روایت یک عشق غم انگیز : به مناسبت 15 سالگی عنوان Shadow of the Colossus

مقاله خیلی خوبی بود?:-bd
یکی از بازیهایی هست که نمیدونم شاید قسمت نشد هیچوقت بازیش کنم اما توی لیستم واسه پلی دادن هست
دوست دارم نسخه کلاسیک بازی رو برم شنیدم موسیقی خفنی هم داره
 
من فقط نسخه ps2 این بازی رو انجام دادم و...اون موقع این بازی رو من با شائولین مانک گرفتم . بماند که خود ps2 رو هم بخاطر شائولین مانک گرفتم,
در اصل رفتم ولیعصر پاساژ رضا که یدونه بازی بگیرم و با بقیه پولم هم بلیط اتوبوس و یک بسته چیپس....منتها وقتی رفتم داخل مغازه چون خیلی چاق شده بودم و چند لحظه قبل هم هنگام پیاده شدن از اتوبوس عاشق یک دختر خانم مقبول و موجه...همونجا توی مغازه تصمیم گرفتم رژیم بگیرم و بجای چیپس ، پولم رو دادم شادوآوکالوسوس گرفتم یا به غول شما کولاسوس!...

هــــیع روزگار ...انتخاب اون روز من بین هزینه یک بازی و چیپس بود و انتخاب امروز من بین هزینه تهیه کنسول به همراه یک بازی ، در برابر ازدواج کردنه...!!!

تا رسیدم خونه این بازی رو شوت کردم اونور تا 3 دور شائولین مانک رو تموم کنم..بعد تازه رفتم سروقتش...فکر کن مورتال زدی ،توی اون همه کمبو حرفه ای شدی، 79 تا فینیش هیم سرپایی داشتی..شنگ سونگ و کینتارو و شائوکان رو پشت سر هم لوله کردی... بعد میای تو این بازی ، طرف یک شمشیر داره که به جای آینه ازش استفاده میکنه...!!

هیچی دیگه سوت زدیم َگرو اومد و رفتیم سر وقت اولین کلوسوس...
آقا ما رفتیم هر چی ضربه زدیم ،هِچ .. تیر در کردیم هِچ ...گاز گرفتیم هِچ ...تا اینکه همین که بین پاهاش وایستاده بودم ، یک چیزی آویزون شد!! x_xما هم چنگ انداختیم ازش رفتیم بالا و شد اون چیزی که باید میشد....بعد رفتم سراغ غول بعدی که شبیه گاو بود ،منتظر شدم تا از غار بیاد بیرون و سریع خودمو رسوندم بین پاهای عقبی و اَگرو قلاب گرفت..!! منم چیز طرفو گرفتم و ازش رفتم بالا و تمام...!!

دیگه کار دستم اومده بود برا همین به واسطه کنترل نرم و روون و پرش های فوق هوشمند کاراکتر بازی!! با هربدبختی ای بود خودمو به غول سوم یا همون شوالیه، رسوندم و در کمال ناباوری دیدم بین پاهاش هیچی نیست..!!..پس حالا من از چی برم بالا!!...~X(

اونجا بود که از بازی متنفر شدم و درش آوردم و دوباره پرتش کردم اونور...آخه اینم شد بازی، از چیز طرف بگیر برو بالا ...!! یکی ببینه نمیگه داری چیکار میکنی بچه...کاشکی اون روز عاشق اون دختر مرده شور برده نمی شدم و با پول هام چیپس فلفلی می خریدم...!!

دیگه نرفتم سراغ بازی تـــــا اواخر 2007 که برای ps2 دیگه بازی دندون گیری نمی اومد و درد خماری بدی وجودم رو گرفته بود و بدنم به سیم کشی افتاده بود..این دردی هست که خیلی ها تجربه کردن و تا چند ماه دیگه احتمالا خیلی های دیگه تجربه میکنند...

هیچی دیگه دوباره بازی رو شروع کردم , دیدم بعد از گذشت دو سال، نه آپدیتی نه چیزی اون دختره مونو هم که همش خوابه ... اما اینبار سعی کردم افکار پلید رو کنترل کرده و از نگاه کردن به قسمت میانی بپرهیزم...اونجا بود که تازه فهمیدم اصل و اساس این بازی پشمه...!!

و در اصل دو سال قبل من ناخودآگاه از موهای ناهیه شرمگاهی استفاده میکردم نه ..اِهن اِهن....!! حتی اون غول سوم هم سر شمشیرش یخورده مو چسبیده بود...!!

و اینگونه بود که سخت ترین کالوسوس ها رو از پا درآوردم چرا که چموش ترین و شیو شده ترین کالوسوس ها هم بالاخره یک زیر بغل یا قسمت شرمگاهی داشتند که ازش خجالت بکشند و اونجا هم امکان نداشت که بدون مو باشه...!! و بازی رو به اتمام رسوندم...

فقط یدونه کالوسوسه بود که میرفت تو آب ، اون خیلی اذیتم کرد چون موهاش خیس میشد و فرفری نبود ،جا دست نداشت....!! در کل بازی با همه اعصاب خورد کنی هاش، آویزون موندن هاش،غربت و تنهایی هاش ,پشم و پیلی هاش ....زیبا و آموزنده بود..!!

8xeb_picture9.jpg

بهزاد جان ممنون:x:x....فقط چرا فامیتو اوئدا...چرا میکامی نه....

اما خداییش فامیتو اوئدا خودش هرجا نشسته گفته : بارها به بن بست رسیدم و با میکامی تماس گرفتم و او هم مانند پدری دلسوز، برادری خدوم و دوستی همدل راهنمایی ام کرد و...:p:p

فدای تو شینجی میکامی که همه جا صحبت آقاییت هست...!!!...​
 
آخرین ویرایش:

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or