اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.
لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید
تا به چی بگیم شاهکار...
(اگر بحث ایراد گرفتن باشه به فیلم هایی که ایراد هایی در این حد سطحی و آبکی دارند نمیشه گفت شاهکار دوست عزیز)
البته شاید از نظر شما مارمولک و سوپر من شاهکارهای سینما باشند!
نظرتون هم محترم
به هر حال هرکس سلیقه ای داره.
رفع اسپم:
Good boys 2019
7/10
جالب بود، ارزش یکبار دیدن رو داره.
یک رئیس زندان سخت گیر و زرنگ یکی از زندانی هاش که هر روز باهاش درگیری داشته فرار میکنه ،بعد زندانی مورد نظر بدون هیچ تغییری در چهره یک عمامه میزاره روی سرش و یک عینک هم میزنه به چشمش و جلوی این رییس زندان راه میره و نقش بازی میکنه و رییس زندان نمیفهمه اون شخص همون زندانی فراری هست، فقط بعضی جاها زحمت میکشه و میگه قیافه این طرف برام آشناس!!!
یعنی دیگه از این آبکی تر...
حالا چون طرف آخونده و خط قرمز بوده این کرکتر اون موقع، فیلم شده شاهکار و جزو فیلم های برتر تاریخ ایران!!؟؟
نزنید این حرفو خداوکیلی...!!!
منطق فیلمه. مثل این میمونه بگی چوب چطوری انرژی تولید میکنه باعث میشه به صورت جاروی پرنده در بیاد و هری پاتر باهاش سواری کنه!
اون عینک صرفا یه سمبله که طرف قیافش رو تغییر داده و زیاد قابل تشخیص نیست. حالا شما ممکنه بگی طرف پلیسه یعنی جرات نداره بهش بگه عینکتو در بیار ببینم خودتی یا نه!
چه نکته ظریفی رو موشکافی کردی و بهش میگی آبکی!
منطق فیلمه. مثل این میمونه بگی چوب چطوری انرژی تولید میکنه باعث میشه به صورت جاروی پرنده در بیاد و هری پاتر باهاش سواری کنه!
اون عینک صرفا یه سمبله که طرف قیافش رو تغییر داده و زیاد قابل تشخیص نیست. حالا شما ممکنه بگی طرف پلیسه یعنی جرات نداره بهش بگه عینکتو در بیار ببینم خودتی یا نه!
چه نکته ظریفی رو موشکافی کردی و بهش میگی آبکی!
عجب...
یعنی این پست شما رو باید به عنوان سمبل و نماد (قیاس مع الفارق) تو لغت نامه ها ثبت کنن!
اون (منطق فیلمه) هم حرف جالبی بود...!
چون طبق همین گفته میشه تموم آشغالایی که این روزها به اسم فیلم داره به خورد ملت داده میشه رو شاهکار نامید.
ادامش ندیم بهتره،موفق باشید
عجب...
یعنی این پست شما رو باید به عنوان سمبل و نماد (قیاس مع الفارق) تو لغت نامه ها ثبت کنن!
اون (منطق فیلمه) هم حرف جالبی بود...!
چون طبق همین گفته میشه تموم آشغالایی که این روزها به اسم فیلم داره به خورد ملت داده میشه رو شاهکار نامید.
ادامش ندیم بهتره،موفق باشید
قوانین دنیای هر فیلم با هم متفاوت هست. تو فیلم های تارانتینو مثلا خون فواره میزنه کسی نمیگه وای تو دنیای واقعی که اینطور نیست من چقدر باهوشم که متوجه شدم!
اینکه فیلمنامه ضعیف باشه و فیلم بد در بیاد ارتباطی به این قضیه نداره که به قول شما هر آشغالی رو شاهکار بنامیم.
شاید فیلم مستند به ذائقه شما بیشتر بخوره
عجب...
یعنی این پست شما رو باید به عنوان سمبل و نماد (قیاس مع الفارق) تو لغت نامه ها ثبت کنن!
اون (منطق فیلمه) هم حرف جالبی بود...!
چون طبق همین گفته میشه تموم آشغالایی که این روزها به اسم فیلم داره به خورد ملت داده میشه رو شاهکار نامید.
