ساخت انیمیشن Toy Story 3 سالها بود که به تاخیر افتاده بود و به شخصه دیگر امیدی برای انتشارش نداشتم. یادم میآید حدود 2 سال پیش در یک مجله خواندم که این انیمیشن سال 2010 منتشر خواهد شد، آن زمان داستان انیمیشن هم گفته شده بود که البته اشتباه بود و ربطی به داستان اصلی این انیمیشن که امسال منتشر شد نداشت. وقتی اولین خبرها در مورد این انیمیشن پخش شد، اکثر مردم از جمله خود من بسیار خوشحال شدند. پس از چندی عکسهایی از بازی این انیمیشن نیز منتشر شد که نظر اکثر بازیبازها را به خود جلب کرد؛ گرافیک چشم نواز، محیطهای رنگارنگ و ... تا اینکه بازی منتشر شد و توانست اثبات کند که از روی یک عنوان هالیوودی هم میتوان یک بازی خوب و روان ساخت.
دیگر روند افتضاح شدن بازیهایی که از روی فیلمها و انیمیشنها ساخته میشدند به یک امر طبیعی تبدیل شده بود اما حالا با انتشار این عنوان شرکتهای دیگری از جمله Dream Works باید یک فکر اساسی برای ساختن بازیهای انیمیشنهایشان کنند! البته پیشرفت شرکت Disney Interactive هم در خوب ظاهر شدن بازیهایش از جمله Toy Story 3 و Split/Second بی تاثیر نبوده است.
به دنیای Pixar خوش آمدید!
محیطهای بازی بسیار زیبا و دلنواز ساخته شدهاند، به شخصه از محیطهای بازی بسیار خوشم آمد، رنگهای گوناگون، انیمیشنهای متنوع کرکترها و ... بسیار زیبا هستند که البته به لطف استودیوی Avalanche Software این اتفاق افتاده است. بازی در دو محیط باز (Open World) و بسته (محدود) انجام میگیرد، محیطهای محدود و خطی مختص بخش داستانی بازی هستند و به روایت داستان انیمیشن اصلی فیلم (با کمی تغییرات) میپردازند، اما محیط باز این بازی در منطقهی غرب وحشی انجام میگیرد.
گرافیک بازی از لحاظ تکنیکی خیلی بالا نیست اما آنچه گرافیک این عنوان را بسیار چشم نواز میکند استفادهی درست از انجین بازی و بکارگیری رنگهای گوناگون و انیمیشنهای متنوع و زیبای کرکترها بوده است. چیزی که ارزش این عنوان را زیاد میکند این است که برای ساخت آن عجله نکردهاند و برای همزمان منتشر شدن آن با نسخهی سوم انیمیشن، وقت گذاشته و یک عنوان با گرافیک پایین منتشر نکردهاند. تنها چیزی که در بخش گرافیک بازی بسیار توی ذوق میزند AA بسیار ضعیف آن در زمانهاییست که کرکترها و آبجکتها درون دود یا نور قرار میگیرند، در این زمانها کنارههای آبجکتها و انیمیشنها حالت پلهای پیدا میکنند و پیکسل پیکسل میشوند!
کات سینهای بازی هم بسیار عالی کار شدهاند و زمانی که حالات صورت کرکترهای بازی را میبینید به انیمیشنهای زیبای این عنوان پی میبرید. در کل گرافیک بازی از لحاظ هنری بسیار عالی کار شده و با محیطهای جذاب و گوناگون شما را به انجام ادامهی بازی ترقیب میکند.
روزهای دور از خانه:
داستان بازی همانطور که اشاره شد در دو بخش داستان اصلی انیمیشن که بصورت مرحلهای است و بخش Open World آن انجام میگیرد. منوی بازی بصورت یک بازی صفحهای (Board Game) طراحی شده است. در بخش داستانی ما شاهد سکانسهای فیلم اصلی هستیم. اندی (Andy) که صاحب اسباب بازیهای داستان ما است دیگر بزرگ شده و میخواهد به کالج برود و طبیعی هم هست که علاقهای به بازی کردن با اسباب بازیهایش ندارد، از آن طرف اسباب بازیها در حال انجام آخرین تلاش خود برای مورد بازی قرار گرفتن هستند، پس یک موبایل پیدا میکنند و بوسیلهی آن به موبایل اندی زنگ میزنند، اما اندی زمانی که موبایل خودش را از جعبهی اسباب بازیها میگیرد باز هم توجهای به اسباب بازیها نشان نمیدهد. اندی وودی (Woody) را که اسباب بازی یک کابوی (Cowboy) است، به عنوان یادگاری میخواهد به کالج ببرد؛ پس آنرا درون کیف مسافرتیاش قرار میدهد. زمانی که اندی در حال جمع کردن وسایل اتاقش است اسباب بازیهای دیگر را در یک کیسهی شبیه به کیسهی زباله قرار میدهد تا آنها را به اتاق زیر شیروانی منتقل کند اما همین که پلهها را باز میکند کاری برایش پیش میآید و میرود، از آن طرف پلهها بسته میشوند و مادر اندی که فکر میکند كیسهی اسباب بازیها زباله است، آنها را در بیرون از خانه و در کنار خیابان میگذارد، سپس وودی که از این موضوع مطلع شده است خودش را به هر زحمتی که شده به دوستانش میرساند اما زمانی میرسد که آنها در ماشین حمل زباله در حال فشرده شدن هستند؛ ولی نه! آنها توانستند فرار کنند و درون خودروی مادر اندی بروند تا درون کارتونی که اسباب بازیهای خواهر اندی برای انتقال به یک مهد کودک قرار گرفتهاند، بروند و ...
تنها مشکل بخش داستانی بازی کوتاه بودن بیش از حد آن است که کمبود آن هم به کمک بخش Toy Box که همان بخش Open World بازی است جبران شده است. در بخش دوم بازی ما شاهد یک دنیای Open World هستیم که میتوان آن را از میان سه شخصیت اصلی بازی شامل باز، وودی و جسی (Cowgirl) انجام داد. این قسمت از بازی در محیط غرب وحشی انجام میگیرد و شما در آن باید به شهردار شهر کمک کنید تا شهر را مشهور کرده و از آن طرف به انجام ماموریت برای شخصیتهای دیگر این انیمیشن بپردازید تا پول جمع کنید و بتوانید از مغازهی اسباب بازی فروشی اسباب بازیهای جدیدی را خریداری نمایید. در این بخش از بازی آیتمهایی هم وجود دارند که میتوانید با جمع کردن آنها، آیتمهای بیشتری برای Customize کردن محیطها داشته باشید؛ بله، Customize کردن محیطها! این بخش به این صورت است که شما میتوانید خانهها و شهروندان شهر را بصورت دلخواه مورد تغییر قرار دهید و شهر و شهروندانی مطابق میل خود بسازید، در کل این بخش از بازی بسیار جذاب طراحی شده است.
To Infinity And Beyond … !
صداگذاری بازی هم بسیار عالی کار شده است، صدای صداگذاران اصلی انیمیشن از جمله Tim Allen در نقش Buzz Lightyear و Tom Hanks در نقش Woody بسیار عالی به گوش میرسد. خوشبختانه حرکت لب (Lip Synch) کرکترها با صدایشان در کات سینها هماهنگ است. افکتهای صدا هم بسیار عالی هستند، صدای خودروها، کرکترهای دیگر و ... بسیار عالی هستند. صدای ضربهها هم عالی هستند، صدای اسلحهها و برخورد با کرکترها و توپ با اجسام و ... بسیار خوب كار شدهاند. چیزی که این قسمت را بسیار برجسته میکند موسیقی آن است؛ استفاده از آهنگ اصلی ساخته شده برای سری این انیمیشن که توسط رندی نیومن (Randy Newman) خوانده و اجرا شده است بسیار حس نوستالوژیکی را برای کسانی که در دوران کودکی نسخهی اول این انیمیشن را دیدهاند به ارمغان میآورد. این آهنگ در قسمت فروشگاه (Extras) بازی و در منوی اصلی بازی، که همان بازی صفحهای است پخش میشود. در قسمتهای دیگر هم موسیقی با محیط هماهنگ بوده و همینطور در قسمتهای اکشن حالت مهیج به خود میگیرد و یا در قسمتهایی که باید با دشمن دیرینهی Buzz یعنی زرگ (Zurg) در محیطهای فضایی مبارزه کنیم، حالت قضایی به خود میگیرد. در قسمتهای دیگر از موسیقیهای دیگر انیمیشن اصلی هم استفاده شده است. در کل قسمت صداگذاری هم کم کاری نشده است و ما با یک صداگذاری خوب روبرو هستیم.
آدمها رفتن، راحت باشین!
