سریال Game Of Thrones [ اسپویل تا آخرین اپیزود پخش شده آزاد میباشد ]

  • Thread starter Thread starter Horror
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز

بهترین فصل از نظر شما دوستان


  • مجموع رای دهنده‌ها
    164
  • نظرسنجی بسته شده است .
View attachment 106568

قسمت 5 دیگه واقعا گند زدن بابا اولا کلی از این اسکورپین ها بود که حتی طرف اژدها شلیک هم نشد :| جالبه اژدهای قبلی رو قشنگ زدن تو قلبش!
بعدشم این دیگه چجور اتیشی بود از دهن اژدهای محترم که از بمب هم بدتر عمل میکرد و کلا دیوارهای بتنی و اجری دشمن رو عین آش میریخت :))
:D

راجع به اسکورپین ها حق با شماست و بخاطر CGI نتونستن اونطور که باید نشونشون بدن.
اما راجع به Dragonfire همینو بگم که قدرت تخریبیش در حدیه که ایگان فاتح تونست هارنهال رو که بهترین قلعه نظامی تاریخ وستروس بود و به عقیده خیلیا هیچ ارتشی نمیتونست واردش بشه رو تقریبا به این وضع کنونی در بیاره و نصفشو ذوب کنه :|
همین وایلدفایر هم ترکیبی هست که تارگرین ها درست کردن و به قدری دمای سوختش بالاست که میتونه حتی سنگ و فلز هم بسوزونه. پس دیگه ببین دراگونفایر چی هست.

مشکل اینه که مخاطب اینا رو تو سریال ندیده و خب دیدش از دراگونفایر همون اژدهای نایت کینگه که جان اسنو پشت سنگ یا دیوار کاور میگرفت و آتیشش اثر نمیکرد :|
 
  • Like
Reactions: arash1996
ویژن یا اینکه چی به سر شهر اومده رو ول کن ! تو یه نشونه از جنون تو کل ۸ فصل تا قبل از ثانیه های آخر قسمت ۴ نشون من بده!

بعدشم خیلی تفاوت هست بین اون چیزی که نرون با رم می‌کنه و اسکندر با پارسه
لامصب، این بشر تا به یه قدرت کوچیک رسید زد برادرشو به طرز فجیعی سوزوند! هر چه قدر هم حق داشته باشه اگه دنریس یه ادم با سلامت روانی درست بود میداد برای اعدامش تو شرایط درست و رسمی سرشو قطع کنن، یا اصلا زندانیش میکرد.
 
  • Like
Reactions: SILICON POWER
در کتاب اول جورج مارتین وقتی اولین صفحات مربوط به معرفی دنریس رو میخونیم میبینیم که برادرش درباره اتفاقاتی که در نبرد ترایدنت و سرنوشت تارگرین ها افتاده براش چند صفحه ای حرف میزنه. در ادمه داستان چنین نوشته که دنریس هیچ تصوری از کینگزلندینگ؛ویل؛های گاردن و دراگون استون نداره و همیشه در حسرت دوران کودکی خودش بسر برده که هیچ خاطره خوشی ازش نداره. بنظرم اون سکانسی که کلوزآپ میشه رو صورتش و ایشون از میسا یا منجی تبدیل به ملکه دیوانه میشه دقیقا داره به همین عقده های فروخورده اشاره میکنه. داره انتقام تمام داستان هایی رو از کینگزلندینگ میگیره که از بچگی تابحال به سر خودش و تارگرین ها اومده. دیگه براش تاج و تخت مهم نیست. فقط میخواد از لحاظ روانی ارضا بشه چون تازه فهمیده این همه تلاش کرده بعد سر و کله یک وارث بر حق پیدا شده.
تو اپیزود بعدی حتی احتمال خودکشی؛ کشتن جان اسنو و کشته شدنش بسیار بالاست.

