شخصیت ناتسوکی سوبارو به شدت پر حرف و احمق بود (هرچی جلو رفتیم حماقتش کمتر شد ولی خب پر حرفی باقی موند
) اما جنبههای خوب و بامزه هم داشت. اولین کرکتری که بهش علاقهمند شدم "روم پیر" بود که متاسفانه خیلیییی کم دیدیمش در ادامه. امیدوارم تو فصل ۲ بیشتر ببینمش! شخصیت "فلت" هم خیلی بامزه و دوس داشتنی بود مخصوصا جایی که راینهارد آوردش توی قصر تا به عنوان کاندیدن برای انتخابات معرفیش کنه عالی بود
اونجا خیلی بیشتر دوسش داشتم. کاملا خلاف جهت آب رفتار میکرد و حرف میزد. به هرکی هم میرسید لگد نثارش میکرد! شخصیت بعدی که خیلی خوشم اومد ازش "بیاتریس" بود. شدیدا بامزه و جدی و عصبی به همراه وُیس اکتینگ عالی! یعنی هر سکانسی که اینو میدیدیم من کیف میکردم. مخصوصا اوایل که چپو راست میکرد سوبارو رو! امیلیا یکی از شخصیتایی بود که سخت باهاش ارتباط گرفتم اما خب هرچی جلوتر رفتیم بهش علاقهمند شدم. یه کرکتر خیلی ملو و منطقی داره و مجبور بود با کلهخر بازیای سوبارو سروکله بزنه و با وجود فرازو نشیبی که داشتن بالاخره اوکی شدن! "پاک" رو هم دوس داشتم خیلی گوگولی بود مخصوصا وقتی بیاتریس بهش میگفت عشقولکی
رم و رام هم حس دوگانه داشتم نسبت بهشون چون حرف زدنشون رو دوس داشتم اما ظاهرشون رو نه خیلی اما از بعد اون مبارزات و گذشتهای که ازشون دیدیم، تبدیل شدن به کرکترای مورد علاقم. اول رام رو بیشتر دوس داشتم و اما بعدش رم با اختلاف زد جلو! عشقش نسبت به سوبارو عالی بود. خیلی قشنگ و قابل لمس به تصویر کشیده بودن. مرموزترین شخصیت انیمه هم تا اینجا همین رم بود و نمیدونم من چیزی رو جا انداختم یا باید منتظر فصل ۲ بمونم تا روشن شم! اولین بار که رم رو تو حالت شیطانی دیدم خیلی حال کردم! البته یه بار که زد سوبارو رو شتک کرد و بعد ازون یهو یه شخصیت کاملا متفاوت از میبینیم! راینهارد و ویلیوس هر ۲ کرکترای خوبی بودن که خب ویلیوس رو بیشتر دیدیم. اگه ویلیوس رو همون اول انیمه میدیدم متنفر میشد از ظاهرش اما زمانی که دیدمش، کاملا گرم شده بودم و مشکلی نداشتم
کروشا کاستر هم یکی از کرکترای مورد علاقم بود توی این سیزن. روزوال هم خوب و جالب بود طراحیش و جایی که اومد کمک سوبارو برای مبارزه با اون سگا قدرت خرکیشو نشون داد. اون صحنههایی که سوبارو میدید رم کشته میشه چقدر تلخ بودن. خیلی خوب از یه فضای گوگولی سوئیچ میشد یه فضای تاریک و خشن. شخصیت بتلگیوس خیلی خوب بود. عجیب بود اما از نوع خورش. ویلهلم رو خیلی دوس داشتم. توی مبارزه با وال سفید خیلی خفن بود. کلا اون قسمت وال سفید رو خیلی خوب دراورده بودن. مبارزش خسته کننده نبود اصلا. کلا تو فاز مبارزه سربلند بود انیمه. خیلی خوب طراحی کرده بودنشون. آلدرباران هم با اینکه کم دیدیدم ولی خیلی باحال بود! محافظ اون دختر لباس قرمزه که کاندید بود. برادرای ویلیوس هم خیلی بامزه بودن. تو آخرین لحظات قسمت آخر منتظر سورپرایز خفن بودم که امیلیا برگشت گفت "رم کیه". خیلی خوب بود. قشنگ اون لحظه سوبارو کاملا احساس پوچی کرد. یه صحنه دیگه که خیلی اپیک بود، جایی بود که سوبارو، جسد رم رو داشت میبرد و مامان امیلیا اون بالا وایساده بود و گفت بمیر به همراه دخترم و سرش از بدنش جدا شد و افتاد! خیلی فضاسازی خفنی داشت. کلا اون چند باری که شکست خورد و همه کشته شدن خیلی تاریک و خوب دراومده بود