گیمپلی بازی، چیزیست که این عنوان را بسیار بالا کشیده است! در این قسمت ما با یک گیمپلی روان و بسیار زیبا را شاهد هستیم که شامل پریدن، ضربه زدن، استفاده از اسلحه، ماشین، اسب و اژدها سواری، سر خوردن روی ریلهای قطار و ... میشود و یک عنوان Platformer بسیار زیبا را به ارمغان آورده است. گیمپلی بازی بدون اغراق بی نقص کار شده است، فقط مشکل آن برای بزرگترها این است که هیجان زیادی ندارد و بعلت نداشتن چیزی به نام مرگ و Game Over در بازی، بازی بسیار آسان شده که البته دلیل آن هم Everyone و همگانی بودن این بازی است که مخاطب اصلی آن کودکان بوده است.
همان طور که گفتم بازی دو قسمت دارد که در قسمت خطی بازی باید یا مرحله را همینطور پیش ببریم یا از دیگران ماموریت بگیریم و به انجامشان بپردازیم، مشکل این قسمت کوتاه بودنش است؛ شاید کل بازی بیش از 3 ساعت وقت شما را نگیرد. تنها مرحلهای که بتوان آن را "سخت!" تلقی کرد مرحلهی آخر داستانی بازی است که ربطی به انیمیشن ندارد و یک محیط فضایی و تخیلی را به نمایش میگذارد.
در بخش دوم که بخش Open World بازی است؛ باید به شهرداری خوکی کمک کنیم که شهر را مشهور کند، البته با پیشرفت در بازی وسایل و اسباب بازیهای جدید هم باز میشوند و میتوانید آنها را خریداری کرده و به شهر خود اضافه کنید. چند قسمت هم در این بخش از بازی هستند که با خرید آنها، یک در در محیط Open World بازی باز میشود که در هر کدام از آنها ما شاهد یک محیط متفاوت، همانند دنیای لاتسو (همان خرس صورتی که در انیمیشن هم بود)، دنیای زرگ و ... هستند که با بالا رفتن محیط آنها میتوان یک اسلحه بدست آورد و در محیط بازی آنها را به کار گرفت. در کل در این بازی ما شاهد یک گیمپلی متنوع، شاد و دوست داشتنی هستیم.
اسباب بازیها درون کنسول شما!
در کل من این بازی را به همه، چه کوچک و چه بزرگ پیشنهاد میکنم، مخصوصاً اگر از نسخههای پیشین این انیمیشن خاطره داشته باشید. این بازی یک دنیای زیبا، همانند خود انیمیشن Toy Story به نمایش گذاشت که توانست با گیمپلی شاد و متنوع و با به کار گیری گرافیک، صداگذاری و جذابیت خود به یک عنوان خوب تبدیل شود که اگر از روی یک عنوان مشهور هم ساخته نمیشد و یک IP ناشناخته بود، باز هم میتوانست خوب عمل کند و با فروش قابل قبولی مواجه شود.
شاید گردش و تفریح به صورت یک نفره نیز جالب باشد، اما بهترین تفریحات آنهایی هستند که ما با دوستانمان انجام میدهیم. یکی از این تفریحات گروهی را Wii Sports Resort برای همه امکانپذیر میکند. فعالیتهای ورزشی در این بازی که بیش از دو برابر Wii Sports-که در سال ۲۰۰۷ عرضه شد- هستند به این معناست که این شماره بیشتر توجه شما را جلب خواهد کرد. البته به دلیل سادگی، هیچیک از این فعالیتها در حالت single player تجربه جالبی نخواهند بود. Wii Sports Resort سرگرمکننده و آسان است و حس متفاوتی از بازی چند نفره به کاربر میدهد. با اینکه برخی از مینیگیمهای آن خیلی جالب نیستند، اما موارد زیاد دیگری در آن وجود دارد تا این بازی را به گزینه مناسبی برای مهمانیهای شما تبدیل کند. البته برای این کار به MotionPlus جدید نینتندو نیاز دارید زیرا هیچکدام از بازیهای Wii Sports Resort را نمیتوان بدون آن بازی کرد.
یک MotionPlus با این بازی عرضه میشود و خیلی از مینیگیمها را میتوانید با یک remote و یک MotionPlus به طور مشترک با دوستانتان بازی کنید. برای بازی چند نفره همزمان باید تعداد بیشتری MotionPlus بخرید و اگرچه ممکن است فکر کنید نینتندو این موضوع را به شما تحمیل میکند، اما زیاد طول نخواهد کشید تا متوجه ارزش آن شوید. MotionPlus حتی به سادهترین بازیهای Wii Sports Resortسطح حساسیت بالایی میبخشد به طوری که آن را بلافاصله پس از در دست گرفتن احساس خواهید کرد.
برای مثال، در مینیگیم Frisbee Dog در حالت عادی فقط کافی است حرکت پرتاب دیسک را تقلید کنید و با چرخش مچ دست، Wii Remote را نیز بچرخانید. وقتی از Wii MotionPlus استفاده میکنید، پیش از هر حرکت باید عواملی مانند سرعت چرخاندن مچ دست، زاویه، زمانبندی رها کردن دیسک و هر چرخشی که میخواهید اعمال کنید، را در نظر بگیرید. حتی اگر در دنیای واقعی در Frisbeeمهارت خوبی داشته باشید، اکنون پشت Wii این کار چالشبرانگیز شده است.
در Wii Sports Resort، ۱۲ بازی فردی وجود دارد و از آنجایی که هر کدام از آنها مودهای متعددی را شامل میشوند، این بازی را از شماره قبلی متنوعتر میکنند. بیشتر مینیگیمها به جز بولینگ و گلف جدید هستند، که البته این دو نیز بهبود قابل توجهی پیدا کردهاند. از بین بازیهای جدید، تیراندازی با کمان بسیار عالی است. Wii Remote به عنوان قسمت جلو کمان شما عمل میکند و باید با به عقب کشیدن Nunchuck کمان را آماده پرتاب کنید. به دلیل اینکه MotionPlus امکان نشانهگیری دقیقی به شما میدهد، رسیدن به درجه استادی در این بازی واقعا دشوار است. تنیس روی میز یکی از بازیهای عالی این پکیج است که در آن کوچکترین زاویه و چرخش راکت مجازی شما شبیهسازی شده است. به این ترتیب این بازی بسیار به واقعیت شبیه شده و این امر آن را به یکی از بهترین رقابتهای رو در رو تبدیل کرده است. در گلف انداختن توپ در چاله نیاز به دقت زیادی دارد و در بولینگ چرخش دادن به توپ و متمایل کردن آن به چپ و راست راحتتر شده است. شمشیر بازی در حالت تکنفره کسلکننده به نظر میرسد و حرکت نامنظم دست برای بازی کردن کافی است. در Speed Slice Mode که در آن دو نفر باید اشیای مختلفی را در جهتهای متفاوت برش دهند، واکنشهای سریع شما را میطلبد.
گرافیک این شماره نیز مانند نسخه قبل پیچیده نیست اما این نسخه خیلی زیباتر و جذابتر شده است و دارای ظاهر کارتونی و رنگهای شاد است. صداگذاری نیز ساده اما تاثیرگذار است و موسیقی بازی به خوبی حال و هوای تعطیلات را القا میکند. منوها ساده و ابتدایی طراحی شدهاند و برای همه قابل فهم هستند.
روی هم رفته نباید فرصت بازی گروهی با Wii Sports Resort را از دست داد.
سری فیلم های Back to the Future در سال1985 باکارگردانی رابرت زمکیس(Robert Zemeckis) ساخته وراهی سینما شدند. اکنون پس از گذشت 25 سال استودیوی بازیسازی Telltale Games یاد و خاطره این سری از فیلم ها را با ساخت بازی هاییبر اساس این فیلم ها زنده کرده است. بازی هایی که این استودیو تولید کرده است . همانند فیلم خواهند بود و در هر بخش، داستان قسمت هایمتفاوتی ازفیلم روایت خواهد شد. بازی با نام Back to the Future: The Game برای wiiعرضهشده است.
