داستان از میلیاردها سال قبل شروع میشه. جایی که 4 تا خدا وجود دارن که تصمیم به آفرینش حیات میکنن. این خداها باعث میشن که دوتا ستاره به هم برخورد داشته باشن که طی این برخورد کهکشان و یونیورس همراه با کرهی زمین و کره ماه به وجود میاد که میشه first impact. اصطلاحی که هی تو انیمه میشنیدیم انفجار اول همون بیگ بنگ خودمونه.
طی این برخورد اولین موجودات زنده/اولین انسانها/اولین فرشتهها (که خوب تو داستان انسان هم فرشته حساب میشه
) متولد میشن. آدام و لیلیث
آدام سکونتش توی کره زمین شروع میشه و لیلیث در کره ماه.
این وسط آدام 12 تا فرشته دیگه رو متولد میکنه همه فرشتهها اسم های خیلی قشنگی هم دارن
Adam • Lilith • Sachiel • Shamshel • Ramiel • Gaghiel • Israfel • Sandalphon • Matarael • Sahaquiel • Ireul • Leliel • Bardiel • Zeruel • Arael • Armisael • Tabris • Lilin |
ولی فرشته آخر رو لیلیث رو به دنیا میاره به اسم لیلین که همون انسانها هستن.
طی انفجار اول توسط خدایان یک کتیبه ای هم نوشته میشه به اسم کتیبه دریاهای مرده. که تمام اتفاقات آینده تو اون کتیبه از قبل مشخص شده. یک نمونش اینکه انسانها و فرشتهها توی این دنیا نمیتونن با هم زندگی چون به اندازه کافی براشون منابع نیست و فقط جا برای یکیشون هست واسه همین فرشته ها به انسان حمله میکنن. هدفشون اینه که انسانها نابود بشن.
فقط این ترتیب بالا رو باید برعکس بخونین.
یعنی اولین فرشتهای که متولد میشه تبریسه (همون کاورو خودمون
) بعدش میره تا sachiel. ولی حمله کردنشون برعکسه. یعنی اول sachel حمله رو شروع میکنه واسه همین برعکس مینویسن.
حالا میرسیم به زمان حال و دور ور سال 2000.
جایی که دولتها از آدام و لیلیث بو میبرن و میرن که رو هردوشون آزمایشات خودشون رو انجام بدن. لیلیث که تو کره ماه هستش رو میگیرن واسه خودشون بدون هیچ دردسری. آدام توی کره جنوب هستش. این رو که میخوان بگیرن تو همون کره جنوب آزمایشی انجام میدن به اسم آزمایش کوچیک کردن آدام. که موفق هم میشن و آدام رو تبدیل به یک موجود کوچولو میکنن بدون اینکه قدرتی ازش کاسته بشه
اما به قیمت انفجار دوم. توی قطب جنوب دروازههای گاف باز میشن اما در حدی که نیست باعث نابودی کامل بشریت بشه. یخهای قطبی آب میشن و سطح آب ها میزنن بالا و ... عاما قبل این پروژه دولت آمریکا موفق میشه که کتیبه دریاهای مرده رو پیدا کنه از اینجاست که داستان شروع میشه
وقتی که سیاست مدارها از وجود همچین کتیبه ای خبردار میشن یک سازمانی به وجود میارن به اسم seele. سیله در زبان آلمانی به معنای روح هستش. این سیله بود که تمام این پروژه های بدست آوردن آدام و لیلیث رو برنامه ریزی کرده بود که کاپیتان کاتسوراگی رو میفرستن قطب جنوب همراه دخترش. که دخترش رو نجات میده و خودش هم توی انفجار دوم کشته میشه.
حالا این ایلومیناتی ما سیله هدفشون چیه؟
این جماعت اعتقاد دارن که انسانها طی این چند میلیارد سال زندگیش جز تباهی و خود نابودی به درد هیچ چیز دیگه ای نخورده. برای این که انسان رو کامل کنیم و از بدنهای محدودشون خارج کنیم باید همه روحها رو دوباره به لیلیث برگردونیم. اسم این پروژه میشه human instrumentality، پروژه تکامل بشریت. ولی قبل از اون همه فرشتهها باید از بین برن تا تکامل بشریت صورت بگیره. توی خود کتیبه هم نوشته شده.