در نتیجه اصلا فکر نکنید که پشت این تغییر نگرش دنریس برنامه ای نبوده. من که کتاب رو دنبال کردم دوست دارم این طور توجیه کنم. بنظرم خیلی هم خوب پیاده شد این مسئله. دیوید ناتر یکی دو تا اپیزود خیلی خوب کارگردانی کرد در طول سریال ولی ضربه ای که کارگردانی اون و نویسندگی افتضاح فیلمنامه به سریال زد باعث شد شاهکار کارگردانی اپیزود 5 نادیده گرفته شه!!
 
کسایی که میگن از قبل برنامه ریزی شده، این پست رددیت رو بخونن.
vqhm8k2a4ay21.png




راجع به حماقت d&d هم همینو بگم باور کنین اینا حتی کتابم نخوندن. تو یکی از post credit scene ها David Beinoff این جمله رو میگه :

106600

در صورتی که تو کتاب و حتی سریال اشاره شده که سم برادر بزرگتر هست و واسه اینکه پدرشون نمیخواست سم وارث بشه اونو به نایت واچ میفرسته!
 
آخرین ویرایش:
صدای زنگ ها اونو عصبی نکرد. بعد از فیلم توضیح میدن وقتی که دنریس با اژدها روی دیوارهای کینگز لندینگ نشست هنوز تصمیم نگرفته بود که شهر رو بسوزونه اما وقتی چشمش به رد کیپ میخوره ناگهان افکار پریشون میاد تو ذهنش از اینکه تمام اونچه خونواده اش ساخته بودند ازش گرفته اند و اونها رو به اون شکل از بین بردن از اینکه خود او هم برای بدست اوردن چیزی که قانونا مال اونه چه سختی هایی کشیده و باعث شده عزیزانش رو از دست بده و حالا تنها ناگهان از تمام ادم هایی که اونجا هستند متنفر میشه و همه ی اونچه که سرش اومده رو به چشم ادم های اونجا میبینه و به اون شکل عکس العمل نشون میده. هرچند که با تمام این توضیحات باز وقتی فیلم رو نگاه میکنی اونقدرها این قضیه مشهود نیست و به اتیش کشیدن شهر چنان منطقی بنظر نمیرسه.
اون‌حسش که مشخص بود از کجا میومد خیلی از کارگردانا فلش بک‌ میزنن(باید میزد اینجا) که یک سری که یادشون رفته بیاد بیارن چه بلایی سر تایگرینها اورده بودن و حس انتقامو تشدید کنه. آتیش زد به مالش که دست جان اسنو نیوفته!
من دلم اصلا برای مردم شهر نسوخت .اینا همینایی بودن که تو محاکمه سرسی shame shame میکردن و جوک های کثیف ساختن و هر کثافتی بش پرت کردن .
بچها اون بچه که واسه لورد وریس کار میکرد و بش گفت ریسک بیشتر بکنی پاداش بیشتری میگیری. من قضیشو نفهمیدم .اون‌نامه ای سوزوند آخر ..اینا داستانش چی بود؟؟
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: stanley
خانواده تارلی رو سوزوند
اونجا بحث جنگ بود و پای سرباز و فرمانده دشمن در میون بود، نه مردم معمولی. :D
و البته اونجا برای کارش دلیل داشت. اول همه سربازهای دشمن رو جمع کرد و براشون صحبت کرد و گفت من ملکه شما هستم و تعظیم کنین. اون‌ها هم تعظیم کردن و بلایی سرشون نیومد. ولی تارلی‌ها گفتن ما یه ملکه داریم و تو عددی نیستی و از این حرفا! :D اون هم گفت بفرمایین کباب بشین!
با اینکه اون کارش هم جالب نبود، ولی حداقل یه دلیلی داشت و می‌دید طرف داره توی چشمش نگاه می‌کنه و شاخ‌بازی درمیاره و شاید دو روز دیگه از زندان دربره و یه کاری بکنه، برای همین منهدم‌شون کرد. خیلی فرق داره با اینکه یه بچه 2 ساله که توی کوچه قایم شده رو آتیش بزنن!

