شاید کمتر باشد کسانی که ماسارو ایبوکا را نشناسند.ماسارو ایبوکا مردی بود که در سال ۱۹۴۶، ساختمانی خراب که ناشی از برخورد بمبهایی از زمان جنگ جهانی دوم بود را تبدیل به مغازهای کوچک و الکترونیکی کرد. آن هم با سرمایهای کمتر از ۵۳۰ دلار و فقط با ۸ کارمند.شاید یکی از کوچکترین کارخانههای جهان. نام این کارخانه را بعدها سونی گذاشتند…داستان جالبی است. روند رو به رشدی که از یک خرابه به یک آبادی و شاید باید بگویم فرا آبادی تبدیل میشود. از ۸ کارمند به بیش از ۸۰ هزار کارمند و و شرکتی به بزرگی سونی.شاید آن روزها که سونی مشغول ساخت تراشههای کوچک الکترونیکی و ساده بود هیچکس فکر نمیکرد آنها بتوانند روزی به شرکتی تبدیل شوند که تحسین میلیاردها مصرف کننده را بر انگیزند.سرنوشت سونی، سرنوشتی است افسانهای که شاید اگر این سرنوشت را در قالب یک داستان برای کودکان بخوانیم، اصلیترین نکتهی آموزشیاش را بتوانیم تلاش و کوشش قلمداد کنیم.سکوی پرتاب شرکت سونی فقط و فقط یک ترانزیستور بود.ایبوکا بعد از اختراع ترانزیستور، آن را به ژاپن آورد و اولین رادیوی ترانزیستوری را ایجاد کرد.اما آیا این سرنوشت منحصر به فرد است؟آیا باید این موفقیتهای بزرگ را فقط یک اقبال دانست؟مثلا اینطور فکر کنیم که ایبوکا بلیط سفرش به آمریکا به تعویق میافتاد و ترانزیستور در اختیار شرکتهای دیگری قرار میگرفت. آنوقت دیگر شرکتی به اسم سونی وجود نداشت؟واقعا نمیتوان اینطور گفت…در زندگی روزمرهی ما آدمها بارها و بارها سکوهای پرتاب بزرگی وجود دارند که به راحتی از کنار آنها میگذریم.شاید بزرگترین مشکل ما این باشد که برای پیدا کردن گنج، تنها به خود گنج طلا فکر میکنیم. مجسمهای از جنس طلا. اما بزرگترین کاوشگران جهان همیشه از پیدا کردن در یک بطری شروع میکنند و به یک شیء گرانبها و زیرخاکی میرسند.برای تبدیل شدن به یک کاوشگر بزرگ، شما باید قبل از هرچیز بتوانید بفهمید زمین چه میگوید. شما باید زمین را بشناسید. نه آنکه سرتان را بیاندازید پایین و دل خوش کنید به بخت و اقبالتان تا ناگهان به یک مجسمهی طلایی برسید.مشکل اصلی پیشرفت نکردن ما هم همین است.شرکت سونی در طول فعالیتش بیشترین سود خود را از مردمش برد. مردمی که بعد از جنگ جهانی و به جای دشمنی با کشور آمریکا که دو شهرشان را با بمب اتم نابود کرده بود، با سفری کوچک به این کشور و آوردن ترانزیستور از آمریکا به ژاپن اولین و بلندترین گامش را در خصوص رسیدن به هدفهای بزرگش برداشت. گامی بلند و مطمئن.قطعا در طول فعالیتهایش همیشه مورد توجه مردمش بود. مردم ژاپن به جای خرید کالاهای مشابه شرکتهای دیگر، اگرچه با کیفیت تر بودند، کالای ژاپنی میخریدند تا بتوانند گردش پول را در کشور خودشان نگه دارند.کم کم با این گردش پول در ژاپن و ورود پول کشورهای دیگر به داخل ژاپن، کشور فرسوده و خراب که هنوز از تشعشعات رادیو اکتیو در ناکازاکی و هیروشیما رنج میبرد، تبدیل به قطبی بزرگ برای تولید وسایل الکترونیکی شد و امروز ژاپن یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیاست.سرنوشت شیرین مردم دوست داشتنی ژاپن، مهر تاییدی است بر صحبتهای پیرامون مردمش که همیشه میگفتند مردم ژاپن شدیدا کوشا هستند.مقایسهای با کشور خودمان بکنیم، میبینم هیچ حمایتی از کالاهای ایرانی وجود ندارد.شاید عدهای وارد گود بشوند و بگویند کالایی که در تبلیغ تلویزیونیاش راحت از جیب در آوردن را ملاک میداند، قطعا نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. اما باید در جواب این دوست عزیز بگویم، تمسخر چه نفعی برای ما خواهد داشت؟باور کنید اگر عدهای در ایران، کفاشی کوچکی بزنند و با بهترین چرم و با کمترین امکانات، بهترین کفشها را روانهی بازار کنند، اگر بر روی آن آرمی از کشورهای ایتالیا و ترکیه و امثالهم نباشد، هیچکس به آنها نگاه هم نمیکند.همین امروز، کفشی که شما پایتان میکنید و با آرم D&G آن پز میدهید، ساخت دستان یک ایرانی است که برای فروش بیشتر کالایش مجبور میشود به جای آرم یک کفش ایرانی، آرم کشوری دیگر را بر روی کفش بزند. تا ورشکست نشود.متاسفانه تفکر بسیار غلط و غالب مردم مملکت ما این چنین است.از نظر کیفیت تمامی کالاهای ایرانی ضعیف تر از کالای مشابه خارجی آن هستند. سالهاست که در حال تلاش هستیم تا کیفیت را بهتر کنیم. اما چنین نمیشود. مشکل از کجاست؟بگذارید برایتان مثالی بزنم. شما مقداری پول دارید. آن را سرمایهتان میدانید. استعداد زیاد شما در ساخت یک ساعت است.شما برای ساخت یک ساعت به امکاناتی نیاز دارید که فراهم کردنشان نیاز به پول دارد.شما یک میلیون تومان خرج میکنید و ساعت میسازید. آن را وارد بازار میکنید. شما برای ادامهی کارتان نیاز دارید تا ساعتهای ساخته شده به دست شما در بازار فروش رود.اما هیچ بازاری حاضر نمیشود به جای ساعتهای گران قیمتش ساعتهای شما را با نصف قیمت و با آرمی نا شناس معرفی کند.شما برای شناساندن آن نیاز دارید تا باز هم خرج کنید و تبلیغ کنید. کالایتان شناخته شده میشود. شما نیاز دارید تا تحسین شوید. تا بتوانید ساعتهایی به مراتب بهتر بسازید. اما همطنانتان ساعتی با قیمتی بیست برابر بر دستشان میکنند و آن را بر سر ساعت شما میکوبند و میگویند: کیفیت ساعتت بسیار ضعیف است. به جای ساختن ساعت بستنی بفروش!این بزرگترین ناامیدی در دل شماست. شما میلیونها تومان ضرر کردهاید و هیچ نفروختید. شما مجبور میشوید برای فروش قیمت کالایتان را بالا ببرید و با کیفیتی بسیار متوسط به ساخت کالاهای مشابه خارجی با آرمی خارجی بپردازید و چون در پیشرفته تر شدن کالایتان هیچ منفعت معنوی نیست و هیچکس شما را نمیشناسد، برای بهتر شدن کالایتان هیچ تلاشی نمیکنید.و این در دراز مدت یعنی تجارتی خوب و البته در جا زدن مملکت در صنعت ساعت سازی.بسیار ساده است.امروز ما کالای ایرانی را به تمسخر میگیریم بدون در نظر گرفتن فردا و از بالا تا پایین مملکت را باز هم به سخره میگیریم که کالاهایشان چه بی کیفیت است!!دریغ از کوچکترین حمایت.