سیله برای اینکه همه فرشتهها رو از بین ببره یک سازمان زیر مجموعه تشکیل میده به اسم نرو.
حالا یذره باید بریم عقب تر اینکه چطوری نرو به وجود میاد و ...
اول بگم اسم رئیس سیله کیل لورنزه. یکی از سیاستمدارهای گنده آمریکا. خب از این بگذریم.
میرسیم به بانو یویی ایکاری مادر شینجی
کسی که با کمترین اسکرین تایم bad assترین و زرنگ ترین و یکی از محبوب ترین کاراکترها/وایفوهای سریه
ایشون یکی از دخترای اعضای سیله هستش که هدفش اینه که جلوی نقشه پدرش و سیله رو بگیره. اما با چه masterplanای؟ این تو دانشگاهش یک استاد داره به اسم فیوتسکی که تو نرو میشه معاون شوهرش. یک داستانهایی پیش میاد تو دانشگاه و و ... (توی چپتر آخر مانگا توضیح داده میشه) این عاشق یک مردی میشه به اسم گندو کوروبوگی. باهاش ازدواج میکنه و بچهشون شینجی رو بدنیا میارن. یویی با نفوذی که تو سیله داره کاری میکنه که گندو بشه رییس نرو. کار نرو هم هستس تولید اونگلیونها برای مبارزه با فرشتهها. حالا اونگلیون ها چی هستن؟ کلونی از لیلیث با DNA آدام و روح مادر خلبان.
دوتا خلبان داریم که روح مادرشون پیوند خورده. شینجی که روح مادرش کامل پیوند خورده.
آسوکا نصف روح مادرش پیوند خورده. یعنی روحش رو پیوند زدن جسمش هنوز هست بدون روح. واسه همینه تو انیمه انقدر دایورته اصلا عقلش کار نمکینه. اما وقتی آسوکا تو واحد دو میشینه میتونه با مادرش ارتباط برقرار کنه.
ولی چون واحد 1 روحش کامل پیوند خورده یک قدرت مختصر به فرد مال خودش رو داره. اونم اینه که میتونه تو خاطرات مادر (و جلوتر تو یک نقطه به خصوصی پدرش) ارتباط برقرار کنه. (sound familiar؟
)
ولی عوضش جز شینجی هیچکس دیگه ای نمیتونه هدایتش کنه.
از اونور که واحد 2 رو جز آسوکا، ماری (دخترش) هم میتونه هدایتش کنه
ببینید تو اپیزود 20 اونجا شینجی بعد awaking mode واحد 1، تو واحد 1 غیبش میزنه اونجا تو مانگا نشون میده که داره با خاطرات مادرش ارتباط برقرار میکنه. تو خود انیمه هم تو دیالوگا دقت کنین شینجی (درسته همین بچهی simp
) میگه همین الانش هم من همه چیز رو در مورد ایوا میدونم. در صورتی که تو انیمه یجوری رفتار میکنه که انگار براش مهم نیست و نمیخواد بدونه چی به چیه.
یا مثلا تو مانگا بعد اینکه کاجی میمیره شینجی میگه من از همین الانش هم خبر داشتم این اتفاقات میفته. از آینده/گذشته خودش به زمان حال خودش پیام میرسونه.
yes that's right
همه اتفاقات داستان زیر سر شینجیه
آنتاگونیست اصلی خودشه. میره تو خاطرات مادرش با هم در مورد آینده تصمیم میگرن. یعنی یویی از قبل با آینده شینجی هماهنگ کرده بود که بره توی ایوا.
