سفسطه گر (پیرامیدهد واقعی) وارد می شود
پیشاپیش بگم؛ من ج ندادن به سؤالاتم رو نشونه چیره شدن نظرم تو اون بحث میدونم...
پس حرفهایی رو که گفتم صرفاً جنبه مذهبی و دینی نداره بلکه هر انسانی بر اساس وجدان و معرفتش این موضوعات رو درک میکنه و ربطی به دین آسمانی نداره.
من که همش رو نگفتم فقط اون قسمت که گفتید حرومه رو گفتم این مربوط به مذهب و دین میشه... کجا همش رو بردم زیر این سؤال
از نظریههایی که راجع به ادراک جیمز از محیط سایلنت هیل وجود داره میشه ثابت کرد که جیمز چه مغز مریضی داشته(مثل وجود کله هرمی و صحنه معروف و ...).
ببخشیدا، اصلاً بیا سر این به نتیجه برسیم که جیمز گناهکار بوده و واقعاً باید سایلنت هیل فراخونده میشده، بعد بیاین عکس العمل هایه شهر رو به چالش بکشید...
اصلاً به قول شما طبق همین پایان این پیشنهاد توسط مری داده شده
چرا به قوله من؟! مگه من دارم از خودم میگم؟!!!!!!
(که البته میتونه تصورات خود جیمز برای فرار از عذاب وجدان و تسلی خاطرش باشه، چون همه پایانها منطقی و حقیقی نیستند!(قبول دارید؟))
مدیون باشید اگه فکر کنید که اسمه اینکار سفسطستا!!! نه!!!!
بابا، خودشون اوومدن اعلام کردن که این پایان رسمی بازیه، حالا شما میگی...
چه قبول داشته باشم چه نداشته باشم؛ فعلاً شما که داری بعنوان آخرین دفاعیه ها بهش استناد میکنی... پس مهم نیست من چه نظری دارم
جیمز چرا باید این پیشنهاد رو قبول میکرد؟ چرا نباید مری رو با امیدهایی که در زندگیش وجود داشت(از جمله عشق الکی خودش) قانع میکرد؟ مگه با این بیماری حداکثر مری چند سال زنده بود؟
تو بحث قبلی هم گفتم: شما فقط اینو به من ثابت کن که از کجا و طبق چه مدرکی فهمیدی مری به زندگی امید داره...
ممنونم که از واژه سال استفاده کردی... از اونجا که جیمز عاشق مری هست دیدن زجرش باعثه ناراحتیش میشه... چه برسه که بخواد چند سال باشه... خب این مریضی هر دوشون رو میکشه دیگه...
خوب هی نقل نمیزنم کلی توضیح میدم:
چون نمیتونه زجر مری رو تحمل کنه چه سیغهای هست؟ شاید یک نفر بر اثر بیماری آنفلانزا تا سر حد مرگ پیش بره، پس باید این فرد توسط خانوادش به قتل برسه تا هم به آرامش ابدی برسه، همه اعضای خانواده عشقشون رو به اون شخص نشون بدند؟ عجب منطق آب دوغ خیاریای(!)
اول اینکه، زجر مری رو تحمل کنه، نع! زجر کشیدن مری رو تحمل کنه! دوم، مثالتون کاملاً رده و کاملاً نامربوط! آنفلانزا رو مثال زدید که درمونش با 2تا آمپول و قرصه؟! بهر حال درمون داره!!! صحبت ما درباره بیماری لاعلاج هست
چرا خونواده؟! مگه تو سایلنت هیل کشتن مری تصمیم جمع بود؟! بین 2نفر بود، یک در برابر یک...
پس امید چی میشه؟ دلداری چی میشه؟ صبر چی میشه؟ توکل چی میشه؟ و ...
تو بحث قبلی ج این قسمت هم دادم
جیمز با وجود نفس کثیفش احساس ترحم به مری میکرد و نه عشق، میدونی که این دو مورد با هم تفاوته؟ ترحم هیچ ربطی به عشق نداره.(یعنی خیر سرش دلش به حال مری میسوخت ولی بازم خودش رو تو اولویت میدونست)پس شاید این هم سرپوشی برای عذاب وجدان باشه.پس حرفی از طلاق به میان نیومد(البته بازی به هیچ وجه این موضوع رو مطرح نکرده بود پس بحث راجع بهش بیهودست و فقط یک فرضیه خودمونیه)
واو!!! چی دارم میبینم!!! یه صفت الهی رو نسبت دادید به جیمز؟:-o بابا باورم نمیشه؛ ناقلا ها پس شماها هم انقدر که میگید از جیمز بدتون نمیاد
خوب، من اینو پیشرفت میدونم؛ پس با این حساب جیمز ترحم هم داشته دیگه؛ خب اینکه یه پوئن + واسه من.
