سریال Game Of Thrones [ اسپویل تا آخرین اپیزود پخش شده آزاد میباشد ]

[hamdi113540]

سرنوشت جان اسنو میبینم یاد خودم میوفتم. هر کاری کنی باز دستت نمک نداره
اگر اونجور که دوستمون گفتن پایان کتاب دقیقا همین پایان باشه که کتابم نخونم بهتره باز حالم گرفته میشه

 

[Siavash_MH]

پایان خیلی خوبی‌ بود راضیم
پر از سکانس های احساسی و‌ نوستالژی خوب بود پادشاهی برن و به قدرت رسیدن استارک ها لذت بخش ترین پایان ممکن بود دمشون گرم

 

[Milkway Galaxy]

بازگشت نایت کینگ

مشخص شدن هدف نایت کینگ

Spoiler

مشخص شدن قضیه وارپ برن به کلاغ ها وسط جنگ

Spoiler

پایانی در حد برکینگ بد

Spoiler

queen of the north

Spoiler

بهترین سریال تاریخ تلویزیون

Spoiler

ولی در مجموع خوب بود، به درد استوری گذاشتن توی اینستا و شو آف کردن میخورد مطمئنا حالا که تموم شده سرانه ی استوری های اینستا افت 85% ای میکنه
احتمالا یکی از اسپین آف ها هم درباره ی سفر های گالیور چیز ببخشید آریا به جنوب باشه
پ.ن: اقا ولی خدایی مقایسه نکنین هر سریالی رو با برکینگ بد D: حتی دیدم سریال ایرانی هیولا رو هم با برکینگ بد مقایسه کردن بعضیا

خوب البته شماها هم منتظر بودین همچین اتفاقی بیفته بیاید همچین نظرات گهرباری بدید! ۶ فصل اول گات نه تنها تو حوضه فانتزی بلکه کلا هم بهترین سریال تاریخ بود ! دلیل نمیشه چون hbo گند زد به سریال و اثر مارتین ما اون شاهکاری که شیفتش شدیم رو فراموش کنیم!

 

[TeTration]

خوب البته شماها هم منتظر بودین همچین اتفاقی بیفته بیاید همچین نظرات گهرباری بدید! ۶ فصل اول گات نه تنها تو حوضه فانتزی بلکه کلا هم بهترین سریال تاریخ بود ! دلیل نمیشه چون hbo گند زد به سریال و اثر مارتین ما اون شاهکاری که شیفتش شدیم رو فراموش کنیم!

چیزی که بهترین سریال تاریخ رو مشخص میکنه اینه که روند کلی سریال همیشه بهترین باشه، خیلی از سریال ها بهترین بودن ولی با اندینگشون دیدیم چطور گند زدن، got هم مثل اونا
در ضمن وقتی خود شورانر ها قصدشون نابود کردن و ترول کردن سریالِ چرا من ترول نکنم؟ لیاقتش چیزی بیشتر از ترول شدن نیس (امتیاز 4.8 imdb)

 

[Origami 2008]

ترندهای برتر توییتر در 24 ساعت اخیر؛ پای بریکینگ بد باز شد!​

 

[susha]

خوب قسمت اخر هم این قصه تموم شد

این فصل کلا در حد اسم GOT نبود (حتی فصل قبلی) اما من دو قسمت اخر به دید یک سریال فانتزی دیدم و هرجا ایراد وجود داشت را چشم پوشی کردم و گفتم به جای نق زدن و اعصاب خوردی فقط از سریال لذت ببر ....... حقیقتا اون متن لیک شده سرایل که همه چیز درست بود را نخونده بودم میتونست لذت را بیشتر کنه برام

قسمت اخر از نظر بعد احساسی عالی بود و رامین جوادی گل کاشت و من که واقعا کیف کردم ... بحث داستانی را که مسلما تو دیوار بود و از منطق سریال خارج بود اما جاهاییش که لذت میبردم اینها بود:
جان دنریس را کشت که شخصا اگر متن نخونده بودم حدسم نمیزدم
بچهای ند استارک پراکنده شدند و دیگه هرکس به دنبال سرنوشت خودش رفت (اهنگ این تکش عالی بود) مخصوصا از قدرت نمایی سانسا لذت بردم و نشون داد ملکه پرقدرتی خواهد شد
برین داشت از خوبی های جیمی مینوشت
جان هم یک روز خوش در زندگیش ندید
و تیریون به غرورش پی برد و پخته تر شد

