اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.
لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید
کارنامه جشنواره فیلم فجر 1394
حتماً میدونین که بخش های داخل اسپویلر، چیزهایی از فیلم رو لو میدن که ممکنه از یه صحنه ساده باشه تا خفن ترین سورپرایزهای فیلم! پس اگه میخواین فیلم ها رو خودتون ببینین، اسپویلرها رو باز نکنین!
اژدها وارد می شود
9.5/10
یکی از دو فیلم برتر جشنواره. فیلمی که دیدنش بر هر کسی واجب هست و تجربه ای متفاوت و جذاب در سینمای ایران محسوب میشه. مانی حقیقی سعی داشته روایت فیلم رو با شکل و شمایلی واقعی جلو ببره و به خاطر همین، لابلای خود فیلم که داستانش به چند دهه قبل برمیگرده، صحنه های مستندمانند از روزگار فعلی و صحبت های عوامل مختلف و ... رو پخش میکنه تا بیننده رو بیشتر درگیر ماجراها بکنه. شروع فیلم و چند دقیقه اولش واقعاً طوفانی هست و ترکیب اتفاقاتی که می افته با فیلمبرداری و افکت های صوتی و موسیقی و ... یه تجربه عجیبی رو رقم میزنه. بعدش هم با اینکه بعضی جاها سرعت فیلم پایین میاد، ولی باز هم بسیار دیدنی هست و آدم دوست داره تا لحظه آخر دنبالش کنه تا پایان ماجرا رو ببینه. پایانی جالب و عجیب! در کنار این ها میشه برداشت های جالبی هم از فیلم کرد که خوش بحث دیگری رو میطلبه.
صحنه برگزیده:
صحنه های جالب زیاد داشت، ولی دومین برخورد با شتر یا به عبارتی جن، لحظه عجیبی بود و حس و حال خاصی داشت. حال و هوایی که نصفش به خاطر صدای خاص شتر بود و بعیده به این راحتی ها از ذهن بیننده خارج بشه.
ابد و یک روز
9.5/10
دیگر فیلم برتر جشنواره. فیلمی که با حس نه چندان خوبی سراغش رفتم و فکر میکردم یکی از این کپی برابر اصل های فیلم های اصغر فرهادی هست، ولی واقعاً فیلم خوش ساخت و محشری بود و در عین حال که از جهاتی به فیلم های اصغر شباهت داشت، تفاوت های قابل ملاحظه ای هم داشت. در کنار تلخی بسیار زیاد فیلم، تم ظریفی از طنز هم توی اون وجود داشت که باعث میشد بیننده غم و خوشی رو در کنار هم داشته باشه. شاید از این جهت تا حدودی شبیه کارهای کاهانی باشه. (البته به جز افتضاح آخرش) بازی ها همگی در سطح فوق العاده و بسیار تماشایی بودن، مخصوصاً پریناز ایزدیار و نوید محمدزاده. نوید محمدزاده غوغا کرده بود و نقش یه معتاد رو واقعاً محشر بازی کرده بود. از پایان فیلم هم به شدت لذت بردم و بهتر از این نمیتونست تموم بشه. در مجموع سعید روستایی به عنوان اولین کارش عالی شروع کرد و امیدوارم توی فیلم های بعدی هم خوب باشه و اسیر تکرار و ... نشه.
صحنه برگزیده:
جایی که نوید محمدزاده در حال رقص هست. صحنه ای که قدرت بالای فیلم و کارگردانی و بازیگری رو به بهترین شکل نشون میده و بیننده در یه لحظه هم خنده ـش میگیره و هم به شدت متأثر میشه و غم عجیبی رو حس میکنه.
نفس
9/10
به شدت از این فیلم خوشم اومد و البته اون طور که متوجه شدم، بقیه زیاد باهاش حال نکردن. به نظرم فیلم بسیار زیبا، دوست داشتنی و شاعرانه ای بود با محوریت یک دختر بچه که داستان های خودش و خونواده ـش (پدر، مادربزرگ و 3 برادر و خواهر) رو روایت میکنه. از نحوه روایت فیلم خیلی لذت بردم و ترکیبی بود از روایت های دختر بچه در مورد اتفاقات مختلف و همین طور بعضی صحنه های انیمیشنی که خیلی خلاقانه و جالب بودن. مخصوصاً یکی از آخرین انیمیشن ها که حالت به شدت سورئال و عجیبی پیدا میکرد و ترکیب محشری از آهنگ و تصویر میشد که مشابهش رو توی سینمای ایران ندیدم. یکی از بهترین ویژگی های فیلم هم بازی دختره بود که جزو بهترین هایی بود که در سینمای ایران بین بچه های کوچیک دیدم.
