تمام داستانش! واقعا معرکه بود. فکر کنم حدود 15 بار از سال 2002 تا الان تمومش کرده باشم!!!
به نظر من اون قسمت بیداری کریستوف بعد از چند صد سال اوج داستان بود
اکاترینا تلاش کرده بود کریستوف را بیدار کند ولی موفق نشده بود ولی خواست آنسکا کریستوف رو بیدار کرد
راستی این وامپایر که میگین همونیه که یارو خون اشام شده بعد میخواد که دیگه خون اشام نباشه؟ با تعریفایی که دوستان میکنن حتما جالب هست ولی من بازیش نکردم
داستان در مورد یک جنگجوی صلیبی که به علت زخمی شدن از گروه خودش عقب افتاده و توی پراگ بستری شده
همون جا عاشق یک راحبه به اسم آنسکا میشه
و میفهمه که شب های پراگ د دست خون آشام ها هستش
پس برای کمک به مردم شهر میره که خون آشام ها رو نابود کنه که خودش کشته و به یک خون آشام تبدیل میشه
خون آشامی از نژاد بروجاه که حق ندارن انسان ها بکشند
کریستوف سعی می کنه که به دنیایه زنده ها برگرده ولی موفق نمیشه
اون و استادش ویلهم به دستور اکاترینا که بزرگترین بروجاه و کسیه که کریستوف رو یک خون آشام کرده به جنگ های مخطلفی میرن
تا این که کریستوف میفهمه که آنسکا دزدیده شده
کریستوف و دوستانش سر خود برای نجات آنسکا به وین میرن تا اون رو نجات بدن ولی میفهمن که اون در وین نیست و به پراگ برده شده
کریستوف و دوستانش به پراگ بر می گردند ولی شهر به شدت آسیب دیده است
کریستوف برای نجات آنسکا پیش سران یکی دیگه از قبایل( که نه اسم قبیله یادمه و نه اسم اون خون آشام) میره که آنسلا رو نجات بده
ولی کریستوف بر اثر یک حادسه به خواب میره ور در سال 1998 در لندن و با صدای آنسکا به هوش میاد
کریستوف توسط یک خون آشام به اسم پانک که خودش رو یک بروجاه معرفی می کنه فریب می خوره و در آخر ویلهم رو دوباره پیدا می کنه
در آخر کریستوف برای نجات آنسکا و چند دقیقه قبل از سال 2000 در شهر نیویورک متوجه میشه که آنسکا چگونه بعد از 800 سال هنوز زنده است
آنسکا به خدمت آون خون آشام در اومده (که اسمش یادم نیست) و با جادو این همه مدت زنده مونده
آنسکا برای مبارزه با اون خون آشام برای بدس آوردن قدرتی که بتونه جلوی اون رو بگیره سعی کرده از اون هم پلیدتر بشه
کریستوف و دوستانش بعد از دوباره زنده شدن اون خون آشام با کمک هم اون رو می کشند
بازی سه پایان داره
1 . کریستوف اون خون آشام رو می کشه و آنسکا رو هم گاز میگیره و می کسه
2 . کریستوف به خدمت اون خون آشام در میاد و باز هم آنسکا رو می کشه
3 . کریستوف اون خون آشام رو میشه وبرای این که بتون تا ابد با آنسکا بمونه (چون دیگه جادویی عمر نامهدود به آنسکا نمی داده) و رضایت آنسکا اون رو گاز میگیره و یک خون آشام میکنه
بازی از نوع RPG هستش ولی با دیگر بازی های این گروه فرق داره
دیدش تقریبا مثل نوروینتر نایتزه ولی از ولی داستان به جز پایانش داستان کاملا خطی داره
من فکر نمی کنم تا آخر عمرم چنین بازی رو دوباره بکنم