اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.
لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید
یه تریلر درام راز آلود با یه خورده هم چاشنی هیجان. فضا سازی فیلم دوست داشتنیه، داستان کلیشه ای اما روایت جذاب. به نظرم فیلم کاملا منطقی بود، یعنی هر انتظاری که از پایان و اتفاق های فیلم داشتم منطقی ترین و تاریک ترینشون اتفاق افتاد و به مخاطب ثابت کرد شوخی نداره و قرار نیست اتفاق های مسخره بیوفته!
پایان فیلم خیلی خوب بود به نظرم. طرفدارهای سبک تریلر راز آلود اگر ندیدن گزینه خوبیه.
8/10
It Follows
پیام و حرفی که میخواست منتقل کنه مشکلی نداشت و راه خوبی هم برای انتقال این پیام انتخاب کرده بود ولی تو خودش یه مقدار بی منطقی بود!
پایان فیلم نظرم رو جلب نکرد، اما در کل فیلم خوبی بود.
7/10
King Arthur: Legend of the Sword
به نظرم خوب نبود! روایت سردرگم، شلخته و سرسری. کارگردانی فیلم فقط تو صحنه های مبارزه تن به تن فوق العاده بود بقیه موارد یا خنثی یا اعصاب خورد کن! موسیقی متن فیلم عالی بود.
5/10
three billboards outside ebbing, missouri
Wow! چه بازیایی و چه فضای خوبی در حد In Bruges نیست ولی مک دونا خیلی کاربلده لعنتی. اصن فیلمنامه هایی که می نویسه فوق العادن.
نامه وودی هارلسون قبل از خودکشیش فوق العاده بود. فوق العاده!
چقدر فیلم خوبی بود واقعا.. کمدیش هم عالی بود.
دعوا شد تو خونه دختره اومد تو بره دستشویی
منم 10/10
Justice League
فیلم مثل پیتزای خورش سبزی میمونه... فاجعه...
یک منقتد اسم فیلم رو گذاشت rush this league
نمیدونم میدونید یا نه.. اما ویلن اصلی رو وسط فیلم عوض میکنن مشکلات فیلم نامه هم اسپویل دار هست
:
1. ناراحتی مردم از مردن سوپرمن.. مگه اینا نگفتن این خطرناکه فلانه..؟ :/
2.بتمن چقدر بد بود این بشر.. بن افلک فهمید عوضش نمیکنن این یکیو ری#د...
3.اکوا من یعنی شما سکانس های اینو دلیت کنین هیچی نمیشه
4. فلش:/ چی بود این؟؟ تیکه هایی که میداخت cringe cringe cringe...
یک درام کاملا پخته با ادویه ی بلک کمدی و گروهی از بازیگر های همه فن حریف که یک کارگردان کاربلد به خوبی از آن ها بازی می گیرد و این مجموعه را با دکوپاژی درخور،به بیننده عرضه می کند...فیلم نامه ی اثر به خوبی تنظیم شده است،به گونه ای که فراز و فرود کاراکتر ها (اونم تو مقیاس زیاد در این فیلم و در حدود یک ساعت و پنجاه دقیقه) به صورت باورپذیری از آب در آمده است.اثر این فیلم نامه ی خوب در کشش فیلم هم مشهود است و با وجود اینکه فیلم فوکوس زیادی روی کشف علت واقعه ندارد و روی بار درام قضیه و دگرگونی کاراکتر ها متمرکز است،بیننده را به خوبی با خود همراه می کند.دیالوگ های فیلم به طرز هوشمندانه ای نوشته شده اند و در موارد بلک کمدی،در عین دیدن یک تراژدی،لبخند را روی لب بیننده می نشانند و فیلم به گونه ای تنظیم شده که بیننده را در پارادوکس شوخی/جدی نمیندازد و حتی از این خصیصه جهت شخصیت پردازی مناسب برای پیشبرد داستان استفاده می کند.موسیقی فیلم هم دلچسب است.در کل با درام خیلی خوبی طرف هستیم،اما با همه ی این تفاسیر،فیلم جریانی را به راه نمیندازد که سال ها بعد به عنوان یک فیلم کاملا شاهکار همیشه به یاد داشته باشید و از آن یاد کنید.
چقدر فیلم خوبی بود واقعا.. کمدیش هم عالی بود.
دعوا شد تو خونه دختره اومد تو بره دستشویی
منم 10/10
Justice League
فیلم مثل پیتزای خورش سبزی میمونه... فاجعه...
یک منقتد اسم فیلم رو گذاشت rush this league
نمیدونم میدونید یا نه.. اما ویلن اصلی رو وسط فیلم عوض میکنن مشکلات فیلم نامه هم اسپویل دار هست
:
1. ناراحتی مردم از مردن سوپرمن.. مگه اینا نگفتن این خطرناکه فلانه..؟ :/
2.بتمن چقدر بد بود این بشر.. بن افلک فهمید عوضش نمیکنن این یکیو ری#د...
3.اکوا من یعنی شما سکانس های اینو دلیت کنین هیچی نمیشه
4. فلش:/ چی بود این؟؟ تیکه هایی که میداخت cringe cringe cringe...
