ورجیل بعد از مبارزه اش با دانته به سختی مجروح شده، اگه اشتباه نکنم میاد خونه بچگیهاشون اونجا یه عکسی از خانواده شون روی یه تخته سنگی زدن. ورجیل شروع میکنه به حرف زدن :
"چی به سر خانوادمون اومده پدر ؟! ..... دانته به من خیانت کرد."
یه چندتا جمله دیگه هم میگه که یادم نمیاد دقیق چی بودن. خلاصه همونجا روی تخته سنگ از حال میره. بعد نشون میده که ورجیل پرت میشه توی یه جایی مثل برزخ. به هوش میاد میبینه گردنبندش سر جاش نیست و محیط دور تا دور و خونه شون به همون حالت لیمبو ایی و شیطانی در اومده. ورجیل میره داخل خونه بچگی های خودش و دانته رو میبینه که اونجا توی بچگی هم از دانته شکست خورده بود.
خلاصه از خونه میاد بیرون بعد صدای مادرش رو میشنوه که بهش میگه ورجیل مرده و برای بیرون رفتن و برگشتن به دنیا باید به طرف نور بره. ورجیل با هر بدبختی خودش رو به در حیاط خونشون میرسون و میخواد بره داخل نور ولی همین لحظه کت و دانته ظاهر میشن و دانته ورجیل رو میزنه و ورجیل دوباره یه جای دیگه میوفته. اینبار نسخه دیگه ایی خود ورجیل پیش روش ایستاده و دست میکنه و قلب ورجیل رو درمیاره.
قلب ورجیل که خیلی بزرگتر شده میره توی آسمون. سه تا سوراخ توی قلب ورجیل هست و اون شبه ورجیل برمیگرده بهش میگه که برای خوب شدنش باید از شر یه سری چیزا خلاص بشه. خلاصه طرف ورجیل رو اول کار میفرسته یه جای دیگه (مثل خیابون و محیط شهری میمونه) اینجا ورجیل کت رو میبینه که یه شیطون بزرگی دنبالش میکنه. بعد از کلی دنبال کردن کت، آخرش بهش میرسه. اینجاست که شروع میکنه با کت حرف زدن، و کم کم بحثشون بالا میگیره :
ورجیل : "من تورو از دست شیطونا نجات دادم، یادته ؟! بهت خونه دادم، هدفی برای زندگی کردن بهت بخشیدم !"
کت: " تو از من استفاده و بهم خیانت کردی. تو ما رو فریب دادی ورجیل، من و برادرت رو !"
کت شروع میکنه به تعریف کردن از دانته و اینکه چطور ورجیل حتی نیمی از مردونگی دانته رو نداره. همین لحظه کت شیطونی میشه و سعی میکنه به ورجیل حمله کنه که ورجیل میکشتش.
ورجیل برمیگرده پیش اون یکی ورجیل (از این به بعد بهش میگم ورجیل شیطانی
) و میبینه که یکی از حفره های توی فلبش خوب میشه. اینبار ورجیل شیطانی اون رو میفرسته پیش دانته! دانته همون اول کاری شروع میکنه به مسخره کردن ورجیل و بهش یکی دو تا ضربه میزنه و فرار میکنه. همینطوری ورجیل دنبال دانته است و در طول مسیر هم رفته رفته میشه تغییر شخصیت ورجیل رو حس کرد. دانته همه اش ورجیل رو مسخره و بهش توهین میکنه و براش کُری میخونه. ورجیل گردن دانته رو میگیره و به صورت خیلی وحشیانه ایی سرش رو چندین بار پشت سر هم میکوبه به میله های روی دیوار. بعدش همینطوری سر دانته رو روی میله ها میکشه و نهایتا پرتش میکنه چندین متر دور تر. دانته که حالش زیاد خوب نیست آروم آروم قدم زنان در حال فراره و ورجیل به دنبالشه.
"دست از فرار کردن بردار، دانته!"
نهایتا روی همون مجسمه ایی که توی نسخه اصلی هم بود (اسایل) با همدیگه روبرو میشن و ورجیل خیلی راحت دانته رو شکست میده. و شمشیر خود دانته رو توی شکمش فرو میکنه. گردنبند دانته رو میخواد برداره که دانته بهش التماس میکنه اینکار رو نکنه و ورجیل جواب میده :"تو دیگه بهش احتیاجی نداری" و گردنبد رو ازش میگیره و جسد اون رو رها میکنه.