بچها اون بچه که واسه لورد وریس کار میکرد و بش گفت ریسک بیشتر بکنی پاداش بیشتری میگیری. من قضیشو نفهمیدم .اون‌نامه ای سوزوند آخر ..اینا داستانش چی بود؟؟
قرار بود بچه‌هه یه سمی چیزی توی غذای دنریس بریزه که مسموم بشه، ولی موفق نشد حداقل تا جایی که ما می‌دونیم. قضیه نامه‌ها هم فکر کنم به شکل کامل مشخص نشد، ولی به نظر می‌رسید داره برای جاهای مختلف وستروس نامه‌نگاری می‌کنه که ماجرای جان اسنو رو بهشون بگه و از خطرات دنریس آگاه‌شون کنه. شاید هم یه چیز دیگه بوده و من نمی‌دونم! :D
 
اون‌حسش که مشخص بود از کجا میومد خیلی از کارگردانا فلش بک‌ میزنن(باید میزد اینجا) که یک سری که یادشون رفته بیاد بیارن چه بلایی سر تایگرینها اورده بودن و حس انتقامو تشدید کنه. آتیش زد به مالش که دست جان اسنو نیوفته!
من دلم اصلا برای مردم شهر نسوخت .اینا همینایی بودن که تو محاکمه سرسی shame shame میکردن و جوک های کثیف ساختن و هر کثافتی بش پرت کردن .
بچها اون بچه که واسه لورد وریس کار میکرد و بش گفت ریسک بیشتر بکنی پاداش بیشتری میگیری. من قضیشو نفهمیدم .اون‌نامه ای سوزوند آخر ..اینا داستانش چی بود؟؟


اون دختره تو اشپزخونه کار میکرده و خب احتمال میره دنریس اصلا مسموم شده باشه و قسمت بعد به رحمت الهی بپیونده و دست جان اسنو به خون الوده نشه
 
این قضیه لو رفتن هویت واقعی جان اسنو ( که سرنوشت تاج و تخت رو تغییر می ده) به قدری مهم و حساسه که من قبل از اپیزود 3 مرتب پیش خودم فکر می کردم برن که در آستانه جنگ با نایت کینگ اینو افشا کرده و هی اصرار می کنه که برید به جان بگید کی هست، یه کاسه ای زیر نیم کاسه اشه و داره خیلی مخفیانه به نایت کینگ خدمت می کنه و می خواد اتحاد نیروهای خودی رو در اون مقطع حساس به هم بزنه ! نهایتا همون راز هم داره کار دست بچه ها می ده! جان که براش تاج و تخت مهم نیست، حالا هویتش نمی فهمید هم مهم نبود! اصلا اگه این راز افشا نمی شد واریس هم خیانت نمی کرد، اعصاب دنریس هم تا این حد خط خطی نمی شد و شاید این آتیش بازی رو راه نمی انداخت! ای کاش یه کاسه ای زیر نیم کاسه برن می بود! یا قسمت بعدی معلوم شه که بوده که این راز افشا کرده! البته از نویسنده های گاگول ما بعیده همچین سوپرایزی!
 
  • Like
Reactions: Silent Storm
سلام
قرار بود بچه‌هه یه سمی چیزی توی غذای دنریس بریزه که مسموم بشه، ولی موفق نشد حداقل تا جایی که ما می‌دونیم
این توی اون مصاحبه های بعد از پایان هر اپیزود که من نگاه نمیکنم گفته شده ؟
به نظر من میتونست یه ارزیابی شرایط روحی هم به حساب بیاد .
با توجه به شخصیت پردازی ای که از واریس سراغ دارم تو کتاب هم نظریه مسمومیت و هم اینکه هنوز امید داشته باشه به برگشت دنریس رو از اون سکانس برداشت کردم .
به نظرم اومد داره تعادل روانی کالیسی رو سبک سنگین میکنه .
 