خب عزیزم شما وقتی ترحم میکنی وجدانت راحت نمیشه؟! سرپوووووووش؟!!!!!!! خب همینه دیگه، واقعیته... تنها کاری که از دست جیمز تو این مدت بر میومد همین بود دیگه که بقول خودتون دریغ هم نکرده...
در رابطه با طلاق؛ پ اگه حرفی از طلاق به میون نیومده (یا اصلاً اوومده) چرا جیمز زن دومی نداره؟!!!!!
پـ نـ پـ هر کی بیماری صعب العلاج داره باید سرش رو بگذاره زمین بمیره... امید هم یک یک واژه احمقانه و بی محتواست.پس به نظر شما هر کسی که برای بیماریش درمانی وجود نداره مستحق مرگه(کلاً نتایج جالبی میگرما!!!!)
اولاً بیماری مری صعب العلاج نبود! بلکه لاعلاج بود، که تو این 2تا فرق هست...
دوماً ببین 2باره حرف گذاشتی تو دهن من!!! بابا اصلاً اون نوشته قبلیم رو خووندی؟!
ترحم هم تو ذهنتون داشته باشید جواب خیلی از نظراتتون هست.
واقعاً خوشحالم که یکی پیدا شد از بین این همه یه صفت خوب هم به جیمز بده
در کل نامههای مری به جیمز رو یک بار مرور کنید، اگر صادقانه قانع نشید پی میبرم که شما هم مستحق دیدار با کوچه خیابونهای سایلنت هیل هستید.(:d)
نگران نباش!! من از هیچ کدوم از کارایی که کردم نه نتها نمیترسم بلکه باهاشون رفیقم
1- " تو به من قول دادی که یه روز دوباره من رو آنجا ببری ولی هرگز اینکار رو نکردی. " ( عدم پایبندی به قول و قرارها )
به دوستمون (Safe) هم گفتم به شما هم میگم، از بعد روانشناسی وقتی شما به قول هایی که به کسی میدی و بهشون عمل میکنید باعث میشه اونطرف بیشتر رو شما حساب کنه و درصورت کوچکترین کاستی از دست شما ناراحت خواهد شد!!! اینجا هم همینه، طرف حالا به یه کدووم از قولاش عمل نکرده از بین این همه قول، که باعث شده مری بخاطره یه سایلنت هیل نبردن، انقدر از جیمز ناراحت شه... پس این حرف فقط زود رنج بودن مری رو میرسونه و خوبیه جیمز نسبت به مری
2- "خوب من الان به تنهایی آنجا هستم....حال در مکان مخصوصمان چشم به راهت می باشم. همچنان منتظر می مانم تا برای دیدنم بیایی." ( ترک کردن و عدم توجه به او برای ماه ها! به نظرتون این رفتار در برابر یک بیمار لاعلاج که هر لحظه ممکنه بمیره منصفانه است؟!)
شما که خودت تو داری تو همین بحث میگی جیمز ترحم داره نسبت به مری، حالا این برداشتته؟!
به هرحال تو این متن فقط مکان مخصوصمان مهمه، که مثله یه سیگناله واسه مرد و فقط میخواد جیمز رو تحریک کنه به اوومدنش...
3- "ولی هرگز اینکار رو نمی کنی و من هم در پیله از درد و تنهایی به خود می پیچم" ( نامیدی )
این الان نامیدی از چیه؟! از زندگی؟! شما که هی اصرار داری که مری امید داشته به زندگی! نامیدی از عشق جیمز؟! بهرحال مری بیشک عاشق جیمز بوده و این درست ولی این نامیدی از طرف خوده مری منشاء میگیره!!! چرا؟! چون مری (همونطور که جلوتر میگه) میدونه که کم لطفی کرده در حق جیمز و خیلی اذیتش کرده... حالا هم پیش خودش این فکر رو میکنه که منی که باعث عذاب جیمز شدم، محاله که جیمز منو ببخشه و امکان نداره بیاد به دیدنم...
4- "می دانم رفتارهای های زننده ای با تو داشتم(پرخاشگری به دلیل مشکلات روحی حاصل بیماری که امری طبیعی هست)؛ رفتار هایی که باعث میشه تا ابد مرا نبخشی. آرزو داشتم برگردم و شرایط رو عوض کنم ولی خوب... امکان پذیر نیست." ( اعتراف به کار زشتش! ولی آقای جیمز الان تو Heaven Night Club نشسته و داره حرکات موزون رقاصه ای به نام ماریا رو تماشا میکنه!!!)