داستان
ابتدا لازم به ذکر است که داستان این سری از بازی ها توسط آقای باب گیل (Bob Gale) نوشته شده است. گیل فیلمنامهنویس سری فیلم های این عنوان هم بوده است. داستان بازیبر اساس نسخه اول فیلم روایت می شود. جایی که بازیکن برایاولین بار با دو شخصیت اصلی بازی، مارتی (Marty) و دکتر براون (Dr. Brown)آشنا می شود. دکتر براون مشغول انجام آزمایش جدیدش است. او سگش را در اتومبیلی عجیب و غریب قرار می دهد و اتومبیل را با سرعت بسیار زیادی بهحرکت در میآورد. در یک لحظه اتومبیل ناپدید می شود و دکتر با چهرهای کاملا شگفت زده به مارتی می گوید که او سگش را به جایی در زمانفرستاده است. اما پس از مدتی دکتر متوجه می شود که اشتباهیرخ داده است. خود او نیز کم کم نامرئی می شود و به جایی می رود که سگش را فرستاده بود. از آن اتفاق یک ماه می گذرد و مارتی هیچ اطلاعی ازدکتر براونندارد تا اینکه... . داستان بازی کاملا به فیلم وفادارمانده و حتی قسمت های جالبی به آن اضافه شده است که داستان را بسیاربهتر کرده است.
گرافیک
بازی کاملا به شکل فانتزی و کارتونی طراحی شده است. محیط های بازی از رنگ بندی های متنوعی تشکیل شده اند. شخصیت هایبازی نیز همگی به صورت کارتونی طراحی شده اند و همینمسئله آن ها را بسیار جالب و بامزه کرده است. طراحی صورت شخصیت هایبازی در نوع خود بسیار جالب است، چرا که تمام آن ها به صورت کاریکاتوریهستند. شهر HillValley زیبا، اما بسیار ساده به نظر می رسد. بافت های از کیفیت خوبی برخوردار نیستند. همچنین حرکات شخصیت های بازی چندان نرمطراحی نشدهاند. در کل گرافیک بازی برای یک عنوان با حجم کم که حکمیک بازی Arcade را دارد، خوب است، اما می توانست بهتر از این هاباشد.
موسیقی/صداگذاری
صداگذاری از قسمت های خوب بازی است. به دلیل اینکه مدت زمان زیادی از ساخت فیلم گذشته، از صدای هنرپیشه های اصلیفیلم در اینبازی استفاده نشده است. اما این موضوع دلیلی بر ضعف اینقسمت نیست. صداگذاران به خوبی روی شخصیت های بازی صحبت کرده اند.صداگذاری روی شخصیت های مارتی و دکتر براون بسیار خوب استو در مقایسه با صداگذاری دیگر شخصیت های بازی در سطح بالاتری قرار دارد. اما یکی از مسائلی که زیبایی این قسمت را کم کرده، عدم هماهنگیحرکات لبشخصیت ها با دیالوگ ها است. سازندگان به هیچ عنوان به اینموضوع توجه نکرده اند.موسیقی هم از دیگر قسمت های بسیار خوب بازی است. موسیقیهای استفاده شده در بازی بسیار زیبا هستند و کاملا با فضای فانتزیو کارتونی بازی هماهنگی دارند. موسیقی بازی حسکارتونی بودن بازی را بیشتر کرده است.
گیم پلی
گیم پلی بازی دقیقا آن چیزی است که طرفداران بازی های ماجراجویی می خواهند. همانند سایر بازی های این سبکی، بازیکنباید سرنخ هاو راه حل های مختلف را با گشت و گذار در محیط بازی، بررسیمکان ها و اشیاء مختلف و یا صحبت کردن با اشخاص گوناگون به دستبیاورد. آیتم های مختلفی در طول بازی به دست می آورید کهباید آن ها را در جاهای مختلف استفاده کنید. معماهای مختلفی پیش روی شما قرار می گیرند که برای حل کردن آن ها باید به خوبی جزئیات را بررسیکنید. امامعماهای بازی آنچنان سخت نیستند که بازیکن نتواند از پسآن ها بر آید. صحبت کردن در بازی با شخصیت های مختلف از دیگر مواردیاست که در طول بازی با آن بسیار مواجه خواهید شد. دراین حالت سوالات زیادی پرسیده می شوند و جواب های متعددی هم پیش روی بازیکن قرار می گیرند. در پاسخ دادن به سوالات باید گزینه ای را انتخابکنید که بهنظر شما درست تر است. در برخی موارد لازم نیست که حتماجواب راست به سوالات بدهید، چرا که ممکن است شما را در طول بازی بهدردسر بیندازد. این قسمت یکی از مهمترین قسمت های بازینیز به شمار می آید و نقش مهمی را در ادامه بازی ایفا می کند. گیم پلی بازیکنان را گیج نمی کند. همه بازیکنان پس از مدتی با روند بازیآشنایی کاملپیدا خواهند کرد.
نتیجه گیری
بازی Back to the Futureیکی از معدودبازی هایی است که بر اساس فیلم ساخته می شود اماعنوانی بسیار موفق از آب درمیآید. کاملا مشخص است که سازندگان بازی آشنایی خوبیاز سبک ماجراجویی داشته اند. گرافیکفانتزی زیبا، روند داستانی بسیار خوب و گیم پلی بدون نقص از جمله عواملموفقیت این بازی به شمار می روند.
Feature Support:
Dolby Pro-Logic II, Widescreen 16:9
Official Site:
mmv.co.jp
No more heroes یکی دیگر از نیمه شاهکار های گویچی سودا ، معروف به سودا 51 ، است. این بازی اکشن ادونچر با طراحی سودا 51 توسط سازنده ی grasshopper manufacture ساخته شده و توسط کمپانی های متعدد marvelous interactive ,spike, ubisoft و rising star games منتشر شده است. این عنوان اول قرار بود heroes نام بگیرد که بعد به no more heroes تغییر پیدا کرد و در 6 دسامبر 2007 در ژاپن و بعد از آن در ژانویه و فوریه ی 2008 در قاره های دیگر انحصارا برای کنسول Wii عرضه شد.
No more heroes با اینکه ادامه ی بازی قبلی سودا ، killer7 نیست اما این دو بازی از نظر سبک و اتمسفر تا حدی شبیه به هم هستند. به گفته ی خود سودا 51 killer7 روی مشکلات سیاسی تاکید داشت و no more heroes به مشکلات اجتماعی می پردازد ، و این مهم ترین تفاوت میان این دو بازی است. قبل از انتشار بازی سودا 51 در مصاحبه ای آشکارا گفت که به هیچ وجه از ساخت نسخه ی دوم no more heroes بدش نمی آید و تضمین کرد بازی های او آنقدر فروش خواهند کرد که ناشر های خود را راضی تر از آنچه انتظار می رود نگه دارند.
در تمام طول بازی تنها شخصیت قابل کنترل تراویس تاچداون خواهد بود. بازی در یک محیط باز سندباکس گونه اتفاق می افتد محیطی که به درد موتور سواری یا پیاده روی شما می خورد! داستان بازی ترور 10 تبهکار اصلی و معروف شهر را دنبال می کند که همگی باید توسط شما نابود شوند. همچنین در کنار ماموریت های اصلی شغل های نیمه وقتی هستند که شما را به خود مشغول کنند بنابراین بیشتر وقت شما وقتی داستان اصلی را دنبال نمی کنید با تعویض اسلحه ، تمرین هنر های رزمی ، دیدن فیلم و آرایش لباس و ظاهر می گذرد که به نوبه ی خود جذاب هستند.
کنترل بازی توسط وی ریموت و نانچاک انجام می شود ، با ریموت کاتانای پرتوزا و اسلحه های گرم تراویس را کنترل می کنید و نانچاک هم حرکت دادن تراویس را بر عهده دارد ، همچنین بیشتر کارها و ضربات بازی با کلید "A" انجام می شوند، اما برای اجرای کمبو های کشتی کج و ضربات تمام کننده مطمئنا دکمه های دیگر نیز مورد استفاده قرار می گیرند.( نحوه ی اجرای کمبو ها در بازی توسط رابط کاربری "hud" آموزش داده می شود).
یکی از بخش های جالب بازی شمشیر کاتانای پرتوزا (مانند شمشیر های جنگ ستارگان) است این شمشیر تراویس بعد از مدتی نیاز به شارژ شدن دارد و این کار با فشردن کلید 1 و تکان دادن ریموت انجام می شود. این اسلحه ی جالب در بازی قابلیت آپگرید شدن نیز دارد برای اضافه کردن تجهیزات یا تغییر رنگ آن به دلخواه باید پیش دکتر نوآمی "dr.noami" برویدتا ضمن راهنمایی از شما یک شمشیر باز خشن بسازد.
گاهی ممکن است در استفاده از کاتانا با ریموت خود دچار مشکل شوید مثلا گاهی اوقات کاتانا با حرکات ریموت هماهنگ نیست در این حالت باید بدانید در وضعیت مناسب قرار نگرفته اید وباید استیل اشخاصی که شمشیر در دست دارند را به خوبی به خود بگیرید،با تغییر وضعیت ها نوع کمبو ها ، ضربات ومیزان قدرت آن ها تغییر می کنند. تراویس می تواند دشمنان را تا حد مرگ کتک بزند و در آخر وقتی دشمن ها در گیجی به سر می برند با یک حرکت خشن کشتی کج کار آن ها را تمام کند.این چند ضرب های کشتی کجی نیز تماما با نانچاک و ریموت سر و کار دارند.
