سریال The Last of Us

چیو اصلاح کردن؟! تو بازی تامی اسم خودش و جول رو به ابی میگه و تو سریال دینا اسم جول رو صدا میزنه. جدی جدی انگار بازی رو انجام ندادین صرفا اسیر پورپکانی شدین.
دوستان می‌گن جول و تامی انقدر احمق نیستن که اسمشون رو به بیگانه‌ها بگن و برای همین بازی سوتی داده و توی سریال اصلاح شده. :دی
در حالی که توی سریال، داستان کلاً به شکل دیگه‌ای جلو می‌ره و خبری از تامی نیست (اگه قصدشون فقط اصلاح اون قضیه بود، می‌شد تامی توی صحنه حضور داشته باشه ولی جول رو به ابی معرفی نکنه و مثل دینا از دور صداش بزنه). اینجا دینا از دور اسم جول رو صدا می‌زنه و بعدش هم که به خونه می‌رسن، جول اسمش رو به جماعت نمی‌گه و حال و حوصله معاشرت نداره، چون موقعیت داستانی کاملاً با بازی متفاوته.
توی بازی خبری از نابود شدن جکسون نیست و جول و تامی بعد از رسیدن به خونه امن، توی یه محیط آروم قرار می‌گیرن و اوضاع جوریه که خبری از استرس و بدبختی نیست و جول خودش رو معرفی می‌کنه. ولی توی سریال، جکسون در حال آتیش‌سوزیه و جول کلاً فکر و ذکرش همین قضیه هست. به محض رسیدن به خونه بیسیم می‌زنه و از پشت شیشه به جکسون نگاه می‌کنه و طبیعیه که توی اون موقعیت نیاد بگه داداش‌های گلم، من جول هستم و بیاین یه قهوه بزنیم بر بدن! :دی
اصلاً اگه مطرح کردن اسم در این حد عجیب و خطرناک بود، ورود به یه خونه ناشناس با کلی آدم و اسلحه که خیلی عجیب‌تره! چون جول نمی‌دونه با چه جور افرادی مواجه می‌شه، ولی به راحتی با یه دختر جوون و بی‌دفاع (دینا) می‌ره توی مقر بیگانه‌های مسلح. یعنی اگه بحث اسم رو سوتی بدونیم، این یکی اَبَرسوتی هست. ولی اینا به نظرم فقط یه سری سختگیری‌های بیش از حد هستن و واقعاً مشکل خاصی به حساب نمیان و این میزان سختگیری رو نسبت به هر اثری داشته باشیم، چیزی ازشون باقی نمی‌مونه.
 
دوستان می‌گن جول و تامی انقدر احمق نیستن که اسمشون رو به بیگانه‌ها بگن و برای همین بازی سوتی داده و توی سریال اصلاح شده. :دی
در حالی که توی سریال، داستان کلاً به شکل دیگه‌ای جلو می‌ره و خبری از تامی نیست (اگه قصدشون فقط اصلاح اون قضیه بود، می‌شد تامی توی صحنه حضور داشته باشه ولی جول رو به ابی معرفی نکنه و مثل دینا از دور صداش بزنه). اینجا دینا از دور اسم جول رو صدا می‌زنه و بعدش هم که به خونه می‌رسن، جول اسمش رو به جماعت نمی‌گه و حال و حوصله معاشرت نداره، چون موقعیت داستانی کاملاً با بازی متفاوته.
توی بازی خبری از نابود شدن جکسون نیست و جول و تامی بعد از رسیدن به خونه امن، توی یه محیط آروم قرار می‌گیرن و اوضاع جوریه که خبری از استرس و بدبختی نیست و جول خودش رو معرفی می‌کنه. ولی توی سریال، جکسون در حال آتیش‌سوزیه و جول کلاً فکر و ذکرش همین قضیه هست. به محض رسیدن به خونه بیسیم می‌زنه و از پشت شیشه به جکسون نگاه می‌کنه و طبیعیه که توی اون موقعیت نیاد بگه داداش‌های گلم، من جول هستم و بیاین یه قهوه بزنیم بر بدن! :دی
اصلاً اگه مطرح کردن اسم در این حد عجیب و خطرناک بود، ورود به یه خونه ناشناس با کلی آدم و اسلحه که خیلی عجیب‌تره! چون جول نمی‌دونه با چه جور افرادی مواجه می‌شه، ولی به راحتی با یه دختر جوون و بی‌دفاع (دینا) می‌ره توی مقر بیگانه‌های مسلح. یعنی اگه بحث اسم رو سوتی بدونیم، این یکی اَبَرسوتی هست. ولی اینا به نظرم فقط یه سری سختگیری‌های بیش از حد هستن و واقعاً مشکل خاصی به حساب نمیان و این میزان سختگیری رو نسبت به هر اثری داشته باشیم، چیزی ازشون باقی نمی‌مونه.

