بیوگرافی کوتاهی از یک آدم علاف بیکار : محمد مهدی حاجی اسمعیلی
نميدونم ! به نظر شما خوبه ؟! به نظر شما تاپيک جالبي ميشه ؟! اميدوارم بشه !
اسم (همون نام !) = محمد مهدي
اسم خانوادگي (همون نام خانوادگي !) = حاجي اسمعيلي
سن = 18 سال (ميتونين Little Chicken صدام کنين !)
مدت فعاليت در حيطه ي مطبوعات = نه ! آخه به سن من ميخوره توي مطبوعات کار کرده باشم
؟! آخه به قيافه ي من ميخوره ؟! خب ! شايد بخوره !!!
قبل از کنکور توي ماهنامه هاي "شبکه" و "وب" مقالات بسيار کمي مينوشتم (که همونها هم بخاطر کمی سنم به زور دو 3ه باری چاپ شد) که کنکور همه رو جمع کرد فرستاد خونه !
مدت فعاليت در مجله ي بازيرايانه = 1 سال...ولي مگه شما از من مقاله ايي ديدين ؟! ديدين ؟! عجيبه ! من خودم تا حالا چيزي از خودم نديدم ! علتش چيه ؟! خب ! بذارين يه کم فکر کنم....
...آهان ! کنکور داشتم !!!
چطوري توي بازيرايانه رفتي ؟! = خب ! اين روزها همونطور که خودتون ميدونين براي "آقاي پاکي" شدن (همون رفتگر قديم!) هم احتياج به پارتي به اين کلفتي
هست...مطمئنا متوجه ميزان کلفتيش شدين !
خب ! من چطوري به عضويت هيئت تحريريه در اومدم ؟! هيچي ! هر دفعه که فراخوان براي همکاري ميکردن , ميرفتم مثل سیریش هي E-Mail ميزدم که "من اينجام ! منم هستم ! یه کسی نمیخواین که براتون یه مشت شر و ور بنویسه ؟! الو...اینترنت ؟! اونجا مجله هست ؟!" و از اين جور مزخرفات...و به همين ترتيب بود که بدون هيچ پارتي کلفتی شغل شريف "آبدارچي" داخل مجله رو پس از ماها تلاش و صرف هزینه ی اینترنت آشغالی Dial-Up به بنده دادند...
نميدونين چه احساس خوبي داره که بتوني براي دوستان هيئت تحريريه ت چايي بياري
...ديگه اسپرسو که حاي خودشو داره !
سمت من در بازيرايانه = آبدارچي...چيه داداش ؟!
مگه بده ؟! شغل شريفيه !:biggrin1:
خب ! حالا که یه کمی با این بنده ی غریب و ناآشنا , آشنا شدین (خب ! منو نمیشناسین دیگه ! مگه توی مجله چیزی از من دیدین ؟!) به یک سری از مزخرفاتی میرسیم که این پست رو میتونه کمی پر کنه ! زوری زوری !
بازيهاي مورد علاقه :
Mafia = هر کي دوستش نداره...خب !...دوستش نداره ديگه !
Metal Gear Solid Series = وقتي که اولين قسمت اين بازي در سال 1987 عرضه شدش , من هنوز پا به عرصه ي وجود ننهاده بودم ! به همين خاطر بود که مجبور شدم براي دونستن دقيق داستان بازي به خيلي جاها سرک بکشم...جاهايي مثل پشت شهرداري...توپخونه...و از اين قبيل...تا اينکه بالاخره تونستم بازي رو از پشت شهرداري بخرم...ولي...ولي اجرا نشد...
اون زمان يکي از بدترين روزهاي عمرم شد...روزي که نتونستم Metal Gear 1 رو بازي کنم ! ولي از شانس من تازگيها يک HEX Editor اومده بود که ميتونست متنهاي داخلي بازي رو از درون کارتريج استخراج کنه...من اون HEX Editor رو گرفتم و با تشکر از شرکت سازنده ي بازي که در اون زمان نوشته هاي بازيهاش رو کمپرس نميکرد تا حجم کمتري رو اشغال کنن , تونستم در سال 1999 فقط متن نوشته هاي بازي رو پيدا کنم (که باعث شد مثل خري شده باشم که بهش تي تاپ دادن !) ولي متاسفانه هيچوقت نتونستم Metal Gear 1 و Metal Gear 2 رو (که قبل از Metal Gear Solid در سال 1998 اومده بودن) رو بازي کنم...
قسمتهاي بعدي که شهرت جهاني داره و صد البته در اين سايت هم دوستان باهاش آشنايي دارن (جا داره که از دوست عزیزم سياوش هم بخاطر اطلاعات توپی که درباره ی این بازی داره تشکر بکنم...) خوشبختانه هميشه در دسترس بوده و هميشه هم تونسته ثابت بکنه که چقدر اين بازي نسبت به بازيهاي هم سطحش از انظار زياد و بخصوص از نظر داستاني برتري داره...
اميدوارم همتون رو يک روزي Fan Boy اين بازي در سايت ببينم !
Silent Hill Series = نميخوام پررو باشم يا خودم رو بگيرم...ولي فکر ميکنم که تاپيک Silent Hill Game Community در اين سايت فقط به ياري چند نفر تونسته خودش رو سرپا نگه داره که متشکل از يک مدير سايت (اشکان) و مديران انجمن مربوطه (که زياد هستن و من از همشون سپاسگذارم) و يک سري از کاربرهاي سايت (که باز هم از این دوستان سپاسگذارم) هستند...
