واقعا" دوستاني كه ديشب نبودن خيلي چيزهارو ار دست دادن
ديشب به اندازه ايي خوب بود كه خاطرات بتل3 كه هيچ از اون بهترش هم برام ساخته شد
4 نفر شديم ، من ، سالبر ، ارشيا و محسن جومونگ !
البته پيدا كردن يه سرور درست و حسابي با 4 تا جاي خالي جزو شگفتي هايي بود كه بايد هر دفعه انجام ميدادم و بعضي اوقات هم قشنگ مي افتاديم داغون ترين جاي ممكن
اولين باري كه ميشه گفت واقعا" شروع به بازي كرديم توي زاوود بود ( چون دفعه اول بچه ها گفتن لاكر يا مترو كه رفتيم يه لاكر كه 4 تا جاي خالي داشته باشه و تو زرد از اب در اومد چون بيس كمپ شده بودن
)
واقعا" همچين هيجاني رو نديده بودم
سرور اين آالماني هاي پدر سوخته بود و همه حرفه ايي و اون اوايل كاملا" بُر خورده بوديم كه ديدم اين مدلي نميشه و سيستم بازي كردن رو كاملا" حركتي كردم و اصلا" ساكن بودني در كار نبود ! فقط بُدو بُدو ! يعني يك ثانيه هم صداي توپ و تانك قطع نميشد و يكي از بهترين بازي هايي بود كه تا حالا داشتم ! اين قدر زمين به خاطر انفجارها و كروز و RPG و نارنجك چاله چوله داشت كه نميشد با LAV اصلا" حركت كرد ! اول عقب افتاديم اما بعد تركونديمشون
دست هاي بعدي هم واقعا" كم نداشت و باز هم توي هاينان تيم حريف رو تركونديم فقط مشكل نداشتن هماهنگي بود
چون اين هاينان همش طول داره و و نميشه روي يه نقطه هماهنگ شد و پرچم هاش روي يه خط اند
جمعا" از 8 بازي اييكه ديشب انجام داديم فقط 2 تارو باختيم كه اولي همون لاكر بود كه ميدونستيم تيم ميبازه و LEAVE داديم و دومي هم رفتيم يه جا مترو بازي كنيم و گفتم تعداد نفرات كم باشه بعدا" هي اضافه ميشن كه اينطور نشد و ديدم 15 تا بيشتر نيستن و اون رو هم ترك كرديم با اين كه واقعا" خوب بازي مي كرديم ولي بقيه بازي هارو خيلي فوق العاده برديم
اون دو دست پاياني توي مترو و كاسپين هم كه رسما جزو MASTERPIECE ها حساب ميشدن و ادم ذره ايي از هيجانش كم نميشد
تو مترو كه بوديم بعد كلي عذاب كشيدن براي گرفتن B ديدم داره از دست ميره و نگاه كردم ديدم ملت دشمن اون طرف همه چپيدن و دارن شليك مي كنن من هم كه ديدم دست تنهام مثل هميشه RPG عزيزم رو در اوردم و توي اون همه اسموكي كه داشتن ميزدن چندين شليك خوشگل انجام دادم و ميانگين با هر شليك 2 تا مي تركيدن :d همين شد كه با زدن 8 نفر نفرات شون كم شد و پرچم B كه داشت از دست ميرفت برگشت :d
توي كاسپين فقط براي گرفتن پرچم A يعني همون كه بغل انتن بزرگه كلي تلاش كرديم و واقعا" خودمون رو به در و ديوار زديم !:d فقط در يه صحنه من ديدم بيش از 5 نفر داشتن همزمان RPG بهمون ميزدن و هر كاري كردم نشد كه از دستشون در بريم يا وقتي تانك ارشيا رو داشتم ريپير مي كردم اين قدر ديگه تعميرش كردم كه حس مي كردم REPAIR TORCH داره دستمو مي سوزونه
:d
به من كه واقعا" خوش گذشت فقط تنها مشكلش اين بود كه چون شب بود و اهالي خونه خواب بودن كسي نمي تونست صحبت كنه و گرنه هيجان مي چسپبيد به سقف :d
البته جا داره از سازمان هاي مربوطه و ذيربط اينترنتي يه تشكر كنم كه ديشب زياد فنگ ننداختن وسط كارمون و جز چندتا لگ كوچيك ديگه مزاحمتي نداشتن براي ما
پ.ن : هر چي خواستيم هلي سوار شيم ديدم هلي نيست
فكر كنم همونطوري كه ZEN 2 گفت ملت دارن ازش به عنوان تاكسي دربست استفاده مي كنن
پ.ن : نميدونم چرا تانك ام اينقدر ضعيف شده
قبلا" تانك هاي رو به رو ام رو راحت ميزدم اما الان انگار جون اونها بيشتر شده
احتمالا" هول كه مي كنم مي تركم چون اخرش سعي مي كنم بپرم بيرون با RPG بزنم كه همين اشتباه امه
پ.ن : دلتون آب :d
:d
خداییش با اونوری ها بازی کردن اصلا حال نمیده.
Google