طبق فرمول فیلمای مارول پیش رفت اینم و فیلم خوبی بود. نسبت به نسخه های قبلترش خیلی بهتر بود ولی تو این فیلم هم باز کمبود یه شخصیت منفی قابل دیده میشه. متاسفانه شخصیت هلا اونجور که تو تریلر ها معرفی شد اصلا نبود و من انتظارم خیلی بیشتر از اینا بود؛ واقعا هم حس میکردم که پتانسیل این کرکتر خیلی بیشتر از این حرفاست ولی متاسفانه مارول استودیو نتونست اونجور که باید از این کرکتر استفاده کنه و شوخی های بی مورد و بی جهت رو قاطی دیالوگ هاش کرد. ولی از طرفی ما کرکتر کورگ (با صدا پیشگی خود کارگردان) رو داریم که واقعا عالی کار شده بود و شوخی هاش واقعا آدم رو میخندوند. کاش از شوخی های هلا کم میکردن و به کورگ اضافه میکردن. امیدوارم تو فیلمای بعدی مارول حضور داشته باشه حتما! نکته عجیب دیگه ای که تو فیلم دیدم تفاوت برخی صحنه هاش با تریلر بود که کسایی که فیلم رو دیده باشن حتما متوجه ـش میشن!
کارنامه جشنواره فیلم فجر 96
یه جشنواره معمولی با چند تا فیلم خوب و کلی فیلم متوسط و چند تا هم ضعیف. جشنواره 94 که واقعاً عالی بود، ولی جشنواره 95 هم از این یکی بهتر بود. هر چند هنوز مخالف هستم با دوستانی که کلاً سینمای ایران رو در حد زباله در نظر میگیرن و به نظرم کیفیت کارگردانی ها، فیلمبرداری ها و بازی ها خیلی خوبه. ولی همچنان بزرگترین مشکل توی ایده ها و داستان ها هست که یا جذابیت ندارن و تکراری هستن، یا پتانسیل خوبی دارن که هدر میره.
جشنواره امسال دو تا نکته پررنگ داشت. یکی حضور چشمگیر فیلم های جنگی، از جنگ ایران و عراق تا داعش. فیلم هایی که انواع و اقسام مختلفی داشتن و از مستند تا بیگ پروداکشن و شهری و ... رو شامل میشدن.
یکی هم پایان فیلم ها که بیشتر از قبل شاد و شنگول بود. یعنی بعضی از تلخ ترین فیلم ها هم با یه پایان نسبتاً لطیف و مهربون تموم میشدن که این خودش میتونه دو تا دلیل داشته باشه. فرمایشی بودن پایان ها که به فیلمسازها پیشنهاد شده باشه پایان خوشگل بذارین تا راحت تر بهتون حال بدیم. یا شاید هم تفکرات خود فیلمسازها که دیگه حالشون از اون همه سیاهی بهم خورده و حتی اگه خود فیلم هم سیاه باشه، ترجیح میدن پایانش یه ذره امیدوارکننده باشه.
پردیس کورش امسال حاشیه خاصی نداشت، به جز یه مورد. قبل از شروع فیلم یه دفعه داد و فریاد راه افتاد و فهمیدیم یه نفر احساس مسئولیت (!) کرده و به خانومی بابت حجابش تذکر داده! ملت هم به طرف میگفتن به تو چه ربطی داره و چیکاره هستی؟ آخرش بحث رسید به ماجراهای سیـاسی روز و یه نفر از خون شهدا صحبت میکرد و اون یکی چیزهایی میگفت که اینجا نمیشه گفت! در نهایت هم مسئول سالن به طرف گفت حاجی با من بیا بیرون و فرد «امر به معروف و نهی از منکر کننده» رو به خارج سالن هدایت کرد و بعدش دیگه نفهمیدم چی شد!
بریم سراغ اصل مطلب. اسپویلر هم که اسمش اسپویلر هست و اینا!
مغزهای کوچک زنگ زده
9.5/10
بعضی سال ها سخت میشه بهترین فیلم جشنواره رو انتخاب کرد، ولی امسال این فیلم برای من به راحتی بهترین فیلم بود و بدجوری ازش لذت بردم! این یکی هم مثل خیلی از فیلم ها حالت تلخ و تاریکی داره، ولی حس و حال و اتمسفرش به قدری محشر و درجه یک هست که باعث میشه آدم یه لذت خاصی از دیدنش ببره.
تک تک بازیگرها فوق العاده انتخاب شدن. از نوید محمدزاده که به تکراری بودن نقش هاش انتقاد دارم و اینجا هم دوباره همون کاراکتر نعره کش و عصبانی رو داشت، ولی به نظرم بهترین بازیش بود. البته «عصبانی نیستم» رو ندیدم! کاراکتر جالبی داشت که به کمک گریم خیلی خوب و جزییات عصبی و نحوه راه رفتن و ... میتونه تبدیل به یکی از شخصیت های به یاد موندنی سینمای ایران بشه. نوید پورفرج توی اولین بازی خودش واقعاً درخشان کار کرده و تک تک سکانس هاش تماشایی هست و باید منتظر آینده خوبی برای ایشون بود. فرهاد اصلانی هم خوشبختانه جایگزین حامد بهداد شد و به نظرم این قضیه خیلی به فیلم کمک کرده. یه کاراکتر عظیم الجثه که حتی نگاه کردن بهش هم ترسناک هست، چه برسه به مدل بازی کردن و شخصیتش که خیلی خوب توی فیلم جا افتاده. بقیه بازیگرها هم بازی های خیلی خوبی ارائه میدن، از برادر کوچیک تر تا خواهر و پدر و مادر خونواده.
سکانس برتر فیلم جایی بود که دو تا گروه اراذل و اوباش با چاقو و انواع و اقسام سلاح های سرد به سمت همدیگه هجوم میبرن و صحنه آهسته میشه. آقا محشر بود این سکانس، محشر! کارگردانی عالی، فیلمبرداری درجه یک و بازی ها توی این سکانس کاری کرد که دوست داشتم به جای چند ثانیه، 10 دقیقه این مدلی باشه!