ادامش ندیم بهتره،موفق باشید
این رئیس پلیس زرنگی که شما گفتید تو زندان زرنگ بود . بیرون از جایی که روش کنترل داشت هیچ جا نشون ندادن همون قدر زرنگ و برش داره که داخل زندان داره. از طرفی هم فکرش نمی رفت سمت این که مارمولک دقیقا کنارش باشه . این یک چیز طبیعیه بعضی ها به حدی به خودشون و هوششون اطمینان دارن که غرور چشماشون رو می بنده. ولی این که شما می فرمایید با یک کلمه منطق فیلم همینه میشه از همه آشغال هایی که به خورد ملت داده میشه استقبال کرد رو با یک مثال نقض می کنم . فیلم ها منطق خودشون رو دارن . زمانی که فیلم یک چهارچوب کلی برای خودش تعیین کرده و مشخص اش کرده و میاد اون رو زیر پا می گذاره اون موقع بهش خرده می گیرن . یک مثال
نمی دونم فیلم لاتاری رو دیدید یا نه . تو اون فیلم دو نفر برای گرفتن انتقام مرگ یک دختر به دبی میرن تا عامل مرگش که یک شیخ عربه رو بکشن. خب فیلم میاد میگه طرف کله گنده ی عربیه . وقتی یک آدم کله گنده باشه باید حداقل 10 12 تا بادیگارد داشته باشه . و این ها هم رفتن دبی ایی که همه می دونن این قدر هرتی هرتی نیست که هر کس یک چاقو بگیره و بیفته به جون این و اون. ولی تو فیلم یارو تو خیابون و پارکینگ راحت چاقو می گیره. شیخ هم یک بادیگارد چلمن بیشتر نداره یارو خیلی راحت تو دستشویی خفتشون می کینه و می کشه و در میره . این میشه همون زیر پا گذاشتن یک منطقی که فیلم خودش تعیین کرده . چون اینجا کشته شدن یک آدم معمولی تو یک دستشویی سر راهی هم به این الکی و سادگی اتفاق نمی افته چه برسه به یک کله گنده در یک کشور خارجی .
یا مثال دیگه سریال نهنگ آبی . تو این سریال یک کاراکتر هست که دائم الخمره . راحت تو خیابون تلو تلو می خوره و راه می ره تو روز روشن . خب این هم غیر منطقیه چون تو ایران هستیم و همه می دونیم این قدر ازاد نیست که طرف تابلو خر مست کنه تو روز ول بگرده
مسخرهباز | همایون غنیزاده | ۱۳۹۸
4/10
«مسخرهباز» فیلم بدیست.
داشتن پیشینه تئاتر، لزوما از شما فیلمساز خوبی نمیسازد؛ و قراردادن میزانسن تئاتر در سینما هم لزوما همیشه جواب نمیدهد. «مسخرهباز» تنها سعی میکند متفاوت باشد، اما متفاوت بودن نیز همیشه به معنای خوب بودن نیست.
فیلم از حداقلهای داستانگویی تهی است. ارجاعات سینمایی به چند اثر از آثار مشهور سینما، به سطحیترین و لوسترین شکل ممکن صورت میگیرد. نمیتوان به شکلی شلخته، هر وصله ناجور و بیربطی را به هم چسباند و بعد پشت واژگان فانتزی، سورئال، پستمدرن و... قایم شد. تنها چند شوخی بامزه در ابتدای فیلم وجود دارد که با تکرار چندین و چندباره آنها تا پایان فیلم، همانها نیز حوصلهسربر میشوند. حیف از بازی خوب «علی نصیریان» در این فیلم.
«مسخرهباز» فیلمی است ضعیف، که خودش را در تکنیک های سینمایی، نظیر جلوههای ویژه بصری و امثالهم غرق کرده. «مسخره باز» مصداق بارز «هیاهو برای هیچ» است.
دیدن فیلم را به چند نفر از دوستانم توصیه کردهام، تا تجربه دیدن فیلم بد را هم داشته باشند؛ خودشان را بسنجند که آیا تا پایان فیلم، میتوانند آن را تحمل کنند یا نه.
فیلم های رومنس زیادی نیستن که خارج از کلیشه باشن و منصنوعی جلوه نکنن ولی این فیلم یک عاشقانه ساده و و زیبا و از طرفی تلخ هست سیاه و سفید بودن اثر آدم رو به سمت روح فیلم میکشه و احساسات و عواطف تو فیلم چند برابر نمود پیدا میکنه به علاوه تصور می کنم قطع تصویر فیلم هم که 4:3 باعث میشه تمرکز روی سوژه های اصلی فیلم بیشتر بشه. انگار کارگردان می خواد بگه هر چیزی که خارج از فضایی که دو شخصیت فیلم در اون هستن اهمیتی نداره. واقعی بودن عشق تو فیلم رو بازی بینظیر دو شخصیت اصلی به اوج خودش رسونده. در مورد داستان چیزی نمیشه گفت جز اینکه خودتون ببینید و احساس کنید.