به اين بازي در همه جا ظلم شده که جاي انتقاد داره...لينکي که در امضاي من ميبينين شاهدي هست بر تلاش يکي از اعضاي بيلمز اين سايت براي کمک کردن به فهم اين بازي...نه از طريق يک سري محسوسات بلکه از طريق انواع و اقسام منابع موجود , بازيها و يکي از دوستان ژاپنيم که تحليلهاي بسياري رو در مورد اين بازي نوشته...
نميتونم بگم که سري Silent Hill بهترين و ترسناکترين بازي در ژانر "وحشت" و Survival Horror هست ولي ميتونم به جرات بگم که خالق ژانر "ترسناک روانشناسي" که بر روي ذهن بيشترين تاثيرات رو ميگذاره همين Silent Hill هست...اگه باور ندارين به قلبتون رجوع کنين...به آخرين بازي Resident Evil يعني قسمت چهارمش فکر کنين...
آيا شما در اين بازي يکبار هم که شده ترسيدين ؟! درسته ! اين همون چيزي هست که دارم ميگم...زامبيهاي RE بسيار شبيه انسانهايي ديوانه هستند تا هيولاهايي که پشم رو به تنتون سيخ کنند ! اين دقيقا فاکتور متمايز کننده ي SH با تمام بازيهاي اين سبک هست...تاريکي...تنهايي...نداشتن سلاح مناسب...نداشتن قابليت ديدن سريع دشمنان...دوربین اعصاب خور کن !کنترل سخت !و اطلاع نداشتن از مکان دشمنان بغير از کمک گرفتن از يک Radio ي درب و داغون...
اين است Silent Hill....
War Craft Series = ايده ي ترجمه ي داستان اصلي بازيهاي War Craft ( و نه کتاب War Craft) وقتي به ذهنم رسيد (تقریبا 10 ماه پیش) که انتشاراتي به اسم "نشر زهره" اين کتاب رو ترجمه کردند و به فروش گذاشتند...البته بعد از اينکه اين ايده رو به آقاي عبدالهي گفتم متوجه اين موضوع شدم...که در نوع خود حسابي کنفم کرد !
ولي از اينها گذشته , بايد بدونين که داستان اصلي سري War Craft دقيقا به اندازه ي داستان کتاب The Lord Of The Rings حماسي و حتي گيراتر هستند که باعث ميشه اين بازي در سري My Favorite من جا بگيره...
Max Payne Series = فکر نکنم که نيازي به توضيح باشه که چرا اين بازي يکي از بازيهاي مورد علاقه ي من هستش...زيبايي شخصيت پردازي , داستان , احساس , بازي با احساسات و تعريف داستان در اين بازي به معناي حقيقيش نزديکتر ميشه...
Dream Fall = واقعا کاوه ي هرندي از مجله ی بازینما رو بخاطر يک موضوع ستايش ميکنم و اون هم درک زيبايي بازي Dream Fall از سري بازي هاي The Longest Journey هست...داستاني رو که اين بازي روايت ميکنه تنها قابل مقايسه با سري بازيهايي چون Final Fantasy يا Metal Gear Solid و يا Silent Hill هست و تنها همين موضوع باعث ميشه که اين بازي رو بعنوان يکي از بازيها با بهترين داستان در اين چند سال انتخاب کنم...
Still Life = اين بازي , بازي ايي نبود که مشهور بشه ولي باز هم بخاطر اينکه من داستان بازي رو به هر فاکتور ديگه ايي در بازيها ترجيح ميدم , اين بازي رو انتخاب کردم...خيلي زيباست (از نظر داستاني)
Grim Fandango = خيليها (از جمله من) وقتي که اين بازي منتشر شدش فقط با ديدن جلد خوشگلش (يه اسکلت رو نشون ميداد که در حال گذاشتن چند برگه ی اطلاعات درون جيب داخلي کتش هست) به وجد ميومدن ولي بعد از خريد بازي متوجه ميشدن که براي درک بازي احتياج به زبان انگليسي قوي دارند...
Grim Fandango که از عقايد "ازتک" ها در مورد زندگي بعد از مرگ سرچشمه گرفته و نمونه ايي از کارهاي عظيم Tim Schafer هست (خالق بازيهاي بزرگي چون Full Throttel و Monkey Island يا Day Of The Tentacle) واقعا در اون سال در کنار Metal Gear Solid درخشيد و سايت Gamespot بعد از پرسش ها و تحقيقات بسيار و قرار دادن اين بازيها در کنار هم در نهايت از بين MGS و GF , بازي GF رو برگزيد و 8 جايزه از جمله جایزه ی بهترين بازي سال رو به اين بازي اختصاص داد که واقعا حقش بود...ولي...ولي متاسفانه اين بازي به فروش خوبي دست پيدا نکرد و به جایگاه فروشی که حقش بود نرسید (درست مثل بازی Psychonauts که بعد از 1 سال از عرضه اش فقط تونست به 400 هزار فروش نسخه دست پیدا کنه)...هر چند که همونطوري که ميدونين فروش خوب يا بد نشون دهنده ي کيفيت يک بازي نيست...اصلا و ابدا...
Final Fantasy Series = هر کي دوست ندارتش ميتونه بره درشو بذاره ! البته اين جمله يک کمي ازش Fanboy بودن ميباريد که اميدوارم به بزرگي خودتون ببخشيدش !
Neverhood = واقعا کشف اين بازي محتاج يک نابغه هست...يک نابغه ي علاف که بتونه از پس تمام معماهاي عجيب و غريب اين بازي بر بياد ! Neverhood يکي از بهترين بازيهايي بود که در دهه ي 90 روي کامپيوترهاي شخصي عرضه شد و با عرضه اش روي Windows 95 خيلي بيشتر از رقباش تونست بدرخشه...