و اما پایان فیلم. خیلی دوست داشتم پایانش هم مثل بقیه جاهای فیلم شاد و شنگول باشه، ولی متأسفانه یا خوشبختانه با مرگ کاراکتر اصلی تموم شد. متأسفانه از این نظر که تجربه یه فیلم مهربون و زیبا رو کوفتم کرد، و خوشبختانه از این نظر که واقعاً صحنه زیبایی بود. چند دقیقه آخر و تاب بازی دختر بچه و اوج سرخوشی و شادی اون که در نهایت همزمان میشه با سقوط موشک و منهدم شدن خونه و مرگ دختر و حرکت قایق روی جوی آب کوچیکی که در اثر انفجار درست شده. صحنه به شدت تأثیرگذار و به یاد موندنی ای بود.
ایستاده در غبار
9/10
داستان زندگی احمد متوسلیان از دوران کودکی تا آخرین لحظه ای که دیده شد. کارگردان این فیلم قبلاً هم یه سریال ساخته بوده که میگن اون هم چیز جالبی بوده و تو همین مایه ها ساخته شده. فیلم قصد داره با یه حالت مستندمانندی داستان خودش رو روایت کنه و در این جور فیلم ها، اتمسفر مهم ترین چیز هست که توی ایستاده در غبار به زیباترین شکل ممکن عملی شده. فضاسازی ها و حال و هوای فیلم به قدری قدرتمند طراحی شده که اگه یکی رو از کوچه بیارین و بدون مقدمه براش نمایش بدین، میگه خب اینکه مستند هست و زحمتی براش نکشیدن! :biggrin1: یعنی تک تک لحظات (شاید به جز یکی دو مورد که حالت سینمایی تری داره) کاملاً واقع گرایانه هستن و تمام صداها و دیالوگ ها هم واقعی هستن و از نمونه هایی که از قبل وجود داشتن استفاده شده و بازیگر روی اون ها لب زده. موسیقی های فیلم هم زیبا و متناسب با جو اون بود و در مجموع تجربه خوبی بود.
یک شهروند کاملاً معمولی
8.5/10
فیلم قبلی مجید برزگر یعنی پرویز، یکی از بهترین های سینمای ایران در سال های اخیر بوده و خیلی منتظر دیدن کار جدیدش بودم. این یکی در حد پرویز نبود، ولی باز هم با یه اثر تماشایی و جالب طرف هستیم که این بار به جای یه کاراکتر میانسال، یک پیرمرد محور ماجراها هست. پیرمردی که کم کم عاشق یه دختر جوون میشه و ... فیلم بعضی جاها کمی خسته کننده میشد، ولی خب این هم به خاطر کاراکتر اصلی بود و میخواست زندگی کسل کننده اون رو نمایش بده. به نظرم بهترین جای فیلم، پایانش بود که شاید بتونم جزو 10 پایان برتر سینمای ایران قرارش بدم!
پیرمرد در بخشی از فیلم مرتکب قتل میشه و پیرزن همسایه رو میکشه. بعدش مثل هر روز با نون سنگک و در کمال آرامش به سمت خونه میره، ولی پلیس که منتظرش هست دستگیرش میکنه و رییس پلیس یه تیکه سنگک میذاره دهنش و حال میکنه و در ستایش سنگک کلی جملات عرفانی میگه! اینا سوار ماشین پلیس میشن و یکی از پلیس ها میره دو تا سنگک دیگه هم میخره و رییس همچنان در حال مدح و ستایش سنگک هست که یه دفعه کامیونی به ماشین برخورد میکنه و همه پلیس ها منهدم میشن و پیرمرد در کمال خونسردی، با دو تا سنگک از ماشین پیاده میشه و به آرومی به سمت ناکجاآباد میره! واقعاً صحنه محشری بود!
برادرم خسرو
8.5/10
شهاب حسینی یه بیمار روحی روانی با مشکلات دو قطبی هست که قراره مدتی با برادر و خونواده برادرش زندگی کنه. دو برابر 180 درجه با همدیگه متفاوت هستن و این موضوع باعث میشه مشکلات مختلفی ایجاد بشه و لحظات خنده دار و البته غم انگیزی رو شاهد باشیم. بازی ها واقعاً خوب بود و ناصر هاشمی هم بازی زیبایی داشت و حیف که فیلم های زیادی ازش نمی بینیم.
صحنه برگزیده: Angry Birds به وسیله غذاها! :biggrin1: صحنه بامزه و جالبی بود!
متولد 65
8.5/10
یکی از فیلم های گمنام جشنواره که ازش خوشم اومد. فیلم با شوخی های یه دختر و پسر شروع میشه که میخوان یه روز جالب و مهیج داشته باشن، ولی به جایی میرسن که قضیه کم کم جدی میشه و حالت دیگه ای به خودش میگیره. یه چیزی تو مایه های آخر بازی و رخ دیوانه. فیلم جالب و باحالی بود و لحظه های بامزه و البته گاهی اوقات همراه با استرسی هم داشت.
لانتوری
8/10
عصبانی نیستم رو ندیدم، ولی خب نسبت به چیزهایی که ازش شنیده بودم انتظار یه شاهکار رو از لانتوری داشتم که این طور نبود. فیلم خوبی بود و به شدت خوش ساخت با کارگردانی و بازی های عالی، ولی حرف خودش رو به جای اینکه به شکل لطیفی مطرح کنه، داد میزد و من از این حالت خوشم نمیاد. فیلم رو میشه به دو نیمه تقسیم کرد و نیمه دوم به نظرم به مراتب بهتر بود. فیلم یه سکانس خاص هم داره که با کارگردانی استادانه و حس تعلیق خودش، بیننده رو بیچاره میکنه!
