سلام خدمت دوستان خوب بازیسنتریم میخایم به کمک هم صحنه های احساساتی و عشقی بازی های کامپیوتریو مرور کنیم و به روایت بکشیم توسط بازیسنتر پس شما هم بگید زیبا ترین صحنه های احساسی رو تو کدوم بازی دیدی.
1.رویارویی اسنیک و جناب رئیس درپل مرگ در بازی snack eater :
زیباترین صحنه ی بازی در سری بازی های متال گیر بی شک صحنه ی روریارویی اسنیک و باس در روی پل است چشمان باس برق میزد و او خیره به اسنیک شده بود
باس:چشمانش برق میزد راکت ه را از دست خود انداخت روی پل و رو به اسنیک کرد و گفت چقد پیر شدی....اسنیک که همه ی فعالیت های مبارزه ای خود را مدیون رئیس بود او هم به باس گفت چقدر شکسته شدی....رئیس به اسنیک دستور داد برگرد به ایالتت و از این کار دست بکش ولی اسنیک قبول نکرد و بعد زدو خورد شدید اسنیک را در رودخانه انداخت چند لحظه بعد اسنیک در کنار رودخانه نشست و به بالگردی مینگریست که در آن باس حضور داشت شدت دوست داشتن این دو انقدر قوی بود که دست خود را از زمین و آسمان بهم دراز کردند ..یکی از زیباترین صحنه های گیم بی تردید این صحنه بود صحنه ای پر شور حماسی و زیبا.شاید کارگردانی مثل کوجیما واقعا وجود نداشته باشد که بتواند از این صحنه های خلاقانه بسازد با درود به کوجیما و دادن امتیاز بالا در این متن برای او..
2.ضربه ها شدید احساسی برای یک پدر (hevy rain)
زندگی مسالمت آمیز یک پدر زحمت کش با خانواده خود . پد خانوادده فردی مستعد بود که شغلش طراحی بود او به همراه همسر خود گریس و دو پسرش زندگی خرم و زیبایی داشتند . تا روزی که در یک فروشگاه دستان پسر از پدر رها شده و پدر دنبال بادکنک های معلق میگردد تا به جلوی در فروشگاه میرسد اتان سعی کرد به فرزند خود کمک کند و با پریدن جلوی ماشین بلکه نتوانست جون فرزندشو نجات بده بلکه خود نیزبه مدت شیش ماه به کما فرو رفت و در نهایت فرزند بزرگ خود را از دست داد .حدود دو سال بعد، اتان دچار افسردگی شدید شد دائما در حال توهم و دیدن فروشگاه و بادکنک های معلق میشد (زیباترین صحنه های احساسی مو به تن آأدم سیخ میشود :d)، توهم استرس التهاب همه ئ اینها میتونه با از دست دادن یه عزیز که منجر به اشتباه شماست پیش بیاد بدترین چیزی که میتونه یه مر دو خم کنه ...
بعد از مدتی آرامش پسر کوچک خود را به پارک بود و وقته بهوش آمدن ششان دیگر وجود نداشت صد البته گم شدن شان بسیار مشکوک بود.بعد از گم شدن شان و جدایی از همسر چیزی دگربرای اتان نمانده بود تمام ریشه های احساسی از بین رفته و...واقعا زیبا بی نقص فنی و پربار بود روایت هنری این داستان احساس آدمو منقلب میکنه
زیباترین صحنه ی بازی در سری بازی های متال گیر بی شک صحنه ی روریارویی اسنیک و باس در روی پل است چشمان باس برق میزد و او خیره به اسنیک شده بود
باس:چشمانش برق میزد راکت ه را از دست خود انداخت روی پل و رو به اسنیک کرد و گفت چقد پیر شدی....اسنیک که همه ی فعالیت های مبارزه ای خود را مدیون رئیس بود او هم به باس گفت چقدر شکسته شدی....رئیس به اسنیک دستور داد برگرد به ایالتت و از این کار دست بکش ولی اسنیک قبول نکرد و بعد زدو خورد شدید اسنیک را در رودخانه انداخت چند لحظه بعد اسنیک در کنار رودخانه نشست و به بالگردی مینگریست که در آن باس حضور داشت شدت دوست داشتن این دو انقدر قوی بود که دست خود را از زمین و آسمان بهم دراز کردند ..یکی از زیباترین صحنه های گیم بی تردید این صحنه بود صحنه ای پر شور حماسی و زیبا.شاید کارگردانی مثل کوجیما واقعا وجود نداشته باشد که بتواند از این صحنه های خلاقانه بسازد با درود به کوجیما و دادن امتیاز بالا در این متن برای او..
زندگی مسالمت آمیز یک پدر زحمت کش با خانواده خود . پد خانوادده فردی مستعد بود که شغلش طراحی بود او به همراه همسر خود گریس و دو پسرش زندگی خرم و زیبایی داشتند . تا روزی که در یک فروشگاه دستان پسر از پدر رها شده و پدر دنبال بادکنک های معلق میگردد تا به جلوی در فروشگاه میرسد اتان سعی کرد به فرزند خود کمک کند و با پریدن جلوی ماشین بلکه نتوانست جون فرزندشو نجات بده بلکه خود نیزبه مدت شیش ماه به کما فرو رفت و در نهایت فرزند بزرگ خود را از دست داد .حدود دو سال بعد، اتان دچار افسردگی شدید شد دائما در حال توهم و دیدن فروشگاه و بادکنک های معلق میشد (زیباترین صحنه های احساسی مو به تن آأدم سیخ میشود :d)، توهم استرس التهاب همه ئ اینها میتونه با از دست دادن یه عزیز که منجر به اشتباه شماست پیش بیاد بدترین چیزی که میتونه یه مر دو خم کنه ...
بعد از مدتی آرامش پسر کوچک خود را به پارک بود و وقته بهوش آمدن ششان دیگر وجود نداشت صد البته گم شدن شان بسیار مشکوک بود.بعد از گم شدن شان و جدایی از همسر چیزی دگربرای اتان نمانده بود تمام ریشه های احساسی از بین رفته و...واقعا زیبا بی نقص فنی و پربار بود روایت هنری این داستان احساس آدمو منقلب میکنه