  • Like
Reactions: arash1996
کسایی که میگن از قبل برنامه ریزی شده، این پست رددیت رو بخونن.
vqhm8k2a4ay21.png




راجع به حماقت d&d هم همینو بگم باور کنین اینا حتی کتابم نخوندن. تو یکی از post credit scene ها David Beinoff این جمله رو میگه :

View attachment 106600

در صورتی که تو کتاب و حتی سریال اشاره شده که سم برادر بزرگتر هست و واسه اینکه پدرشون نمیخواست سم وارث بشه اونو به نایت واچ میفرسته!

این دلیل درستی به نظرم نیست. کلا توی چنین مواردی نویسنده سعی می‌کنه حس تعلیق را توی ذهن مخاطب ایجاد بکنه. کاراکتر اسنیپ هم همین داستان را داره. شخصیتش طوری پرداخت شده بود که مخاطب می‌تونست در مورد این که آیا این شخصیت آدم خوبیه یا نه در طول داستان بحث کنه. مثلا آرک شخصیتی جان اسنو این طوری نیست. نویسنده داره فریاد می‌زنه که این شخص آدم خوبیه. اما در مورد دنریس چنین چیزی وجود نداره. با صرف نظر کردن از دو فصل آخر، وقتی کسی به آرک شخصیتی این شخص نگاه می‌کنه، فقط یک انسان خوب رو نمی‌بینه. توی دو فصل آخر و خصوصا این فصل کفه ترازو به سمت اینکه این شخص قرار نیست به نوعی رستگاری برسه، سنگینی می‌کنه. به نظر من نشانه‌های این به جنون رسیدن وجود داشته، اما در مورد اینکه کافی بوده یا نه می‌شه صحبت کرد. به نظرم اگه دنریس در حال شکست خودن بود و بعد این اتفاق می‌افتاد، منطقی‌تر بود. نشانه‌های قدرت طلب بودن دنریس و مشکلش با افرادی که در مقابل این قدرت قرار گرفتند، قبلا هم نشان داده شده. اینکه با نگاه کردن به شهری که اجدادش ساخته بودند و الان ازش گرفته شده، تصمیم بگیره که انتقام بگیره (اونم الان که قدرتش رو هم داره) تصمیم بی‌منطقی نیست، هرچند که قبول دارم این تصمیم می‌شد بیشتر از این‌ها دراماتیزه بشه.
 
آخرین ویرایش:
جیمی که بدتر انگار نه انگار تغییر و تحولی تو این بشر شکل گرفته تو این 8 فصل همه رو میذاره کنار و میره میره پیش سرسی تازه به تیریون میگه مردم پایتخت برام ارزشی نداره. خب یعنی یادت نبود 3 اپیزود قبلش گفتی میخواهی برای زنده ها بجنگی یا فصل 3 تو اون حموم میگفت نمی تونست بذاره Mad King بزنه کل شهر رو بترکونه بعد الان میگی برات مهم نیست . دوباره برگشت به تنظیمات کارخونه تو فصل اول.
مشخصه که پایتخت و هیچ فرد دیگه ای واسش ارزشی نداشت. جیمی که از همون اولم واسه این مقابل مرده ها وایستاد که اگه مرده ها جنگ شمال رو پیروز میشدن از رو کینگزلندینگ هم رد میشدن. تنها دلیلش واسه ملحق شدن فقط و فقط همین سرسی بود و خیلی هم غیرقابل باور نبود بازگشتش سمت سرسی.
 