در بازی سه نوار پرشونده وجود دارد که با لبریز شدن آن ها بازی وارد مود dark side می شود که قابلیت های جدیدتری را تا خالی شدن نوار ها به تراویس می دهد. در واقع بسته به نوع کشتن و تمام کردن (ضربه ی آخر) دشمنان مقداری از این نوار ها پر می شود اما در هنگام خالی شدن نوار ها خیلی زود تر از آنچه انتظار می رود تمام می شوند و این کمی آزار دهنده است. در کل گیم پلی زیبا در محیط اپن ورلد بازی جایی برای ایراد گرفتن باقی نمی گذارد گرچه می توانست گسترده تر باشد. شمشیر اشعه ای تراویس آنقدر کاربرد دارد که ممکن است خیلی زود به یکی از جالب ترین اسلحه هایی که در عمرتان دیده اید تبدیل شود!
اگر بخواهیم داستان بازی را تخصصی تر بیان کنیم در واقع آن را یک داستان ساده و تا حدی کلیشه ای خواهیم یافت ، در واقع این یکی از معدود ضعف های بازی است که در میان گیم پلی آن گم شده است. بازی در شهر خیالی سانتا دستروی (santa destroy) اتفاق می افتد ، محل زندگی تراویس که در نزدیکی فقیرنشین ترین منطقه ی شهر واقع است در اتاق کوچک هتلی خلاصه می شود. در ابتدا بعد از اینکه تراویس در یک حراج اینترنتی شمشیر پرتوزا ی خود را برنده می شود تصمیم می گیرد تا به حرفه ای ترین قاتل سانتا دستروی تبدیل شود. تراویس آنقدر به بازی های ویدیویی علاقه دارد که برای اولین ماموریت تروریستی او کافیست که برای خرید بازی های رایانه ای و کلیپ های کشتی کج با کمبود پول مواجه شود و پیشنهاد قتل هلتر اسکلتر را بپذیرد.
هلتر اسکلتر شخصی که به "راننده" نیز معروف است در لیست اتحادیه ی تروریست ها (که یک اتحادیه ی خیالی و فقط مربوط به این بازی است) در رتبه ی 11 قرار می گیرد این شخص مغرور خود را سوژه ی مهمی برای دشمنانش می داند و سعی می کند به رتبه ی اول در لیست اتحادیه برسد.
در نسخه ی ژاپنی یک دفترچه ی راهنمای اضافی با عنوان the United Assassins Association Official Manual همراه با بازی عرضه شده که داستان های قبل از آنچه دربازی اتفاق می افتد را در قالب یک مانگا بیان می کند. این داستان ها مربوط به اوایل تاریخ اتحادیه و اولین قتل تراویس در عمرش است ، این دفترچه برای مشتریان غیر ژاپنی در وبسایت رسمی بازی قابل دسترسی است.
به جز تراویس 10 گنگستر بزرگ دیگر جلوتر از او در لیست اتحادیه ی حشاشین قرار دارند ، شخصی که این درجه بندی ها را انجام می دهد و امتیازات را تنظیم می کند سیلویا کریستل زنی مرموز و سرد نام دارد . تراویس در طول بازی توسط یک اسلحه ساز به نام دکتر نوآمی پشتیبانی می شود ، همچنین برای یادگیری فنون کشتی کج کشتی کج کاری به نام توندر ریو و راندل لو ویکوو تنها مراجع او هستند. نوآمی انواع شمشیر های کاتانا و آپگرید های آن را ارائه می دهد ، ریو در باشگاهی در آموزش تراویس نقش مستقیم دارد(از این طریق قدرت بدنی افزایش می یابد) و در طول بازی چند ضرب ها و کمبو های زیادی را به تراویس یاد می دهد اما در مقابل ،مقدار کمی دستمزد! نیز دریافت می کند و یکی از جالب ترین شخصیت ها لوویکوو میخواره ی پیری است که تکنیک ها و مانور های جدید را خیلی راحت در اختیار تراویس می گذارد.
همانطور که می دانید بازی انحصاری کنسول wii نینتندو است ، روشن ترین چیز ی که مد نظر سودا بود سختی و خشونت بیش از حد بازی است ، همانطور که در یکی از اولین مصاحبه هایش در مورد درجه ی سختی بازی گفت" سخت ، به سختی manhunt 2 و حتی سخت تر از آن".
در اولین کنفرانس سازندگان تریلری از بازی به نمایش در آمد که تراویس را در حال گردن زدن و قطع کردن اعضای بدن دشمنان با کاتانا ی پرتوزا نشان میداد که صفحه را غرق در خون می کرد و همین باعث شد که این بازی از همان ابتدا در درجه بندی esrb در گروه بزرگسال قرار بگیرد. اما پس از مدتی برای پایین آوردن درجه ی سنی بازی در تریلر ها پیکسل هایی شبیه به سکه سیاه جایگزین خون شدند که از بدن دشمنان فواره می زدند ، در واقع قرار شد نسخه ا ی به نام"black clouds" در ژاپن عرضه شود که افکت خون در آن وجود نداشت اما نسخه ی امریکایی همچنان شامل این افکت می شد. در نهایت همین پیکسل های سکه ای توانستند درجه ی سنی بازی را کمی پایین بیاورند.
یوسوکه کوزاکی طراح شخصیت بازی speed grapher خالق ظاهر شخصیت های no more heroes نیز است. همچنین طراح لباس اوکاما (طراح لباس دنشا اوتوکو) و طراح کمبو ها و اسلحه ها سیگتو کویاما (در عنوان eureka seven شرکت داشت) بوده اند ، که کار خود را در بخش های مختلف با دقت انجام داده اند که باعث می شود واقعا در این بخش ها کمبودی احساس نشود.
در آخر به صداگذاری بازی می پردازیم.صدا گذاری no more heroes عالی کار شده است اما از میان تمام شخصیت های کوچک و بزرگ بازی تنها بعضی از آن ها توسط نام هایی که در تیراژ آخر بازی به نمایش در می آبد گویندگی شده اند ، بنابراین احتمالا صداگذار چند کاراکتر یک نفر بوده است که اصلا محسوس نیست. چند تن از صداگذاران مهم بازی:
رابین آتکین دانز – تراویس
پاولا تیسو – سیلویا کریستل
کیمبرلی بروکس – شینوبو
ونسا مارشال – دکتر نوآمی
هستند.
از افرادی که به جای چند شخصیت حرف زده اند نیز می توان به فرد تاتاسکیور اشاره کرد که گویندگی دکتر شیک و رندال لوویکو را بر عهده داشت.علاوه بر این عده ای از صداگذاران killer7 نیز در بازی حضور داشتند .
موزیک "heavenly star" از جنکی راکتز یکی از قابل توجه ترین آهنگ هایی است که در بازی می شنوید و در بسیاری از صحنه های بازی گوش شما را پر می کند. در کل صداگذاری وموسیقی بازی ضعفی ندارد و نیاز های بازیباز های wii را بر طرف خواهد کرد.
No more heroes سودا 51 شاهکار دیگری است که بخشی از موفقیت killer7 را یدک می کشد ، بازی بی نقص و عالی کار شده و اندک کمبود های بازی محسوس نیستند بنابراین اگر wii دارید لحظه ای برای امتحان این بازی تردید نکنید چون تراویس خشونت را به شما یاد خواهد داد !
شاید خیلیها که بازی OKAMI رو روی PS2 بازی کرده باشند، اونرو بازی خوب از لحاظ گرافیک و گیم پلی، متوسط از لحاظ داستانی و عالی از لحاظ نوآوری ارزیابی کرده باشند. این عنوان با زبان انگلیسی برای Wii عرضه شد.
این تاپیک رو زدم تا معرفی ای بشه برای کسانی که قصد خرید بازی رو دارند. من خودم نسخه ی PS2 رو بازی کردم و واقعا ازین بازی خوشم اومد. سلیقه ی خودتون رو محک بزنید.
