Aʍir Rәzʌ
کاربر سایت
سلام دوستان... :cheesygri
کسی هست که داستان اصلی GTA IV رو فهمیده باشه....؟
تصمیم گرفتم چیزی رو که از دیالوگ های GTA IV فهمیدم که در واقع داستان اصلی رو توضیح میده براتون بنویسم .....
امیدوارم مطلب مفیدی باشه و استفاده کنید.... :smile:
محل گفتن دیالوگ داستان:
اگر یادتون باشه اول بازی که چند ماموریت انجام میدهیم همگی بدون اسلحه انجام میشه.... در اون زمان یکی از کسانی که Roman بهش بدهکار هست رو میکشیم .... (اون رو با ماشین تعقیب میکنیم و وقتی میره طبقه ی بالای یک ساختمان دنبالش میریم و اون بالا کتکش میزنیم یا پرتش میکنیم پایین...) و به Roman میگیم دیگه مزاحمت نمیشه.... Roman فکر میکنه ما اون رو کتک زدیم و ادبش کردیم.... حالا از این بگذریم.... وقتی اسلحه میگیریم در اولین ماموریت هایی که انجام میدیم یکی دیگه از طلبکارهای Roman رو در اسکله به دام میندازیم و در حضور Roman اونو میکشیم و Roman میگه چرا اینکارو کردی و اینجاست که داستان اصلی بازی و دلیل واقعی اومدنش به Liberty City از زبون خودش (Niko) گفته میشه و معلوم میشه....
داستان اصلی بازی:
وقتی Niko اون یارو رو میکشه و Roman میگه "مگه دیوونه ای ، چرا اینکارو کردی ما تو دردسر بزرگی افتادیم" Niko بهش میگه:
من با کشتن آدما مشکلی ندارم و برای کشتن یک نفر به این شهر اومدم.... 10 سال پیش وقتی در جنگ بودم عضو یک گروه 15 نفره بودم.... قرار بود گروه ما در یکی از مناطق دشمن یه عملیات انجام بده.... وقتی اونجا رسیدیم فهمیدیم که یکی از افراد خیانت کرده و عملیات رو به دشمن لو داده.... دشمن برای ما تله گذاشته بود.... 12 نفر از گروه ما تو اون عملیات مردند...... و فقط 3 نفر تونستن فرار کنند.... من و دو نفر دیگه.... من میدونم که اون خائن نیستم.... پس فقط دو نفر دیگه باقی میمونه.... یکی از اون دو نفر توی این شهره.... 10 ساله که دارم دنبالش میگردم .... بالاخره فهمیدم که اینجاس.... میخوام پیداش کنم و اگه همون خیانتکار باشه بکشمش....
اینجا Roman بهش میگه که این قضیه ماله 10 ساله پیش و تو هنوز فراموشش نکردی...؟ Niko بهش میگه اون 12 نفر دوستای من بودن که مردن... نمیتونم به این سادگی از مرگشون بگذرم ... هرجور شده این خائن رو پیدا میکنم و مجازاتش میکنم....
اینجاست که صدای ماشین پلیس میاد و Roman میترسه و میگه الان گیر میفتیم و Niko بهش میگه تو برو من جسد رو قایم میکنم و بعدش جسد طلبکاره رو میندازه تو دریا.... بعد هم که میرید دنبال Roman و از تو یه سطل آشال شهرداری (همین گنده های سرکوچه... :biggrin1 پیداش میکنید و ادامه ی بازی .....
حالا اون خیانتکار کی هست...؟
کسی که تو این شهر زندگی میکنه و Niko دنبالش میگرده شخصی هست به نام Florian Crovic ( عکسش رو تو Load بازی میبینید.... همون که گرمکن صورتی پوشیده...) که یه مقدار "اوا خواهر" یا به قول خودشون Faggot هست وقتی اون رو پیدا میکنید (تقریبا بین 45% تا 50% از بازی رفته باشید...) تا مرز کشتن یارو هم میرید ولی اون با شما حرف میزنه و میگه اومده اینجا که یه زندگی جدید رو شروع کنه (با یه اسم جدید یعنی Bernie) و ثابت میکنه که اون خیانتکار نیست و شما با دیدن وضعیت او میفهمید که خائن اصلی او نیست و شخصی به نام (ای بابا یادم رفت... بعدا مینویسم...ببخشید) هست..... از این به بعد باید دنبال او بگردید.... البته به نظر میرسد که این شخص تو Liberty City نباشه.... دیگه ادامه و پایان داستان رو یا شنیدید یا خودتون رفتید یا اگه نرفتید برید و ببینید چی هست و چی میشه....
به نظرم این نسخه از GTA یکی از بهترین داستان های این سری رو داره و یکی از نقاط قوت بازی داستان خوب و پرمحتواش هست که باعث شده بازی انقدر جذاب بشه... داستانی که داره وفاداری یک نفر (یک نظامی) رو نسبت به دوستان شهیدش ... :biggrin1: نشون میده....