در واقع 6 بازي ديگر هم بود که واقعا دلم ميخواست دربارشون بنويسم ولي چونکه به قول يکي از دوستان پستهاي من معمولا بيشتر به شاهنامه نزديکتر هستند تا يک پست , براي همين تصميم گرفتم که از نوشتن 6 بازي ديگر که مورد علاقه ام هستند خودداري کنم تا چشم شما دوستان و اعضاي سايت بيشتر از اين تحت تاثيرات امواج الکترومغناطيسي مانيتور CRT و یا LCD تان ضعيف نشه !!!
کتابهايي که دوست دارم چند تا بيشتر نيستن :
The Lord Of The Rings Series , Harry Potter Series , 1984 , Jurassic Park Series و مرشد و مارگريتا
از بین کتابهایی که دیدین من فقط یکی رو بهتون پیشنهاد میکنم و اون هم 1984 هست که نوشته ی "جرج اورول" خدای سیاست و داستانهای سیاسی هستش...
نمیدونم با نظریه ی "دسیسه" یا "توطئه" آشنا هستین یا نه ؟! ولی بهتره بدونین که اولین بار این نظریه در کتاب 1984 جرج اورول بطور کامل نشون داده شد...تمام کثیفیهای "سیاست نو" و "سیاست امروز" که قریب به 68 درصد کشورها ازش استفاده میکنند (از جمله ایران) همگی از نظریه ی "دسیسه" ی جرج اورول نشئت گرفته اند...
Conspiracy Theory قبل از کتاب اورول هم در خیلی از نظامها و رژیمها دیده شده بود ولی وقتی که کتاب اورول منتشر شد , این نظریه جایگاه اصلی خودش رو پیدا کرد.
سری بازیهای Metal Gear Solid همگی بطوری با نظریه ی دسیسه ارتباط دارند (توی یکی از مقالات آقای یاشار ذولفقاریان هم به این نظریه اشاره ی بسیار کوتاهی میشه).
اگه خودتون میدونین که این تئوری چی هست پس دیگه احتیاجی به اینهمه صحبت مفت دربارش نبود ولی اگه نمیدونین این نظریه شامل چی میشه و دارای چه زیر مجموعه هایی میتونه باشه دو تا مرجع خوب دارین !
یا برین دانشگاه وزارت اطلاعات و درس سیاست رو بخونین ! (از این کارها نکنی ها حسن !!! خطرناکه حسن !!)
و راه دوم اینه که یه نگاهی به کتاب 1984 نوشته ی جرج اورول بندازین (اگه پیداش کردین !) و ازش لذت ببرین...
این قسمت رو کمی به "ترین" ها اختصاص میدم :
سختترين بازي اکشني که تا حالا بازي کردم = من نميدونم چرا ولي احتمالا مغزم اينقدر سريع نيست که توي بازيهاي Ninja Gaiden و DMC بتونه روي حالت سخت بازي رو رد کنه...
همونطور که اشاره کردم احتمالا مغز بنده اينقدر Reaction هاش سريع نيست که بتونه به موقع عمل کنه ! ولي هر چي باشه بايد بگم که تمومشون کردم !
سختترين بازي Adventure يي که تا حالا بازي کردم = معماهاي بازي Runaway 2 واقعا دهن بنده رو ***** کردند ! بازي Adventure ديگه ايي نبوده که به نظرم برسه معماهاش بيشتر از اين بازي منو درگير کرده باشند...
ولي...چرا يه دونه هست...نميدونم Fanboy سري بازيهاي Myst هستين يا نه...ولي همونطوري که ميدونين بيشتر مجلات از اين سري بازي دوري ميورزن (حتي بازيرايانه) که بخاطر غلظت معماهاي عوضي اين بازي هست...واقعا معماهاي اين بازي غليظترين و مزخرفترين معماهايي هستند که من توي عمرم باهاشون روبرو شدم...معمولا موقع انجام اين بازي (بخصوص قسمت چهارم) مغز من براي چند هفته ايي به تعطيلات رفته بود !
باعث شد که توي اون چند هفته به جاي اينکه بتونم سوالهاي حسابان رو حل کنم , موفق به حل 2 تا از معماهاي پر غلظت بازي بشم ! (دو هفته = 2 معماي پاياني بازي !)
طولانی ترین بازی ایی که در عمرم دیدم : به بازیهای وحشتناک طولانی نقش آفرینی اشاره ایی نمیکنم ولی باید بگم که یکی از طولانی ترین بازیهایی که در عمرم انجام دادم بازی Myst IV بوده که 3 ماه وقت منو گرفت تا تموم شد ! لعنت به تو Myst IV !!!!!
ترسناکترین بازی ایی که در عمرم انجام دادم : بازی Silent Hill 2 رو وقتی که راهنمایی بودم خریدم و یادمه که اون دوران خیلی احساس نترس بودن میکردم ! وقتی این بازی رو در ساعت 1.30 دقیقه ی صبح وصل کردم توی یک باغ تنهای تنها بودم و پدر و مادر یا کس دیگه ایی پیشم نبود ! سیستم رو هم به بلندگوهای Dolby 5.1 وصل کرده بودم (هر چند که صداش بصورت اختصاصی Dolby نبود) و منتظر بودم...
تنها چیزی که توی این بازی تونست یه چیزهایی رو توی بدن من آلاسکا کنه (!) صداهای عجیب و غریبی بود که از توی اون بلندگوهای لعنتی پخش میشد !!!
