مخالفم
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
مانوس بیدار شد و دید گردنبندش نیست. گفت خوب بزنم Abyss رو منتشر کنم تا درس عبرتی بشه برای آیندگان
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
یعنی اصلا کاری به گوین و لرد سول ها نداشته. تازه همه این اتفاق ها یعنی شیوع Abyss و بیدار شدن مانوس و تسخیر شدن آرتوریاس به خاطر یکی از پیروان تاریکی بوده ---> کتی
اینم قبول ندارم. گوین اصلا نمیدونست که جنون سیت رو فرا میگیره. موقعی که این اتفاق افتاد، همزمان باهاش کلی اتفاق دیگه هم افتاده بود که توجه گوین رو میطلبیدن و آزمایشات سیت توی اون کتابخونه دور افتاده کم ارزش ترین چیزی بود که در اون لحظه برای گوین وجود داشت و فقط هم در محدوده همون کتابخونه بود. پس نیازی نبود گوین وقتش رو صرف سیت کنه. این دادن قسمتی از روحش به سیت هم چیزی رو نشون نمیده چون اصلا باهاش کاری انجام نداد. البته قبول دارم گوین در رابطه با سیت کار جالبی انجام نداد ولی خوب از اونور هم چون کمکش داده بود، توی رو در بایستی گیر کرده بود
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
هاول هم مسلما دوست گوین بوده اما به خاطر سیت که یه خائن بود، با گوین قطع رابطه میکنه. همونطور که گفتی، اون آهنگره زندانیش میکنه تا هم هاول رو که مجنون شده بود رو از بقیه پنهان کنه و هم گوین نیاد بکشتش
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
رابطه گوین با شوالیه هاش مثل رابطه هر پادشاهی با زیر دست هاش هست. گوین به این 4 نفر اعتماد داشت و آرتوریاس رو به همین خاطر فرستاد دنبال مانوس. هممون هم میدونیم آرتوریاس آدم ضعیفی نبوده
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
بر خلاف ارنستین که لقب کاپیتان رو گرفت، این آرتوریاسه که توی جنگ آوری حرف اول رو میزنه.
بازم میگم گوین از آینده اطلاعی نداشته و تمام کارهایی که کرده بر مبنای شرایط اون لحظه بود. شما نمیتونی با اطمینان بگی وقتی همه چی داره نابود میشه، ملت چه کاری انجام میدن تا شرایط رو به نفع خودشون درست کنن و در واقعیت هم در اون لحظه همه به فکر خودشونن.
============
از لرد سول ها و گوین حرف زدیم اما از دارک سول حرف نزدیم.
شما توی ماهیت هر چیزی که اصل و اساس یه چیز بزرگ رو تشکیل میده، دست ببری، باید منتظر تبعاتش هم باشی. دقت کنید، هر کسی که توی روح خودش دست برد، ماهیت روحش رو تشدید کرد و به یه چیز ویرانگر تبدیلش کرد.
آیزالت با دست بردن توی روح خودش، Flames of Chaos رو به وجود آورد. لرد سول که ماهیت آتشین داشت، یه آتش افسار گسیخته و نابود کننده به وجود آورد.
مانوس با دست بردن توی روح خودش، Abyss رو به وجود آورد. دارک سول که ماهیت تاریک داشت، یه تاریکی افسار گسیخته و نابود کننده به وجود آورد.
برداشتی که من از سری سولز دارم اینه که گوین با تمام وجود خطر بالقوه انسان ها رو پیش بینی کرده بود و در صدد
کنترلش براومده بود. میگم کنترل، نمیگم نابودی چون گوین با اینکه میتونست راحت نابودشون کنه، ولی اینکارو نکرد و در عوض بهشون یه شهر داد و یه زندگی به دور از بقیه. چون حدس میزدم گوین نمیخواست با نابودی اون ها، باعث یه تغییر توی ماهیت دارک سول انسان ها بشه و چیزهای بدتری به وجود بیاره. تنها کاری که کرد یه مهر آتشین بود که روی سینه شوالیه های شهر گذاشت تا از قدرت زیادشون استفاده نکنن. قدرتی که حدس میزنم حتی خودشون هم نمیتونن کنترلش کنن.
یکی مثل فریدا چاره کار رو توی این دید که به دنیای نقاشی پناه ببرن. جایی که آتش و تاریکی به اون مفهومی که بیرون هست، وجود نداره ولی در عین حال خوب هم نیست. یه انتخابه بین بد و بدتر. چون همه چیز در حال پوسیدگیه و سرما و تاریکی (تاریکی به مفهوم دیگه) به همه جا نفوذ کرده. حالا باید دید دختر نقاش، چه چیزی نقاشی میکنه و چه قوانینی براش در نظر میگیره.
تاریکی و روشنایی 2 روی یه سکه هستن. میگن که هر کدوم بدون اون یکی معنی نداره که درست هم هست. میخوام بدونم حتی اگر یکی از اینا برنده باشه، در نهایت به چی دست پیدا میکنن؟ مگر نمیدونن بدون دیگری محکوم به فنا هستن؟
اتفاقا طائل منتظر بودم اینجا باهات در مورد یه موضوعی حرف بزنم. اینجا بهترین جا برای این موضوع هست. در مورد داستان دارک سولز و در مورد واقعیت. در مورد فلسفه چیزی که میخواد بهمون بگه. که شبیه واقعیته و من اعتقاد دارم دنیای واقعی هم همین شکلیه. اینکه انسان ها روند پیشرفت خطرناکی دارن و سرعت پیشرفتشون خیلی خیلی بیشتر از سرعت تفکرشون روی کار و تبعات چیزی هست که میخوان انجامش بدن. اینکه اول یه کاری رو انجام میدن و تازه بعد از سال های متمادی، متوجه اثراتش میشن و در صدد برطرف کردنش بر میان ولی کاملا موفق نیستن. اینکه انسان ها افسار گسیخته هستن و ما داریم روز به روز به سمت نابودی پیش میریم. زندگی شده یه لوپ از کارهایی که مدام انجام میدیم بدون هیچ هدف انگار که Hollow شدیم.
به نظرت همینطور نیست؟ یکی مثل گوین میخواست این قدرت رو کنترل کنه ولی نتونست. شایدم راهش اینه که از چرخه خارج بشیم؟
![4 :D :D](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
اصن طائل به نظرت هدف زندگی چیه؟