خب حالا میرسیم به قضیه لوپ. داستان از این قراره که شینجی نقشه داره که انقدر دنیا رو نابود کنه و تکامل رو خودش انجام بده تا آخرش که فقط خودش باقی موند زمان رو برگردونه همه چی نرمال بشه. از این رو 37 تا تایم لاین/لوپ رو تکرار میکنه تا برسه به چپتر 96 مانگا
از این 37تا تایم لاین اصلی هاشون 3تاست که بقیشون اسپین اف هستن
ببینید تو EoE (اون 2 قسمت هم mental breakdown شنجی بودن دقت کنین که شینجی اونجا یکی از انگیزه هاش برای نابودی دینا رو میگه) وقتی شینجی دنیا رو نابود میکنه قدرت تمام بشریت، آدام، فرشتهها، لیلیث رو دستش داره که عملا میشه خدا. قدرت خدا رو داره میتونه همه چیز رو کنترل کنه البته با همکاری پارتنرش ری آیانامی.
تو دیالوگهای چپترهای آخر مانگا بین ری و شینجی، ری میگه که اینجا دنیای lcl هستش. دنیایی که همه روح ها تو لیلیث یکی شدن. شینجی وقتی قدرتش رو بدست میاره ذات کثیف انسانها رو میبینه مثلا تو خاطرات میساتو میره میبینه که کلا همچین موجودی پست و حقیره و ...
ولی بعدش یک سری دیالوگ هاتوی مانگا بین شینجی و ری رد و بدل میشه که شینجی تصمیم میگیره بشریت رو نجات بده. شینجی از ری که با لیلیث ترکیب شده (ری چون dna آدام رو داره میتونه با لیلیث ترکیب بشه) میخواد که همه چیز رو به حالت عادی برگردونه. ری میگه که نمیشه تنها راهش اینه که زمان رو برگردونم و همه چیز رو تکرار کنی. حالا لوپ NGE و EOE شروع میشه.
فرق EOE با مانگا رو بگم
آخرش که mp evaها آسوکا رو ناکار میکنن شینجی به موقع میرسه و قبل اینکه بلایی سر آسوکا بیاد میتونه نجاتش بده. ریج میزنه دهن سری ایوا رو سرویس میکنه. میره با آسوکا flirting کنه که دوباره سری ایوا زنده میشن دوباره ریج میزنه هماهنگ سازی میرسه بالا 400 درصد and shit here we go again.
تو لوپ اول دیگه شینجی زمین نمیاد و از همون اول همه چی رو reset میکنه.
حالا میرسیم به EOE که دیگه همه باید ببینن
ایندفعه شینجی دیر میرسه نمیتونه asuka رو نجات بده
که منجر میشه به بریده شدن دست آسوکا و کور شدن چشمش. حالا که تنها هستن شینجی نقشه جدید میچینه شیطونی کنه و با آسوکا بچه به دنیا بیارن
هروقت که دنیا رو نابود میکنه حافظش برمیگرده. everything is a setup
میرسیم به لوپ ریبلد. شینجی و آسوکا از دنیای قبلی بچه ای به دنیا میارن به اسم ماری
که حالا میرسیم به ریبلد که دیگه سری ریبلد چیز گنگی نداره توضیحش بدم بشینین ببینین اگه هنوز ندیدین
فقط اینکه این تریلر بالا رو که واسه اونایی که دیدن میگم
all vs shinji هستش. داستانش از دوسال پیش لیک شده رفتم همه رو خوندم همه چی رو خوندم همش درست در اومد
فقط یک نکته درمورد eva 3.0. اولش رو دقت کنین وقتی آسوکا اسم شینجی رو صدا میزنه شینجی تو کماست بعدش چشماش رو باز میکنه لیزر میزنه
تئوری هست اونجا میره تو خاطرات گندو مجبورش میکنه جای نیزه کاسبوس با لانجینس رو عوض کنه تا کاورو بکشه بعدش هم خودش حافظش رو از دست میده.
وسطش هم که گندو بعد اینکه کار سیله رو ساخت میگه من قول میدم که خدا رو بکشم. منظورش پسرشه