خلاصه ! سرتونو درد نمیارم...اونشب وقتی که ساعت سه ی صبح بازی رو Save کردم و ازش خارج شدم , تا 7 صبح که خورشید در اومد بیدار مونده بودم ! این بازی یه جورایی کفم رو برید! ولی نمیدونم چرا ! همچین چیز ترسناکی هم نبود !!!
مزخرفترین مرحله ایی که توی یک بازی رفتم = فکر کنم مرحله ی مسابقه ی ماشین سواری Mafia 2 بود که 2 یا 3 روزی وقتم رو گرفت تا اینکه متوجه شدم موقع پیچیدن نباید مثل Need For Speed : Whatever! هم گاز داد و هم پیچید ! مغز بنده است دیگه !!!
بهترین آهنگ بازی که تونست منو تحت تاثیر قرار بده : آهنگی بود که بعد از مردن Emma Emmerich در بازی MGS 2 : Sons Of Liberty پخش میشد...درست همونجایی که Otacon شروع به اعتراف میکنه که چقدر خواهرش رو دوست داشته و چقدر ناراحته که اون مرده و ... و صحنه ایی زیبا از غروب نشون داده میشد...
مزخرفترین چیزی که توی یک بازی دیدم : زرت و زرت زنده شدن شخصیتهای بد بازیها یکی از مزخرفترین چیزهایی هست که توی بازیهای مختلف دیدم !
آقا ! اگه مردی دیگه برو پی کارت دیگه آقای "وسکر" ؟! , آقای "کین" چرا توی هر قسمت C&C باید دوباره برگردی ؟! هان ؟!
یکی از زیباترین صحنه هایی که توی یک بازی دیدم : صحنه ایی که Ben توی Full Throttel سوار بر موتورش پیشنهاد شخصیت مونث بازی رو پس میزنه و به زندگیش روی جاده برمیگرده...با غرور و افتخار...به سمت طلوع خورشید...
"ترین" ها همونطوری که میدونین خیلی زیاد هستن و بنده بخاطر اینکه کمرهای گرانبهاتون روی صندلیهای کامپیوترتون زیاد درد نگیره , همینجا بهش پایان میدم !
سبک موسيقي مورد علاقه ي من :
Alternate Hard Rock (Hardrock)
Gothic Metal
Hip Hop
----------------------------------------------------------------------------
خب ! بهتره دهنم (در اينجا دستهام !) زياد گرم نشه وگرنه واقعا شروع ميکنم که از اون شر و ورها (فکر کنم اسمش شرح حال يا زندگي نامه بود !) بنويسم طوريکه براي Load شدن صفحه مجبور بشيد چند دقيقه ايي صبر کنيد (البته برای دوستان عزيز Dial Up باز !)
براي همين به من اجازه بدين که همينجا به اين مزخرفات پايان بدم تا هم صفحه شلوغ نشه و هم شما مجبور نشيد يک سري چرت و پرت درباره ي يکي از دوستانتون بخونيد که نه تنها مفيد نيست بلکه ضرر خالص هم محسوب ميشه ! سرطان زا !!!
باز هم از تمامي دوستان مجله خون (بازيرايانه) و تمامي اعضاي سايت کمال تشکر رو دارم چونکه توي اين سايت من به اين نتيجه رسيدم که همگي موجب رشد بقيه ي اعضا ميشن...يادمه 7 ماه پيش يکي از دوستان که تازه عضو شده بود و هيچ پستي نداده بود اومد توي تاپيک مقايسه ي کنسولهاي نسل بعد (که الان قفل شده !) و گفت : "PS3 از Xbox 360 خيلي قويتره و گرافيک خيلي خیلی بيشتري داره براي اينکه از Blu-Ray Drive استفاده ميکنه !!!" و يادم هست که دوستان چقدر بيرحمانه اين دوست جديد سايت رو مسخره کردند...يکي ميگفت "يا قمر بني هاشم !" و يکي ديگه ميگفت "اين يکي از اون معدود نظريه هاي اسيدي بود که توي اين چند وقت شنيدم! "
خلاصه اين دوست ما خيلي ضايع شد...7 ماه گذشت که 4 ماهش رو من توي سايت نبودم ولي وقتي که اومدم ديدم که همون دوست در حال بحث در مورد کنسولهاست و اينبار واقعا از نظر فکري رشد کرده بود...
توي اين سايت بچه ها ياد گرفتن که با دليل و مدرک صحبت کنند (البته اعضاي قديمي و برخي از اعضاي جديد...نه همشون) و ياد گرفتن که حتي براي گرفتن يک تشکر هم که شده به دوستانشون با دادن اطلاعات درست کمک بکنند.
حتي کساني هم هستند که بدون هيچ مزد و پاداشي دارن براي اعضاي سايت زحمت ميکشن و اطلاعات جديدي رو در اختيار ديگران ميگذارند...
فرومهاي اين سايت از "فرومهاي معمولي" تبديل به "فرومهاي حرفه ايي" شده...و بروبچ واقعا تغيير کرده اند...
اين چيزي است که من با شرکت کردن درش احساس افتخار ميکنم و با بحث کردن , کمک کردن و يا حتي شوخي کردن با ديگر اعضا , احساس شادي به من دست ميده...و بايد اقرار کنم که من به بودن در ميان شما بازيکنان ايراني و دوستانم افتخار ميکنم...
به اميد پربار شدن مغزهاي خاليمون و روزي که با ديدن اينکه يک بازي معروف انحصاري شده , نه تنها خوشحال نشیم بلکه بخاطر اينکه برخي دوستانمان نخواهند توانست اين بازي رو انجام دهند , ناراحت شويم !
به اميد فردايي بهتر و همين چرت و پرتها که ميگن...پس از مزخرفات ميگذرم و همينجا اين پست مزخرف رو به پايان ميرسونم !