اما این ها ازردهنده بود:
نایت کینگ چه هدفی داشت
نبود هیچ نگهبانی در کنار دنریس (حداقل بودند مرخصشون میکردند بروند)
سم زنده موند شد مشاور پادشاه
کرم خاکی گذاشت جان زنده بمونه با اون شدت اعصبانیت که داشت
دراگونی که جان را کباب نکرد
پرش های زیاد زمانی در طول سریال

در کل سریال با خوبی و خوشی شروع شد اما پایانی شایسته تموم نشد

دیگه شخصا اسپین اف های سرایل نمیبینیم مگر اینکه کل فصلها بیاد و اگر نمرات عالی گرفت اون وقت شاید سراغش رفتم .. حتی اگر این فصل اخر سریال نبود و فصل های دیگه داشت رهاش میکردم و نمیدیدم مثل خیلی سریال های دیگه مثل the walking dead که همین کار کردم

یک چند جا بضعی ها اشاره کرده بودند که کتاب و سریال جداشه و نویسنده ها خودشون نوشتند برای این درست اما وقتی خود نویسنده اصلی کتاب زنده هست نمیتونستند فیلمنامه را نشانش بدهند حداقل استانداردها را گوش زد کنه و رعایت کنند ؟! پس این فقط کم کاری خود کارگدان سریال بود که این بالا را سر سریال اورد

 

[K I 1 1 E R]

سلام شما داری با خنده میگی ولی نقشه برن واقعا همین بود! تو قسمت دوم و یا اول فصل چهارم برن به صورت واضح این ویژن رو داره که کینگزلندینگ توسط اژدهای دنریس به تسخیر در میاد ولی هیچ حرف و سخنی نمیزنه تا جلوی قتل و عام مردم رو بگیره در حالی که میدونست چه اتفاقی رخ خواهد داد

این لو دادن هویت جان اسنو و اتیش انداختن به جون دنریس هم بخشی از این مسیری بود که میخواست طی بشه وگرنه جان اسنو هویتش لو نمیرفت و همخواب دنریس باقی میموند قطعا کینگزلندینگ هم اینطوری در اتش نمیسوخت

دقت هم کنید اخر سریال سانسا(با اینکه بدم میاد ازش)، اریا و جان رو باشکوه و عظمت نشون میده ولی همچین شات هایی از برن در کار نیست. و دقت کنید اخرین دیالوگ برن هم باز در طی کسب قدرت بیشتر توسط پیدا کردن دراگون هست.

به نظر من بدمن اصلی سریال برن بود و با مارک شدن دست برن جادوی دیوار شکست و نایت کینگ تونست ازش رد بشه (البته اگر این مورد رو اشتباه میکنم بگین)

واستید برن بلاخره یـ کار میکنه واستید برند یـ منظوری داره واستید برن یـ نقشه ای داره واستید ......
از قسمت 3 دارید یـ کله اینو تکرار میکنید از قسمت سه هزار و یک توجیه براش اوردید توجیه پشت توجیه خدایی خسته نشدید ؟
==========================
این قسمت سریال برام کالکشنی از خوشی ها کالکشنی از حماقت ها کالکشنی از شدت عصبانیت قهقه زدن ها بود نمیدونم چی بگم نمیدونم ...........

 

[Jack cooper]

خدا کنه اگه اسپین اف ساخته بشه موضوعش در مورد اگان فاتح باشه .
اون لحظه که دنریس مرد خیلی ناراحت شدم بیچاره این همه زحمت کشید ولی با یه تصمیم اشتباه همش به باد رفت ( البته تصمیم کارگردان )
درمورد جان اسنو هم من مودنم وقتی انسالیدها رفتن پیه کارشون چه لزومی اخه داشت بره نایت واچ حداقل میرفت پیشه سانسا بهتر بود .
خنده دارترین سکانس هم مربوط میشه به انتخاب پادشاه . فرض کنید انقدر ابگوشتی تو تاریخ پادشاه رو انتخاب میکردن چی میشد

 

[Augustus]

