ببینید مافیا 1 همه عواملش دست به دست هم داده بود تا این بازی شاهکار بشه. جزییاتش هنوزم توی کمتر بازی ای دیده میشه، حتی امروز. یادمه وقتی طرف رو میکشتی میرفتی رو جنازش ته کفشات خونی میشد و تا چند قدم هم جای پاهای خونیت روی زمین میموند. وقتی مثلا با تامپسون تیراندازی میکردی علاوه بر پوکه ها، خشاب هایی هم که عوض میکردی و روی زمین میفتاد از بین نمیرفت و هر وقت میومدی اونجا اون ته پوکه ها و خشاب ها رو میدیدی و معلوم بود که اونجا تیر اندازی کردی. دقت توی روز و شب بازی عالی بود، شبا خیابون خلوت و تعداد پلیسا خیلی محدود بود، حتی توی معابر پیاده هم تعداد آدما کم بود، ولی توی روز قشنگ هیاهو رو توی شهر حس میکردی. فیزیک ماشین ها به نظرم هنوزم روی دستش نیومده، کاملا وزن ماشین رو حس میکردی، هر ماشینی شناسنامه داشت، یکی قدرتی بود یکی سرعتی، هندلینگ ماشینا دقیقا مثل واقعیت بود یعنی با سرعت اگه میخواستی بپیچی ماشین راحت چپ میشد. با دوتا تیر ماشین نمیترکید، اول دود میکرد، دورد سفید، بعد که زیاد دمیج میخورد دودش شدیدتر بود و مشکی و آخر سر هم منفجر میشد. شیشه هاش میشکست، هرجایی که ضربه میخود ماشین قر میشد و خش بر میداشت و.... که هنوزم توی بهترین بازی های توی این سبک توجه به اینهمه جزییات دیده نمیشه.
شخصیت ها همه دیسیپلین مافیایی داشتن، همونطور که خود توماس آنجلو هم میگفت اونا کار گنگسترهای خورده پارو قبول نداشتن، چون لول و سطح مافیا با چهارتا ارازل و اوباش خیابونی فرق داشت. خود تامی نمای کامل یه آدم کش حرفه ای رو داشت که با وجود تمام مهارتی که داشت در خدمت خانواده بود ، دون سالیری به معنای واقعی دون بود، طرز لباس پوشیدن، اون سیگارای مرغوبی که استفاده میکرد، و رفتارش که یه جنتلمن واقعی بود. ماموریت ها فوق العاده عالی بودن، یه ماموریت زد و خورد تن به تن، یه ماموریت Racing ، یه ماموریت کشت و کشتار، یه ماموریت تعقیب و گریز و....
یه شخصیت داشت به اسم لوکاس برتون که در ظاهر یه مکانیک اتوموبیل بود ولی زیر پوستی خلافکار سنگینی هم بود و ارتباطاتی با مافیا هم داشت، و گاهی برای گرفتن ماشین های بهتر باید پیشش میرفتیم و ماموریتاشو انجام میدادیم. جالبیه قضیه اینجا بود که هر ماموریتی رو که بهمون میداد ، علاوه بر reward و جایزه ای که داشت مختصات ماموریت اصلی بعدی هم بهمون نشون میداد، یعنی منطقه ماموریت اصلی بعدی بازی رو هم مختصاتشو به پلیر نشون میداد، مثلا oukhill یا oukwood یا work quarter یا.... تا با مسیر و نقشه آشنایی پیدا کنی.
ماموریت ها توی تمام سطح شهر پخش بود، و همه جای نقشه به دست پلیر فتح میشد، همه مناطق شهر بافت فرهنگیه خاصی داشت، مناطق اعیانی دارای ساختمان ها، ماشین ها و دیزاین لوکس و زیبایی بود، حتی پوشش مردمش، و مناطق فقیزتر و کارگری هم دقیقا همین ویژگی ها رو داشت و از سر روی محله میشد فهمید مردم دارن با فلاکت زندگی میکنن.
کرکترها عمیق بودن، شاید حضورشون محدود بود ولی سرشت و طینت هر شخصیت رو میشد حس کرد، مثل همون رالف و وینچنزو ( که شدیدا تیپ و استیل سیسیلی و مافیایی داشت) که خیلی محدود باهاشون رابطه داشتیم ولی کاملا قابل باور بودن.
حتی اسم شهری که وقایع بازی داخلش در جریان بود، این یکی دیگه واقعا اوج نبوغ سازنده ها رو میرسونه، دقت کنید به اسمش: lost heaven ، بهشت گمشده. یه شهر زیبا، شبیه به جزیره، ساحلی و پر از مواهب طبیعی و طراحی و دیزاین چشمنواز که کم از یک بهشت نداشت، ولی وجود گروه های خرابکار و خلافکار و قتل و کشتار و همینطور سیاستمدارای فاسد که باعث شده بودن جرم و جنایت توی قلب شهر اتفاق بیفته مثل اهریمنی بودن که این بهشت رو تبدیل به جهنم کرده بود.
تمام این عوامل رو وقتی کنار این میزارید که این بازی حدود 14 سال پیش عرضه شده اونوقته که باید لقب شاهکار براش در نظر گرفت. بازی ای که کاملا شخصیت خودش رو داشت و باطن مافیا رو به تصویر میکشید و شبیه هیچ بازیه هم سبکی توی ژانر خودش نبود.
اینجاست که صدای اعتراض من و امسال من در میاد، من نمیگم شماره 3 این بازی بازیه بدیه. اتفاقا حتما هم تهیش میکنم و لذت میبرم ازش، ولی مافیایی که من میشناختم این نبود، بازی حتی توی ساده ترین چیزها هم نقص داره، چه برسه میزان و سطح جزییاتش. حداقال امیدوارم رسالت سرگرمی و فان بودن خودش رو در قالب مدیوم گیم حفظ کرده باشه.
خیلی طولانی شد...