داستان:
صد سال پیش از داستان بازی، نیروی اهریمنی Orachi بر منطقه ی Nippon حاکم شد. Nagi، و گرگ سفیدش Shiranui طی ماجرایی از پس ان بر آمدند. بعد ازین واقعه، مردم نیپون، انتظار صلحی پایدار و ابدی را در دل خود میپروراندند، که صد سال بعد، دوباره هیولاهای اراچی بعلت حماقت یا از عمد، چیزی که باید انرا تا اخر داستان خود بفهمید، شخصی به نام Susano بر نیپون پایدار شدند و بازگشتند. روح جنگل، یا ربه العنوع جنگل بعبارتی(چون اوکامی در لغت میشه خدای ارباب انواع، پس مقصود نویسنده یک ربه النوع افسانه ای بوده) چاره درین میبینه که مجسمه ای از شیرانوئی که همراه نگی در حرم دهکده ساخته شده رو به زندگی برگردونه و این کار رو میکنه و بهش ماموریت میده که طبیعت رو بهار و صلح دوباره رو به دهکده ارمغان بیاده. موجودی کوچک که بسیار به مگس شبیه است اما هاله ای از نور سبز او را گرفته به نام Issuna نیز همراه گرگ ما میشود. ساکویا اسم Amaterasu را به این گرگ میدهد ایسونا آنرا به مختصر امی میخواند.
قدرتها به گرگ داده میشوند و اون مسئول است بهار را به دهکده بازگرداند، از بین بردن شیطانهای اوراچی نیز همچنین. درین حین وسیله ای به کمک ما خواهد آمد...
گیم پلی:
گیم پلی این بازی، نرم، سبک، و فیزیک آن به نسبه مقبول است. اما چیزی که بیشتر در این فاکتور اهمیت دارد، در واقع Celestial Brush قدرتهای سیزده گانه ی ان است که طی بازی کسب خواهیم کرد. در ابتدا، با قلم اسمانی خود میتوانیم تنها پلهای تخریب شده را بازسازی کنیم، اما به مرور امکان بریدن اشیاء، زنده کردن درختهای پژمرده، سبز کردن درخت، ساخت بمب، کشیدن خورشید و روز کردن شب، پیچکسازی به گلهای خدایی و... را بدست خواهیم اورد.
گستردگی محیط در بازی عالی و مقبول است. در هر دهکده ی انسانی که در آن مراحل را دنبال میکنیم، یک فروشنده وجود دارد که میتوانیم از ان غذا برای حیوانات جنگل، استخوان مقدس که سلامتی امی را باز میگرداند، قدرتمند سازی سلاح و... را از آنها بخریم و در ازای آن به ین پول بپردازیم. همچنین میتوانیم گنجها و ماهیهایی که بدست اورده ایم نیز بفروشیم و پول عاید خود کنیم.
سلاحها در بازی متنوعند و شما علاوه بر استفاده از قلم آسمانی برای کشتن دشمنان، از سلاحها نیز استفاده کنید. در حالت عادی، امی میتوانید 2 اسلحه به پشت خود سوار کند، یکی به صورت Main و یکی به صورت Sub. بعضی از سلاحها در حالت Main قدرتمندترند و بعضی در حالت Sub. این انتخاب شماست.
گرافیک
قویترین بخش بازی، گرافیک آن است. شما با دیدن ان شگفت زده خواهید شد. تمام محیط، نقاشی آبرنگ است و در عین حال محیط تخریب پذیر و کاراکترها قابل انعطافند. البته گاهی جزئیاتی غیرآبرنگ در بازی میبینیم.
صدا
موسیقی بازی سبک خوبی دارد و نسبت به محیط آن، ژاپنی قدیمی، متناسب است اما متاسفانه دیالوگهای بازی بسیار بد هستند. شاید تمام بازی با حرف رد و بدل میشود و خیلی از آن روی دیالوگها سوار است، اما کارکتر تنها یک صدا دارد که در حین حرف زدن تکرار میشود و ما باید مفاد حرف او را در زیر نویسها دنبال کنیم! درعین حال، صدای محیط عالی کار شده و نمیتوان از حجم کم دیسکها انتظار بیشتر را میداشتیم.
بازی سیمپسونها (Simpsons) یک بازی عجیب و غریب است. از یک طرف یک بازی سبک platformer جذاب است که از شخصیتهای کارتون سیمپسونها به نفع خود بهره گرفته و از طرف دیگر، سازندگان بازی کاملا میدانند با چه بازی سر و کار داشتهاند و از این رو از تمام جنبههای بازی سیمپسونها استفاده کردهاند.
در این بازی سعی شده است تا حد ممکن ذائقه طرفداران در نظر گرفته شود، به همین خاطر بازی سیمپسونها مثل کارتون و فیلم سینمایی لئو پر از شوخی و خنده است. این جنبه طنز در بازی آنقدر زیاد است که به راحتی شیوه بازی (Game play) معمولی آن را آن را فراموش میکنیم.
داستان:
بارت (شخصیت کله زرد بازی) یک روز متوجه میشود که در بازی سیمپسونها از خواب بلند شده! و این بازی به او و خانوادهاش قدرتهایی میدهد که میتوانند تا حد جنون خشونت بیافرینند.
در همین حال یک بازی به نام Grand Theft scratchy (مثل A آبی!) وارد بازار شده است که خشونت را ترویج میکند و بارت هم یک نسخه از آن را میخواهد.
در این حال she (زن موفرفری) نهضتی ضد خشونت در بازیهای کامپیوتری به راه میاندازد و از طرف دیگر کدوس (Kodos) و کانگ (Kang) دو تا از شخصیتهای کمیک منفی سری سیمپسونها،شهر را به هم میریزند.همه اینها به کنار، یک دنیای دیگر هم به موازات دنیای سیمپسونها وجود دارد که مثل یک رویای در هم و بر هم میماند که از ماریو و سونیک گرفته تا بازیکنان تنومند و هیکلی بازی Madden همگی در آن سرگردانند. استفاده از شخصیتهای دنیای بازیهای کامپیوتری در کنار بعضی از شخصیتهای سری سیمپسونها ماجراجویی بیربط اما جذاب را پیش روی بازیکن قرار میدهد.
آن بخشهایی که به GTA و دنیای بازی در ژاپن میپردازد خوب از کار در آمده است، اما به بازیهای دیگری مثل مدال افتخار، Ever Quest و Shadow of the Colossus هم برخورد میکنید.
خوشبختانه در تقلید و استفاده از شخصیتها و مضمونهای بازیهای مختلف دقت زیادی به کار رفته و نویسندگان بازی به خوبی از انتظارات طرفداران سری، آگاهی داشتهاند.
در بازی بسیاری طنزها و جوکهای سری کارتونی سیمپسونها به کار رفته است. سازندگان بازی به جای کپی کردن صحنههای خاص سری کارتون سیمپسونها و تبدیل آن به بازی، دست روی قسمتهای تیره و گنگ سری گذشتهاند که حتی قدیمیترین و اصیلترین طرفدارهای این کارتون کمیک را هم اندکی به دردسر میاندازد.
گیم پلی:
گیم پلی بازی متوسط کار شده و معمولی هست .پس از چند دقیقه از شروع بازی متوجه میشوید دوربین بازی مرتب از دستتان خارج می شود. بیشتر بازی حول محور شیرین کاریهای بارت و شخصیتهای دیگر و حل کردن معماهای ساده میگذرد.
گرافیک:
باتوجه به اینکه بازی سیمپسونها بر اساس یک سریال کارتونی ساخته شده است، سازندگان بازی میتوانستند یک روزه سر و ته گرافیک بازی را هم بیاورند، اما بازی سیمپسونها از این دسته بازیها نیست. بازی سیمپسونها کاملا شبیه نسخه کارتونی خود در آمده و شخصیتها و محیط بازی کاملا مطابق فضای خود کارتون طراحی شده است.
گرافیک بازی آنچنان خوب از کار در آمده است که احساس میکنید در یکی از اپیزودهای کارتون سیمپسونها قرار دارید. سرعت حرکت فریمها بازی در wii کیفیت خود را حفظ میکند .
موسیقی و صداگذاری:
صدای بازی سیمپسونها هم مثل گرافیکش تحسینبرانگیز است. تمام صداگذاران سری کارتون، در بازی هم حضور دارند و با همان لحن طنزگونه خود به جای شخصیتهای بازی حرف میزنند.
نتیجه گیری:
در آخر میتوانیم بگوییم بازی سیمپسونها واقعا یک ترکیب عجیب و غریب از عناصر مختلف بازی است که بیش از هر چیز حول محور شوخ طبعی، مثلهای خندهدار و آگاهانه و یک ارایه فوقالعاده میچرخد، که یک بازی لذت بخش برای شما خواهد بود.
▪ نکات مثبت:
متن برجسته که به خوبی شوخی و خندههای کارتون سیمپسونها را وارد دنیای بازی کرده است، گرافیک برجسته، آیتمهای گوناگون و سرگرمکننده که میتوانید آنها را آزاد کنید.