عرق سرد
8/10
سهیل بیرقی 2سال پیش فیلم «من» رو به عنوان اولین اثرش داشت که چیز خوبی بود. امسال هم فیلم خوش ساخت و با کیفیتی ساخته با یه سوژه جالب. 2،3 سال پیش بود که یکی از خانوم های فوتسالیست (نیلوفر اردلان) به خاطر اجازه نداشتن از طرف شوهرش (مهدی توتونچی که مجری تلویزیون هم هست) نتونست تیم ملی فوتسال رو توی جام ملت های آسیا همراهی کنه و کلی جنجال به پا شد. این فیلم هم دقیقاً همون داستان هست، ولی برای اینکه زد و خوردی ایجاد نشه اسم کاراکترها و یه سری چیزها رو عوض کردن.
باران کوثری معمولاً بازی های تکراری و شبیه به همی داره. اینجا هم تفاوتش خیلی نجومی نبود، ولی به نظرم جزو بازی های خوبش در این سال ها بود. امیر جدیدی، بازیگر مورد علاقه من عالی بود و حالات چهره ـش در بعضی صحنه ها معرکه بود، مخصوصاً دادگاه که جزو سکانس های خیلی خوب فیلم بود. بقیه بازیگرها هم خیلی خوب بودن و تونسته بودن نقش هاشون رو کاملاً با فضای فیلم همراه کنن، مثل سحر دولتشاهی.
فیلم یه جورایی به نظرم کوتاه بود! نمیدونم مدت زمانش کم بود یا به خاطر سوژه جالبش انقدر سریع گذشت، ولی خیلی زود تموم شد، با پایانی درجه یک و محشر! کارگردان هم واقعاً در نمایش کاراکتر امیر جدیدی سنگ تموم گذاشته بود و کاری کرد که من دلم برای توتونچی بسوزه! کلاً قبل از اون ماجرا هم از توتونچی خوشم نمی اومد و بعدش که دیگه هیچی، ولی این فیلم یه جوری این بنده خدا رو منهدم میکنه که نمیدونم بعد از اکران عمومی چه بلایی سرش میاد!
از نکات جالب فیلم هم صحنه ای بود که یه موضوع کاملاً ممنوعه رو به شکل جالب و خلاقانه ای به بیننده نشون میداد و ایده خفنی بود که نمیدونم تا اکران سالم می مونه یا نه!
زن و شوهر مدت هاست از هم فاصله دارن و آقاهه هم دوست داره زنش در خدمتش (!) باشه. خانومه برای اینکه دل همسر رو به دست بیاره و بتونه ازش اجازه خروج از کشور رو بگیره، بعد از ماه ها شب میره خونه ایشون و ... دیگه رسماً همه چیز خبر از اصل ماجرا میده، از صحبت های مطرح شده تا آوردن لباس خواب توسط آقاهه و ... بعدش فیلم کات میخوره به دستشویی و باران کوثری داره خیلی وحشیانه و عصبی دهنش رو با مسواک و خمیردندون میشوره!!! توضیح بیشتری نیاز نیست که؟!
تنگه ابوقریب
8/10
یکی از بهترین فیلم های جنگی تاریخ ایران. فیلمی خوش ساخت و به شدت عالی از نظر فنی و کارگردانی.
در مجموع میشه فیلم رو به دو بخش تقسیم کرد که یه بخش در سکوت و آرامش جلو میره و با کاراکترها آشنا میشیم. کاراکترهایی زمینی که برخلاف خیلی از فیلم های جنگی، شکل و شمایل فرشته ندارن و با همدیگه تیکه میندازن و شوخی میکنن و ... بازی ها خیلی خوب و مناسب هست و باعث میشه آدم با کاراکترها احساس نزدیکی بکنه. بخش دوم هم که خود جنگ هست و حادثه ای که خیلی کم بهش پرداخته شده. آخرین روزهای جنگ که گروهی از سربازها جلوی نیروهای عراق ایستادگی میکنن و شاید اگه حضور این عزیزان نبود، نتیجه جنگ هم جور دیگه ای بود.
فیلم از نظر جلوه های ویژه، فیلمبرداری و صدابرداری و ... فراتر از استانداردهای سینمای ایران هست و بعضی جاها واقعاً حس دیدن یه فیلم جنگی هالیوودی رو به آدم میده. شوخی هم نداره و درجه خشونتش بسیار بالاست و میتونین انتظار دیدن هر چیزی رو داشته باشین. در مجموع خیلی باهاش حال کردم، به جز یه تیکه که صحنه آهسته میشد و بیش از حد کِش اومده بود. یعنی شاید برای 3،4 دقیقه در حالت صحنه آهسته بود، در حدی که فکر کردم شاید سیستم پخش سینما مشکل پیدا کرده!
اتاق تاریک
8/10
برخلاف «مرگ ماهی» که چیز مزخرفی بود، از این فیلم روح الله حجازی خیلی خوشم اومد و البته تا جایی که دیدم، بقیه زیاد باهاش حال نکردن.
فیلم در مورد یه بچه 5،6 ساله هست که به پدرش میگه یه نفر فلان جای من رو دیده و بعدش دیگه حالت معمایی پیدا میکنه و ننه بابای بچه میخوان بدونن کی همچین کاری با پسرشون کرده و ... البته داستانش جوری هست که همین طوری تعریف کنی شاید ملت بخندن، ولی موضوع مهمی هست که توی سینمای ایران زیاد بهش پرداخته نشده، به جز موارد اندکی مثل «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» که من اصلاً از اون فیلم خوشم نیومده بود.