واقعا انرژی و پشتکاری که فضای مجازی برای ایراد گرفتن ازین بازی از خودش نشون میده بی‌نظیره. قرار بود سر تمام بازیا اینطوری باشن قشنگ صنعت گیم با پهن یکی میشد :D من همچنان متوجه نشدم وقتی تامی اسم جول رو گفته دیگه چه اهمیتی داره جول بعدا چیزی بگه یا نگه. تازه همونجام اول مل خودشو به تامی معرفی میکنه بعد تامی میگه این برادرمه و جول هم خودشو معرفی میکنه. خیلی رفتار طبیعی و عادی هستش برای آدمیزاد.
 
حتما "اونهمه" چیل بودن نسبت به غریبه هارو تو بازی سوتی دونستن که اصلاحش کردن بعد کی قراره بگه سوتی هست یا نیست بجز من و تو پس وقتی ما میگیم سوتیه به هر دلیلم میگیم سوتیه درست یا غلط ینی سوتیه تموم شد رفت برا مریخیا که سریال نمیسازن

دینا اسم جول رو وقتی میگه که هنوز ابی رو ندیده یک
اضطرار اینکه الان بهتره به پناهگاه دوستای ابی برن تو سریال خیلی بولدتر هستش دو
جول جون ابی که یه دختر ظریف و گوگولی و girly(نه بدنساز) هست رو نجات داده و حس من و جول اینه که پس این آدم هرکی باشه قرار نیست به من صدمه بزنه سه(مگه به این فک کنه ممکنه دختر هیستریک و کینه ای اون جراحی باشه که عن سال پیش کشتم و قیافه شم یادم نیست و الان به اذن حضرت دراکمن عوت او نوور خلق شده)
تو بازی کلا یه جوری نشون دادن برخوردارو انگار مهمونیه اینجا خیلی فرق میکنه چهار

البته تو هرجفتشون کار خرابه جول داره گشت میزنه یهو ابی رو میبینه نجاتشم میده این کلا خیلی غیر قابل جدی گرفتنه البته قطعا که یه سری اتفاقا تو هر داستانی هستن که منطق حسیشون درسته و غیرمنطقی بودن از لحاظ روال عادی زندگی رو محو میکنه ولی این از اونا نیست متاسفانه

بعدم مثلا من میام "هیت" میدم خب تهش اینه که بساط یه سری مسخره بازیا جمع بشه و داستانا روال ارگانیک توسعه داشته باشن ولی کسی که همه چیو میاد توجیه میکنه و مچ مارو هم میگیره که شما زیادی دارین مته به خشخاش میذارین چون مشکلتون چیز دیگه ست(جدی بجز اینکه پارت تو بزرگترین downgrade داستانپردازی در یک دنباله در تاریخه چیه مشکلمون؟!) ته ذهنش کجارو میخواد فتح کنه جاست واندرینگ
 
کسی که میگه چیزی اشغال در گذر زمان همیشه تغییر فرم میده تا ثابت کنه اشغال
از ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ همیشه میگفتن لست ۱ اشغال و گیم پلی نداره !
(این روزا کردنش مقدس ترین اثر تاریخ همون افراد)
۲۰۲۰ شد گفتن لست ۲ اشغال و اینبار همه چی داره داستان نداره
الانم شده لست ۲ اشغال ولی سریال شاهکار و درستش کرده حالا مثلا در آینده اینترگلگتیک عرضه میشه ببینید چجوری همین لست ۲ رو میکنن شاهکار تا اونو بکنن اشغال چه بسا همین الانم شده و ملت دائم میگن چطوری از شاهکاری مثل لست ۲ رسیدن به این نیگر کچل فضایی و ناتی داگ تموم شدست !
حتما "اونهمه" چیل بودن نسبت به غریبه هارو تو بازی سوتی دونستن که اصلاحش کردن بعد کی قراره بگه سوتی هست یا نیست بجز من و تو پس وقتی ما میگیم سوتیه به هر دلیلم میگیم سوتیه درست یا غلط ینی سوتیه تموم شد رفت برا مریخیا که سریال نمیسازن