سکانسی هست که در اون قراره صحنه قصاص رو ببینیم. قصاص کسی که به صورت یک نفر اسید پاشیده. از اونجایی که قبلش صورت منهدم شده یکی از کاراکترها توسط اسید رو به صورت تمام و کمال دیدیم (با گریم کم نظیر) و کارگردان نشون داده که احتمال نمایش دادن هر چیزی وجود داره، بیننده منتظر هست که صحنه قصاص رو هم ببینه و همین موضوع باعث شد که یه بخشی از تماشاگرهای داخل سالن (که بیشترین تعداد تماشاگر رو هم داشت و تمام صندلی ها و کناره های سالن و کف و ... پُر بود) سرشون رو پایین بگیرن که صحنه خالی کردن اسید در چشم متهم توسط پزشک رو نبینن! بعد یه دفعه دیدیم 2،3 نفر از سالن خارج شدن و چند ثانیه بعد این تعداد بیشتر و بیشتر شد و شاید 30 نفری بودن که از سالن خارج شدن تا اون صحنه رو نبینن!! ولی خب اشتباه کردن، چون خبری از اون صحنه نبود و شاکی در لحظه آخر گفت از حقم کوتاه میام! در اینجا بود که ملت خوشحال حاضر در سینما دست زدن و کارگردانی صحنه به قدری قوی بود که بندگان خدا فکر کردن دارن به صورت زنده یه واقعه حقیقی رو میبینن!
خشم و هیاهو
8/10
داستان فیلم به شدت شبیه ماجراهای ناصر محمدخانی و شهلا هست، ولی تفاوت هایی هم داره که مهم ترینش تغییر نقش کاراکتر اصلی از یک فوتبالیست به یک خواننده هست. بازی نوید محمدزاده اینجا هم محشر بود و بسیار تماشایی. بقیه بازی ها هم خوب بودن و البته یه پسر بچه تپل و بامزه هم توی فیلم بود که واقعاً بچه جالبی بود و ملت خیلی باهاش حال میکردن! :biggrin1: در مجموع شاهکار نبود، ولی دیدنش هم ضرر نداره.
بارکد
8/10
یه فیلم خوشحال و سر حال و بسیار پر انرژی و باحال با نحوه روایت جالب. بازی ها هم کاملاً متناسب با فضای فیلم. کاراکترهای جالبی داشت و بیشتر از همه از پژمان بازغی خوشم اومد. شاید تنها مشکلش این بود که مثل فیلم های قبلی کارگردان، تأکید زیادی روی شعار دادن در مورد پایمال شدن حق ملت توسط ثروتمندان زورگو داشت.
وارونگی
7.5/10
یکی دیگه از اون فیلم های شهری/اجتماعی با المان های ثابت این جور فیلم ها، ولی با داستانی متفاوت. در مورد مادری که به خاطر آلودگی هوای تهران اوضاعش خراب میشه و باید دیگه خارج از شهر زندگی کنه. این قضیه باعث میشه بین برادر و خواهرها درگیری پیش بیاد که چه کسی این وظیفه همراهی با مادر بر دوشش هست و ... فیلم صحنه های جالبی داشت، ولی چیزهای کلیشه ای و تکراری هم کم نداشت. هرچند پایانش رو به شدت دوست داشتم و پایان خیلی خوب و مناسبی بود.
دختر
7.5/10
قضایای تعصب بیجا و شک و تردید در مورد دختر و این حرفا. یه دختر جنوبی میخواد فقط برای یه روز و یه دورهمی ساده دخترونه به تهران بره، ولی حوادث مختلفی پیش میاد و ... فیلم بدی نبود و بعضی جاهاش رو خیلی دوست داشتم، ولی به طرز زننده و زشتی به اصغر فرهادی گیر داده بود که باعث شد نظرم نسبت به فیلم خیلی هم مثبت نباشه.
در بخشی از فیلم، عموی دختر (یا دایی یا پدربزرگ یا هر چیز دیگه که یادم نیست!) بهش یه وسیله ای میده که 3تا قابلمه رو کنار هم میشه حمل کرد و اسمش یه چیزی تو مایه های سپاراتور یا همچین چیزی هست. یعنی مثلاً معادل فارسی Separator (جدا کننده) دختر این رو با خودش به تهران میبره و توی سکانس آخر فیلم که با دوست هاش توی رستوران هستن، بحث در مورد خروج از کشور و مهاجرت پیش میاد و دختر به سبک جدایی نادر از سیمین جواب مشخصی به سوال نمیده. بعدش یادش میره این وسیله رو با خودش از رستوران ببره و مثلاً پایان باز در حال رقم خوردن هست، ولی یه دفعه دوباره وارد رستوران میشه و Separator (که اسمش کاملاً شبیه A Separation یعنی نام خارجی جدایی نادر از سیمین هست) رو با خودش میبره و مثلاً میفهمیم که دختر بسیار اندیشمندی هست و میخواد توی ایران بمونه و وطن رو ترک نکنه! این اشاره مستقیم و ضایع به فیلم فرهادی، خیلی بد و سطح پایین بود.