لوکیشن فیلم و آپارتمانی خارج از شهر و وسط دشت و بیابون جالبه و خودش به ایجاد یه فضای خاص کمک میکنه. زن و شوهر هم به خاطر سن بالاتر خانوم، روابط خاصی دارن و پسرک هم خوب بازی میکنه. یک عدد سگ جالب هم توی فیلم هست که در 2،3 صحنه از راه میرسه و با نگاه عجیبش تبدیل میشه به یکی از کاراکترهای خاص جشنواره امسال!
لاتاری
8/10
مهدویان قبل از لاتاری 2تا فیلم دیگه داشت که فضای خیلی متفاوتی نسبت به سینمای ایران داشتن و هر دو هم فیلم های واقعاً خوبی بودن. همه منتظر بودن ببینن ایشون توی یه فیلم معمولی (در مقایسه با کارهای قبلی) چیکار میکنه و خب نتیجه شد این. یعنی یه عده خیلی حال کردن و یه عده هم سریع کنار گذاشتنش.
جنجالی ترین فیلم جشنواره و شاید یکی از جنجالی ترین فیلم های این سال ها! فیلمی که اکثر بیننده ها تکلیفشون باهاش روشنه و طرف یا موافق پیامش هست و میگه دمتون گرم که حرف دل ما رو زدین. یا حالش از پیام فیلم بهم میخوره و میگه این آشغال رو باید آتیش زد! ولی این وسط من گیر کردم و تکلیف خودم رو نمیدونم! یعنی از طرفی پیام فیلم و رفتار اکثر کاراکترها 180 درجه با تفکرات و سلیقه من متفاوت هست و مخالف قضیه هستم، ولی از طرفی با خود فیلم خیلی حال کردم و جزو فیلم های محبوبم توی جشنواره بود.
گذشته از داستان فیلم که کلی سر و صدا کرده، بقیه موارد در سطح خیلی خوبی هستن. بخش های فنی با کیفیت هستن و بازی ها هم در کمترین حالت استاندارد و بعضی جاها مثل هادی حجازی فر خیلی خوب. این هادی حجازی فر هم باز همون ماجرای سوژه فیلم رو برای من داره! یعنی اکثر کاراکترهایی که بازی میکنه (و حتی بخشی از خود شخصیت واقعیش) به شدت با تفکرات من متفاوت هستن، ولی عاشق کاراکترها و مدل بازی کردنش هستم و یه حس جالبی برام داره. البته فکر نکنم این قضیه چیز عجیبی هم باشه و ممکنه شما یه آدم آروم باشی، ولی با فلان کاراکتر گنگستر یا آدمکش هم حال کنی. ولی خب اینجا ایران هست و همه چیز سیـاسی میشه و ...
دارکوب
7.5/10
اعتیاد و همسر سابق و ... چیزهای جدیدی نیستن، ولی کیفیت بالای فیلم و بازی ها در کنار شک و تردیدهایی که راجع به فرزند خونواده وجود داره، باعث میشن بیننده تا آخر جذب فیلم بشه و داستان رو دنبال کنه.
امین حیایی و مهناز افشار بازی های خوبی ارائه دادن و سارا بهرامی هم فوق العاده کار کرده و بازی خوبش با گریم خیلی جالبی ترکیب شده و نقش یه زن معتاد رو خیلی خوب درآورده. یکی از بهترین ویژگی های فیلم خونه ای هست که مشابهش رو توی فیلم های مختلف دیدیم، ولی اینجا یکی از بهترین نمونه هاش رو می بینیم. یه خونه قدیمی با اتاق های مختلف که یه خانوم جالبی صاحبش هست و یه مشت معتاد و بدبخت و ... توی اتاق هاش زندگی میکنن. و من عاشق یکی از کاراکترهای این خونه شدم که یه پیرزن مفلوک و داغونی هست که بازیگر ناشناسش خیلی خوب و جالب بازی کرده!
جمشید هاشم پور هم شاید کلهم 2 دقیقه توی فیلم حضور داشته باشه که البته همون جا هم خیلی خوب کار کرده، ولی نمیدونم دقیقاً چطوری بهش جایزه دادن. یعنی اون جایزه فقط به احترام بازی های قدیمی ایشون بوده و به نظرم حق بقیه خورده شد. جالب ترین دیالوگ فیلم هم از دهن جمشید خان درمیاد، زمانی که میگه فلانی بساز و بفروش هست و چند ثانیه ای طول میکشه تا بیننده و کاراکتر مقابل منظور رو بفهمن...
بمب، یک عاشقانه
7.5/10
فیلمی دوست داشتنی و زیبا در مورد دوران جنگ در تهران. فیلم قبلی پیمان معادی رو ندیدم و نمیتونم مقایسه کنم، ولی این فیلم نشون میده با کارگردان خوبی طرف هستیم و میشه منتظر فیلم های بعدی ایشون بود.
بمب با اینکه دوران سختی رو نمایش میده، ولی به لطف سکانس های بامزه مدرسه و کاراکترهایی مثل سیامک انصاری، توازن خوبی بین بخش های شاد و تلخ ایجاد میکنه و کلاً یه حس و حال شاعرانه ای هم توی فیلم وجود داره که دوستش داشتم. شعارهای «مرگ بر ...» داخل مدرسه و دیوارنویسی ها خیلی خوب هستن و البته میشد یه ذره کمتر روشون تمرکز بشه تا جذابیتشون از دست نره.