متشکرم...Nemesis
نميدونم ! به نظر شما خوبه ؟! به نظر شما تاپيک جالبي ميشه ؟! اميدوارم بشه !
اسم (همون نام !) = محمد مهدي
اسم خانوادگي (همون نام خانوادگي !) = حاجي اسمعيلي
سن = 18 سال (ميتونين Little Chicken صدام کنين !)
مدت فعاليت در حيطه ي مطبوعات = نه ! آخه به سن من ميخوره توي مطبوعات کار کرده باشم
قبل از کنکور توي ماهنامه هاي "شبکه" و "وب" مقالات بسيار کمي مينوشتم (که همونها هم بخاطر کمی سنم به زور دو 3ه باری چاپ شد) که کنکور همه رو جمع کرد فرستاد خونه !
مدت فعاليت در مجله ي بازيرايانه = 1 سال...ولي مگه شما از من مقاله ايي ديدين ؟! ديدين ؟! عجيبه ! من خودم تا حالا چيزي از خودم نديدم ! علتش چيه ؟! خب ! بذارين يه کم فکر کنم....
...آهان ! کنکور داشتم !!!چطوري توي بازيرايانه رفتي ؟! = خب ! اين روزها همونطور که خودتون ميدونين براي "آقاي پاکي" شدن (همون رفتگر قديم!) هم احتياج به پارتي به اين کلفتي
هست...مطمئنا متوجه ميزان کلفتيش شدين !خب ! من چطوري به عضويت هيئت تحريريه در اومدم ؟! هيچي ! هر دفعه که فراخوان براي همکاري ميکردن , ميرفتم مثل سیریش هي E-Mail ميزدم که "من اينجام ! منم هستم ! یه کسی نمیخواین که براتون یه مشت شر و ور بنویسه ؟! الو...اینترنت ؟! اونجا مجله هست ؟!" و از اين جور مزخرفات...و به همين ترتيب بود که بدون هيچ پارتي کلفتی شغل شريف "آبدارچي" داخل مجله رو پس از ماها تلاش و صرف هزینه ی اینترنت آشغالی Dial-Up به بنده دادند...
نميدونين چه احساس خوبي داره که بتوني براي دوستان هيئت تحريريه ت چايي بياري
...ديگه اسپرسو که حاي خودشو داره !سمت من در بازيرايانه = آبدارچي...چيه داداش ؟!
مگه بده ؟! شغل شريفيه !:biggrin1:خب ! حالا که یه کمی با این بنده ی غریب و ناآشنا , آشنا شدین (خب ! منو نمیشناسین دیگه ! مگه توی مجله چیزی از من دیدین ؟!) به یک سری از مزخرفاتی میرسیم که این پست رو میتونه کمی پر کنه ! زوری زوری !
بازيهاي مورد علاقه :
Mafia = هر کي دوستش نداره...خب !...دوستش نداره ديگه !
Metal Gear Solid Series = وقتي که اولين قسمت اين بازي در سال 1987 عرضه شدش , من هنوز پا به عرصه ي وجود ننهاده بودم ! به همين خاطر بود که مجبور شدم براي دونستن دقيق داستان بازي به خيلي جاها سرک بکشم...جاهايي مثل پشت شهرداري...توپخونه...و از اين قبيل...تا اينکه بالاخره تونستم بازي رو از پشت شهرداري بخرم...ولي...ولي اجرا نشد...
اون زمان يکي از بدترين روزهاي عمرم شد...روزي که نتونستم Metal Gear 1 رو بازي کنم ! ولي از شانس من تازگيها يک HEX Editor اومده بود که ميتونست متنهاي داخلي بازي رو از درون کارتريج استخراج کنه...من اون HEX Editor رو گرفتم و با تشکر از شرکت سازنده ي بازي که در اون زمان نوشته هاي بازيهاش رو کمپرس نميکرد تا حجم کمتري رو اشغال کنن , تونستم در سال 1999 فقط متن نوشته هاي بازي رو پيدا کنم (که باعث شد مثل خري شده باشم که بهش تي تاپ دادن !) ولي متاسفانه هيچوقت نتونستم Metal Gear 1 و Metal Gear 2 رو (که قبل از Metal Gear Solid در سال 1998 اومده بودن) رو بازي کنم...
قسمتهاي بعدي که شهرت جهاني داره و صد البته در اين سايت هم دوستان باهاش آشنايي دارن (جا داره که از دوست عزیزم سياوش هم بخاطر اطلاعات توپی که درباره ی این بازی داره تشکر بکنم...) خوشبختانه هميشه در دسترس بوده و هميشه هم تونسته ثابت بکنه که چقدر اين بازي نسبت به بازيهاي هم سطحش از انظار زياد و بخصوص از نظر داستاني برتري داره...
اميدوارم همتون رو يک روزي Fan Boy اين بازي در سايت ببينم !
Silent Hill Series = نميخوام پررو باشم يا خودم رو بگيرم...ولي فکر ميکنم که تاپيک Silent Hill Game Community در اين سايت فقط به ياري چند نفر تونسته خودش رو سرپا نگه داره که متشکل از يک مدير سايت (اشکان) و مديران انجمن مربوطه (که زياد هستن و من از همشون سپاسگذارم) و يک سري از کاربرهاي سايت (که باز هم از این دوستان سپاسگذارم) هستند...