من
7.5/10
متفاوت ترین نقشی که از لیلا حاتمی دیدم و برعکس 99% فیلم هاش، به جای یه کاراکتر مظلوم و مثبت، یه کاراکتر خاکستری و از جهاتی منفی بود. فیلم جالبی بود و بازی ها هم زیبا، ولی به نظرم فضا و حال و هواش از بعضی جهات به ایران نمیخورد و فیلمی بود که انگار داره ماجراهای یه کشور دیگه رو روایت میکنه.
سینما نیمکت
7/10
فیلم متفاوتی بود و بیشتر شبیه فیلم های دهه های 60،70 بود تا امروز. کارگردان یعنی محمد رحمانیان از معروف ترین های تئاتر هست و بازیگرها هم هرچند همگی توی سینما و تلویزیون معروف هستن، ولی تئاتری محسوب میشن. داستانش در مورد گروهی بود که در دوران ممنوعیت ویدئو، به روستاها و کافه های بین شهری و ... میرن و فیلم های سینمایی رو به صورت تئاتری اجرا میکنن، البته به شکل 2،3 نفری. گریم اشکان خطیبی در نوع خودش جالب بود و یه صحنه خفن هم توی برف داشت که دیدنی بود.
بادیگارد
7/10
کیفیت کلی فیلم خوب بود و از نظر فنی هم یکی از بهترین های جشنواره بود. بازی های 3 کاراکتر اصلی (پرستویی، زارعی و حمیدیان) هم واقعاً خوب بود. ولی خب این حالت شعارزده ای که توی فیلم های حاتمی کیا وجود داره، اینجا هم به شدت به چشم میخورد و حالم رو بهم میزد. یه بادیگارد در جواب هر سوال بیاد ده خط شعر و کلمات عارفانه و ... به کار ببره!
صحنه برگزیده:
جایی که زن و بچه کاراکتر اصلی در حال درمان کردن این بنده خدا هستن و یه جوری دورش حوله پیچیدن و صحنه به شکلی نورپردازی شده و نمایش داده میشه که مثلاً یه حالت عرفانی و معنوی داشته باشه! بیشتر شبیه تابلوهای نقاش های دوران رنسانس بود تا چیزی مربوط به فضای بادیگارد!
ولی انصافاً پایان فیلم قشنگ بود. با اینکه آدم حتی قبل از دیدن فیلم هم میدونه آخرش چی میشه، ولی باز هم مرگ زیبایی داشت.
سیانور
7/10
فیلم خوش ساختی بود و به حوادث قبل از انقلاب و ماجراهای مجاهدین و ... می پرداخت. بازی ها هم خوب بود و از فیلمبرداری و طراحی صحنه که توی همچین فیلم هایی مهم هست، خوشم اومد. ولی از اون طرف خیلی شعارزده بود و سعی داشت از همون اول حرف خودش رو مستقیماً توی سر بیننده بکوبونه!
به دنیا آمدن
6.5/10
یه خانوم و آقایی که وضعیت مالی نسبتاً متوسطی دارن، در حال بچه دار شدن هستن. خانوم میخواد بچه رو نگه داره و به دنیا بیاره، ولی آقا مخالف هست و تصمیم داره بچه رو بندازن. ماجراهای مختلفی پیش میاد و ... حال و هوای فیلم رو دوست داشتم، مخصوصاً نیمه اولش، ولی نیمه دوم یه جوری شد که زیاد به دلم نمی نشست. در مجموع فیلم بی سر و صدا و فراموش شدنی ای بود که میتونست خیلی بهتر از این سوژه استفاده کنه.
چهارشنبه
6.5/10
یکی دیگه از فیلم های تأثیرگرفته از دوران پسا فرهادی! فضای تلخ و سیاه و پر از بدبختی و کتک و فحش و ... با تم تعصب بیجا و این حرفا. بازی ها خوب بود، ولی اغراق آمیز. مخصوصاً شهاب حسینی با اون صدای عجیبی که داشت و البته بنده خدا خیلی براش تلاش کرده بود.
عادت نمی کنیم
6.5/10
سندروم اصغر فرهادی به توان 100. فیلمی که از مدل تصویر تا نوع بازی ها (که البته همگی خوب بودن) تا داستان و ... دقیقاً توی فضاهای تکراری سال های اخیر سینمای ایران اتفاق می افتاد. این نکته زمانی بدتر میشه که مچ نویسنده/کارگردان رو بگیریم و سورپرایز اصلی فیلم رو همون اواسطش متوجه بشیم، چون دیگه بیننده به همچین فیلم هایی عادت کرده و میدونه یه نفر این وسط داره دروغ میگه و قضیه چیز دیگری ـست.