مطمئناً آرزوي هر سازندهاي(چه کوچک، چه بزرگ) خلق محصوليست که در ياد و خاطرهها باقي بماند. Kyle Gabler(کارمند سابق EA) با ساخت اولين بازي رسمي خود، خيلي زود به اين آرزو دست يافت. البته شايد کمي بي انصافي باشد که عناويني مانند Tower of Goo و Super Tummy Bubble را کوچک برشمريم. به هر حال Kyle با ساخت چنين پروژههايي که با نام "بازيهاي مستقل" شناخته ميشوند، تجربيات لازمه را براي شروع کاري جدي کسب کرد. اين طراح خلاق همراه با Ron Carmel(برنامه نويس بازي که وي هم پيش از اين در شرکت EA فعاليت داشت) استوديويي با نام 2D Boy تشکيل دادند و بدون صرف هزينههاي هنگفت، شاهکاري را به وجود آورند که ارزشي فراتر از پروژههاي بزرگي همچون ساختههاي Maxis دارد.
همهي ما ميدانيم که در يک بازي Puzzle نبايد دنبال داستان بود؛ ولي World of Goo حتي Cut Scene هم دارد. در کمتر بازياي کاراکترها و طراحي محيط با گيمر ارتباط احساسي برقرار ميکنند. اين چيزيست که در World of Goo شاهدش هستيم. Gooهاي بامزهاي که خود نميدانند چه هدفي را دنبال ميکنند، تنها در تلاش براي جابجايي از محلي به محل ديگر هستند. در اين سفر شما نيز بايد با آنها همراه شويد و در چندين فصل از سال که Chapterهاي بازي را تشکيل ميدهند، هدفي مبهم را دنبال کنيد. World of Goo متفاوت از ديگر بازيهاي مبتني بر فيزيک است. در کل، کنترل بازي با يک کليد انجام ميشود. با دکمهي چپ Mouse ميتوانيد Gooها را بگيريد و با اتصال اين توپها کنار هم، به اصطلاح برجي شبکه مانند را تشکيل دهيد. در هر مرحلهي بازي ، معمايي نهفته است و گيمر با چالشي جديد روبرو ميشود. محوريت اصلي گيم پلي اين بازي، اتصال انواع مختلفي از Gooها براي انتقال تعدادي از آنها به يک لوله است.
البته همان طور که عرض کردم اکثريت مراحل به اين شکل دنبال ميشود و در طول بازي(به عنوان مثال مرحلهي پاياني هر Chapter) بايد منتظر سورپرايزهايي باشيد. مهمترين ويژگي بازي، آموزش نکات مختلف به صورت غير مستقيم است. ديگر بازيهاي ژانر Puzzle معمولاً شامل توضيحاتي همراه با تصاوير راهنما هستند که مخاطب را کمک ميکنند. در مراحل World of Goo تابلوهايي وجود دارد که با کليک بر روي آنها راهنماييهاي غير مستقيمي را ميتوان مشاهده کرد. انتخاب جملاتي طنز آميز، شيوهاي جالب براي انتقال پيامها به بازيکننده است.
اولين فصل بازي تابستان است که طبيعتاً مراحل سادهاي را شامل ميشود. پس از آن فصلهاي پاييز و زمستان Unlock ميشوند که معماهاي نسبتاً خوبي را دارا ميباشند. پس از زمستان، Chapter جديدي با عنوان Meanwhile باز ميشود که کاملاً متفاوت از ديگر قسمتهاست. حالت بصري و گيم پلي جديد اين بخش تنوع بسيار خوبي به بازي ميدهد. دقتي که در طراحي مراحل بازي صورت گرفته، چندين برابر از بازيهاي روز بيشتر است. World of Goo فوق العاده Polish داده شده که اين نشان دهندهي Testerهاي توانمندش است. اولين توپ Gooاي که با آن آشنا ميشويد، سياه رنگ است و پس از اتصال نميتوان آن را جدا کرد؛ ولي برخي از Gooها را ميتوان دوباره از برج شبکه مانند قطع کرد. با توجه به اين موضوع که چندين نوع Goo با خصوصيات مختلف در بازي وجود دارد، چگونگي انجام هر مرحله فرق ميکند. شايد تصور کنيد با يک بازي ساده طرف هستيد؛ ولي پس از انجام آن نظرتان کاملاً تغيير خواهد کرد. آتش، برق، آب، باد و موانع مختلف، همگي دست به دست هم داده و معماهايي را تشکيل دادهاند که هر گيمري را به چالش ميکشد.
تعداد مراحل بازي زياد و کافيست. از کمبودهاي اين بازي ميتوان به عدم وجود يک Editor براي ساخت مراحل دلخواه و سپس به اشتراک گذاشتن آنها با ديگر بازيکنندهها اشاره کرد. نسخهي Wii بازي يک حالت بيشتر نسبت به نسخهي PC دارد که قابليت بازي به صورت Co-Op است. کمبود اين حالت نيز در نسخهي PC احساس ميشود. با اتمام هر مرحله، Gooهاي جمع آوري شده در پروفايلتان ذخيره ميشوند. اين Gooها در بخشي از بازي با عنوان World of Goo Corporation کاربرد دارند. در اين بخش ميتوانيد با استفاده از همان تعداد توپي که در بازي بدست آوردهايد، برج بسازيد.
شکل ظاهري Gooهاي موجود در اين قسمت مشابه با Gooهاي مرحلهي اول(سياه رنگ) هستند؛ ولي برخلاف آنها ميتوان از برج شبکهاي جدايشان کرد و دوباره در ساخت برج از آنها استفاده کرد. برج ساخته شده در World of Goo Corporation پس از خروج از اين قسمت، ذخيره ميشود و پس از جمع آوري Gooهاي بيشتر در مراحل بازي، ميتوانيد به ساخت و ساز خود ادامه دهيد. با اتصال به اينترنت، ارتفاع برج همراه با نام شما و پرچم کشور بازي کننده در ابر کوچکي قرار ميگيرد و به تمام افرادي که در حال انجام اين بخش از بازي هستند نمايش داده ميشود.
پس از به پايان رساندن بازي باز هم انگيزهاي براي بازگشت به آن وجود دارد. 2D Boy با راهاندازي Leaderboardاي براي World of Goo اين انگيزه را در گيمرها ايجاد کرد تا با ثبت رکوردهاي خود در تک تک مراحل بازي، با ديگر گيمرهاي اقصا نقاط دنيا رقابت کنند. در هر مرحله سه نوع رکورد ثبت ميشود. بيشترين توپهاي جمع آوري شده، سريع ترين رکورد و کمترين تعداد حرکت، اين سه حالت ثبت رکورد در Leaderboard هستند.
در هر مرحله علاوه بر تعداد معمولي Gooهاي خواسته شده براي برد، يک حالت ثبت رکورد آفلاين با عنوان Obsessive Completion Distinction(به اختصار OCD) وجود دارد که با بدست آوردن اين رکورد، در منوي بازي بر روي همان مرحله پرچمي اضافه ميشود که نشان دهندهي گرفتن OCD همان مرحله است. با اين اوصاف World of Goo يک عنوان Arcade کامل و بي نقص از نظر رعايت قوانين اصلي(سرگرم کننده بودن در حين سادگي و دارا بودن محتواي کافي) اين دسته از بازيهاست.
يک اثر هنري کامل. بله، طراحي گرافيکي و صوتي يک بازي Puzzle هم ميتواند شگفت انگيز باشد. انيميشنهاي نرم و بي نقص، محيط و مراحل چشم نواز و افکتهاي صوتي و بصري فوق العادهي بازي، تنها گوشهاي از خلاقيتهاي Kyle Gabler و ذوق هنري وي در طراحيست. با اين که Resolution بازي 640x480 است؛ ولي هنگام Full Screen شدن باز هم عالي به نظر ميرسد. فيزيک، مهمترين ويژگي گرافيکي بازيست. تا به حال چنين فيزيک دقيقي در هيچ يک از بازيهاي دو بعدي مشاهده نشده. تعامل توپها با محيط، لرزش دوربين هنگام برخوردهاي شديد، تاثيرات وزش باد بر روي اجسام، انفجارها و ... فک هر بينندهاي را بر زمين ميکوبد.
حتي وزن تمامي اجسام و اتفاقاتي که با جابجايي و اتصال هر Goo روي ميدهد، قابل درک است. منو، رابط کاربري و مدت زمان بارگذاري بازي هيچ مشکلي ندارند. صداهايي که Gooها در جريان بازي توليد ميکنند خنده بر لب هر بازي کنندهاي ميآورد. موزيکهاي گنجانده شده در بازي، کاملاً هماهنگ با حال و هواي هر مرحله هستند. موسيقيهاي World of Goo ريتم فوق العادهاي دارند و حتي ميتوان از آنها به عنوان آرام بخش استفاده کرد!