8 سال انتظار من برای دیدن پایان سریال با ناامیدی تمام شد.
شخصیت دنریس(هر چند اکثرا ازش بدشون میاد) برای من خیلی محبوب بود که ترور شخصیتیش کردن تو اپیزود قبل و تبدیلش کردن به هیتلر . 8 فصل شخصیت پردازی شخصیتی که بارها شخصیت مثبت بود و رو در عرض چند دقیقه به احمقانه ترین شکل از دور خارجش کردن.
از دنریس بدتر جان بود که بدون برگردوندن اسم خانوادگیش و لقبش یا چیزی و بدون اینکه خودش اعتراضی بکنه فرستادنش به Wall . میکشتنش بهتر بود . بعد رو چه حسابی سانسا نتونست از قدرتش برای نجات جان استفاده کنه از ارتش آنسالید ها می ترسید؟ اونا که رفتن . Wall هم که جزو شمال حساب میشه میشد جان رو اقلا تبعید نکنن. برای چی می خواستن مثلا دادگاهیش کنن ؟ که عدالت حاکم بشه مگه این همه آدم تو کینگز لندینگ مرد عدالتی در موردشون اجرا شد؟ این پایان جان بیشتر تراژدی بود فرستادنش در تنهایی بمیره و هیچکس هم نفهمه که حرومزاده نبوده. این همه جانفشانی هیچکس نیامد به کمکش. اونجایی که میستر ایمون میگه یک تارگریان تنها بدترین چیز ممکنه مصداقش در مورد جان عملی شد.
شخصیت هایی مثل برن و سانسا و آریا ترمیناتور هم به شدت شخصیت های بی روحی هستن و کلا اهمیتی نداره چه اتفاقی براشون می افته. آخرش هم نفهمیدیم برن واقعا پشت این قضایا بود یا همه چی دست به دست هم داد تا این بشه پادشاه. نایت کینگ و هویتش هم بماند.
در کل این پایان Bittersweet نبود و تراژدی بود. چطور کسی می تونه اینو یک پایان خوب بدونه.
خلاصه حالا باید یک مدت بگذره تا فکر این سریال از سرم بره بیرون بدبختی اینجاست که دیگه رقبتی برای تماشای دوباره فصل های قبل هم ندارم چون گند این فصل آخر دوباره میاد جلو چشمم.

 

[MadysoNx]

كل بحث هاى بچه ها in a nutshell
به شدت نا اميد كننده بود
نه داستان نايت كينگ معلوم شد نه اينكه هدف از تارگرين بودنه جان چى بود !

 

[ce7en44]

هـــــــــــــــی، فقط خدا رو شکر میکنم بیشتر از این ادامه اش ندادن

 

[K I 1 1 E R]

خدایا چقدر احمقانه بود کل صحنه انتخاب برن حرف سانسا ....

 

[dragonslayer]