دینا اسم جول رو وقتی میگه که هنوز ابی رو ندیده یک
اضطرار اینکه الان بهتره به پناهگاه دوستای ابی برن تو سریال خیلی بولدتر هستش دو
جول جون ابی که یه دختر ظریف و گوگولی و girly(نه بدنساز) هست رو نجات داده و حس من و جول اینه که پس این آدم هرکی باشه قرار نیست به من صدمه بزنه سه(مگه به این فک کنه ممکنه دختر هیستریک و کینه ای اون جراحی باشه که عن سال پیش کشتم و قیافه شم یادم نیست و الان به اذن حضرت دراکمن عوت او نوور خلق شده)
تو بازی کلا یه جوری نشون دادن برخوردارو انگار مهمونیه اینجا خیلی فرق میکنه چهار

البته تو هرجفتشون کار خرابه جول داره گشت میزنه یهو ابی رو میبینه نجاتشم میده این کلا خیلی غیر قابل جدی گرفتنه البته قطعا که یه سری اتفاقا تو هر داستانی هستن که منطق حسیشون درسته و غیرمنطقی بودن از لحاظ روال عادی زندگی رو محو میکنه ولی این از اونا نیست متاسفانه

بعدم مثلا من میام "هیت" میدم خب تهش اینه که بساط یه سری مسخره بازیا جمع بشه و داستانا روال ارگانیک توسعه داشته باشن ولی کسی که همه چیو میاد توجیه میکنه و مچ مارو هم میگیره که شما زیادی دارین مته به خشخاش میذارین چون مشکلتون چیز دیگه ست(جدی بجز اینکه پارت تو بزرگترین downgrade داستانپردازی در یک دنباله در تاریخه چیه مشکلمون؟!) ته ذهنش کجارو میخواد فتح کنه جاست واندرینگ
تو همونی نیستی که میگفتی لست ۲ آشغال چون توش میتونیم سطح بازی انتخاب کنیم و بذاریم رو ایزی!!!! و اون یکی اکانتت اون یارو مرد کچله بود !!!
 
تو همونی نیستی که میگفتی لست ۲ آشغال چون توش میتونیم سطح بازی انتخاب کنیم و بذاریم رو ایزی!!!! و اون یکی اکانتت اون یارو مرد کچله بود !!!

اون اکانت خیلی از من باحالتره اینجوری میگی بهش برمیخوره = )))))

نگفتم چون میشه ایزی بازی کرد آشغاله؛ گفتم امکان آسان عبور کردن از مراحل، تنش بازی رو کم میکنه.
 
چیو اصلاح کردن؟! تو بازی تامی اسم خودش و جول رو به ابی میگه و تو سریال دینا اسم جول رو صدا میزنه. جدی جدی انگار بازی رو انجام ندادین صرفا اسیر پورپکانی شدین.