به اين بازي در همه جا ظلم شده که جاي انتقاد داره...لينکي که در امضاي من ميبينين شاهدي هست بر تلاش يکي از اعضاي بيلمز اين سايت براي کمک کردن به فهم اين بازي...نه از طريق يک سري محسوسات بلکه از طريق انواع و اقسام منابع موجود , بازيها و يکي از دوستان ژاپنيم که تحليلهاي بسياري رو در مورد اين بازي نوشته...
نميتونم بگم که سري Silent Hill بهترين و ترسناکترين بازي در ژانر "وحشت" و Survival Horror هست ولي ميتونم به جرات بگم که خالق ژانر "ترسناک روانشناسي" که بر روي ذهن بيشترين تاثيرات رو ميگذاره همين Silent Hill هست...اگه باور ندارين به قلبتون رجوع کنين...به آخرين بازي Resident Evil يعني قسمت چهارمش فکر کنين...
آيا شما در اين بازي يکبار هم که شده ترسيدين ؟! درسته ! اين همون چيزي هست که دارم ميگم...زامبيهاي RE بسيار شبيه انسانهايي ديوانه هستند تا هيولاهايي که پشم رو به تنتون سيخ کنند ! اين دقيقا فاکتور متمايز کننده ي SH با تمام بازيهاي اين سبک هست...تاريکي...تنهايي...نداشتن سلاح مناسب...نداشتن قابليت ديدن سريع دشمنان...دوربین اعصاب خور کن !کنترل سخت !و اطلاع نداشتن از مکان دشمنان بغير از کمک گرفتن از يک Radio ي درب و داغون...
اين است Silent Hill....
War Craft Series = ايده ي ترجمه ي داستان اصلي بازيهاي War Craft ( و نه کتاب War Craft) وقتي به ذهنم رسيد (تقریبا 10 ماه پیش) که انتشاراتي به اسم "نشر زهره" اين کتاب رو ترجمه کردند و به فروش گذاشتند...البته بعد از اينکه اين ايده رو به آقاي عبدالهي گفتم متوجه اين موضوع شدم...که در نوع خود حسابي کنفم کرد !
ولي از اينها گذشته , بايد بدونين که داستان اصلي سري War Craft دقيقا به اندازه ي داستان کتاب The Lord Of The Rings حماسي و حتي گيراتر هستند که باعث ميشه اين بازي در سري My Favorite من جا بگيره...
Max Payne Series = فکر نکنم که نيازي به توضيح باشه که چرا اين بازي يکي از بازيهاي مورد علاقه ي من هستش...زيبايي شخصيت پردازي , داستان , احساس , بازي با احساسات و تعريف داستان در اين بازي به معناي حقيقيش نزديکتر ميشه...
Dream Fall = واقعا کاوه ي هرندي از مجله ی بازینما رو بخاطر يک موضوع ستايش ميکنم و اون هم درک زيبايي بازي Dream Fall از سري بازي هاي The Longest Journey هست...داستاني رو که اين بازي روايت ميکنه تنها قابل مقايسه با سري بازيهايي چون Final Fantasy يا Metal Gear Solid و يا Silent Hill هست و تنها همين موضوع باعث ميشه که اين بازي رو بعنوان يکي از بازيها با بهترين داستان در اين چند سال انتخاب کنم...
Still Life = اين بازي , بازي ايي نبود که مشهور بشه ولي باز هم بخاطر اينکه من داستان بازي رو به هر فاکتور ديگه ايي در بازيها ترجيح ميدم , اين بازي رو انتخاب کردم...خيلي زيباست (از نظر داستاني)
Grim Fandango = خيليها (از جمله من) وقتي که اين بازي منتشر شدش فقط با ديدن جلد خوشگلش (يه اسکلت رو نشون ميداد که در حال گذاشتن چند برگه ی اطلاعات درون جيب داخلي کتش هست) به وجد ميومدن ولي بعد از خريد بازي متوجه ميشدن که براي درک بازي احتياج به زبان انگليسي قوي دارند...
Grim Fandango که از عقايد "ازتک" ها در مورد زندگي بعد از مرگ سرچشمه گرفته و نمونه ايي از کارهاي عظيم Tim Schafer هست (خالق بازيهاي بزرگي چون Full Throttel و Monkey Island يا Day Of The Tentacle) واقعا در اون سال در کنار Metal Gear Solid درخشيد و سايت Gamespot بعد از پرسش ها و تحقيقات بسيار و قرار دادن اين بازيها در کنار هم در نهايت از بين MGS و GF , بازي GF رو برگزيد و 8 جايزه از جمله جایزه ی بهترين بازي سال رو به اين بازي اختصاص داد که واقعا حقش بود...ولي...ولي متاسفانه اين بازي به فروش خوبي دست پيدا نکرد و به جایگاه فروشی که حقش بود نرسید (درست مثل بازی Psychonauts که بعد از 1 سال از عرضه اش فقط تونست به 400 هزار فروش نسخه دست پیدا کنه)...هر چند که همونطوري که ميدونين فروش خوب يا بد نشون دهنده ي کيفيت يک بازي نيست...اصلا و ابدا...
Final Fantasy Series = هر کي دوست ندارتش ميتونه بره درشو بذاره ! البته اين جمله يک کمي ازش Fanboy بودن ميباريد که اميدوارم به بزرگي خودتون ببخشيدش !
Neverhood = واقعا کشف اين بازي محتاج يک نابغه هست...يک نابغه ي علاف که بتونه از پس تمام معماهاي عجيب و غريب اين بازي بر بياد ! Neverhood يکي از بهترين بازيهايي بود که در دهه ي 90 روي کامپيوترهاي شخصي عرضه شد و با عرضه اش روي Windows 95 خيلي بيشتر از رقباش تونست بدرخشه...