نميتوان از اين بازي ايرادي گرفت، زيرا بي نقص و کامل است. البته همان طور که اشاره شد، کمبودهايي مانند Level Editor و حالت Co-Op(نسخهي Wii اين قابليت را دارد) در بازي احساس ميشود؛ ولي هرگز از ارزشهاي آن نميکاهند. اين بازي لذت بخش را به همهي سنين و تمام افرادي که حتي تاکنون يک بار سمت بازيهاي ويدئويي نرفتهاند توصيه ميکنيم. اي کاش سازندگان داخلي نيز ابتدا سراغ چنين پروژههايي ميرفتند.
با توجه به متنوع بودن بازیها در کنسول بی همتا wii این بار تصمیم گرفتم که درباره ی بازی صحبت کنم که نه برای کنسول ps3 و xbox360 و حتی کامپیوتر های خانگی ساخته نشده . سری این بازی یک بازی انحصاری در اختیار کمپانی بزرگ نینتندوست این نسخه بازی کاملا انحصاری بوده برای کنسول نینتندو wii است.
بازی افسانه ی زلدا را همیشه ارزو داشتم بازیکنم زیرا که این بازی همواره جزو باز یهایی بوده که توانسته بالاترین امتیاز را از ان خود کند و هم توانسته با فروش فوق العاده ی خود همگان را شکفت زده کند.
افسانه زلدا یکی از بازی هایست که از نسخه nes (میکرو) تا به امروز نسخه ها زیادی ازش ساخته شده و طرفداران و فن ها زیادی داره.
برخی ار افراد روی این بازی سوم شخص ماجراجویی تعصبی خاص دارند و لازم به ذکر است که طرفداران این بازی در خارج از ایران((زیرا که این شاهکار از دید برخی ایرانی ها یک بازی خیلی معمولی و حتی بی هدف است!!))حتی از بازی ندای وظیفه جنگاوری مدرن 3 هم بیشتر است.
این بازی تمام ارمان های یک بازی ماجراجویانه را دارد و از همه مهمتر قدمت بسیار قدیمی اش باعث شده خیلی زود در بین کنسول ها و بازیخور ها ی خارجی جا باز کند.
این شماره با کنترل های جدید و منحصر به فرد کنسول وی کاملا سازگار است و مبارزات با شمشیر و سلاح مخصوص زلدا با حرکت دادن این کنترل ها انجام می گیرد.
استفاده بازی از موشن پلاس بازی به مراتب زیباتر و جالبتر کرده.
خود نینتندو سازنده ی اصلی بازی است و به همین دلیل است که این بازی فقط متعلق به خود کنسول نینتدو wii است.
گیم پلی بازی طولانی است و بازی خطی نیست در افسانه ی زلدا ماجراجویی معنی واقعی خود را نشان می دهد نقشه ها عریض و عوامل گمراه کننده در هر نقشه بسیار است.
در این شماره از بازی هم مانند سری های قبلی سنت ها تغییر نکرده اند و تنها تفاوت اصلی این شماره با سری های پیشین گرافیک و کنترل ان است
مخلوقات جالب، باهوش و شگفتانگیز بازیSpore اینباربا بازی Spore Hero به جمععلاقهمندانشان بازگشتهاند.
این بازی برای کنسول بازیWii طراحیشده است و در این شماره قصد دارم به مرور مختصر و مفید آن بپردازم.
بازی وقتی عرضه شدو به دلیل نحوه طراحی، شخصیتها و داستان به شدت مورد تحسین قرار گرفت. این بازیاگرچه ساده است، اما توجه بسیاری از گیمر ها بخصوص wii دار ها را به خود جلب کرد.
این بازی برای جلب نظرکاربرانی طراحی شده که اجرای بازیهای عجیب و غریب با شخصیتهای کارتونی و مضحکبرای آنها جالب است. این هدف تا حد زیادی محقق شد و اکنون این بازی برای جلبنظر کاربران کنسول Wii شرکت نینتندو از راه رسیده است.
شرکت EA یک کنفرانس مطبوعاتی در خصوص این بازی در شهر سانفرانسیسکو آمریکا برگزار کرد. لاکی برادشو با حضور در این کنفرانس، اطلاعاتیدرباره Spore Hero در اختیارعلاقهمندان گذاشت.
در صحنه اولیه این بازی مخلوقاتی عجیب و غریب روی سیاره جدیدی حضور مییابند. سیارهاولیه این موجودات بر اثر برخورد یک شهاب سنگ آسمانی منفجر شده و آنها مجبورند بهدنیای جدید و عجیبی وارد شوند.
این دنیا دستنخورده و سرگرمکننده است. نکته مهم که جرقه آغاز بازی نیز به شمار میرود آن است که شما تنها موجوداتی نیستید که دراین سیاره فرود آمدهاید. در ابتدای بازی شاهد حرکت یک شهابسنگ و برخورد آن بهسیاره دیگر خواهید بود، بنابراین به دلیل مواجهه با موجوداتی از یک سیاره دیگردچار مشکل خواهید شد.
یک موجود غول پیکر با چشمان بزرگ و زرد رنگ در برابر شما قرار میگیرد و تصور میکنیدبرایتان دردسرساز خواهد شد. خوشبختانه پس از مدت کمی متوجه میشوید که این چشمهایبزرگ به یک دوست تعلق دارد که وظیفه او کمک به کاربر به منظور آشنایی با محیط اطراف است.
شخصیتی که شما آن را در این بازی هدایت میکنید، آشیانهای دارد که میتوانید ظاهر و قابلیتهایوی را تغییر دهید. طراحی این مخلوق در نسخه wii عالی از کار درآمده و به مرور ودر مراحل مختلف میتوانید مخلوقی که ساختهاید را بهروز کنید.
در ابتدایبازی مخلوق شما یک "قلمبه" دو چشم با دو پاست که به سختی حرکت میکند.او همزمان با حرکت در محیط، میتواند دوستان و دشمنان خود را بشناسد و برای بهبودتواناییها و وضعیتش اقلامی را از طبیعت افراد جمعآوری کند.
بازی مذکور یک سیستم آموزشی نیز دارد و اگر در خصوص کاری که باید انجام دهید مطمئننیستید میتوانید از آن استفاده کنید. بهراحتی میتوانید این بازی Wiiرا نیز اجرا کنید.
برای برقراری ارتباط با دیگر موجودات این بازی باید به علامت تعجب یا حرف ندایی که دربالای سر آنها طراحی شده است، توجه کنید. شما میتوانید با این مخلوقات ارتباطبرقرار کنید یا خطاب به آنها علامت بدهید. اگر با این مخلوقات وارد جنگ شدید بایدمنتظر عواقب آن نیز باشید.
در مجموع Spore Hero بازی است که میتواند شما را ساعتها سرگرمکند و مفرح و نشاط بخش نیز باشد.
هر جا صنعت فیلم سازی را با دنیای بازی ها مرتبط می بینیم متوجه می شویم که سازندگان همیشه تلاش می کنند تا بازی را همراه با اکران فیلم یا انیمیشن یا کمی بعد از آن عرضه کنند ، عموماً چیز خوبی از آب در نمی آیند و اغلب ما را خسته می کنند به غیر از چند مورد که عالی بودن . اما اکنون کیفیت برای سازندگان پررنگ تر شده ،بازی هایی جدید با نوآوری هایی می بینیم که می توانند نوید پیشرفت بهتری در این دسته محصولات باشند ، این بازی ها زیاد نیستند اما KUNG FU PANDA هم جزیی از آن هاست. بهتر است . بازی به هیچ وجه تکراری و خسته کننده به نظر نمی رسد ، فاکتور های جدیدی در آن خواهیم دید .
این بازی که از روی انیمیشن پر سر وصدایی با همین نام (که دریم ورکز اکران شده است) ساخته شده، داستان فیلم را طولانی تر و کمی پر آب وتاب تر روایت می کند ، پاندای قصه ی ما "پو" می خواهد کونگ فو کار شود در حالی که نسل اندر نسل پدران او سوپ جو می پختند و...
