سازنده های سریال خیلی خوب تونستن ترکیب محشری از لحظات خنده دار و غم انگیز بسازن. مثلاً توی یه اپیزود 2 تا صحنه با حضور باب (شان آستین) می بینیم که یکی به شدت کمدی هست و اون یکی خیلی تلخ. اون صحنه ای که در مورد BASIC صحبت میکنه و هاپر میگه بهم یاد بده (انگار آشپزی هست)، من رو منهدم کرد از خنده!
ولی توی همون قسمت در نهایت میمیره اون هم به اون شکل.
این هم خیلی جالب بود. اِل (یا جین) تا قبل از این هم یه جورایی جای دختر هاپر رو پُر کرده بود، ولی الآن هم به صورت شناسنامه ای دخترش محسوب میشه و هم هاپر این یادگاری دخترش رو بهش داده:
در مورد فصل 3: امیدوارم دیگه خبری از این چیزا نباشه که جک جونورها برن توی جلد یه نفر و کنترلش کنن و یکی بیفته مریض بشه و ... تکراری میشه دیگه. یه ماجرای متفاوت میخوام با حضور یه بدمن خفن (یکی مثل دکتر برنر اگه زنده باشه) و البته همون موجودی که توی این فصل باهاش آشنا شدیم و هنوز پشت پرده هست.