این از اون حرفاست دیگه ! مخصوصا بازی مثل ویچر که تنه میزنه به آر پی جی های کلاسیک . بازی روی داستان استواره . اگه نتونه داستان رو دربیاره پس چیکار باید بکنه ؟
اتفاقا rpg های کلاسیک هم پر بودن از quest های کم محتوا و fetch quest ها ؛ شما اگه یکی از نسخه های ultima و یا baldurs gate و یا حتی crpg مدرنی مثل divinity : original sin رو بازی کرده بودی ، به این نتیجه میرسیدی که محتوای side quest های witcher از اکثر crpg هابالاتره .
اکثر crpg ها داستان های فوق العاده کلیشه ای و سطحی داشتن که باعث میشد از نظر داستانی در مقابل رمان های فانتزی حرفی برای گفتن نداشته باشن . ولی چه چیزی این بازی ها رو خاص میکرد که طرفداران این ژانر ساعت های زیادی از وقتشون رو صرف این بازی ها بکنن و چه عاملی ژانر crpg رو تا حد زیادی متمایز از سایر ژانر ها کرد ؟
آزادی عمل .
آزادی عملی که توی بازی هایی مثل the elder scroll و یا divinity : original sin به گیمر داداه میشه ، باعث میشه که تجربه این بازی ها از خوندن برترین رمان های فانتزی هم برای مخاطب لذت بخش تر باشه .
witcher هم تا حدی این آزادی عمل رو از crpg ها به ارث برده و در این مورد تا حدی وامدار crpg هاست .
درسته ، در witcher داستان نقش مهمی داره و کل بازی خلاصه نمیشه توی داستانش . به شما این اختیار داده شده که توی یک دنیای بزرگ فانتزی جست و جو کنید ، با هیولاهای مختلف مبارزه کنید ، با کارکتر های مختلف ( شاید کمی سطحی ) تعامل داشته کنید ، انتخاب کنید و نتیجه انتخابتون رو ببینید ، به بازی gwent بپردازید و ... .
درسته که داستان نقش مهمی داره ، ولی این آزادی عمله که باعث میشه witcher 3 تا این اندازه شگفت انگیز و محصور کننده باشه .
پس میشن همون کاریکاتور که گفتم.
پس بنا به این گفته ی شما تمام کتاب ها و فیلم ها و کلا همه ی داستان ها مملو از کاریکاتور ها هستن .
این درسته ، ولی ویچر 3 چقدر تو این قضیه موفقه ؟ جز رابطه اش با دختر خونده اش که وقتی صحبتش به میون میاد ، حالات گرالت عوض میشه ، یه خورده ما رو بهش نزدیک میکنه.اینجا هم عمدتا گرالته که مهمه ، Ciri خودش هیچی نیست.
از نظر من تا حد زیادی در این زمینه موفق بوده و تعامل geralt با کارکتر هایی مثل bloody baron و ciri و dandelion و roche و vesemir و ... تعامل درستیه . البته توی بازی witcher 3 تعامل پروتاگونیست با npc ها به خوبی تعامل پروتاگونیست با npc ها در بازی هایی مثل dragon age و یا mass effect نیست اما به اندازه کافی خوبه .
ر رابطه با یک ویچر بودن و خود شخص گرالت ، باهات هم نظرم و مشکلی ندارم. اینکه یه شخصیت انتخاب های زیاد و ویژگی های زیادی داشته باشه هم باز هم مشکلی ندارم.مشکلی به نظرم پیدا میشه زمانی هست که این همه ویژگی باهم نمیتونه رو شخصیت محوری سوار بشه و به اصطلاح شخصیته در نمیاد.من حتی فکر میکنم بازی داره دروغ هم میگه ، با قرار دادن انتخاب های متضاد. اینکه گرالت خیلی جاها انتخاب هاش میتونه به سمت بی رحمی هم بره و در بعضی جاها به سمت مهربونی (خیر و شر) شخصیت رو دچار اختلال
کلا فلسفه بازی های نقش آفرینی غربی همینه ؛ ارائه دادن انتخاب های متفاوت به گیمر . این خود شمایی که باید تصمیم بگیری چه کارکتری میخوای باشی . اتفاقا witcher به نسبت سایر بازی های rpg به علت این که پروتاگونیست از پیش تعیین شده داره ، گیمر رو در این زمینه محدود کرده و آزادی عمل بازی هایی مثل dragon age و یا the elder scroll رو در این بازی نداری .
این که شما با نتخاب های متضاد یک شخصیت پوشالی از گرالت ساختی ، انتقادی به بازی وارد نمیکنه ، چون این مورد در همه ی بازی های نقش آفرینی صادقه ؛ شما توی oblivion هم میتونی hero of kvatch باشی و با mehrunes dagon مقابله کنی و در عین حال quest های سایر daedric prince ها رو انجام بدی .
بازی های با کیفیت rpg جهانی بزرگ و انخاب های متعدد در اخیار مخاطب قرار میدن ، حالا اگه مخاطب با انتخاب های متضاد و متناقض یک پروتاگونیست پوشالی برای خودش بسازه ، هیچ ایرادی به بازی وارد نمیشه .