در واقع 6 بازي ديگر هم بود که واقعا دلم ميخواست دربارشون بنويسم ولي چونکه به قول يکي از دوستان پستهاي من معمولا بيشتر به شاهنامه نزديکتر هستند تا يک پست , براي همين تصميم گرفتم که از نوشتن 6 بازي ديگر که مورد علاقه ام هستند خودداري کنم تا چشم شما دوستان و اعضاي سايت بيشتر از اين تحت تاثيرات امواج الکترومغناطيسي مانيتور CRT و یا LCD تان ضعيف نشه !!!
کتابهايي که دوست دارم چند تا بيشتر نيستن :
The Lord Of The Rings Series , Harry Potter Series , 1984 , Jurassic Park Series و مرشد و مارگريتا
از بین کتابهایی که دیدین من فقط یکی رو بهتون پیشنهاد میکنم و اون هم 1984 هست که نوشته ی "جرج اورول" خدای سیاست و داستانهای سیاسی هستش...
نمیدونم با نظریه ی "دسیسه" یا "توطئه" آشنا هستین یا نه ؟! ولی بهتره بدونین که اولین بار این نظریه در کتاب 1984 جرج اورول بطور کامل نشون داده شد...تمام کثیفیهای "سیاست نو" و "سیاست امروز" که قریب به 68 درصد کشورها ازش استفاده میکنند (از جمله ایران) همگی از نظریه ی "دسیسه" ی جرج اورول نشئت گرفته اند...
Conspiracy Theory قبل از کتاب اورول هم در خیلی از نظامها و رژیمها دیده شده بود ولی وقتی که کتاب اورول منتشر شد , این نظریه جایگاه اصلی خودش رو پیدا کرد.
سری بازیهای Metal Gear Solid همگی بطوری با نظریه ی دسیسه ارتباط دارند (توی یکی از مقالات آقای یاشار ذولفقاریان هم به این نظریه اشاره ی بسیار کوتاهی میشه).
اگه خودتون میدونین که این تئوری چی هست پس دیگه احتیاجی به اینهمه صحبت مفت دربارش نبود ولی اگه نمیدونین این نظریه شامل چی میشه و دارای چه زیر مجموعه هایی میتونه باشه دو تا مرجع خوب دارین !
یا برین دانشگاه وزارت اطلاعات و درس سیاست رو بخونین ! (از این کارها نکنی ها حسن !!! خطرناکه حسن !!)
و راه دوم اینه که یه نگاهی به کتاب 1984 نوشته ی جرج اورول بندازین (اگه پیداش کردین !) و ازش لذت ببرین...
این قسمت رو کمی به "ترین" ها اختصاص میدم :
سختترين بازي اکشني که تا حالا بازي کردم = من نميدونم چرا ولي احتمالا مغزم اينقدر سريع نيست که توي بازيهاي Ninja Gaiden و DMC بتونه روي حالت سخت بازي رو رد کنه...
همونطور که اشاره کردم احتمالا مغز بنده اينقدر Reaction هاش سريع نيست که بتونه به موقع عمل کنه ! ولي هر چي باشه بايد بگم که تمومشون کردم !
سختترين بازي Adventure يي که تا حالا بازي کردم = معماهاي بازي Runaway 2 واقعا دهن بنده رو ***** کردند ! بازي Adventure ديگه ايي نبوده که به نظرم برسه معماهاش بيشتر از اين بازي منو درگير کرده باشند...
ولي...چرا يه دونه هست...نميدونم Fanboy سري بازيهاي Myst هستين يا نه...ولي همونطوري که ميدونين بيشتر مجلات از اين سري بازي دوري ميورزن (حتي بازيرايانه) که بخاطر غلظت معماهاي عوضي اين بازي هست...واقعا معماهاي اين بازي غليظترين و مزخرفترين معماهايي هستند که من توي عمرم باهاشون روبرو شدم...معمولا موقع انجام اين بازي (بخصوص قسمت چهارم) مغز من براي چند هفته ايي به تعطيلات رفته بود !
باعث شد که توي اون چند هفته به جاي اينکه بتونم سوالهاي حسابان رو حل کنم , موفق به حل 2 تا از معماهاي پر غلظت بازي بشم ! (دو هفته = 2 معماي پاياني بازي !)
طولانی ترین بازی ایی که در عمرم دیدم : به بازیهای وحشتناک طولانی نقش آفرینی اشاره ایی نمیکنم ولی باید بگم که یکی از طولانی ترین بازیهایی که در عمرم انجام دادم بازی Myst IV بوده که 3 ماه وقت منو گرفت تا تموم شد ! لعنت به تو Myst IV !!!!!
ترسناکترین بازی ایی که در عمرم انجام دادم : بازی Silent Hill 2 رو وقتی که راهنمایی بودم خریدم و یادمه که اون دوران خیلی احساس نترس بودن میکردم ! وقتی این بازی رو در ساعت 1.30 دقیقه ی صبح وصل کردم توی یک باغ تنهای تنها بودم و پدر و مادر یا کس دیگه ایی پیشم نبود ! سیستم رو هم به بلندگوهای Dolby 5.1 وصل کرده بودم (هر چند که صداش بصورت اختصاصی Dolby نبود) و منتظر بودم...
تنها چیزی که توی این بازی تونست یه چیزهایی رو توی بدن من آلاسکا کنه (!) صداهای عجیب و غریبی بود که از توی اون بلندگوهای لعنتی پخش میشد !!!
خلاصه ! سرتونو درد نمیارم...اونشب وقتی که ساعت سه ی صبح بازی رو Save کردم و ازش خارج شدم , تا 7 صبح که خورشید در اومد بیدار مونده بودم ! این بازی یه جورایی کفم رو برید! ولی نمیدونم چرا ! همچین چیز ترسناکی هم نبود !!!