بازی ها خوب هستن و دلنشین. از لیلا حاتمی تا خود معادی و البته کلاری که به جز فیلمبرداری، بازی کوتاه و جالبی هم داره. بازیگر کودک هم خوب کار کرده و بخش های مربوط به خودش رو به زیبایی جلو میبره. در مجموع از بمب خوشم اومد، فقط یه کمبودی داره که خودم هم نمیدونم چیه! یعنی یه حسی از خالی بودن توش وجود داره که هرچی میگردم پیداش نمیکنم و نمیفهمم مشکل در کجاست!
شعله ور
7.5/10
انتظارم از حمید نعمت الله خیلی بیشتر از اینا بود. نیمه اولش رو خیلی دوست داشتم، ولی نیمه دوم به سمت «کلید اسرار» و «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» و ... رفت و حسابی توی ذوقم زد.
بازی امین حیایی معرکه بود و بعد از سال ها به جایی رسیده که دیگه از نقش های تینیجری و جوون پسند خارج شده و با این فیلم نشون میده که میتونه نقش های متفاوتی رو برعهده بگیره و توی این فیلم هم نقش یه آدم لوزر و حسود رو به زیبایی اجرا کرده بود. نقش پسرش رو هم پسر واقعی خودش ایفا کرده و بد کار نکرده. بازیگر خانوم هم خوب بود و خیلی طبیعی بازی کرده بود، همون خانومی که توی کنفرانس خبری کلی جنجال راه انداخت با حرکات عجیبش و عده ای گفتن اوتیسم داره و یه عده گفتن نداره و ...
با اینکه فیلم در حدی نبود که انتظار داشتم، ولی به هر حال حس و حال نعمت اللهی رو میشد توی بخش های مختلفش دید و بعضی صحنه ها مثل شیره کش خونه هم خیلی خوب بودن. و البته مثل سال های اخیر یه آهنگ درجه یک و محشر هم از همایون شجریان داره و همکاری جالب این دو نفر باز هم ادامه پیدا کرده.
سرو زیر آب
7.5/10
یکی دیگه از فیلم های جنگی فجر امسال. البته چیز مستقیمی از جنگ نشون نمیده، ولی تأثیراتش رو مطرح میکنه و به ماجرای شهدای گمنام میپردازه که خیلی وقت ها اوضاع جنجالی پیدا میکردن و مثلاً یه شهید گمنام رو ممکن بوده به اشتباه به خونواده دیگه ای بدن و بعدش کلی مصیبت و ...
با اینکه بعضی جاها خیلی شعاری میشد و دیالوگ های عرفانی و ضایعی پیدا میکرد، ولی فیلم تأثیرگذار و قشنگی بود و یکی دو صحنه خیلی سنگین هم داشت که نزدیک بود اشک ما رو دربیاره.
چهارراه استانبول
7/10
فرمول همیشگی مصطفی کیایی: بهرام رادان، محسن کیایی و سحر دولتشاهی و ... رو بریز توی مخلوط کن! یه سری صحنه کمدی و بامزه بذار کنارش و چند تا سکانس پندآموز و پیام دهنده و سیـاسی هم بچپون توی فیلم! فرمولی که معمولاً موفق میشه و بیننده جذب میکنه و هرچند چهارراه استانبول نتونست توی جشنواره موفق خاصی بدست بیاره، ولی توی اکران عمومی میتونه.
برخلاف فرنگ که هر اتفاق مهمی می افته، 3 ساعت بعدش کمپانی های فیلمسازی میرن سراغ مراحل پیش تولید برای ساخت فیلمی در مورد اون قضیه، توی ایران کم پیش میاد همچین چیزی. ولی کیایی خیلی زود رفت سراغ ماجرای پلاسکو و به نظرم تا حدی هم موفق بوده و البته میتونست بهتر از این هم کار کنه. فیلم به جای اینکه کل تمرکزش رو روی پلاسکو بذاره، کارش رو با چند تا کاراکتر شروع میکنه که البته خود اینا با پلاسکو در ارتباط هستن. بعدش کم کم ماجرای پلاسکو پیش میاد و این کاراکترها رو وصل میکنه به اون قضیه. بخش های آتش سوزی رو به نظرم خیلی خوب درآوردن و جلوه های ویژه مناسبی هم داره. (به جز معدود جاهایی که مغازه ها رو از نزدیک نشون میده و یه حس کامپیوتری و سه بعدی داره) بخش های مربوط به آتش نشان ها هم خوب هستن و البته حیف که بعضی جاها زیادی اغراق آمیز شده، مثل نعره های پشت سر هم مهدی پاکدل که یکی دو تا نعره کافی بود نه انقدر زیاد!
بدترین بخش های فیلم، مثل کارهای قبلی کیایی مربوط میشن به سکانس های مثلاً سیـاسی با حرف های گل درشت. سکانس هایی که همیشه سراغشون میره و یه دفعه کاراکترها شروع میکنن به بیانیه دادن! از جمله جایی که بهرام رادان یه دفعه به سخنران خفنی تبدیل میشه و میگه آیا میدانید پلاسکو رو چه چیزی آتش زد؟ بلی! واردات بی رویه از چین! بابا یه ذره ملایم تر و لطیف تر این پیام ها رو بدین که توی ذوق نزنه دیگه.
بانو قدس ایران
7/10
یکی از 2 مستند جشنواره. مستندی در مورد همسر امام خمینی!
تا الآن در مورد شخصیت های انقلاب زیاد صحبت شده ولی یکی از شخصیت هایی که خیلی کم در موردش میدونیم، خدیجه ثقفی هست و این مستند هم ابعاد جالبی از زندگی ایشون رو مطرح میکنه. کلاً شخصیت خاصی داشته و حداقل طبق صحبت های مطرح شده (توسط خودش و بقیه) از بعضی جهات 180 درجه با همسرش متفاوت بوده. صحبت های اطرافیان شناخت خوبی از ایشون به آدم میده و یه سری تصاویر و صداهای آرشیوی هم توی مستند هست که جذابیت های خودشون رو دارن.