خب سریال بازی تاج و تخت هم تموم شد و بالاخره به خیلی از سوالات ما جواب داده شد، از سرنوشت نهایی کارکترها مطلع شدیم. پایان سریال خیلی با اون چیزی که پیشبینی میکردم متفاوت نبود، تقریبا همون طوری که فکر میکردم شد. به نظر من این جو منفی ای که یک عده اقلیت پر سروصدا حول و حوش این فصل سریال راه انداختن اگه مسخره نباشه، حداقل دورویانه است؛ کیفیت فیلمنامه سریال چهار فصل که خوب نیست و از همون ابتدای واگرایی داستان سریال از داستان کتاب، با موارد احمقانه، مسخره و بی منطق زیادی مواجه شدیم ولی کماکان طرفدارها از کیفیت سریال دفاع میکردن و هیچگونه انتقادی رو وارد نمیدونستن، ولی حالا در فصل هشت، کارکتر مورد علاقه یک عده اون طوری که فکر میکردن رفتار نکرده و تبدیل به شرور اصلی داستان و در نتیجه سریال اخ شده و مستحق اینه که با سیلی از account های جعلی به imdb قسمت های سریال هجوم ببرن و بر ضد سازنده های سریال petition راه بندازن. من به شخصه سازنده های سریال benioff و weiss رو فیلم نامه نویس های خوبی نمیدونم و با رویکردشون در فیلم نامه نویسی، ارجحیت دادن به غافلگیر کردن مخاطب به شخصیت پردازی کارکترها، مخالفم ولی با این حال به نظرم رفتار این قشر از طرفدارها بچگانه و مسخرست.
سریال مشکلات زیادی داره که دلیل اکثر مشکلات سریال توی دو مورد خلاصه میشه؛ اول اینکه همون طور که قبلا گفتم سازنده ها غافلگیر کردن رو به شخصیت پردازی ترجیح دادن و در خیلی از موارد انگیزه شخصیت ها گنگ و نامفهومه و دوم این که سازنده ها احتمالا به دلیل این که میخوان پروژه ی جنگ ستارگانشونو شروع کنن عجله کردن و خواستن سریال رو هر چه سریع تر تموم کنن برای همین داستان گویی توی چند فصل اخیر شتاب زده به نظر میرسه. بله همون طو که گفتم سریال مشکلاتی داره و مقصر این مشکلات هم همون دوتا مسئول اصلی سریالن ولی به هیچ وجه شخصیت پردازی و نقش منفی بودن شخصیت دنریس جز مشکلات سریال نیست. شخصیت پرداز دنریس و ارزیابی اون به عنوان یک شرور از همون فصل های اول سریال و از همون کتاب های اول سری مفصلا به عنوان تئوری هایی با عناوینی مثل ملکه دیوانه یا ملکه خاکسترها انجام شده و در میان طرفداران سری جز تئوری های مطرح و محبوبه.
برداشت من اینه که شخصیت دنریس از ابتدا قرار بوده که یک شخصیت منفی باشه و در عین حال نویسنده استادانه اون رو در موقعیتی قرار داده که به صورت ایزوله شده نسبت به بقیه کارکترهای داستان و در محیطی که فقط کارکترهایی وجود دارن که مخاطب ازشون بدش میاد و یا در بهترین حالت سرنوشتشون برای مخاطب اهمیت نداره قرار بگیره و در نتیجه هر کار شرورانه ای که انجام میده، یک عده از مخاطب ها براش هورا بکشن. در یک مقاله خوندم که دنریس آزمون اخلاق سریه و چون یک عده توی این آزمون رد شدن، عصبانین و این عصبانیت رو میخوان سر سریال و سازنده هاش خالی کنن. در هر صورت فکر میکنم چنین عکس العملی از سمت یک عده از طرفدارهای سریال هم برای نویسنده سری و هم برای سازنده های سریال کاملا قابل پیشبینی بوده و اصلا فکر میکنم هدف نویسنده سری از خلق این شخصیت دقیقا همین بوده؛ این که چطور یک هیولای مثل دنریس یا هیتلر خلق میشه، رشد میکنه و یک عد براش هورا میکشن و هر چه قدر کارهاش بدتر و شرورانه تر میشه، اون افراد نمیخوان قبول کنن که این شخصیت یک هیولاست و باز هم از کارهاش دفاع میکنن و میخوان کارهاش رو توجیه کنن. یک نکته ی دیگه هم باید بگم که سوزوندن kings landing توسط دنریس کار خارج از کارکتری براش نیست؛ اون خودشو یه الهه میدونه، یه خودشیفته ی megalomaniac که فکر میکنه همه باید دوستش داشته باشن، همه باید پرستشش کنن، زمینی که روش راه میره رو مردم باید ببوسن، مردم باید روی دوششون بگیرنش و بگن mhysa mhysa ! و خب وقتی چنین عکس العملی نمیبینه، باید ازشون انتقام بگیره و اون کاری رو انجام میده که انجام داد. خب از دنریس بگذریم به سایر شخصیت ها بپردازیم.
