میده ... که اَصن به نظر من خوب نیس ...

حسین آقا هم تو فیلمنامه سوتی کم نداده !
کن ذکاوت به خرج داد که جایزه بهترین کارگردانی رو به فیلم درایو داد، چون اَصن فیلم ِ اجرا بود، فیلمنامه که مالی نبود...
یه دو نمونه از اون دیالوگای قشنگُ (!) بگم :
_ لحظاتی که با تو بودم، بهترین اتفاق زندگیم بود ( =)) )
_ چرا میگی اون آدم بَدَس ؟
چون کوسه اَس ...
مگه کوسه خوب نداریم ؟! ( :-& )

از حق نباید گذشت... یه پلان خیلی محشر داشت :
تو سکانس تعقیب و گریز، اونجا که راننده دستی میکشه و ماشین تعقیب کننده چپ میشه، ما انتظار داریم که یه صحنه انفجار و یه قاب از ماشین چپ شده ببینیم ولی کارگردان با یه حرکت محیرالعقول(!) ، یه قاب جدید نشون میده که تا حالا من ندیده بودم. یه نما اَ داخل ماشین که همزمان هم چپ شدن رو میبینیم و هم چهره وحشت زده دخترَ رو، اونم اسلوموشن...خیلی خوب بود...

و یه سوال مهم : چرا یه درام تبدیل به یه اِسلشر میشه ؟!

یه نکته آخر هم بگم و برم :
به پیر، به پیغمبر، انسان با نشستن پشت پنجره و نگاه کردن به اُفق و خنده ملیح کردن، متحول نمیشه !!!


نمره : :thumbdown
 

7se7en7

Outlaw
کاربر سایت
Jun 5, 2010
4,621
نام
دانیال
من میخواستم یه چیزی بگم ،گفتم یه وقت اسپم حساب نشه
ولی جناب مدیر که پست دادن >:d< دیگه منم . . . :d
سلام علیکم...
طریقتِ سامورایی


_ قبلا، تو دهه هشتاد، تهیه کننده بودم، فیلم میساختم. فیلمای اکشن و ***
یکی ازمنتقدا بهش میگفت، فیلمای اروپایی ...
من خودم فکر میکردم، چرت و پرتِ !!!




فیلم که شروع شد و اون فونت های مسخره و رنگ ِ مسخره تَرش اومد، همون موقع اَ فیلم ناامید شدم !

من نمیدونم چرا یه عده میگن انتظار نداشتیم فیلم اینجوری باشه و فکر میکردیم یه اکشن ِ هالیوودی ِ ؟؟؟؟!!!!
پَ نَ پَ ، فیلمی که اکران محدود داره، از کن جایزه بهترین کارگردانی رو میبره، نویسنده اش ایرانیه، کارگردانش اروپائیه و ... توقع داشتین چی باشه ؟!

تقریبا تو تمام نقدا و صحبتهایی که از این فیلم میشه، صحبتِ سامورایی ملویل هم هس، با هم مقایسه میشن و آخر هم به این نتیجه میرسن که درایو مثه سامورایی فیلم خوبیه ...
اما به نظر من گوست داگِ جارموش، میخوره درایو ِ رفنُ ! ( خیلی به هم شبیه ان این دو تا فیلم )
چرا؟! به هزار و یک دلیل که مهمترینش هویت داشتن ِ گوست داگ در فیلم جارموش و در خلاء بودن ِ راننده در فیلم رفن ِ ...
یه فلاش بک سیاه و سفید و خیلی مهم تو گوست داگ داریم که گذشته اون یارو سیاه پوستَ رو نشون میده و ما میفهمیم که چرا شخصیت اصلی فیلم این راه و روش رو انتخاب کرده... ولی تو درایو هیچی از شخصیت اصلی نمیدونیم و نخواهیم دانست، که به نظر من تا اینکه یه نقطه قوت واسه فیلم باشه، یه نقطه ضعفه ...