امتیاز 10/10
Exodus : gods and kings
از همون 2014 هم می دونستم که فیلم خوبی نیست ولی همش می خواستم دانلود کنم و ببینم چقدر فاجعه است و خب همون بود که فکر می کردم حتی بدتر. یعنی داستان موسی اینقدر تو سریال ها و فیلم های مختلف روایت شده و اینقدر بازگو شده که گند زدن بهش و ساخت یک چنین فاجعه ای در نوع خودش هنری هست که ریدلی اسکات و نویسنده های این فیلم از عهده اش براومدن. بعد از 10 دقیقه از فیلم بلافاصله زمان فیلم رو چک می کنید ببینید چقدر دیگه مونده تموم بشه اینقدر که این فیلم نچسب و بی روح و مصنوعی هست. کریستن بیل بدترین بازی عمرش رو تو این فیلم انجام داده هر وقت این آقا رو می بینید انگار یکی از پشت صحنه اسلحه گرفته سمتش میگه دیالوگ ها رو بخون انگار مجبورش کردن بیاد تو این فیلم .حقیقتا کمدی هست بیشتر صحنه های فیلم، اگر تو ژانر کمدی دسته بندی میشد بیشتر به فیلم می خورد. سیر روایی داستان جدا از تحریف ها و دیالوگ های فاجعه مثل این می مونه که نویسنده ها و کارگردان دور هم جمع شدن داستان بلایای مصر و هجرت بنی اسرائیل رو گذاشتن جلو خودشون سر فصل هر بخش فیلم چکیده کردن انداختن تو یک سکانس و بعد گفتن اکشن . قشنگ مثل این می مونه یک مشت بچه که اصول فیلمنامه نویسی رو تازه یادگرفتن این کار اولش بوده تازه دست و پا شکسته. البته از ادمی مثل ریدلی اسکات که تو یک دهه اخیر اینقدر سینوسی بوده شاید دور از انتظار نبود تازه می خواد گلادیاتور 2 رو هم بسازه خدا رحم کنه. حتی از نظر بصری و جلوه های ویژه هم کار خوبی در نیومده . چجوری آخه عصای موسی و معجزه اولش رو حذف کردن اصلا خدایان و پادشاهان که تو اسم فیلم هست چه معنی داره. شاهد برخورد خدای موسی و خدایان مصر بودیم یا اصلا بجز رامسس مگه پادشاه دیگه ای هم بود؟ آدم از خودش سوال میکنه این تهیه کننده ها و نویسنده و کارگردان آیا یک بار بازبینی کردن کار خودشون رو رو چه حسابی این سرمایه گذاری الکی رو انجام دادن. اقلا فکر کارنامه کاری خودشون بودن این فاجعه رو تحویل نمی دادن . ده فرمان 1956 صد برابر از این فیلم بهتره فیلم صحنه صحبت اولیه موسی برای صفورا می ارزه به کل این فیلم.
angel has fallen
متاسفانه نامیدم کرد نسخه های قبلی مخصوصا اولی اکشن بهتر وداستان قابل باور بهتری داشتن
شاهکار نیست ولی برای پر کردن اوقات فراغت خوبه
7/10
با خودم کلی کلنجار رفتم فیلم رو تا اومدن نسخه ی بلوری نبینم که دیشب دیدمش
اول از همه بگم این فیلم شخصیت جوکر رو نه یکی بلکه چند پله بالا برد (نظر شخصی)
فیلم تم دارک داشت که به شخصه عاشق فیلم ،سریال و انیمه هایی با تم دارک هستم .
از زمان فیلم گلادیاتور از فینیکس به عنوان شخصیت منفی خیلی خوشم میومد و زمان انتخابش برای شخصیت جوکر ذوق مرگ شدم .
بازیش توی این فیلم عالی بود . زمان دیدن فیلم مدام تو دلم میگفتم تو فقط بخند .
بیشتر توضیح بدم فیلم اسپویل میشه ، در اخر اینو بگم واقعا متاسفم برای اون منتقدایی که به فیلم های ضعیفی مثل کاپیتان مارول و نسخه ی اخر اسپایدر من امتیاز بالا دادن و زورشون اومد به این فیلم امتیازی که حقشه رو بدن گرچه با فروش بی نظیرش تلافی کرد .