دوستان می‌گن جول و تامی انقدر احمق نیستن که اسمشون رو به بیگانه‌ها بگن و برای همین بازی سوتی داده و توی سریال اصلاح شده. :دی
در حالی که توی سریال، داستان کلاً به شکل دیگه‌ای جلو می‌ره و خبری از تامی نیست (اگه قصدشون فقط اصلاح اون قضیه بود، می‌شد تامی توی صحنه حضور داشته باشه ولی جول رو به ابی معرفی نکنه و مثل دینا از دور صداش بزنه). اینجا دینا از دور اسم جول رو صدا می‌زنه و بعدش هم که به خونه می‌رسن، جول اسمش رو به جماعت نمی‌گه و حال و حوصله معاشرت نداره، چون موقعیت داستانی کاملاً با بازی متفاوته.
توی بازی خبری از نابود شدن جکسون نیست و جول و تامی بعد از رسیدن به خونه امن، توی یه محیط آروم قرار می‌گیرن و اوضاع جوریه که خبری از استرس و بدبختی نیست و جول خودش رو معرفی می‌کنه. ولی توی سریال، جکسون در حال آتیش‌سوزیه و جول کلاً فکر و ذکرش همین قضیه هست. به محض رسیدن به خونه بیسیم می‌زنه و از پشت شیشه به جکسون نگاه می‌کنه و طبیعیه که توی اون موقعیت نیاد بگه داداش‌های گلم، من جول هستم و بیاین یه قهوه بزنیم بر بدن! :دی
اصلاً اگه مطرح کردن اسم در این حد عجیب و خطرناک بود، ورود به یه خونه ناشناس با کلی آدم و اسلحه که خیلی عجیب‌تره! چون جول نمی‌دونه با چه جور افرادی مواجه می‌شه، ولی به راحتی با یه دختر جوون و بی‌دفاع (دینا) می‌ره توی مقر بیگانه‌های مسلح. یعنی اگه بحث اسم رو سوتی بدونیم، این یکی اَبَرسوتی هست. ولی اینا به نظرم فقط یه سری سختگیری‌های بیش از حد هستن و واقعاً مشکل خاصی به حساب نمیان و این میزان سختگیری رو نسبت به هر اثری داشته باشیم، چیزی ازشون باقی نمی‌مونه.

:o

در مورد نظری به این سادگی واکنش‌های بعدیش عجیب بود که شاید دلیلش بحثای غیرمنطقی‌ای باشه که قبلا مخالفان و موافقان با هم داشتن و همچنان تهِ ذهن هر دو دسته باقی مونده.
موضوعی رو گفتم که به چشم خودم نیومده بود و اونزمان زیاد مطرح میشد. برای همین گفتم مخالف و موافقانی داشت.

در بازی، در اولین برخورد، تامی به اَبی میگه که اسمم تامیه و اونم جوله. در ادامه وقتی با اَبی به پناهگاه افرادش میرسن، تامی میگه: اسمم تامیه و اون هم برادرمه. "دوربین میره روی جول و خودش میگه: جول". تامی اسمشو نمیگه.

در سریال، دینا وقتی هنوز خبری از وجودِ اَبی نداره و طبقه‌ی پایین تنهاست و به دنبال جول میگرده، اسمشو صدا میزنه و اَبی اسمشو میفهمه. در پناهگاه هم جول درگیر حمله به جکسونه و داره بیسیم میزنه و دینا با دیدن لوگوی رو لباسشون کمی ترسیده. اَبی گروهشو معرفی میکنه و با اشاره به دینا و جول اونهارو هم معرفی میکنه.

دیگه اینکه موقعیت فرق داره و اونجا تامی هست و اینجا دینا و حمله به جکسونم فقط در سریاله رو میدونم و وقتی این تغییرو در معرفی جول دیدم گفتم جالبه مطرحش کنم. همین. حس کردم شاید این ایرادی که عده‌ای میگرفتن توجه سازندگان رو هم جلب کرده. نه غرض قبلی‌ای داشتم و نه چیزی و بارها گفتم پارت دوم بهترین چیزی بوده که در این پنج سال تجربه کردم.

امیدوارم دوستان با پیش داوری و چیزهایی که بقیه گفتن به یه نفر دیگه حمله نکنن و بتونیم منطقی با هم در مورد سریال و همچنین تفاوت‌هاش با بازی صحبت کنیم.
 
ویدیو جدید باشگاه اینتر رو دیدین ؟ برای دربی دلامدونینا با اس میلان ، از سریال بسیار محبوب the last of us الهام گرفتن . ویدیو خیلی خوب و باحالی بود من تو اینستا دیدم نتونستم بزارم اینجا ، از دوستان اگه کسی داره بزاره اینجا دوستان لذت ببرن .

ولی قشنگ داره تبدیل به یک برند خیلی با ارزش تو دنیای سرگرمی میشه ، من یادمه سر سیزن یک هم باشگاه منچستر سیتی به بهانه بازی اش در لیگ قهرمانان اروپا در پیچ رسمی اینستاگرام باشگاهش پوستر دلست رو گذاشته بود با عکس هالند و نوشته بود the last sixteen به شکل the last of us .