من از شخصیت های خاکستری بیزارم !
سکانس آسانسور، اوج خاکستری بودنِ راننده رو نشون میده ... که اَصن به نظر من خوب نیس ...

حسین آقا هم تو فیلمنامه سوتی کم نداده !
کن ذکاوت به خرج داد که جایزه بهترین کارگردانی رو به فیلم درایو داد، چون اَصن فیلم ِ اجرا بود، فیلمنامه که مالی نبود...
یه دو نمونه از اون دیالوگای قشنگُ (!) بگم :
_ لحظاتی که با تو بودم، بهترین اتفاق زندگیم بود ( =)) )
_ چرا میگی اون آدم بَدَس ؟
چون کوسه اَس ...
مگه کوسه خوب نداریم ؟! ( :-& )

از حق نباید گذشت... یه پلان خیلی محشر داشت :
تو سکانس تعقیب و گریز، اونجا که راننده دستی میکشه و ماشین تعقیب کننده چپ میشه، ما انتظار داریم که یه صحنه انفجار و یه قاب از ماشین چپ شده ببینیم ولی کارگردان با یه حرکت محیرالعقول(!) ، یه قاب جدید نشون میده که تا حالا من ندیده بودم. یه نما اَ داخل ماشین که همزمان هم چپ شدن رو میبینیم و هم چهره وحشت زده دخترَ رو، اونم اسلوموشن...خیلی خوب بود...

و یه سوال مهم : چرا یه درام تبدیل به یه اِسلشر میشه ؟!

یه نکته آخر هم بگم و برم :
به پیر، به پیغمبر، انسان با نشستن پشت پنجره و نگاه کردن به اُفق و خنده ملیح کردن، متحول نمیشه !!!
نمره : :thumbdown
خیلی ها از این فیلم تعریف کردند ، اما من این فیلم رو نگاه نکردم
(چون زیاد با فیلم های اکشن رابطه خوبی ندارم و این فیلم هم ظاهرش به فیلم های اکشن میخورد)
اما حتما این فیلم رو تهیه میکنم و میبینم
چون فیلم هایی که از شما نمره پایینی گرفتن ، فیلم های زیبایی بودند
مطمئنم این هم همینطوره;)
سپاسگذارم
 
آخرین ویرایش:

kimsungbabak

کاربر سایت
Apr 15, 2011
3,303
نام
بابک
من خودم از فیلم drive اصلا خوشم نیومد چون به نظرم خیلی چیزاش بی منطق بود ولی این نقد شما:-&
یه مجله ای هست به نام سینما زمانه شما بری تو اون مجله قلم بزنی(کسایی که خوندنش میدونن مجلش چجوری هست) خیلی برات خوبه;)
 

T7T

کاربر سایت
Sep 26, 2010
703
این دکمه Dislike کجاس؟:D

بگو اضافه کنن :D

بابا توروخدا انقدر نقدهای خلاقانه نکنید مثلا تو فیلمی که نشون میدن دو نفر بهم علاقه دارند توقع دارین سکوت مطلق باشه یا بگن حالم ازت بهم میخوره که تو زندگیم اومدی !!!!
اتفاقا فیلم بنسبت خوبی بود فقط بعضی جاها زیادی تو مخ میرفت !!!
 

u_2

کاربر سایت
Aug 20, 2011
2,718
بیا یه روش جدید برا اسپویلر با گوشی یاد گرفتم
فیلمThe hurricaneسال1999داستان واقعی یه بوکسر به اسم روبین کارتر با بازی دنزل واشنگتن که بخاطر قتل که انجام نداده به زندون میره و یه کتاب مینویسه و یکی کتاب رو بعدچند سال میخره و سعی میکنه ثابت کنه بی گناهه و...بازی واشنگتن عالیه یعنی به نظر من بهترین بازیش تو این فیلم بود ولی فکر کنم حتی نامزد اسکار نشد.7/10کلا فیلم خوبی بود ولی اگه از فیلم مشت زدن میخواین بهتره نبینین:D
 
آخرین ویرایش:

Terova

No Trolls
Gold User
Dec 1, 2007
13,117
نام
محمد امین
in Time
با بازی justin timberlake

من بازی این خواننده رو ندیده بودم ولی به نظرم تو این فیلم قابل قبول بود. در کل فیلم خوبی بود که موضوع جالبی هم داشت.