تماشای فیلمی که کاراکتر اصلی آن بر اساس کمیک بوک ها و یونیورس سوپر هیرویی است؛ برای کسی که به این آثار کوچک ترین علاقهای ندارد (حتی بتمن های نولان هم برای من آثار ویژهای به حساب نمیآیند)، نگاه منتقدانه را تیز تر میکند.اما این فیلم همان طور که از قبل هم مشخص بود، در آن سبک ساخته نشده و حتی پیش زمینه هایی که ممکن است از قبل به وجود آید را نیز خنثی میکند...شخصیت پردازی جوکر با ایفای نقش درخشان و ماندگار واکین فینیکس، به خوبی بیننده را درگیر میکند و این حس را در وی القا میکند که هر چقدر سکانس های بیشتری میدیدیم، باز هم فینیکس از پس آن برمیآمد.کارگردانی اثر هم در سطح بالایی قرار دارد و به خوبی اتمسفر تم سرد و تاریک در سکانس های مختلف ملموس است و از ظرفیت های بازیگران استفاده شده است.روایت داستان در بعضی موقعیت ها ژستی شتاب زده به خود میگیرد و جای پرداخت بیشتری برای بعضی موقعیت ها میتوانست وجود داشته باشد، اما در نهایت ساختاری منسجم را شاهد هستیم، تا جایی که نمیتوان به بعضی موقعیت های فیلم عبارت شعار زده را نسبت دهیم، چون دیالوگ ها و فعل و انفعال ها با قالب کلی روایت فیلمنامه همخوانی دارند.موسیقی (و موسیقی های استفاده شده) فیلم هم ساخت و انتخاب مناسبی داشتند و در القای اتمسفر خاص فیلم موفق بودهاند.در کل فیلم جوکر از فیلم های خوب چند سال اخیر بوده است و توانست از پس آن همه هایپ برای فیلم و کاراکتر جوکر بربیاید.
اولین چیزی که بعد از دیدن فیلم بهش فکر میکردم این بود که سریعتر دوباره برنامه بریزم یه بار دیگه ببینمش!
من هیچی از فیلم ندیده بودم غیر از چند تا عکس، وقتی با این تون فوق خفن و دارک، با این سینماتوگرافی و تم معرکه مواجه شدم، شوکه شدم اصلا!
موزیک معرکه، 1 درصد فکر نمیکردم موزیک فیلم اینقدر خفن باشه! وسط فیلم بند و بساط PC رو جمع کردم و ادامش رو تو تیوی بزرگ و سیستم صوتی اساسی دیدم!
چه داستانی چه شخصیت پردازی! من خودم بهترین حالت جوکر رو وقتی میدونم که origin story نداره، ولی همچین داستانی واقعا برازندشه! واقعا در ابهت جوکر هست و بهش شخصیت میده.
چقدر لذت بخشه وقتی یه فیلمی از دنیای کمیک بوک های سوپرهیرویی، با تم دارک و رده سنی بالا میبینی که هر 30 ثانیه یه جوک مسخره دو زاری نمیکوبن تو صورتت و هر 5 دقیقه با یه جوک مسخره، آفتابه نمیگیرن رو سر کرکترها و سکانس های مهم!
خیلی خوشحالم این فیلم کلی رکورد فروش زد، بقیه هم بفهمن میشه یه فیلم (مخصوصا سوپرهیرویی) به این حد دارک و R rated ساخت و به این سودآوری بالا رسید و احتیاجی به تم رنگین کمونی و یونیکورن نیست!
فیلم پر از سکانس های خفنه. سکانسی که آرتور میره جلوی wayne manor و با بروس مواجه میشه رو من چندین تکرار کردم و دیدم، چقدر خفن!!! موزیک چه میکنه تو اون سکانس!
حتی اگه به دنیای سوپرهیرو ها هم علاقه ندارید، فیلم رو ببینید.
خب در این چنده از نظر سینمایی یکم کیفور شدیم و چند تایی از فیلم های خوب و مهم امسال اومدن کیفیت خوب و قابل دیدنشون.