یکی از جالب ترین ویژگی های مستند رو هم میشه تفکرات امام خمینی در مورد رژیم شاه و انتقاداتش نسبت به اون زمان دونست و مقایسه اون ها با شرایط امروز!!
امیر
6.5/10
نیمه اول فیلم در حد قرص خواب آور بود، ولی نیمه دوم خوب بود و دوستش داشتم. کلاً فیلم عجیب و غریبی بود و کارگردان هم خواسته بود مثلاً یه حس و حال هنری و خفنی بهش بده که از بعضی جهات موفق شده بود، ولی از جهاتی هم نه.
پررنگ ترین ویژگی فیلم، نحوه فیلمبرداری اون هست که زوایا و قاب ها توی در و دیواره! یعنی گند زدن به استانداردهای قاب بندی و ایده های جالبی به خرج دادن. یه دفعه می بینی توی یه صحنه دوربین فقط داره کله ها رو نشون میده و خبری از بخش های پایینی نیست. توی صحنه بعدی فقط یه کاراکتر داخل ماشین دیده میشه و اون طرف تصویر داره بیرون رو نشون میده و ... البته این موضوع به جز اینکه برای جلب توجه باشه، یه دلیل جالب هم داره که در آخرین لحظات فیلم مشخص میشه.
مصادره
6.5/10
کمدی بدی نیست. لحظات مفرح و بامزه ای داره و خیلی خوب تونسته از حضور رضا عطاران استفاده کنه که با اینکه دیگه زیادی کاراکترهاش تکراری شده، ولی هنوز میتونه آدم رو بخندونه. نمایش مشکلات و بدبختی های کاراکتری که زمان شاه توی ساواک بوده و بعدش باید همزمان با انقلاب به فکر فرار باشه، صحنه های جالبی رو ترتیب داده و البته بعضی بخش ها و کاراکترها هم کمی منشوری هستن و ممکنه توی اکران عمومی تعدیل (!) بشن.
به نظرم بزرگترین مشکل فیلم، غلظت بالای «خود باحال پنداری» کارگردان بوده که بعضی جاها خیلی توی ذوق میزنه و کاراکترهای فرنگی و بعضی آهنگ ها و ... زیادی اغراق آمیز هستن و پایانش هم افتضاح.
کامیون
6.5/10
پارسال فیلم فراری اکران شد که نویسنده ـش کامبوزیا پرتوی بود و امسال کامیون اومد که کارگردانش ایشون هست و میشه گفت همون فراریه، ولی ورژن کامیونی! قبل از دیدنش انتظار یه چیز خیلی داغونی رو داشتم، ولی انقدرها هم بد نبود. یه فیلم شهری که استارت اولیه اون با ماجراهای داعش میخوره، ولی بعدش وارد ایران و تهران میشه و یه حالت ماجراجویانه ای پیدا میکنه در مورد یه زن عراقی که دنبال شوهرش میگرده.
کاراکتر برادر شوهر این خانومه خیلی جالب هست و یه پسرک متعصبی هست که صحنه های بامزه ای رو ایجاد میکنه. سعید آقاخانی هم خوب بازی کرده و خیلی زیبا لهجه مورد نظر رو اجرا میکنه. ولی داغون ترین بخش فیلم جایی هست که نیکی کریمی وارد صحنه میشه. یکی از مسخره ترین سکانس های این سال های سینمای ایران که توی اون نیکی کریمی با کامیون مورد نظر تصادف میکنه و بعدش بزرگواری میکنه و میگه نیازی به پرداخت جریمه و هزینه نیست و چون گرفتار هستین، میتونین برین! همین!! سکانسی چند دقیقه ای که حالا یا به خاطر ارادت پرتوی به کریمی هست، یا کریمی یه پولی داده برای تبلیغ شخصیت مهربونش!
خجالت نکش
6/10
این هم کمدی بامزه ای بود و البته به شدت تلویزیونی! یعنی یه حالتی داره که آدم حس میکنه داره یه فیلم تلویزیونی رو نگاه میکنه تا چیزی که برای سینما طراحی شده باشه. داستان جالبی داره در مورد یه زوج نسبتاً سالمند که توی اون سن و سال بچه دار میشن و خجالت میکشن به اطرافیانشون بگن. شوخی های بدی نداره و بهترین بخش ماجرا جایی هست که با سیاسـت های تولید مثل توی ایران شوخی میکنه که یه دهه میگن 2تا بچه بیشتر نیارین و دهه بعد میگن «ما می توانیم» و باید پشت سر هم بچه بزایین!
سکانس طلایی فیلم هم جایی هست که احمدی نژاد رو موقع یکی از سخنرانی ها نشون میده و سالن از شدت خنده منهدم شد!
به وقت شام
6/10
جناب آقای فیلمساز همواره شاکی وابسته به نظام بالاخره سراغ سوژه داعش رفت و کار بدی هم ارائه نکرده. ولی بخش های فنی فیلم به شدت روی بقیه بخش ها سایه انداخته. فیلمی عظیم و قاعدتاً با بودجه خفن که جلوه های ویژه خوبی داره (به جز یکی دو مورد) و فیلمبرداری و صداگذاریش هم در سطح بالایی هست. کارگردانی هم به نظرم خوب و با کیفیت هست و حاتمی کیا خوب تونسته همچین پروژه ای رو جلو ببره، ولی مشکل اصلی توی فیلمنامه و کاراکترها هست که باعث میشه حداقل برای من هیچ حسی نسبت به داستان ایجاد نشه. کلاً آدمی هستم که سریع تحت تأثیر قرار میگیرم، ولی فیلمی با این موضوع مهم و صحنه های ناراحت کننده، تأثیری روی من نذاشت.