عدهای در جواب این صحبتها بر این مسئله پا فشاری میکنند که کالاهای ایرانی کمترین کیفیت ممکن را دارند و این حتی برای شروع هم نا امید کننده است.چه میتوان گفت؟ما آنقدر فرصتها را از دست دادیم و آنقدر مهندسان و نخبههای ایرانی را نا امید کردیم که دیگر هیچ شروعی در کشورمان نمیبینیم.چند تبلت ایرانی که کیفیتشان خیلی هم بد نیست را میگذاریم وسط و چند نفر را جمع میکنیم و به ریشش میخندیم.آنوقت در صف اول منتقدان هستیم که چرا ایران پیشرفت نمیکند.باید این موضوع را درک کنیم. برای پیشرفت یک کشور در یک عرصهی خاص، مهمترین چیز اقتصاد است. قطعا نمیتوانیم منتظر یک Steve Jobs باشیم تا ظهور کند و یک شرکت Apple بسازد و با کالاهای بزرگ آمریکایی و ژاپنی رقابت کند.سرمایهی این شرکتها به شدت بالاست. این سرمایه باید در کشور ما جا بیفتد. ره صد ساله را یک روزه پیمودن فقط در داستانهایی پیش میآید که بر روی جلدش نوشته باشند، افسانه.زندگی ما یک افسانه نیست. کالاهای ایرانی قطعا کیفیتی بسیار پایین دارند. کالاهای مشابه خارجی به شدت بهتر هستند و هیچ شکی در این امر نیست. آنچه که مد نظر است، حمایت از کالای ایرانی برای پیشرفته تر شدن است.متاسافانه آنقدر دیر شده است و آنقدر هجمهی تمسخر کالای ایرانی بالاست، که در همهی تارنماهای فارسی میبینیم که این خود ایرانیها هستند که نه تنها از کالای ایرانی حمایت نمیکنند، بلکه آنها را مسخره میکنند و هیچ تحسینی در کار نیست. ما برای پیشرفته شدن نیاز داریم تا تحسین شویم. بسترهای پیشرفت توسط حمایت من و شما فراهم میشود. بسترهایی که هرگز آنها را شروع نکردیم که بخواهیم از الان و در آیندهای نزدیک منتظر نتیجهی آن باشیم.در کشور ما متاسفانه شروعهای متعددی بود که هیچگاه حمایت نشدند. کالاهای ایرانی ضربه خوردند و هیچوقت دیده نشدند. سرمایه گذارها این کار را فقط ضرر دیدند و سرمایهشان را وارد قسمتی دیگر کردند که هیچگاه به پیشرفت کشورمان کمک نمیکرد.بهتر است از همهی کالاهای ایرانی حمایت کنیم.اگر امروز حمایت کردیم منتظر نباشیم که فردا ما حاصل آن را ببینیم، بلکه باید مداوم از این کالاها حمایت کنیم تا در آیندهای دور نتیجهاش را احساس کنیم.شاید کالاهای ایرانی جوابگوی نیاز ما نباشند. شاید کیفیتشان ضعیف باشد و شاید هیچ امیدی به وجود مدیرانی مسئول و زحمت کش در راس هرم این کالاها نباشد، اما تمسخر کالاهای ایرانی بزرگترین ضربه به خودمان است.قبل از اینکه خود را رها از چهارچوبی به اسم ایران بدانید، این موضوع را درک کنید، که همهی مردم ایران نمیتوانند از ایران خارج شوند و استعدادهایشان را شکوفا کنند. استعداد یک فرد باید تحسین شود تا به اوج شکوفایی برسد.شاید اگر امروز شروع کنیم، با اینکه خیلی دیر است فردایی بهتر داشته باشیم. نوشتهای از یک هموطن حقیر و بیاستعداد، مانی میرجوادی
http://gamefa.com/59445/کالای-ایرانی-حمایت-یا-تمسخر-؟-مسئله-ای/#comment-57688
http://gamefa.com/59445/کالای-ایرانی-حمایت-یا-تمسخر-؟-مسئله-ای/#comment-57688