زاپاس
6/10
در بهترین حالت به درد پخش از تلویزیون میخورد. یعنی یه فیلم تلویزیونی کمدی که در کنار امیر جعفری، زوج سریال دردسرهای عظیم هم توش بودن با کارگردانی همون کارگردان سریال. به عنوان یه فیلم بی ادعا و ساده، چیز بدی نبود ولی خب به درد جشنواره هم نمیخورد.
مالاریا
6/10
دختر و پسری وارد شهر فاسد تهران میشن و حوادثی براشون پیش میاد. اگه فیلم رو به 3 بخش تقسیم کنم، بخش دوم رو بسیار دوست داشتم و حس و حال جالب و خاصی داشت که خیلی خوب بود. ولی بخش های اول و سوم رو نه. پایانش هم چیز داغونی بود به نظرم.
امکان مینا
6/10
انتظار خیلی بیشتری از کمال تبریزی داشتم. البته خیلی وقت بود فیلم هاش رو ندیده بودم و شاید فیلم های آخرش هم این طوری بوده، ولی قدیما خیلی بهتر میساخت. موضوع فیلم، مثل خیلی های دیگه در مورد شک و تردید به همسر بود، ولی خب سوژه فیلم خیلی متفاوت بود. بدترین نکته در مورد فیلم هم طراحی صحنه و عدم توجه به زمان و مکان فیلم بود. فیلمی که در دهه 60 میگذره، ولی میتونین وسط خیابون از پراید و L90 تا پژو 206 و ... رو مشاهده کنین!!! یا توی کتابخونه، کتاب آموزش برنامه نویسی کامپیوتر از اون مدل هایی که تازه اواخر دهه 70 مُد شده بود رو ببینین! یعنی دیگه کم مونده بود کاراکتر اصلی یه موبایل از توی جیبش دربیاره و خیلی ریلکس باهاش کار کنه! نمیدونم چرا وقتی همچین چیزهایی انقدر واضح و مشخص دیده میشه، عوامل سازنده فیلم انقدر احمقانه از اون ها میگذرن و کاری باهاشون ندارن. و البته هم همچین فیلمی با این سوتی های توهین آمیز، نامزد بهترین فیلم فجر هم میشه، هم در بخش اصلی و هم کارگردانی! الله اکبر!
کفش هایم کو؟
6/10
رضا کیانیان نقش یه پیرمرد آلزایمری رو داره و خب همچین نقش هایی واقعاً سخت هستن. به عنوان کسی که سال ها با این بیماری در ارتباط بودم، شاید بتونم قضاوت خوبی در مورد بازیش داشته باشم و به نظرم بعضی جاها استادانه و تماشایی کار کرده بود، ولی بعضی جاها هم خیلی ضایع و خنده دار از آب در اومده بود. شاید یکی از بدترین بخش ها جایی بود که با وجود آلزایمر شدید، خیلی زیبا و تماشایی موسیقی می نواخت! البته شاید هم بیمارهای آلزایمری بتونن این کار رو بکنن، چون در مورد خوندن ترانه میتونن و بعضی از آوازهایی که ده ها سال پیش شنیدن رو هیچ وقت فراموش نمیکنن، ولی خب زدن نُت موسیقی بحث دیگری ـست!
صحنه برگزیده: دختر طرف که از خارج اومده و اونجا بزرگ شده، در صحنه ای از فیلم میگه بابام من رو یادش نمیاد، ولی من که اون رو میشناسم! یعنی ارجاع از این خفن تر و سنگین تر به فیلم جدایی نادر از سیمین ندیده بودم! ولی خوبیش این بود که حداقل خودشون هم توی فیلم به این قضیه اشاره میکنن و دختره میگه این یه دیالوگ از فیلم A Separation بود. ولی خب یه جوری میگه که شاید خیلی از بیننده ها متوجه نشن و اسم فرنگی فیلم رو ندونن.
هفت ماهگی
6/10
باز هم تم محبوب این روزها شک و گمان بد در مورد دیگران. با بازی تکراری و مسخره حامد بهداد و بازی خوب باران کوثری. قیافه حامد بهداد در پایان فیلم هم پدیده عجیبی بود!
آخرین بار کی سحر رو دیدی
5/10
نامزد شدن این فیلم در بخش های فیلم و کارگردان، بدجوری بنده رو حیرت زده کرد! حالا فیلمنامه شاید اندک چیزهایی داشت، ولی دیگه کارگردانی واقعاً سطح پایین بود و خود فیلم هم بعضی جاها باعث خنده ملت میشد. فیلم ترکیبی از فضاهای پلیسی/جنایی با تم کهنه شک و تردید و ... بود و بازی ها هم به جز ننه بابای سحر، در سطح جالبی نبودن. مخصوصاً فریبرز عرب نیا که نمیدونم از متدهای خاصی استفاده میکنه یا کلاً در عالم دیگه ای هست، ولی هرچی که هست افتضاح بازی میکنه! فیلمبرداری هم به شدت ضایع و درپیت، در حدی که بعضی جاها ما رو می خندوند. زوم کردن روی صورت کاراکترها به سبک فیلم های 30،40 سال پیش و همین طور حرکات محیرالعقول دوربین که خیلی خنده دار بودن. در مجموع چیز مسخره ای بود این فیلم.