روزی روزگاری در هالیوود /once upon a time in hollywood
این سرراست ترین فیلم تارانتینو در عین حال یکی از کارهاییشه که همه رو جذب خودش نمی کنه. بر خلاف اثار قبلی کارگردان که هر فردی بدون نیاز به اطلاعات خاص می تونست به دیدنش بشینه برای درک بهتر فیلم جدید تارانتینو باید از اتفاقات دنیای سینما در سالی که فیلم داره روایت می کنه اطلاع داشته باشید . چرا که فیلم بیشتر یک سند تصویری از حال و هوای اون سال هاست و درصد زیادی از فیلم به همین مسائل می پردازه که شاید برای کسی که اطلاعی نداره خیلی جذاب نباشه. چون فیلم فقط با نمایش تصاویری به اون ها اشاره می کنه ولی توضیح نمیده .نکته ی دیگری هم که وجود داره درباره داستان فیلم است .
فیلم تا 2/3 آغازین اش کمتر از تارانتینوی شناخته شده نشانی داره . فیلم بیشتر به فضاسازی و رفرنس به فرهنگ اون دهه می پردازه . و البته روایتی کمی طنز آمیز از روابط پشت پرده سینما رو نمایش میده که خیلی از شیطنت های روایی و تکنیکی تارانتینو نشونی می بینیم . ولی در 1/3 پایانی ورق کامل برمی گرده و فیلم به معنای واقعی کلمه تارانتینویی میشه .
بازیگر ها فوق العاده ظاهر شدن . زوج برد پیت و دیکاپریو کاملا جذاب هستن و دیدن این دو در کنار هم واقعا لذت بخشه . دیگر بازیگران فیلم نقش های کوتاهی دارن که خیلی به چشم نمیاد . شاید بشه گفت جز این دو نفر آل پاچینو حضور نسبتا خوبی داشت . نکته جالب این فیلم استاد استفاده از بازیگران جوان و تازه نفسیه که هرکدام فرزند یکی از بازیگران قدیمی سینما هستن : مارگارت کوالی که در سریال لفتوورز حضور موفقی داشت دختر اندی مکداول - هارلی کوین اسمیت دختر کوین اسمیت- مایا هاوک دختر اتان هاوک و اوما تورمن بازیگر محبوب استاد و رومر ویلیس دختر بروس ویلیس .در کل روزی روزگاری در هالیوود بدون شک یکی از بهترین فیلم های امساله . ولی برای من به عنوان یک طرفدار تارانتینو این فیلم فیلمیه که جزو کارهای خوب استاد می دونم . نه جزو شاهکار های خلاقانه اش. امتیاز 9 از 10
یکی از نکات لذت بخش فیلم های تارانتینو پیدا کردن رفرنس های سینمایی آثارشه . در این فیلم چند رفرنس و استر اگ به فیلم های قبلی خود استاد هست که اشاره بهشون خالی از لطف نیست
1.یکی از فیلم هایی که ریک دالتون بازی کرده یک فیلم اکشن در دوران جنگ جهانیه که کاراکتر با یک آتش افکن نازی هارو به درک می فرسته . رفرنس به سکانس پایانی فیلم لعنتی های بی آبرو استاد
2.در جایی از فیلم یکی از کاراکتر ها به اسم منیکس اشاره می کنه. منیکس اسم کاراکتر والتون گاگینز در هشت نفر انگیز بود
3.علاوه بر حضور مستقیم بروس لی در فیلم به اسم گرین هورنت هم اشاره می شه . استاد از آهنگ این فیلم در بیل را بکش استفاده کرده بود
4.ریک دالتون در یک وسترن اسپاگتی ایتالیایی بازی کرده که کارگردانش آنتونیو مارگارتیه . این اسمی مستعاریه که کاراکتر الی راث در لعنتی های بی آبرو برای نفوذ به شب افتتاحیه فیلم نازی ها استفاده کرده بود و تکرار تلفظ اسم اش به خواست کلنل هنس لاندا در اون فیلم یکی از سکانس های به یاد ماندنی فیلم رو رقم زده بود
5.در سکانس برد پیت در حال راندن ماشین پشت چراغ قرمز می ایستد تا دختران منسون از خط عابر پیاد رد شوند. این سکانس دقیقا مشابه سکانسی در پالپ فیکشن فیلم برداری شده که بوچ پشت چراغ می ایستد و مارسلوس والاس را می بیند
6.گروه فرستاده شده توسط چارلز منسون در بخش پایانی فیلم دقیقا مشابه گروه قاتلین بیل در بیل را بکش هستن .