یکی از ویژگی های فیلم هم نمایش انواع و اقسام بروبچ داعشی بود! از داعشی نسبتاً منطقی تا داعشی خیلی وحشی. از داعشی عرب تا مدل اروپایی و خوشتیپ. از مرد داعشی اهل فیلمسازی با استفاده از موقعیت های ایجاد شده تا زن داعشی اهل موسیقی و ... کلاً کلکسیونی از پدیده های مختلف بود!
سوءتفاهم
6/10
پشت سوءتفاهم ایده جالبی خوابیده و پتانسیل بسیار بالایی داشته، ولی حیف که به دلایلی از جمله کارگردانی بد بعضی صحنه ها، بازی های اغراق شده و ... خودش رو از رسیدن به یه فیلم خوب دور کرده.
این ایده که تماشاگر با یه «فیلم در فیلم» طرف باشه، چیز خیلی جدیدی نیست ولی توی سینمای ایران زیاد روش کار نشده و برای همین تجربه متفاوتیه برای تماشاگر. بعضی جاها قضیه در حدی پررنگ میشه که دیگه معلوم نیست دقیقاً کجا فیلم هست و کجا واقعیت، و این کمک خوبی به بالا رفتن حس تعلیق فیلم میکنه. ولی همون طور که گفتم اشتباهات مختلف باعث میشه آدم از فضای فیلم خارج بشه و کاراکتر افتضاح اکبر عبدی با اون صدای زننده و حرکات داغون هم قضیه رو بیشتر از همه خراب میکنه.
پایان فیلم هم از جهاتی جالب هست، ولی از طرفی هم بسیار آماتوری، که این آماتوری بودن در بعضی جاهای دیگه هم به چشم میخوره و افسوس از منهدم شدن ایده های فیلم به خاطر این قضیه.
جاده قدیم
6/10
یه فیلم معمولی که میخواد پندآموز باشه و هم مشکلات جامعه و اتفاقات بدی مثل تجاوز رو نمایش بده، هم عکس العمل های فرد مورد تجاوز قرار گرفته و اطرافیانش رو. ولی چیز خاصی برای ارائه نداره و البته کیفیتش هم از حدی پایین تر نمیاد. بازی مهتاب کرامتی خیلی خوبه و پایان فیلم رو هم دوست داشتم (هرچند خیلی شتاب زده بود)، ولی بقیه موارد خیلی زود فراموش میشه.
زنانی با گوشواره های باروتی
5.5/10
مستندی در مورد داعش که انتظارم ازش خیلی بیشتر از اینا بود. از شجاعت تیم سازنده مستند باید تعریف کرد، ولی به نظرم اون طور که باید و شاید خوب نتونسته بود حس و حال حضور در یه فضای «داعش زده» رو نمایش بده.
یکی از دلایلی که مستند زیاد برام تأثیرگذار نبود، کاراکتر اصلی اون بود که یه خانوم شجاع و ماجراجو هست که شخصیتش اون کاریزمای لازم رو حداقل برای من نداشت و دلنشین نبود. یه جورایی زیادی روی اعصاب بود و شاید اگه یه آدم دیگه به جای ایشون توی مستند حضور داشت، قضیه خیلی فرق میکرد. پایانش هم خیلی هول هولکی و سریع بود و جا داشت یه جور دیگه تموم بشه.
در بین بخش های مختلف مستند، تنها جایی که من رو خیلی درگیر خودش کرد یکی از کمپ های بازمانده های جنگ بود که بچه های داعشی ها رو نشون میداد. بچه هایی که خودشون هیچ گناهی توی ماجرا ندارن، ولی بقیه بچه ها باهاشون بازی نمیکنن و اون ها رو یه مشت داعشی خونخوار میدونن که باید ازشون دوری کرد. صحنه های تلخی بود واقعاً و معلوم نیست چه آینده ای در انتظار این ها و بقیه خونواده های داعشی هاست. آینده ای که اگه بقیه از الآن به فکرش نباشن و اینا رو رها کنن، میتونه خیلی خطرناک باشه.
ماهورا
5/10
و باز هم جنگ!
شاید بشه گفت کارگردان فیلم میخواسته اثر ارزشمندی بسازه و تفکرات والایی داشته، ولی خب موفق نشده. کیفیت فیلم جالب نیست و بعضی جاها دقیقاً حس و حال فیلم های جنگی دهه 60 رو داره که عراقی های کچل با سیبیل می اومدن تیراندازی میکردن و همه جا منفجر میشد و ... موضوع فیلم هم با اینکه پتانسیل زیادی داشت، ولی خوب پردازش نشده بود و بعضی جاها زیادی شلوغ و در هم بود.
کلاً از اون فیلم هایی هست که سریع فراموش میشن و فقط یه سکانس اواخر فیلم هست که تأثیرگذار و به یاد موندنیه.
هایلایت
5/10
شاید بشه گفت ســکسی ترین فیلم بعد از انقلاب! البته مطمئناً منظور این نیست که چیز خاصی نشون میده، ولی مفاهیم پشتش خیلی عجیب هست و نمیدونم چطوری بهش پروانه ساخت و نمایش دادن!