صحنه برگزیده: جایی که دوربین در حرکتی خفن و استادانه یه دفعه از فاصله دور و زاویه های کنار و پایین روی صورت عرب نیا زوم کرد! فقط یه آهنگ خفن رو کم داشت که صحنه تکمیل بشه!
آبنبات چوبی
3/10
افتضاح محض! از همون لحظات اول، بازی فجیع و حال بهم زن سحر قریشی جوری روی مغز آدم میره که نیاز به یک عدد کیسه برای بالا آوردن احساس میشه. ایشون همین طوریش استعداد خاصی نداره و بیشتر به درد گریه کردن و ناله زدن میخوره، حالا توی این فیلم اومده برای کاراکترش یه لحن صحبت کردن مسخره هم ایجاد کرده که فقط باعث تبخیر مغز بیننده میشه! بقیه بازی ها هم بین معمولی و ضعیف دسته بندی میشدن و فقط عطاران یه کمی بهتر بود، ولی اون هم با فیلم های خوبش فاصله زیادی داره. فیلم مثلاً میخواست سورپرایز خفنی هم داشته باشه، ولی همون اواسطش لو میره. کل فیلم هم یه طرف، نوشته اولش یه طرف! اول فیلم مینویسه برای دو بازیگر اصلی فیلم از کلاهگیس استفاده شده. ما گفتیم شاید یه سکانس خاصی توی فیلم هست که مثلاً موهای اینا کاملاً معلوم میشه و برای همین کلاهگیس گذاشتن، ولی کلهم خبری از همچین چیزی نبود و در کل فیلم موهاشون پوشیده بود و فقط چند تار موی جلو معلوم بود. نمیدونم هدف از اون تذکر (!) چی بوده. مثلاً کارگردان خواسته بگه من خیلی خفن هستم و حتی یک تار موی بازیگرم رو هم توی فیلم نمی بینین یا چی؟!
صحنه برگزیده:
عطاران که کاراکتر خبیثی هست، در انتهای فیلم بعد از نوش جان کردن ضربات متعدد وارد آسانسور میشه و می افته زمین و منهدم میشه، ولی دستش از لای در آسانسور بیرون می مونه و در آسانسور بسته میشه و میخوره به دستش و دوباره باز میشه و صدای آسانسور پخش میشه که لطفاً از جلوی در کنار برین! این قضیه چند بار اتفاق می افته و باعث میشه پایان یه فیلم تلخ و سیاه، تبدیل به یکی از کمدی ترین لحظات جشنواره بشه!
رسوایی 2
0.5/10
یه حاج آقایی با بازی اکبر عبدی میاد میگه شهر رو اصلاح کنین و از فساد دربیاین و ... وگرنه حادثه خفنی از راه میرسه و زلزله میاد و از این چیزا! این فیلم نه تنها با فاصله زیاد بدترین فیلم جشنواره بود، که یکی از بدترین فیلم های تاریخ بشریت هم میتونه باشه. فیلم های قبلی ده نمکی که کیفیت جالبی نداشتن، ولی حداقل دو تا دونه صحنه خنده دار توشون پیدا میشد. ولی این یکی به قدری فجیع و داغون هست که نمیدونم چی بگم! ده نمکی به خاطر حاشیه هایی که داره، همیشه فیلم هاش حتی توی جشنواره هم شلوغ میشه و ملت میریزن ببینن چه خبره، ولی این بار شاید 70% سالن خالی بود و خیلی ها هم از اواسطش شروع کردن به خارج شدن از سالن. یعنی تحمل دیدن فیلم تا پایانش واقعاً کار سختی بود! اون 0.5 رو هم به خاطر جلوه های ویژه میدم که با اینکه خیلی عالی نبود، ولی بعضی جاهاش در سطح سینمای ایران جالب کار شده بود.
یه نکته ای هم توی فیلم بود که نمیدونم درست دیدم یا نه. سحر قریشی توی آبنبات چوبی یه کیف داشت که روش یه جک جونور کارتونی بود. بعد همین کیف توی رسوایی هم دیده میشد! حالا شاید هم شبیهش بوده و دقیقاً همون نبوده، ولی گویا استاد برای بازی در فیلم ها شرط میذاره و میگه یا با کیف های ملوس خودم میام یا بازی نمیکنم! lol
=================
در مجموع جشنواره بدی نبود. نه خیلی عالی بود و نه خیلی بد و بیشتر یه حالت متوسط رو به خوب داشت برای من.
بین فیلم های امسال هم سه ویژگی مشترک مثل اکثر فیلم های اجتماعی/شهری (!) این سال ها دیده میشد:
1. کتک کاری بین کاراکترها و برخورد سیلی و پرتاب شدن و ...