منبع
کسی هست که داستان اصلی GTA IV رو فهمیده باشه....؟
تصمیم گرفتم چیزی رو که از دیالوگ های GTA IV فهمیدم که در واقع داستان اصلی رو توضیح میده براتون بنویسم .....
امیدوارم مطلب مفیدی باشه و استفاده کنید.... :smile:
محل گفتن دیالوگ داستان:
اگر یادتون باشه اول بازی که چند ماموریت انجام میدهیم همگی بدون اسلحه انجام میشه.... در اون زمان یکی از کسانی که Roman بهش بدهکار هست رو میکشیم .... (اون رو با ماشین تعقیب میکنیم و وقتی میره طبقه ی بالای یک ساختمان دنبالش میریم و اون بالا کتکش میزنیم یا پرتش میکنیم پایین...) و به Roman میگیم دیگه مزاحمت نمیشه.... Roman فکر میکنه ما اون رو کتک زدیم و ادبش کردیم.... حالا از این بگذریم.... وقتی اسلحه میگیریم در اولین ماموریت هایی که انجام میدیم یکی دیگه از طلبکارهای Roman رو در اسکله به دام میندازیم و در حضور Roman اونو میکشیم و Roman میگه چرا اینکارو کردی و اینجاست که داستان اصلی بازی و دلیل واقعی اومدنش به Liberty City از زبون خودش (Niko) گفته میشه و معلوم میشه....
داستان اصلی بازی:
وقتی Niko اون یارو رو میکشه و Roman میگه "مگه دیوونه ای ، چرا اینکارو کردی ما تو دردسر بزرگی افتادیم" Niko بهش میگه:
من با کشتن آدما مشکلی ندارم و برای کشتن یک نفر به این شهر اومدم.... 10 سال پیش وقتی در جنگ بودم عضو یک گروه 15 نفره بودم.... قرار بود گروه ما در یکی از مناطق دشمن یه عملیات انجام بده.... وقتی اونجا رسیدیم فهمیدیم که یکی از افراد خیانت کرده و عملیات رو به دشمن لو داده.... دشمن برای ما تله گذاشته بود.... 12 نفر از گروه ما تو اون عملیات مردند...... و فقط 3 نفر تونستن فرار کنند.... من و دو نفر دیگه.... من میدونم که اون خائن نیستم.... پس فقط دو نفر دیگه باقی میمونه.... یکی از اون دو نفر توی این شهره.... 10 ساله که دارم دنبالش میگردم .... بالاخره فهمیدم که اینجاس.... میخوام پیداش کنم و اگه همون خیانتکار باشه بکشمش....
اینجا Roman بهش میگه که این قضیه ماله 10 ساله پیش و تو هنوز فراموشش نکردی...؟ Niko بهش میگه اون 12 نفر دوستای من بودن که مردن... نمیتونم به این سادگی از مرگشون بگذرم ... هرجور شده این خائن رو پیدا میکنم و مجازاتش میکنم....
اینجاست که صدای ماشین پلیس میاد و Roman میترسه و میگه الان گیر میفتیم و Niko بهش میگه تو برو من جسد رو قایم میکنم و بعدش جسد طلبکاره رو میندازه تو دریا.... بعد هم که میرید دنبال Roman و از تو یه سطل آشال شهرداری (همین گنده های سرکوچه... :biggrin1 پیداش میکنید و ادامه ی بازی .....
حالا اون خیانتکار کی هست...؟
کسی که تو این شهر زندگی میکنه و Niko دنبالش میگرده شخصی هست به نام Florian Crovic ( عکسش رو تو Load بازی میبینید.... همون که گرمکن صورتی پوشیده...) که یه مقدار "اوا خواهر" یا به قول خودشون Faggot هست وقتی اون رو پیدا میکنید (تقریبا بین 45% تا 50% از بازی رفته باشید...) تا مرز کشتن یارو هم میرید ولی اون با شما حرف میزنه و میگه اومده اینجا که یه زندگی جدید رو شروع کنه (با یه اسم جدید یعنی Bernie) و ثابت میکنه که اون خیانتکار نیست و شما با دیدن وضعیت او میفهمید که خائن اصلی او نیست و شخصی به نام (ای بابا یادم رفت... بعدا مینویسم...ببخشید) هست..... از این به بعد باید دنبال او بگردید.... البته به نظر میرسد که این شخص تو Liberty City نباشه.... دیگه ادامه و پایان داستان رو یا شنیدید یا خودتون رفتید یا اگه نرفتید برید و ببینید چی هست و چی میشه....
به نظرم این نسخه از GTA یکی از بهترین داستان های این سری رو داره و یکی از نقاط قوت بازی داستان خوب و پرمحتواش هست که باعث شده بازی انقدر جذاب بشه... داستانی که داره وفاداری یک نفر (یک نظامی) رو نسبت به دوستان شهیدش ... :biggrin1: نشون میده....
منبع