داستان فیلم در مورد دو نفر هست که یکی از نزدیکان هرکدوم توی یه ماشین مشترک بودن که ماشینه تصادف میکنه و اینا توی کما میرن و ...
جناب پژمان بازغی که نامزدش توی یه ماشین مشترک با مرد غریبه ای بوده، خیلی ناراحته که نامزد محترم بهش خیانت کرده. این نامزده و مرد غریبه هر دو توی کما رفتن و از اواسط فیلم به بعد بازغی هی میره به همسر اون مرد غریبه میگه من ناراحت هستم و این طوری عذاب میکشم که نامزدم بهم خیانت کرده و منم باید یه کاری بکنم!!! به تدریج این قضیه غلیظ تر میشه و به جایی میرسه که خانومه (که شوهر اون هم توی کماست) هم ابراز تمایل میکنه و میگه منم ناراحتم که شوهرم بهم خیانت کرده و باید یه اقدامی (!) بکنیم.
یعنی داستان به این سمت میره که چون اون دو تا خیانت کردن و با هم بودن، پس این دو تا هم باید... استغفرالله! حتی فیلم به صحنه ای میرسه که بازغی خانومه رو به خونه ـش دعوت میکنه و دیگه داره مقدمات رو فراهم میکنه که از شانس بدش پدر نامزدش از راه میرسه و استاد نمیتونه به هدف خودش برسه!
در نهایت هم نامزد بازغی به هوش میاد و قهرمان غصه میبخشدش و تمام!
جشن دلتنگی
5/10
بیانیه ای در باب معضلات شبکه های اجتماعی! نمیتونم بگم سازنده های فیلم میخواستن کار تبلیغاتی در این مورد انجام بدن. شاید واقعاً دغدغه داشتن و قصدشون خیر بوده، ولی خب فیلم زیاد جالبی نساختن و به قول معروف ظرافت نداره. یه مشت کاراکتر که درگیر شبکه های اجتماعی از جمله اینستاگرام و تلگرام هستن و یکی در حال فروپاشی خونواده ـش به این دلیل هست و اون یکی جزو سلبریتی های اینستاگرامی هست که مصیبتی براش پیش میاد و ...
اگه یه ذره توی پردازش بعضی کاراکترها و پوشش خانم ها دقت میکردن، میشد از تلویزیون به عنوان یه فیلم پندآموز و اخلاقی پخش بشه!
فیلشاه
4/10
اسم جالب فیلم رو می بینی (فیلشاه بر وزن شیرشاه یا همون The Lion King)، عکس های خوش آب و رنگش رو نگاه میکنی و حیوون ها و جنگل و ... هم بهت میگن که بعد از مدت ها میشه منتظر یه انیمیشن غیر مذهبی بود که آخرش وصل نشه به ادیان و پیامبرها و ...
ولی زهی خیال باطل! باز هم یه انیمیشن دیگه و باز هم داستان مذهبی. انیمیشنی که با صحنه های شلوغ توی جنگل سرسبز شروع میشه و کاراکترهای حیوونی توی سر و کله هم میزنن و یه دفعه از اواسطش میرسه به بحث های الهی و حضرت عیسی و وعده ظهور حضرت محمد و این جور مباحث. یعنی کار به جایی رسیده که اگه دو روز دیگه انیمیشنی با موضوع روبات ها در سال 5320 هم درست کنن، باز میشه مطمئن بود که آخرش مثلاً با ماشین زمان به دوران حضرت محمد میرن و رستگار میشن.
گذشته از این قضیه که توی ذوقم زد، فیلشاه از نظر تکنیکی چیز خیلی جالبی هست و بعضی جاهاش دست کمی از کارهای فرنگی نداره. البته بعضی جاها هم کیفیت پایین تر هست و جای کار بیشتری داره، ولی در مجموع گرافیک خیلی خوبی داره. اما بقیه بخش ها زیاد جالب نیستن. کارگردانی خیلی مشکلات داره و انیمیشن زیادی شلوغه. یعنی مثلاً خواستن مثل انیمیشن های هالیوودی باشه که پر انرژی و شاد هستن، ولی دیگه زیادی غلیظش کردن و بعضی جاها رسماً معلوم نیست چی به چیه. مخصوصاً اوایلش که گذشت زمان هم به درستی به بیننده منتقل نمیشه. صداگذاری هم کیفیت خوبی نداره و با اینکه خود صداگذارها بد کار نکردن، ولی بعضی جاها موسیقی و صدای کاراکترها توی هم میپیچه و به سختی میشه فهمید چی میگن. کاراکترها هم در حدی نیستن که موندگار بشن و سریع فراموش میشن.
ساده و دلنشین و باید بگم که چقدر من از این Saoirse Ronan خوشم میاد واقعا نقشای ساده و بدون الایش رو عالی بازی میکنه . Lady Bird شعار گونه کار خودش رو اغاز میکنه به ساده ترین شکل ممکن زندگی روزمره یک سری ادم عادی رو روایت میکنه و ساده هم تموم میشه همینه که میشه با فیلم تمام قد همذات پنداری کرد . جایی که خبر از اون زیبایی ها اون زرق و برق های فریبنده فیلمای عاشقانه نیست جایی که مشکلات اغراق نمیشن ....
کلا سری تور یا ثور بنظرم فیلمای ضعیفی هستن با اینکه خیلی ب این قسمت امید داشتم مخصوصا هلا ولی خب زیاد بهش پرداخته نشد و فیلم کلی دیالوگ کمدی بی مزه گاها با مزه داشت ولی اونقدر زیاد بود ک ادم فک میکرد داره ی فیلم کمدی اکشن میبینه تا ابرقهرمانی