داره دلبری میکنه قشنگ
 
دوستان می‌گن جول و تامی انقدر احمق نیستن که اسمشون رو به بیگانه‌ها بگن و برای همین بازی سوتی داده و توی سریال اصلاح شده. :دی
در حالی که توی سریال، داستان کلاً به شکل دیگه‌ای جلو می‌ره و خبری از تامی نیست (اگه قصدشون فقط اصلاح اون قضیه بود، می‌شد تامی توی صحنه حضور داشته باشه ولی جول رو به ابی معرفی نکنه و مثل دینا از دور صداش بزنه). اینجا دینا از دور اسم جول رو صدا می‌زنه و بعدش هم که به خونه می‌رسن، جول اسمش رو به جماعت نمی‌گه و حال و حوصله معاشرت نداره، چون موقعیت داستانی کاملاً با بازی متفاوته.
توی بازی خبری از نابود شدن جکسون نیست و جول و تامی بعد از رسیدن به خونه امن، توی یه محیط آروم قرار می‌گیرن و اوضاع جوریه که خبری از استرس و بدبختی نیست و جول خودش رو معرفی می‌کنه. ولی توی سریال، جکسون در حال آتیش‌سوزیه و جول کلاً فکر و ذکرش همین قضیه هست. به محض رسیدن به خونه بیسیم می‌زنه و از پشت شیشه به جکسون نگاه می‌کنه و طبیعیه که توی اون موقعیت نیاد بگه داداش‌های گلم، من جول هستم و بیاین یه قهوه بزنیم بر بدن! :دی
اصلاً اگه مطرح کردن اسم در این حد عجیب و خطرناک بود، ورود به یه خونه ناشناس با کلی آدم و اسلحه که خیلی عجیب‌تره! چون جول نمی‌دونه با چه جور افرادی مواجه می‌شه، ولی به راحتی با یه دختر جوون و بی‌دفاع (دینا) می‌ره توی مقر بیگانه‌های مسلح. یعنی اگه بحث اسم رو سوتی بدونیم، این یکی اَبَرسوتی هست. ولی اینا به نظرم فقط یه سری سختگیری‌های بیش از حد هستن و واقعاً مشکل خاصی به حساب نمیان و این میزان سختگیری رو نسبت به هر اثری داشته باشیم، چیزی ازشون باقی نمی‌مونه.
قبل ازینکه بحث بخواد پینگ پونگی بشه بذارید من واضح تر توضیح بدم.
ببینید اتفاقاتی مثل گفتن اسم جول وقتی از نظر موقعیتی جاش نیست یا مثلا جلوتر، افتادن نقشه از کیف الی برای اینکه ابی پیداش کنه رو بهش اصطلاحا plot convenience یا راحت طلبی در روایت میگن. یعنی اتفاق‌هایی که از دل منطق داستانی در نمیاد و فقط برای پیش بردن داستان به جای خاصی ساخته شده‌. مدل افراطی این قضیه میشه Deus ex machina که میشه سریال های ایرانی که یعنی همه چی درهم و برهمه و یهو یه چیز بی ربط مثل پلیس میاد همه چیز درست میکنه :D . اینجا یه سری اصول و منطق دارن قربانی میشن که پلات بره جلو. جلوتر الی یهو تصمیم میگیره نکشه ابی رو. چرا؟ چون بازی می‌خواد پیام "چرخه خشونت باید تموم شه" رو برسونه، حتی اگه با منطق کاراکتر هماهنگ نباشه مثال هاش هم زیاده تو این بازی متاسفانه. اینجوری این حس به مخاطب القا میشه که نویسنده زورکی میخواد داستان رو جلو ببره.
حالا آیا باید کل بازی رو زیر سوال برد برای این مشکل ها؟ نه بازی شاهکاره تو مقیاس ویدیوگیم. ایده ها عالین اجرا بعضی مواقع مشکلات جدی داره. آیا باید چشم رو بست و مثال های مع الفارق آورد؟ نه چون واقعا چیز واضحی هست:D
 