به نظرم دیوونه شدن دنریس حداقل برای من قابل قبول بود و قسمت 5 رو از نظر کارگردانی واقعا قبول داشتم اما چون قسمت 3 و 4 خیلی مشکل و سوتی داشت، دید مردم به این قسمت بد شده بود
مبارزه cleganebowl هم نقطه قوت این قسمت به حساب میومد...
اما بزرگترین مشکل این قسمت به نظرم پایانیه که برای شخصیت سرسی ساختن، اصلا درخور شخصیت به این بزرگی نبود.
من تو ذهنم یه پایانی اومد که به نظرم خیلی خیلی از این بهتره:
به جای اینکه یورون قبل از رسیدن جیمی به سرسی، باهاش یه مبارزه بی هدف و فراموش شدنی کنه، میذاشتن جیمی به سرسی برسه و بتونن با هم از اون زیرزمین فرار کنن
درست بعد از اینکه از زیرزمین فرار کردند یورون خودش رو تو ساحل نشون بده. بعد از اونجا که یورون فکر میکنه بچه سرسی تو شکمش از اونه و همچنان میخواد سرسی رو به دست بیاره، با جیمی مبارزه کنه و جلوی سرسی اون رو بکشه...فکر کنید چه صحنه احساسی و زیبایی خلق میشد :((
بعد به جای اینکه آریا الکی و بی هدف تو کینگزلندینگ چرخ بزنه، دقیقا همونجا که از Hound جدا شد، مسیر زیرزمین رو پیدا میکرد و میرفت دنبال سرسی و دقیقا لحظه ای که یورون جیمی رو میکشه سر میرسید
آریا هم تو یه صحنه خفن و احساسی سرسی رو میکشت تا هم بتونه لیستش رو کامل کنه هم اینکه سرسی عذاب کارایی که کرده رو بچشه...
واقعا اینطوری هم 2 تا مبارزه خیلی باحال تر تو سریال داشتیم هم چندتا صحنه احساسی که بیننده رو درگیر کنه.
 
سلام

این توی اون مصاحبه های بعد از پایان هر اپیزود که من نگاه نمیکنم گفته شده ؟
به نظر من میتونست یه ارزیابی شرایط روحی هم به حساب بیاد .
با توجه به شخصیت پردازی ای که از واریس سراغ دارم تو کتاب هم نظریه مسمومیت و هم اینکه هنوز امید داشته باشه به برگشت دنریس رو از اون سکانس برداشت کردم .
به نظرم اومد داره تعادل روانی کالیسی رو سبک سنگین میکنه .
نه توی همون سریال میشد این‌طور برداشت کرد که ماجرا به مسموم کردن دنریس برمی‌گرده. :D
چون اولش بچه‌هه گفت چیزی نمی‌خوره. آخرش هم واریس بهش گفت برگرد آشپزخونه و دوباره امتحان کن و از این حرفا. یعنی به نظر می‌رسید واریس بهش وظیفه مسموم کردن غذا رو داده، چون دیگه مطمئن بوده امیدی به دنریس نیست و اگه زودتر از شرش خلاص بشن بهتره.
حالا شاید هم قضیه چیز دیگه‌ای هست و توی قسمت آخر متوجه میشیم. :دی
 
این کلمه mad queen و مقایسه اش با باباش کلا چیز جالبی نیست! Mad king گویا چندسالی ثبات روحی و روانی نداشته و از آسیب زدن به بقیه لذت میبرده! آخر کار فکر می‌کرده اگه همه شهرو آتیش بزنه، تبدیل به اژدها میشه و... این شخص کامل پیداس درکی از اتفاقات اطرافش نداره و کلمه mad مناسبشه! اما دنریس کی و کجا اینطوری بود؟اژدها هاشو برای اینکه حدس زد یه بچه رو خوردن، زنجیر کرد! میتونست بجای جنگیدن و آزاد کردن برده ها، با صاحب هاشون همکاری کنه و زودتر به ارتش و کشتی و ثروت و... برا گرفتن کینگزلندینگ برسه اما باهاشون جنگید و برده هارو ازاد کرد!

اینکه دنریس چندنفری رو که باهاش جنگیدن و تسلیمش نشدن و بهش خیانت کردن رو اعدام کرده، اصلا مقدمه چینی خوبی برای mad queen شدن نیست! مگه ند قسمت اول یکیو اعدام نکرد؟ خود جان کسایی که کشتنش رو اعدام کرد... اونا هم در راه mad شدن بودن؟ :D
البته فکر نکنم هیچکس با ایده mad queen مشکلی داشته باشه اما اینکه یباره بیای یه شخصیتو با یه سوییچ دیوانه کنی منطقی نیست...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or