2. فحاشی و استفاده بیش از حد از کلمه زیبای «گـــــُـــه»
3. سیگار کشیدن
یعنی کمتر فیلم جدی ای رو میشه پیدا کرد که این 3 مورد توش نباشه. سایر موارد مشترک فیلم های امسال:
گشتن در موبایل ملت بدون اجازه
شک و تردید در مورد دختر/خواهر/زن که خیلی جاها بی مورد هست و به نتایج بدی ختم میشه
بحث در مورد آلودگی هوای تهران
یه نکته جالب و شاید خنده دار جشنواره هم نوع اسپانسر شدن رایتل بود! گذشته از اینکه اول هر فیلم باید 10 دقیقه تبلیغات تکراری اینا رو نگاه میکردیم، قبل از تک تک فیلم ها هم یه کُد مفت و مجانی برای دریافت سیمکارت میدادن! نتیجه این شد که در روز آخر جشنواره، 50،60تا کد و به عبارتی 50،60تا سیمکارت در دست بنده و رفقا بود!
باید عرض کنم که سری های قبلی جیمز باند رو خیلی بیشتر دوست داشتم نه اینکه این سری بد بود ولی هیجانش کمتر از اسکای فال و بقیه بود
نکته مثبتش حضور اون بازیگره جوونه تازه کاره که اسمش یادم نیست ! بود ! که دوستش میدارم !
ایده خیلی جالبی نداشت ولی بازی اتان هاوک رو دوست داشتم. یه جورایی خوب با مخاطب بازی کرد و نمیتونستید تا آخرای فیلم دقیق بفهمید داستان چیه. یعنی خلاصه تر بگم فیلم موفق شده بود حداقل من رو تا آخر پای خودش بشونه. با این که کارگردانی جالبی نداره، هیجان خاصی توش نیست و کلا کارِ قویای نیست. امتیاز IMDB ش هم پایینه منتهی نظر من اینه که ارزش یک بار دیدن رو داره اگه از فیلمای معمایی و رمزآلود خوشتون میاد. اما واتسون هم خیلی حضور آنچنانیای تو فیلم نداره و البته نمیتونید دقیق بگید بازیش چجوریاس و فیلم رو نمیشه ملاکی قرار داد مبنی بر پیشرفت کردن یا نکردن اما.
6.5/10
حقیقتا فیلم معمولی رو به خوب بود کارگردانی خوب به جا بازیگر های قوی هم داشتند ولی چیزه خیای اپیکی شاهد نبودم ازشون. داستانی هم حقیقتا بیشتر برای کسایی جذاب هست که درگیر با مسله فیلم (فساد جنسی کشیش ها) هستند .بهتر بگم برای منی که تو عمرم یکدونه کشیش هم از نزدیک ندیدم واقعا فیلم زیاد درگیر کننده ای نیست ولی موضوع حساسی داره و از روی واقعیت هم برداشته شده برای مسیحی ها واقعا میتونه فیلم درگیر کننده ای باشه ولی برای باقی افراد دنیا موضوع دیدنی هست ولی درگیر کننده نه حداقل فیلم نمیتونه برای کلیت مردم دنیا درگیر کننده باشه.
خیلی خوب بود. کلا از فیلمایی که براساس حوادث واقعی ساخته میشند، استقبال میکنم و دیدنشون رو مفید میدونم!
Straight outta compton 8/10
اینم مثل Spotlight! جدا از علاقه خودم به رپ و هیپ هاپ، فیلم روایت خیلی خوبی داشت! یکم بعضی جاها سَرسَری از بعضی مسائل میگذشتن و بنظرم میتونستن روشون مانور بیشتری بدن!
Begin again 8/10
قشنگ و دوست داشتنی ترکیبی بود از دو تا بازیگر موردعلاقم و Adam levine! چه ساندترک هایی! اصلا یه روز داشتم آهنگ Love stars ـه Adam levine رو گوش میکردم خسته نمیشدم!
Malena 8/10
اطلاعاتم از مسائل سیاسی اون موقع زیاد بالا نبود و فیلم رو از بُعد اتفاقات سیاسیش زیاد متوجه نشدم. ولی در کل یه حس و حال جالبی داشت!
این حسی که "رِناتو" نسبت به "مالِنا" داشت و تا آخر فیلم کاملا یه طرفه باقی موند جالب بود. رناتو تا آخرای فیلم هیچ نقشی تو اتفاقاتی که سر مالنا می افتاد نداشت تو آخر فیلم اثرشو گذاشت!
با توجه با این که رو پایانای فیلم ها خیلی حساسم، "مالنا" پایان خوب و راضی کننده ای داشت!
Spotlight:
فیلم خوبی بود. بازیهای قابل توجه و پرداختن به موضوعاتی که جذاب بودن. حداقل برای من. صد در صد باید ببینید.
