دلم میخواد در مورد Valkyria Chronicles 4 هم صحبت کنم، ولی تازه اولاشم، بیشتر برم جلو، بیشتر میگم
فعلا دیدم حیفه در مورد این یکی صحبت نکنم، هفته پیش تونستم سومین مسیر Fire Emblem: Three Houses رو تموم کنم، مسیر Crimson Flowers و بهتره یکم در موردش صحبت کنم و آخرش هم دیگه پرونده Fire Emblem: Three Houses رو این جا ببندیم (بعیده کس دیگه غیر از من در مورد این یکی حالا حالاها صحبت کنه
)
مسیر Crimson Flowers مسیریه که با Edelgard و Black Eagle ها طی می کنی داستان رو و خب حال ندارم خیلی جزئی در مورد داستان بحث کنم که کامل میره تو وادی اسپویلر
ولی من یه چیزو کلا بعد رفتن سه تا مسیر حال کردم... این که چقدر فضای داستانی این سه تا مسیر با هم فرق دارن.
خیلی خوبه واقعاً! شما سه تا مسیر دارید، یکیش یه مسیر Lore محور و حماسیه که توش تک تک اشرار فولدان رو از ریشه می کنی با Cool ترین لرد دنیا که اسم واقعیش خلیل ـه
تو یکیش یه سفر خفن و دراماتیک رو میری که یه مرد شکسته و پادشاهی از هم پاشیده اش رو احیا کنی
و یکیشم کامل یه نبرد عقیدتی سیاسی سر ایده آل های زنیه که کامل از وضعیت فعلی دنیاش ضربه خورده و به جای انتقام از بانی اش دنبال ریشه کن کردن اصل قضیه است یا به نوعی How to build a True Fascist Empire by destroying Religion 101
هر چند بایلث به عنوان یه "شخصیت" در حد مترسک هم شخصیت پردازی نداره، ولی تاثیر همون یه انتخاب اول داستان رو سه تا شخصیت کلیدی هر کدوم از خاندان ها فوق العاده است. و این که سه تا شخصیت کلیدی هر مسیر این قدر شخصیت پردازیشون خوف باشه واقعا محشره. شخصیت مونث کلا توی مدیای ویدیو گیم مثل ادلگارد نداریم زیاد واقعا که همزمان هم تو مسیر خودش یه پروتاگونیست کاریزماتیک باشه هم تو مسیر های دیگه یه انتاگونیستی که تک تک اعمالش تنفر آمیز باشن. از زمان گریفیث کبیر، کم شخصیت داشتیم که عبارت She Did nothing wrong رو براش به کار ببرن
تو کنار Lore عجیب و غریب بازی که به طرز خیلی جالب کاملا زیرپوستیه و اگه دنبالش نری هیچی ازش تو خود بازی نمیدونی، دقیقا همین چیزای بازی اند که به نظرم داستان و خودشو تو آینده خیلی موندگار تر می کنند.
و خب مابقی شخصیت های Black Eagles هم هایلایت اصلی شون Hubert لعنتیه
این یارو کنار ادلگارد قشنگ شبیه این وزیر شیطانی های بازی هاست که اون وسط زیرآبتو میزنن و میفروشنت به شاه شیاطین
ولی عوضش این بشر یک شخصیت پردازی به شدت ترسناک و عجیب غریبی داره،
نوع Loyalty خاصش نسبت به ادلگارد (که حتی یجورایی شبیه به رابطه Dedue و Dimitri ـه ولی حتی بازم خفن تر) کلا ازش شخصیت عجیب خفنی ساخته. این که دیالوگش تو ساپورتش با خود ادلگارد اینه که: Allow me to paint the path lies before you red with the blood of your enemies خودش یه دنیا شرارت گادلایک ـه.
ساپورت های این بشر با بقیه بر و بچ Black Eagles محشره همشون
البته جدا از همه این موارد دراز و استخونی بودنش کلا یه استایل خوف دیگس که چون من خودم این شکلی ام به شدت می پسندم
از داستان بگذریم (هر چقدرم که دلم بخواد در موردش یه بند حرف بزنم
)
گیم پلی باید بگم خیلی شانس آوردم بر و بچ Ashen Wolves رو از DLC بازی آوردم تو خاندان. Dorothea واقعا به عنوان یه یونیت بی مصرف بود. عوضش با کانتسنس دریدم مپ ها رو
دارک فلایر ها نه تنها جادوگر با mobility وحشتناک بالان بلکه خود کانتستنس جادوی Bolting هم داره که رسما تبدیل به موشک بالستیک با لانچر متحرک تبدیلش می کنه
فکر کن لول کانتسنس ام با ادلگارد و یوری یکی بود و بایلث دو لول از اینا پایین تر بود همیشه. اوه یادم رفت
یوری و ادلگارد عجب هیولاهایین. ادلگارد رسما unmovable object ـه به عنوان یه یونیت، یه Chalice of Beginning هم از DLC بدی بهش رسما دیگه همه رو کانتر می کنه و به درک واصل می کنه
یوری هم از اون طرف Undetectable Bird ـه
دیگه Late Game از هر 20 30 تا درگیری اش تو یکی اش ضربه میخورد، همه رو از دم جاخالی میداد.
از نظر مپ ها، ضعیف ترین مپ ها رو داشت مسیر ادلگارد لای سه تا مسیر، با این که داستان خیلی تمیز و دقیقه ولی قشنگ مشخصه موقع چرخه ساخت بازی آخر از همه سراغ مسیر ادلگارد اومدن... یا شایدم اول از همه اومدن و Barebone چیزهایی که تو سرشون بوده تو این روت اجرا کردن بعد رفتن سراغ مسیرهای دیگه و ایده های خفن خوفناک زدن. خلاصه که مخصوصا بعد مپ های وحشتناک باحال ساید استوری Ashen Wolves یخورده خورد تو ذوقم.
آخرش هم مثل دفعه قبلی دو تا یونیتم کامل شهید شدن تو دو چپتر آخر. دفعه قبل Marianne و Sylvain بود. این دفعه هم Hubert و Ferdinand. هیوبرت بدبخت تو چپتر نیمه نهایی خیلی بد Ambush شد از پشت سر
فردیناند هم راستش کلا خیلی گرایندش نکردم (جاش یوری همیشه تو راسترم بود
) واسه همین تو مپ آخر عملا طعمه اش کردم بقیه برن جلو
====
خلاصه که بعد تقریبا 200 ساعت (و جمع کردن 400 تا فن آرت از اینترنت
پسر چقدر این بازی فن آرت داره
)، پرونده سه تا مسیر داستانی Fire Emblem: Three Houses بسته شد. بعیده دوباره با بازی ای روبرو شم که برای انتخاب های پیشامدهای مختلف اش این قدر اهمیت قائل شم و وقت بذارم، ولی این یکی تجربه عجیب بی نظیر و تکی بود
البته یه مسیر چهارمی هم مونده که خیلی از لحاظ داستانی چیز اضافه ای نسبت به سه تا مسیر دیگه نداره، ولی اگه زد به سرم دیوونه شدم احتمالا یه روزی رو Maddening یه تیم All Stars از بین همه خاندان ها جمع کنم و تا سرحد مرگ گرایندشون کنم تو اون مسیر داستانی واسه فان اش صرفا
البته فعلا حالا حالاها بعیده سمت همچین ایده ای برم و حالت Maddening بازی از دور هم ترسناکه، باس های مپ توش دیگه یه جا وای نمیستن... فکر کن، نمسیس متحرک
عوضش باید خود بازی تو اون حالت خیلی حال بده
به امید این که فایر امبلم بعدی همین قدر خفن باشه