این بار Activision بازی متفاوتی را تدارک دیده که شاید در زمره ی کار های خود متفاوت باشد. بازی از ابتدا مانند فیلم شروع می شود در حالی که پو در حال خیالبافی است ، و در حالی که خود را جنگجوی اژدها می بیند تمام دشمنان خود را از سر راه بر می دارد ، شما نقش او را به عهده می گیرید تا در ابتدا، آن چه قرار است در انتها ببینید را محک بزنید ، سپس پو از خواب بیدار شده و مراحل بعدی نیز به ترتیب قسمت های مختلف فیلم را به نمایش می کشند . و شما در طول بازی دست به کار هایی متفاوت می زنید ، اعمالی که در هیچ بازی دیگری ندیده اید ، مبارزه با فنون رزمی بسیار متنوع ،صحنه آهسته های لارا کرافتی ، آپگرید های نقش آفرینی و گشت وگذار های سندباکسی و... خوب می بینید که بازی چیز هایی برای گفتن دارد . اولین چیزی که نظر شما را جلب می کند حرکات کونگ فوست که با رد کردن مرحله ی اول خسته کننده می شوند اما ممکن است زودتر یا همین موقع متوجه شوید که حرکت ها وتکنیک های بسیار زیادی قابلیت خرید و ارتقا دارند و نیازمند سکه هایی هستند که در طول بازی جمع آوری می کنید ، اینجاست که می فهمیم تحولی در راه است و شاید آفرینی هم گفتیم .مراحل بازی تا حدی باز هستند یعنی می توانید برگردید و جاهای قبلی را حستجو کنید اما عموما چیز جدیدی نخواهید یافت و در نهایت داستان خطی خواهد بود همچنین در بعضی مراحل بازی شما را آزاد می گذارد تا بگردید و یک سری چیز مثل تخم لاک پشت را پیدا کنید و به جرات می توان گفت این محیط ها نسبتا بزرگ هستند/
روند بازی از سه قسمت اصلی تشکیل شده است ،1.کونگ فو 2. کونگ فو و 3.جمع کردن آیتم و تنها بخش هایی که می توانند موجب شوند بازی را تا آخر بروید همین ها هستند. در واقع سبک اکشن بازی بکش و برو است اما شما می توانید نکشید و بروید دشمنان آنقدر احمق هستند که نمی توانند ببیشتر از یک پا بپرند یا از موانع عبور کنند و حتی در درجه ی سختی " جنگجوی اژدها " نیز به راحتی شکست می خورند . دشمنان اکثرا گراز های خیکی هستند که نصف قد پاندا هم نمی شوند و با یک ضربه از پا در می آیند اما بزرگتر ها ی آن ها کمی سماجت به خرج می دهند ،در هوش مصنوعی هم کم کاری شده چون گراز های کوچک هوش مصنوعی ندارند! دو نوع ضربه در گیم پلی وجود دارد ، ضربه های سریع ضعیف و ضربات سنگین کند (با هم بخوانید) با ترکیب این ضربات در حالت های مختلف چند ضرب های قویتری به دست می آیند که شما را به یاد جکی چان می اندازند همچنین بودن در زمین یا هوا یا داشتن سلاح یا مشت می تواند در تغییر چند ضرب ها مفید باشد اما روند تکراری پس از مدتی باز هم به سراغ شما می آید در این جاست که واقعا نیازمند می شوید که به طور جدی به جمع کردن سکه و آپگرید قدرتتان بپردازید.
غول آخر های بازی هم خوب کار شده اند و باید اغلب ناگهان به آن ها حمله کرده و نابودشان کنید اما استثنا هایی هم وجود دارد در کل گیم پلی متوسط از آب در آمده و حرکات کونگ فو و مبارزه ها بازی را از روند تکراری در می آورند همچنین در بعضی مواقع جمع کردن آیتم های مختلف به طور اجباری نیز جنبه ی ادونچر به بازی می دهند اما در همان اوایل متوجه می شوید که مشکل بزرگتری وجود دارد ، مشکلاتی با دوربین بازی وجود دارد که ترکیب آن با یک پاندای چاق و کند سوهان اعصاب شما می شود اما با جلوتر رفتن در مراحل می فهمید که دوربین بازی به درد نمی خورد ، حتی در نسخه ی PCموس در حرکت پاندا تاثیری ندارد و فقط دوربین را حرکت می دهد بنا براین در اکثر اوقات شما مجبور خواهید بود زاویه دار بپرید و این کار منجر به تکرار یک پرش ساده برای صدمین بار هم می شود ، در نسخه های کنسولی نیز عینا این مشکل وجود دارد.
محیط بازی تخریب پذیر نیست تنها اجسام تخریب پذیر موجود دشمنان و یک سری جعبه های و کوزه های خاص هستند که محتوی آیتم های مختلف می باشند تمامی آن ها بلافاصله بعد از نابودی ناپدید می شوند و بعضی از آن ها در عین کوچکی قابل حمل نیستند ، ممکن است در طول بازی با سلاح هایی مانند چوب روبه رو شوید که قدرت شما را افزایش می دهند و کمی حرکات جدید ببینید . در بازی بخش چند نفره CO-OP تا 4 نفر وجود دارد و وقتی می فهمید در این بخش می توانید کسی غیر از پاندای چاق را انتخاب کنید ، مطمئنا خوش حال می شوید. البته در طول بازی هم بعضی مراحل را با 5 فرد خشن (خانم مار ، خانم ببر، میمون ، لک لک و ملخ ) می گذرانید .گرافیک بازی چنگی به دل نمی زند بعضی گوشه های تیز هستند و تنها می توان به بافت پوست کاراکتر ها امید داشت که تقریبا خوب کار شده است.
صداگذاری توسط صداگذاران معروف خود انیمیشن انجام شده که افرادی مانند آنجلینا جولی ، جکی چان ، داستین هافمن و ...را در بر می گیرد. دیالوگ های فیلم عینا در بازی تکرار می شوند اما خبری از میان پرده های آن نیست.
خوب همانطور که دیدید بازی متنوع است ، داستان خوبی دارد ، صداگذاری و بخش های آزاد شدنی،طراحی منو و مینی گیم های چند نفره نیز از مزایای آن هستند ، اغلب مشکلات قابل چشم پوشیست اگر طرفدار فیلم هستید این بازی می تواند عینا فیلم را برای شما روایت کند ، اگر هم انیمیشن را ندیده اید بهتر است بازی تجربه کنید.
Also Known As:
Batman: The Brave and the Bold – The Videogame
مدتی است که طرفداران کتاب های مصور شاهد عناوین خوبی هستند.از Batman Arkham Asylum تا Transformers جدید همه عناوینی هستند که از روی این منابع الهام گرفته و نتایج مثبتی را نیز در برداشته اند.
اما بعد از گذشت یک سال از عرضه Batman AA و زمانی که همگان منتظر عرضه ادامه این بازی بودند.
عنوانی دیگر با نام Batman The Brave & The Bold از راه رسیده است که از روی سری کارتون های بتمن با همین نام گرفته شده است.
در این سری کارتون ها بتمن همواره با قهرمانان دیگر کامیک های DC و البته دشمنان همیشگی خود رو در رو شده و باید هر کدام از آن ها در همین روند عینا در بازی ویدئویی این کارتون نیز تکرار شده و در 4 قسمت موجود که داستانی کاملا مشابه با کارتون دارند بتمن وظیفه دارد تا با کمک دسوتان خود این دشمنان را از سر راه خود بردارد .
داستان بازی با وجود این که دقیقا همان داستان کارتون است، از کشش مناسبی برخوردار است ام امسئله ای که باعث به وجود آمدن جذابیت در آن می شود دیالوگ های رد و بدل شده بین شخصیت های اصلی است که هر کدام بسیار زیبا بوده و نکات ریزی در بر دارند که خوانندگان کتاب های مصور بتمن متوجه منظور آن ها می شوند.البته در این میان شاهد یک سری شخصیت از کامیک های دیگر DC نیز هستیم که شهرت زیادی ندارند ومطمئنا بسیاری از بازیبازها به هیچ وجه آشنایی با آن ها ندارند.
اما کلیت گیم پلی بازی تشکیل شده است از مبارزات تن به تن و بخش های پلتفرمر که بازی خوبی در مقابل شما قرار میدهد .
متاسفانه قسمت های از پلتفرمر ساده بوده اما در طراحی گیم پلی از جذابیت بازی نکاسته است و باعث می شود که مکانیسم های فراوانی که در گیم پلی بازی در رابطه با مبارزات گنجانده شده به کار بازیباز می آید و وی ترجیح دهد که از همان ضربات و نیروها ویژه بتمن استفاده کند.این مسئله در رابطه با حملات مخصوص و البته یک سری از انواع آن ها که توسط یک شخصیت جانبی در صحنه موجود اجرا می شوند نیز صدق کرده.
جالب است بدانید که حتی در قسمت هایی از بازی که کمی گیم پلی بازی پیچیده می شود بازی راهنمایی لازم را انجام می دهد و کمک به بازیباز میکند.
در هر صورت این بازی عنوانی است که توانسته از لحاظ بصری کاملا حس و حال کارتون ها را منتقل کرده و با رنگ بندی و طراحی های حذاب مخاطب خودر ها به سمت خود بکشاند. بازی بسیار خوب و جذاب است!