ورجیل دوباره پیش ورجیل شیطانی برمیگرده و گردنبند رو بهش نشون میده. ورجیل شیطانی احساس خوشنودی میکنه و یکی دیگه از حفره های قلب ورجیل خوب میشن. فقط مونده یک حفره دیگه. ورجیل شیطانی به ورجیل میگه که باید بره پیش اون زن و ارتباطش رو با اون زن هم قطع کنه. ورجیل به مکانی تیره و تاریکتر منتقل میشه. اونجای صدای جیغ یک زن شنیده میشه. ورجیل با لحن ناخوش آیند و جنون واری بعد از شنیدن جیغ این جمله رو میگه :
"نگران تباش مادر، به زودی زجرهات به پایان میرسه"
ورجیل بعد از مبارزه با تعداد زیادی از شیطون ها نهایتا سر قبر مادرش میرسه. قبر باز میشه و داخل قبر ورجیل با همون شیطونی که قبلا دنبال کت بود درگیر میشه. ورجیل شیطون رو شکست میده و روبروی مادرش می ایسته.
بخاطر گردنبند قرمزی که در دستان ورجیله ابتدا ایوا فکر میکنه که دانته اومده اما بعدا متوجه میشه که این پسر بزرگش یعنی ورجیله.
ایوا :" اوه ورجیل تویی، هیچوقت فکرش رو نمیکردم دوباره ببینمت پسرم. برادرت کجاست؟! "
ورجیل :"اون همیشه پیش تو محبوب تر بود. تو اون رو بیشتر از من دوست داشتی"
ایوا: "نه پسرم، من هر دوتون رو به یه اندازه دوست داشتم. ورجیل، برادرت کجاست؟! "
ورجیل : "اون مرده مادر! من کشتمش."
ورجیل گردنبند رو در میاره و جلوی ایوا میندازه.
ایوا: "تو چکار کردی؟! چطور تونستی اینکار رو با برادرت بکنی!"
ورجیل در حال رفتن و ترک کردن ایواست و بهش میگه که بهتره همینجا زجر بکشه!
ایوا: "تو یه هیولایی! چطور میتونی همچین بلایی سر من که مادرتم بیاری ؟! پس قلبت کجاست ؟! "
ورجیل :"من دیگه قلبی ندارم مادر."
با این جمله ورجیل ایوا رو رها کرده و پیش ورجیل شیطانی برمیگرده. آخرین حفره هم خوب میشه
ورجیل شیطانی:"آفرین تو موفق شدی"
ورجیل: "قدرت ..... من به قدرت بیشتری احتیاج دارم."
ورجیل به گردنبندش که در گردن ورجیل شیطانیه اشاره میکنه.
"تو چیزی داری که متعلق به منه !"
ورجیل شیطانی: "اما این مال منه"
ورجیل: "پس ازت میگیرمش"
ورجیل طی مبارزه ایی ورجیل شیطانی رو شکست میده، گردنبندش رو برداشته و اون رو جذب خودش میکنه. بعد از این اتفاق موهای ورجیل به طرف بالا حالت میگیرن. چشماش سفید و نورانی و رگ هایی روی صورتش نمایان میشن. ورجیل اینبار به همون منطفه ایی که اول کار داخلش اسیر شد بود برمیگرده با این تفاوت که این بار بسیار بسیار قویتره و به راحتی همه شیطون ها رو میکشه و از دروازه رد شده و وارد نور میشه.
بعد از این اتفاق ورجیل توی دنیای واقعی بهوش میاد. موهاش هنوز به سمت عقب حالت گرفتن، همه زخم هاش خوب شدن و برعکس ابتدای بازی اصلا عصبانی نیست، برعکس خیلی هم خونسرده.
ورجیل که صداش تغییر کرده و کلفت تر شده میگه : "الان دیگه میدونم چکاری رو باید انجام بدم پدر."
در همین لحظه 100 ها شیطون به صف جلوی ورجیل قرار میگیرن. ورجیل به آرومی شمشیرش رو از غلاف در میاره و آماده است تا با خونسردی هرچه تمام تر همگیشون رو سلاخی کنه ..... ولی شیطون ها به اون حمله نمیکنند! برعکس همه شیطون ها جلوی ورجیل زانو زده و تعظیم میکنند! انگار این موجودات زبون نفهم هم متوجه قدرت ورجیل شدن و میدونند که مهم نیست چقدر تعدادشون زیاد باشه اونا هیچوقت نمیتونند این ورجیل رو شکست بدن.
ورجیل لبخندی روی لبانش نقش میبنده. صحنه پایانی بازی ورجیل رو میبنیم که داره آروم آروم به سمت دوربین میاد و همه شیطونها هم دارن پادشاه جدیدشون رو همراهی میکنند.