8.5/10
On the Road 2012:
فیلمیه که برای من یکی قابل توجهه و تعجب میکنم چه طور ندیده بودمش تا حالا
درام. خیلیم درام. خیلی خیلی خیلی درام هیچ داستان خاصی توی فیلم نیست و باید این سبک فیلمها رو دوست داشته باشید تا بتونید On The Road رو تحمل کنید. بازیهای خوب از بازیگرا که به نوعی هرکدوم چیزای زیادی رو تو خودشون ریخته بودن. در کل فیلمیه که درک کردنش هم حتی میتونه سخت باشه و دیالوگهای زیادی داره که باعث جالب شدنش میشه. اگه فیلمهای بیهیجانِ طولانی که داستان خاصی ندارن رو میتونید ببینید و مشکلی با این قضیه ندارید، فیلم رو بهتون توصیه میکنم. به نظرم یکمی نادیده گرفته شده و تو سبک خودش حرفهایی برای گفتن داره.
7.5/10
straight outta compton:9.5 فکر نمیکردم فیلم چندان خوبی از اب در بیاد ولی بر خلاف انتظارم شدیدا با فیلم حال نمودم!
بازیگرا واقعا خوب بودن (اگر بازیگر Dr.Dre رو فاکتور بگیریم البته ) مخصوصا بازیگر Ice cube که از قضا پسر خود ایس کیوبم هست (به باباش رفته :d)
روایت داستان هم خوب بود ولی خب از بعضی از جاها سرسری گذشتن به نظرم :d
در کل به منی که به رپ و هیپ هاپ عشق میورزم خیلی حال داد
نمره 8 از 10
به نظرم با توجه به ژانر و فضای فیلم مبارزه و قهرمان محور عالی بود و تونست تاثیر بزاره و سلیقه ی مردم و منتقد ها رو جلب کرد
البته بدون شک فیلم دنباله دار خواهد بود...
یک سری وحشی ! به یک شهر حمله میکنند چند نفر میدزدند و حالا عده میخواند اونها را نجات بدند ... 1:30 اول فیلم فقط راه میروند و حرف میزنند، هر از گاهی شلیک هم میکنند مثلا تنوع بهش بدند و بعدش حالا اتفاقاتی میوفته
فیلم بویی از ویژگی های فیلم های غرب وجشی نبرده به جز لباس پوشیدنشون .. بازی بازیگرها خوب هست اما کارگردانی و فیلمنامه مضخرف تر دست به دست هم داده تا بیخودی وقتتون هدر بده !
گول امتیاز IMDB هم نخورید
فقط یک واژه می تونم بگم: فوق العاده! یه فیلم تنیج بی نظیر با داستانی به شدت درگیر کننده و روایتی زیبا. نکته ای که بسیار به چشم میومد بازی جالب کریستین استوارت بود؛ احساسات در صورت و بازیگریش موج می زد. ارتباط بین شخصیت ها هم از دیگر نکات مثبت فیلمه. راستش گاهی اوقات به قدری جذب یک اثر می شید که توضیحش رو کمی سخت می کنه، بدون شک توایلایت در این دسته قرار داره.
زبان در وصف فیلم قاصره! فقط نکته ای که هست اینه که کریستین استوارت چرا تو همه فیلماش لبش رو کج می کنه؟
امتیاز: 2
وحشتناک فیلم عالی بودش
والا یدونه از این فیلما می ارزه به کلی فیلم اکشن خالی مثل FF و Spectre (نظر شخصی:d)....
خوب از کجاش شروع کنم همم...
همه چیش خوب بود پس نکات منفی رو میگم هرچند در مقایسه با بقیه بخش های فیلم ضعف به حساب میاد شاید تو بعضی از فیلما نقطه قوت حساب شه !
موسیقیش خیلی خوب بود ولی میتونست تاثیر گزار تر باشه :d خواهر نیک زیاد جالب نبود همین!
بهترین و پر مفهوم ترین بخش فیلم هم 2:15 بود که همون شبی که امی بر میگرده نیک میره تو اتاق و در رو قفل میکنه و شروع به ناز کردن گربه میکنه
صبح که بلند میشه میره میبینه رو میز صبحونه گربه کنار امی نیشسته!
9.75/10 (به علت بازی کردن با احساستم سر اون صحنه ی معروف)
8/10
یکی از فیلمهایی که از نظر منتقدین زیاد مورد توجه قرار نگرفت و به نظرم اصلا فیلم کیشه نبود
با این حال دیدنش خالی از لطف نیست .
بازسازی حال و هوای جنگ سرد و جو حاکم بر جامعه امریکا خیلی خوب به تصویر کشیده شده
تا جایی که دستگاه قضایی افسار کسیخته ی اون سالهای ایالات متحده ، دادگاههای تشریفاتی
نگاه مردم امریکا به کمونیست های هم وطن و ..... رو زیر سوال می بره
ی جورایی وصف حال ما و جامعه کنونیِ .
فیلمی که معنی و مفهوم کمونیسم رو به ساده ترین حالت ممکن بیان برای بیننده به تصویر می کشه !
*(سکانس اوایل فیلم که ترامبو به دخترش به ساده ترین شکل معنی کمونیست بودن رو توضیح میده )*
و مهمترین چیز که بیننده رو به دیدن فیلم ترغیب می کنه بازی بی عیب و نقص و عالی
Bryan Lee Cranston هست .