آخرین ویرایش:
یا مثلا سوپرایز تو داستان نویسی اصولی داره که فرق بین یه پلات توییست عالی و یه چیپ توییست میتونه باشه. سوپرایز باید به رشد داستان کمک کنه و محض رضای شوک کردن مخاطب یا پنهان کردن اطلاعات نباشه. مثلا تغییر ناگهانی پرسپکتیو به ابی ایده ی فوق العاده ای هست. مشکل چیه؟ نویسنده از عمد میاد بک استوری ابی رو پنهان میکنه و بعد از اینکه ازش متنفر شدی میگه آها بیا حالا این یه بعد دیگه داستان بود. چی این وسط داره فدا میشه؟ narrative trust. مخاطب حس میکنه گول خورده و فاصله احساسی میگیره از داستان. ابی اگر از اول وارد داستان شده بود امکان تکامل شخصیتی و رشد طبیعی داشت ولی الان احساس تحمیل شدن داره. داستان برمیگرده سه روز قبل و ریتم داستان بهم میخوره. تمرکز و تنش همه اینا داره قربانی میشه. چرا چون کارگردان میخواد سوپرایز کنه. مشکل پیام داستان نیست مشکل نوع رسیدن به این پیامه.
حالا این بذارید در مقابل سوپرایز داستانی بایوشاک would you kindly. وقتی میفهمی همه کارایی که کردی نتیجه کنترل ذهنی بوده. مسئله اینجا فقط شوک نیست. اطلاعات از اول داستان وجود داشته و فورشدو شده. فقط بهش توجه نکردی. این شوک مستقیم به تم اراده آزاد بازی و حتی شکستن دیوار چهارم یعنی رابطه گیمر و کرکتر برمیگرده.
 
یا مثلا سوپرایز تو داستان نویسی اصولی داره که فرق بین یه پلات توییست عالی و یه چیپ توییست میتونه باشه. سوپرایز باید به رشد داستان کمک کنه و محض رضای شوک کردن مخاطب یا پنهان کردن اطلاعات نباشه. مثلا تغییر ناگهانی پرسپکتیو به ابی ایده ی فوق العاده ای هست. مشکل چیه؟ نویسنده از عمد میاد بک استوری ابی رو پنهان میکنه و بعد از اینکه ازش متنفر شدی میگه آها بیا حالا این یه بعد دیگه داستان بود. چی این وسط داره فدا میشه؟ narrative trust. مخاطب حس میکنه گول خورده و فاصله احساسی میگیره از داستان. ابی اگر از اول وارد داستان شده بود امکان تکامل شخصیتی و رشد طبیعی داشت ولی الان احساس تحمیل شدن داره. داستان برمیگرده سه روز قبل و ریتم داستان بهم میخوره. تمرکز و تنش همه اینا داره قربانی میشه. چرا چون کارگردان میخواد سوپرایز کنه. مشکل پیام داستان نیست مشکل نوع رسیدن به این پیامه.
حالا این بذارید در مقابل سوپرایز داستانی بایوشاک would you kindly. وقتی میفهمی همه کارایی که کردی نتیجه کنترل ذهنی بوده. مسئله اینجا فقط شوک نیست. اطلاعات از اول داستان وجود داشته و فورشدو شده. فقط بهش توجه نکردی. این شوک مستقیم به تم اراده آزاد بازی و حتی شکستن دیوار چهارم یعنی رابطه گیمر و کرکتر برمیگرده.
کجای دنیا گفته شده یا کسی ادعا کرده ... اصلا المان سورپرایز تو داستان لست ۲ هست ...تصورات خودت رو نمیتونی به بازی نسبت بدی و در برداشت خودش ازش ایراد هم بگیری 🤣🤣🤣 پنهان کردن هویت ابی یه حالت معمایی جالبی به نیمه اول بازی میداد ،تمام... یه بازی بود تموم شد رفت .. درک نمیکنم چرا ذهنتون آنقدر درگیرشه بعد ۵ سال 🤣🤣🤣
 
کجای دنیا گفته شده یا کسی ادعا کرده ... اصلا المان سورپرایز تو داستان لست ۲ هست ...تصورات خودت رو نمیتونی به بازی نسبت بدی و در برداشت خودش ازش ایراد هم بگیری 🤣🤣🤣 پنهان کردن هویت ابی یه حالت معمایی جالبی به نیمه اول بازی میداد ،تمام... یه بازی بود تموم شد رفت .. درک نمیکنم چرا ذهنتون آنقدر درگیرشه بعد ۵ سال 🤣🤣🤣
بفرما میگن اصلا اون قسمت ابی و نشون دادن بیمارستان و گذشته اصلا سوپرایز نبوده :D
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or