وقتی 6 سالم بود رزیدنت اویل 2 رو بازی کردم خلاصه ترس تمام وجود من رو بر میداشت زمانی که لیون شب داشت توی کوچه پس کوچه های راکون سیتی راه میرفت و صدای ناله ی زامبی ها از دور میومد.من اون موقع تونستم هر دو دیسک RE2 رو با کتابچه راهنما تموم کنم.بعد رفتم سراغ RE1 و بعدش هم RE3 رو بازی کردم که هم تو بازی ترس بود و هم غم(غم منظورم موزیک بازیه.مخصوصا توی اتاق سیو بازی که موزیک فوق العاده ای داشت).زمانی که نمسیس میگفت:STARS,بعد میدوید از ترس نمیتونستم جم بخورم.
وقتی 6 سالم بود رزیدنت اویل 2 رو بازی کردم خلاصه ترس تمام وجود من رو بر میداشت زمانی که لیون شب داشت توی کوچه پس کوچه های راکون سیتی راه میرفت و صدای ناله ی زامبی ها از دور میومد.من اون موقع تونستم هر دو دیسک RE2 رو با کتابچه راهنما تموم کنم.بعد رفتم سراغ RE1 و بعدش هم RE3 رو بازی کردم که هم تو بازی ترس بود و هم غم(غم منظورم موزیک بازیه.مخصوصا توی اتاق سیو بازی که موزیک فوق العاده ای داشت).زمانی که نمسیس میگفت:STARS,بعد میدوید از ترس نمیتونستم جم بخورم.