رامبو : آخرین خون rambo: the last blood
وداع استالونه با این اسطوره سینمای اکشن. فیلمی که در گیشه شکست خورد ولی آن چنان که به نظر میرسد بد نیست . نکته اول این که این فیلم ها هیچوقت آثاری منتقد پسند نبودن و تکلیفشون با خودشون مشخصه . به همین دلیل خیلی به نقد های منفی فیلم توجهی نباید کرد . نکته ای که در باره فیلم به چشم میاد پختگی نسبی استالونه در آثار اخیرشه . اون خیلی بهتر از هرکس میدونه که دوره اش به سر اومده و خودش هم رمق گذشته رو نداره . برای همین کاراکتر های مشهورش در قسمت های اخیر فیلم هاشون سعی می کنند بیشتر از یک تیکه عضله باشن . راکی در فیلم کرید تبدیل به یک استاد خردمند شده و جان رمبو هم در این جا دیگه اون یکه بزن کاریکاتوری نیست. فیلم ایده ی کلی اش رو از سری ربوده شده گرفته که کمی تو ذوق میزنه. و بخش زیادی اش درامه تا اکشن .اما کاراکتر ها سطحی هستن و صرفا برای جلو بردن روایت به همین دلیل بار درام فیلم خوب در نمیاد. فیلم تازه در بخش پایانی وارد فاز اکشن میشه . اکشن اش هم مثل جان ویک و امثالهم خوش ساخت نیست ولی قابل قبوله . نکته جالب اینه رمبو خودش نماد کاریکاتوری هندی بازی و ایده یک مرد که یک ارتش رو یک تنه لت و پار می کنه است . ولی تو این سال ها که در فیلم هایی مثل سری آخر سریع و خشمگین اومدن و روی رمبو رو کم کردن رمبو خودش این ایده رو کنار گذاشته و لااقل کاراکترش به جا زور باز با استفاده از ذهن اش یک ارتش رو لت و پار می کنه . و البته باید اشاره کنم نبود درونمایه کمدی و طنز که امروزه یک عارضه در سینمای هالیوود شده و هر فیلم با ربط و بی ربط باید یک سکانس داشته باشه که کاراکتر تیکه بندازه یکی از نکات مثبت این فیلمه . در کل فیلمیه که برای دوستداران استالونه و افرادی که با این سبک فیلمهای اکشن خاطره دارن و ارتباط بر قرار می کنن واجبه . این وداع می تونست بهتر باشه ولی همینی که الان هم هست قابل قبوله
امتیاز 7.5 از 10
(این فقط یک یادداشت است و در زمان مناسب یک نقد مفصل از این فیلم در یک سایتی خواهم نوشت)
کوئنتین تارانتینو چطوری خودش را در سینما معرفی کرد؟ یک کارگردان قهار؟ یک بازیگر با استعداد؟ یک تئوریسین سینما؟ هیچ کدام. تارانتیو به عنوان مغز متفکر قصه گویی در سینما و اهالی سینما دوست معرفی شد. قدرت این بشر در قصه گویی در آثاری چون «حرامزاده های بی آبرو»، «جانگو آزاد شده» و «پالپ فیکشن» در حدی حیرت انگیز است که می تواند نسخه پرینت شده فیلم نامه هایش، به کتاب های مورد علاقتان تبدیل شود. متاسفانه روزی روزگاری در هالیوود قصه ندارد و اگر هم دارد (که دارد) ضعیف ترین قصه ی تارانتینو است. فیلم صرفا آرشیوی از تصاویر پویا و خاطره انگیز هالیوود دهه 60 است. خرده داستان های ریک دالتون و کلیف بوث فقط به لطف بازی های فوق قوی دی کاپریو و برد پیت موفق شده خوب از آب دربیایند. خرده داستان شارون تیت اضافی است و ضعف قصه، بازی مارگو رابی صرفا به رقص و شاد و شنگول بودن محدود کرده است. مضحک بودن و انحراف رویدادهای تاریخی، جز ویژگی های جدانشدنی آثار تارانتینو است. مضحک بودن فیلم در 20 دقیقه نهایی جالب است و خون دوباره در دستان تارانتینو جاری می شود. انحراف تاریخی هم قابل قبول است ولی پایان بندی فیلم را با همین انحراف برهم می زند که البته مخاطب می داند که بعدش چه اتفاقی می افتد! روزی روزگاری در هالیوود سرگرم کننده ولی از نبود قصه منطقی از آن برهه زمانیِ شلوغِ هالیوود رنج می برد. بهترین واژه برای توصیف اثر جدید تارانتیو «شهر بازی» است.