اولاً از کجا مطمئنی که وقتی مریض شده رفتارش با جیمز عوض شده؟!
ثانیاً بینگو!!! زدی تو خال!!! حالا همینجا یه فلش بک بزن به دیالوگ هایه تو راهرویه آخر، خب ببین با جیمز همچین رفتاری داشته... خب جیمز بدبخت هم روانش میریزه بهم وقتی میبینه جواب محبتش اینطوری داده میشه؛ در نتیجه واسه اینکه از این حال و هوا در بیاد میره کلوپ... همین قدر هم به جیمز حق نمیدید؟! درضمن این کلوپی که واسه شما انقدر بحث برانگیزه واسه کسایی که این بازی رو ساختن حکم یه جایه معمولی رو داره که مردم میرن واسه خوش گذرونی...
5- "هر موقع که به دیدنم آمدی میدونم چقدر برات سخت بود که..." ( من 3 نقطه رو براتون پر میکنم. میدونم چقدر برات سخت بود که من رو ضعیف، مریض و رقت انگیز ببینی! ببینین مری به علت مریضی که داشته و شکل ظاهریش از جیمز خجالت میکشیده و برای همین هر سری با تندی با او رفتار میکرده تا شرمنده جیمز نشه! بنده خدا از بس فداکار بوده دیگه خودش رو لایق جیمزنمیدونسته!)
جاخالی رو دست پر کردی؛ آفرین! ولی تفسیرت مشکل داشت=> شکل ظاهری برایه خود زن ها از مهمترین چیزایی هست که بهش اهمیت میدن، و اوصولاً زن هایه زیباتر نسبت به بقیه زن ها اعتماد به نفس بیشتری دارن؛ و حالا با این اتفاق مری اعتماد به نفسش اوومده زیره صفر و این ناشی از ضعف شخصیتیه این بشر میشه!!! و درباره جیمز؛ مگه جیمز قیافه مری رو اصلاً ندیده از بعد مریضیش؟! باز هم فلش بک به دیالوگ هایه تو راهرویه آخر؛ مگه جیمز نرفته دیدنه مری؟! با اینکه اون قیافه نامناسب مری رو دیده؟!!!!
6- "تو خیلی چیزها به من دادی ولی من قادر نبودم حتی یکی از آنها رو به تو برگردونم" ( فداکاری و فروتنی)
دهکی!!! اصلاً نمیگم که این حرف چیو میرسونه ولی بابا خود طرف داره علناً اعتراف میکنه که تو رابطش و دوستیش با جیمز ازش عقب مونده؛ به لفظ "حتی یکی از آنها رو به تو برگردونم" دقت کنید؛ یعنی اصلاً مری هیچ کاری واسه با ثبات موندن رابطش با جیمز نکرده؛ و نتیجه نهایی اینکه تا در بدو مریضیش و رو به موت شدنش از جیمز میخواد با کشتنش هم خودش رو راحت کنه هم جیمز از این وضعیت خارج بشه...
توجه داشته باشید که مری این نامه را پیش از مرگش و به تصور اینکه در آغوش همسرش جان خواهد داد این نامه را نوشته!
کاملاً مخالفم!!!! بعلت وجود بندهایه شماره2 و 3 که باعث ایجاد تناقص میشه نسبت به نظریه شما
پس بدونید مری دوست داشته به مرگ طبیعی و در کنار همسرش جان بده نه اینکه یه Hero مثل جیمز بیاد جانش رو بگیره و همه براش کف و سوت بزنن!
کماکان تو کفم که چجوری به این نتیجه رسیدی!!!! خوده مری که تو متن نامه کاملاً نامیده از همه چی...
اگه هم منظورت اینه که از قبل نوشته بوده این نامه رو؛ پس اون موقع حالش اونقدر خوب بوده که بتونه نامه بنویسه!!!! و انقدر حالش بد نبوده... و شاید هم اون موقع اصلاً فکرش رو نمیکرده که 1روز آرزویه مرگش رو کنه
حالا دیگه شک نکن که این بیمار(جیمز) مستحق بدترین عذابه.(حالا چه با آموزههای دینهای الهی مقایسه کنیم چه با هر اعتقاد انسانی منطقی دیگهای که شما دوست داری)
کماکان شک که نه! ولی اطمینان دارم که جیمز بیگناهه... و سایلنت هیل هم غلط کرد که فراخوندش
مرگ بر جیمز(اینم اعلام براعت و بیزاری که دیگه جای حرف نمونه)
ولی ما به فال نیک میگیرم همه چیز رو، حتی این حرف رو
اما من میگم: به! سلام داش علی؛ امضاء قشنگ!!! چطوری؟ خوبی؟ با بحث هایه ما؟