مزخرفترین مرحله ایی که توی یک بازی رفتم = فکر کنم مرحله ی مسابقه ی ماشین سواری Mafia 2 بود که 2 یا 3 روزی وقتم رو گرفت تا اینکه متوجه شدم موقع پیچیدن نباید مثل Need For Speed : Whatever! هم گاز داد و هم پیچید ! مغز بنده است دیگه !!!
بهترین آهنگ بازی که تونست منو تحت تاثیر قرار بده : آهنگی بود که بعد از مردن Emma Emmerich در بازی MGS 2 : Sons Of Liberty پخش میشد...درست همونجایی که Otacon شروع به اعتراف میکنه که چقدر خواهرش رو دوست داشته و چقدر ناراحته که اون مرده و ... و صحنه ایی زیبا از غروب نشون داده میشد...
مزخرفترین چیزی که توی یک بازی دیدم : زرت و زرت زنده شدن شخصیتهای بد بازیها یکی از مزخرفترین چیزهایی هست که توی بازیهای مختلف دیدم !
آقا ! اگه مردی دیگه برو پی کارت دیگه آقای "وسکر" ؟! , آقای "کین" چرا توی هر قسمت C&C باید دوباره برگردی ؟! هان ؟!
یکی از زیباترین صحنه هایی که توی یک بازی دیدم : صحنه ایی که Ben توی Full Throttel سوار بر موتورش پیشنهاد شخصیت مونث بازی رو پس میزنه و به زندگیش روی جاده برمیگرده...با غرور و افتخار...به سمت طلوع خورشید...
"ترین" ها همونطوری که میدونین خیلی زیاد هستن و بنده بخاطر اینکه کمرهای گرانبهاتون روی صندلیهای کامپیوترتون زیاد درد نگیره , همینجا بهش پایان میدم !
سبک موسيقي مورد علاقه ي من :
Alternate Hard Rock (Hardrock)
Gothic Metal
Hip Hop
----------------------------------------------------------------------------
خب ! بهتره دهنم (در اينجا دستهام !) زياد گرم نشه وگرنه واقعا شروع ميکنم که از اون شر و ورها (فکر کنم اسمش شرح حال يا زندگي نامه بود !) بنويسم طوريکه براي Load شدن صفحه مجبور بشيد چند دقيقه ايي صبر کنيد (البته برای دوستان عزيز Dial Up باز !)
براي همين به من اجازه بدين که همينجا به اين مزخرفات پايان بدم تا هم صفحه شلوغ نشه و هم شما مجبور نشيد يک سري چرت و پرت درباره ي يکي از دوستانتون بخونيد که نه تنها مفيد نيست بلکه ضرر خالص هم محسوب ميشه ! سرطان زا !!!
باز هم از تمامي دوستان مجله خون (بازيرايانه) و تمامي اعضاي سايت کمال تشکر رو دارم چونکه توي اين سايت من به اين نتيجه رسيدم که همگي موجب رشد بقيه ي اعضا ميشن...يادمه 7 ماه پيش يکي از دوستان که تازه عضو شده بود و هيچ پستي نداده بود اومد توي تاپيک مقايسه ي کنسولهاي نسل بعد (که الان قفل شده !) و گفت : "PS3 از Xbox 360 خيلي قويتره و گرافيک خيلي خیلی بيشتري داره براي اينکه از Blu-Ray Drive استفاده ميکنه !!!" و يادم هست که دوستان چقدر بيرحمانه اين دوست جديد سايت رو مسخره کردند...يکي ميگفت "يا قمر بني هاشم !" و يکي ديگه ميگفت "اين يکي از اون معدود نظريه هاي اسيدي بود که توي اين چند وقت شنيدم! "
خلاصه اين دوست ما خيلي ضايع شد...7 ماه گذشت که 4 ماهش رو من توي سايت نبودم ولي وقتي که اومدم ديدم که همون دوست در حال بحث در مورد کنسولهاست و اينبار واقعا از نظر فکري رشد کرده بود...
توي اين سايت بچه ها ياد گرفتن که با دليل و مدرک صحبت کنند (البته اعضاي قديمي و برخي از اعضاي جديد...نه همشون) و ياد گرفتن که حتي براي گرفتن يک تشکر هم که شده به دوستانشون با دادن اطلاعات درست کمک بکنند.
حتي کساني هم هستند که بدون هيچ مزد و پاداشي دارن براي اعضاي سايت زحمت ميکشن و اطلاعات جديدي رو در اختيار ديگران ميگذارند...
فرومهاي اين سايت از "فرومهاي معمولي" تبديل به "فرومهاي حرفه ايي" شده...و بروبچ واقعا تغيير کرده اند...
اين چيزي است که من با شرکت کردن درش احساس افتخار ميکنم و با بحث کردن , کمک کردن و يا حتي شوخي کردن با ديگر اعضا , احساس شادي به من دست ميده...و بايد اقرار کنم که من به بودن در ميان شما بازيکنان ايراني و دوستانم افتخار ميکنم...
به اميد پربار شدن مغزهاي خاليمون و روزي که با ديدن اينکه يک بازي معروف انحصاري شده , نه تنها خوشحال نشیم بلکه بخاطر اينکه برخي دوستانمان نخواهند توانست اين بازي رو انجام دهند , ناراحت شويم !
به اميد فردايي بهتر و همين چرت و پرتها که ميگن...پس از مزخرفات ميگذرم و همينجا اين پست مزخرف رو به پايان ميرسونم !
متشکرم...Nemesis