جیمی لنیستر، کارکتر مورد علاقه من، به شخصه دوست داشتم رستگاری جیمی رو ببینم، ببینم که به عنوان یک قهرمان میمیره ولی خب اتفاقی که افتاد اتفاق منطقی و معقولی هست، سازنده ها جیمی رو به یک معتاد و سرسی رو به مواد مخدرش تشبیه کردن، جیمی سعی میکنه که ادم بهتری باشه، سعی میکنه که اعتیادشو ترک کنه ولی خب در نهایت شکست میخوره. به شخصه دوست داشتم بتونه اعتیادشو ترک کنه و موفق بشه و هنوز هم امید دارم توی کتاب چنین اتفاقی بیفته ولی با این حال باز هم داستان جیمی و پایان داستانش، داستان خوب و معقولیه.
سانسا استارک، دومین کارکتر مورد علاقه من، پایانش همونی که فکر میکردم شد و پایانشو دوست داشتم ولی سیر رسیدن به این پایان رو نه. یکی از بدترین واگرایی های سریال نسبت به کتاب در همین مورده. البته هنوز چیزی از داستان سانسا توی ویل نمیدونیم ولی به احتمال خیلی قوی توی همون ویل میمونه، بازی تاج و تخت رو از لیتل فینگر یاد میگیره و اون رو توی این بازی شکست میده. چپتر الینی که از کتاب بادهای زمستانی منتشر شده، از نظر من یکی از بهترین چپترهای سریه و خیلی منتظر ادامه داستان سانسا توی بادهای زمستانی و رویای بهارم و امیدوارم نویسنده پرنده کوچولو رو خیلی اذیت نکنه.
جان اسنو، سومین کارکتر مورد علاقه من، جان اسنو فصل هشت افتضاحه و کلا دو تا دیالوگ داره " she is my Quinn " و " I don't want it " و حتی بعد از این که دنریس kings landing رو به توده ای از خاکسترها تبدیل میکنه باز هم تریون باید اونو قانع کنه که دنریس فرد خطرناکیه. امیدوارم جان اسنو توی کتاب به چنین ابله بی اراده ای تبدیل نشه و همچنان یکی از شخصیت های مورد علاقم بمونه. و البته پایانش که به دیوار یا شمال دیوار برگرده برام قابل پیشبینی بود.
برن استارک، چهارمین کارکتر مورد علاقه من، نادیده گرفتن کارکتر برن و تبدیل کردنش به یک کارکتر درجه سه یکی از بزرگترین اشتباهات سازنده های سریال هستش؛ برن تقریبا میشه گفت که مهمترین شخصیت کل داستان هست، احتمالا بیشترین نقش رو در شکست دادن night walker ها خواهد داشت و قراره پادشاه بشه. خیلی مشتاقم چپترهای برن رو تو بادهای زمستانی و رویای بهار بخونم و از سمت جادویی و اسطوره ای قصه هم بیشتر با خبر بشم. در مورد پایان برن، نه پیشبینی نمیکردم که پادشاه بشه و فکر میکردم بعد از نابودی سریر آهنی، هفت قلمرو دوباره هفت پادشاهی مستقل بشن.
سندور کلیگین، پنجمین کارکتر مورد علاقم، نه اصلا پایانش رو دوست نداشتم، دوست داشتم به آرامش برسه و انتقام رو رها کنه ولی احتمالا چون سازنده های سریال lady stoneheart رو حذف کردن که فکر میکنم کلا هدف از خلق این شخصیت این بوده که به آریا فهمونده بشه که انتقام بده و انتقامو ول کنه، توی سریال این نقشو به سندور دادن. امیدوارم پایان سندور توی کتاب با پایانش توی سریال متفاوت باشه.
تیریون لنیستر، ششمین شخصیت مورد علاقم، خب حرف خاصی ندارم، پایانش برام قابل پیشبینی بود و ازش راضیم.
تئون هفتمین، سم هشتمین، داووس نهمین و استنیس دهمین. پایان همشون برام قابل پیشبینی بود و راضیم.
در کل پایان سری رو دوست داشتم ولی چهار فصل اخیر سریال رو نه خیلی.

 

[bayern_vahid]

View attachment 106885

خدایا چقدر احمقانه بود کل صحنه انتخاب برن حرف سانسا ....

احمقانه نبود کسی وجود نداشت دیگه
از بین اون اشخاص که نشسته بودن هیچکدوم لیاقت نداشتن
میموند تیریون و جان که اونها هم زندانی بودن
من گفتم تیریون الان جان رو معرفی میکنه برای حکومت که یهو اب پاکی رو ریخت رو دستمون
در کل ترجیح میدادم دنریس همه رو پودر کنه حکومت هیتلر واری راه بندازه تا اینا بشن تصمیم گیر وستروس

 

[Jack cooper]

View attachment 106885

خدایا چقدر احمقانه بود کل صحنه انتخاب برن حرف سانسا ....

بیشتر شبیه خاله بازی چنتا بچه بود .

تریرین : برن جونه داداش تو پادشاه شو .

برن : مشتی من بخاطر همین اومدم اینجا .

سم : برن داش مبارک به سلامتی .

سانسا : برن میشه شمالم ماله من باشهههه

برن : شمالم ماله تو برو حالشو ببر

تیرین : سم بپر دانمارکی رو بیار .

اریا : گیلی لی لی لی لی لی لی