من به این فیلم 7.5 میدم ..
 

RPG'er

کاربر سایت
Aug 26, 2009
348
The Artist

یک فیلم صامت درباره ی سقوط فیلم های صامت. به طور کلی، بزرگترین ویژگی ( یا نکته ی مثبت ) فیلم، بازگشت به تکنیک سینمایی 90 سال پیش هست. اگه آرتیست رو، با حفظ تمام ویژگی های فعلیش، رنگی و ناطق می کردیم، با یه اثر کاملا معمولی طرف بودیم. فیلم هایی که هر سال میان و میرن و توی همون سال هم از خاطرات فراموش میشن. ( هرچند در حال حاضر هم اگه به خاطر جایزه های دریافت شدش نبود، سرنوشتی مشابه پیدا میکرد.) ولی صامت بودن و سیاه سفید بودن آرتیست یه استیل خاصی بهش میبخشه و به عبارتی، از چیزی که هست، بهتر نشونش میده.

داستان فیلم، به طور کلی کلیشه ای هست. داستان فردی که یه زمانی تو اوجه و بعد نزول میکنه.
بعد از این نزول به انزوا کشیده میشه، یکی میاد از ترحم بهش کمک میکنه و دوباره به اوج برمیگرده.

این نوع داستان بدون پیچیدگی و کم عمق ( ولی در عین حال، جذاب ) رو ما بارها جاهای مختلف شنیدیم و دیدیم، فقط با شخصیت ها، مکان ها و بسترهای متفاوت. آرتیست هم سعی نداره که تحولی ایجاد کنه و با حفظ یه سری جزییات مربوط به خودش، کاملا به کلیشه های این نوع داستان ها پایبند هست. ولی همونطور که اشاره شد، چیزی که باعث میشه آرتیست به یه اثر نخ نما تبدیل نشه ، صامت بودن و سیاه سفید بودنشه که یه جورایی میشه گفت دیدنش بین آثار جدید، یه تجربه ی منحصر به فرد هست و به ما یادآوری میکنه که فیلم های صامت، چیزی بیشتر از یه تکنولوژی محدود بودن و دنیای خاص و دلچسب خودشون رو داشتن که هنوز هم میتونه جذاب باشه. کارگردان فیلم هم از این نقطه اتکای فیلمش به خوبی آگاهه و تمام سعیشو کرده تا اثرش هرچه بیشتر حال و هوای یک فیلم صامت رو داشته باشه. موسیقی فیلم، لوکیشن ها، نماهای صحنه و به خصوص بازی بازیگرها همه خوب هستن و کارگردان رو در رسیدن به این هدف کمک میکنن. کار دو بازیگر اصلی فیلم Dujurdian و Bejo و البته John Goodman هم بسیار خوبه و نشون میده درک خوبی از این که یه بازیگر فیلم صامت باید چجور حالات چهره ای داشته باشه، داشتن. البته جایزه هایی که Dujurdian گرفت، یه کم قابل بحثه، چون نقش خیلی سنگینی نداشت و بیشتر از این که به قدرت بازیگری نیاز داشته باشه، به فیزیک ظاهری نیاز داشت.

به طور کلی، آرتیست اثریه که ارزش دیده شدن داره. خصوصا اگه حس مثبتی به فیلم های صامت دارید. ولی خیلی ازش انتظار بالایی نداشته باشید تا احیانا بعد از دیدنش، ازش ناامید نشید.
جا داره اینجا حرکت نابجا در پایان فیلم یعنی ناطق شدن ناگهانی شخصیت ها اشاره کرد که به نظرم حرکت نابجایی بود و فلسفه ی کلی فیلم رو زیر سوال برد.
6/10
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر