بهترين داستان

  • Thread starter Thread starter PeaCe
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز
بازیهای زیادی هستن که داستانهای بسیار زیبا و عمیقی دارن ولی من برای من همیشه max payne (قسمت اول) یه چیز دیگه اس.میدونین وقتی بازیش میکردم یه احساس خیلی خوبی داشتم که با کمتر بازی ایی تجربه کردم:love:

راستی این وامپایر که میگین همونیه که یارو خون اشام شده بعد میخواد که دیگه خون اشام نباشه؟ با تعریفایی که دوستان میکنن حتما جالب هست ولی من بازیش نکردم
 
بازي هاي ژاپني كه اكثرا داستان پردازيشون بسيار بيشتر از غير ژاپني هاس. حالا نكته اي كه اينجاس اينه كه اين داستان پردازي هاي كجا موفقه كجا نيست.

به نظر من، متال گير، با اينكه از بهترين بازي هاي زندگيم بوده، ضعيف ترين داستان رو داشته. داستاني بي در و پيكر كه خود نويسنده ش هم توش سرگردانه. اما يه چيزي كه نويسنده ش بلده، تزريق جذابيت به داستانه كه تا حدود زيادي ضعف هاي عميق اون رو مي پوشونه !

از بهترين ها هم فارنهايت يادمه كه بسيار داستان خوبي داشت. بازم فكر ميكنم بقيه رو ميگم.
 
تمام داستانش! واقعا معرکه بود. فکر کنم حدود 15 بار از سال 2002 تا الان تمومش کرده باشم!!! :love:
به نظر من اون قسمت بیداری کریستوف بعد از چند صد سال اوج داستان بود
اکاترینا تلاش کرده بود کریستوف را بیدار کند ولی موفق نشده بود ولی خواست آنسکا کریستوف رو بیدار کرد

راستی این وامپایر که میگین همونیه که یارو خون اشام شده بعد میخواد که دیگه خون اشام نباشه؟ با تعریفایی که دوستان میکنن حتما جالب هست ولی من بازیش نکردم
داستان در مورد یک جنگجوی صلیبی که به علت زخمی شدن از گروه خودش عقب افتاده و توی پراگ بستری شده
همون جا عاشق یک راحبه به اسم آنسکا میشه
و میفهمه که شب های پراگ د دست خون آشام ها هستش
پس برای کمک به مردم شهر میره که خون آشام ها رو نابود کنه که خودش کشته و به یک خون آشام تبدیل میشه
خون آشامی از نژاد بروجاه که حق ندارن انسان ها بکشند
کریستوف سعی می کنه که به دنیایه زنده ها برگرده ولی موفق نمیشه
اون و استادش ویلهم به دستور اکاترینا که بزرگترین بروجاه و کسیه که کریستوف رو یک خون آشام کرده به جنگ های مخطلفی میرن
تا این که کریستوف میفهمه که آنسکا دزدیده شده
کریستوف و دوستانش سر خود برای نجات آنسکا به وین میرن تا اون رو نجات بدن ولی میفهمن که اون در وین نیست و به پراگ برده شده
کریستوف و دوستانش به پراگ بر می گردند ولی شهر به شدت آسیب دیده است
کریستوف برای نجات آنسکا پیش سران یکی دیگه از قبایل( که نه اسم قبیله یادمه و نه اسم اون خون آشام) میره که آنسلا رو نجات بده
ولی کریستوف بر اثر یک حادسه به خواب میره ور در سال 1998 در لندن و با صدای آنسکا به هوش میاد
کریستوف توسط یک خون آشام به اسم پانک که خودش رو یک بروجاه معرفی می کنه فریب می خوره و در آخر ویلهم رو دوباره پیدا می کنه
در آخر کریستوف برای نجات آنسکا و چند دقیقه قبل از سال 2000 در شهر نیویورک متوجه میشه که آنسکا چگونه بعد از 800 سال هنوز زنده است
آنسکا به خدمت آون خون آشام در اومده (که اسمش یادم نیست) و با جادو این همه مدت زنده مونده
آنسکا برای مبارزه با اون خون آشام برای بدس آوردن قدرتی که بتونه جلوی اون رو بگیره سعی کرده از اون هم پلیدتر بشه
کریستوف و دوستانش بعد از دوباره زنده شدن اون خون آشام با کمک هم اون رو می کشند
بازی سه پایان داره
1 . کریستوف اون خون آشام رو می کشه و آنسکا رو هم گاز میگیره و می کسه
2 . کریستوف به خدمت اون خون آشام در میاد و باز هم آنسکا رو می کشه
3 . کریستوف اون خون آشام رو میشه وبرای این که بتون تا ابد با آنسکا بمونه (چون دیگه جادویی عمر نامهدود به آنسکا نمی داده) و رضایت آنسکا اون رو گاز میگیره و یک خون آشام میکنه
بازی از نوع RPG هستش ولی با دیگر بازی های این گروه فرق داره
دیدش تقریبا مثل نوروینتر نایتزه ولی از ولی داستان به جز پایانش داستان کاملا خطی داره
من فکر نمی کنم تا آخر عمرم چنین بازی رو دوباره بکنم
 
سینا جان ممنون که توضیحات کاملی دادی که البته من نخوندم!!:blushing:
به نظرت اگه من الان بازی رو برم بگیرم جذابییت داره یا گرافیکش با گذشت چند سال تو ذق میزنه مثلا مافیا رو اگه کسی الان بگیره فک نکنم که باهاش مشکلی داشته باشه .علاقه مند شدم خودم بازیش کنم
---------------------------------------
راستش خیلی وقت پیشها میخواستم این بازی رو بخرم خلاصه ی داستانش رو خوندم که در مورد جنگجوی خوناشامی بود که میخواد خوناشام نباشه پیش خودم گفتم یارو چه گلابیه ما دنبال یکی میگردیم ما رو VAMPIRE کنه , هیشکس نیست اونوقت این یارو.. :cheesygri
 
آخرین ویرایش:
به نظرت اگه من الان بازی رو برم بگیرم جذابییت داره یا گرافیکش با گذشت چند سال تو ذق میزنه مثلا مافیا رو اگه کسی الان بگیره فک نکنم که باهاش مشکلی داشته باشه .علاقه مند شدم خودم بازیش کنم
درسته که مال چند سال پیشه ولی به خواطر دیدش گرافیکش ناراحت کننده نیست
البته توقع گرافیک اوبلیویون رو نباید انتظار داشته باشی
اگر هم می خوای بگیری نسخه فارسیش رو بگیر
 
این ها هم بازی هایی که به ذهن من میرسه
;)

Metal Gear Series
Mafia
Max Payne 1
The Longest Journey 1
Beyond Good and Evil

Fahrenheit هم داستان خوبی داشت اما خیلی مسخره تموم شد
 
آقا بحث Vampire به این تاپیک فکر نکنم ربط داشته باشه... یه تاپیک براش اگه میخواین بزنین اونجا بحث کنیم!
همون جا عاشق یک راحبه به اسم آنسکا میشه
آنزکا.
اون و استادش ویلهم به دستور اکاترینا که بزرگترین بروجاه و کسیه که کریستوف رو یک خون آشام کرده به جنگ های مخطلفی میرن
تا این که کریستوف میفهمه که آنسکا دزدیده شده
ویلهم استاد کریستف نبود جفتشون جوجه های اکاترینا بودن.
نسکا به خدمت آون خون آشام در اومده (که اسمش یادم نیست)
اسمش وکودلاکه رئیس کلن زیمیتس.
1 . کریستوف اون خون آشام رو می کشه و آنسکا رو هم گاز میگیره و می کسه
کریستف وکودلاکو میکشه و خونشو میخوره خودش میشه وکودلاک. بخاطر همین آنزکا رو میکشه.
. کریستوف به خدمت اون خون آشام در میاد و باز هم آنسکا رو می کشه
وکودلاک به کریستف میگه که آنزکا بدون خون من نمیتونه زنده بمونه پس من باید زنده باشم تا بهش برسی.. کریستف هم بخاطر همین به خدمتش در میاد و نمیکشتش. وکودلاک یه قطره از خونشو میریزه تو دهن کریستف بعد توسط همون کنترلش میکنه که بره آنزکا رو بکشه بعد که کریستف آنزکا رو میکشه تازه به خودش میاد و ...
اگر هم می خوای بگیری نسخه فارسیش رو بگیر
چرا!؟؟
اینگلیسیش خیلی بهتره صدا گذار کریستف همون پرنس POP WW هست...
 
نمیدونم چرا همه میگن داستان God Of War خیلی خوب بود در صورتی که اصلا نبود!!!داستانش خیلی ساده.چند نفر یکی رو اجیر میکنن که کس دیگه ای رو بکشه.واقعا هیچ پیچیدگی نداره.حالا اونها هم زرنگ!!از اساطیر استفاده کردن که ما فکر کنیم "وه!!چه داستان توپی!!"
داستانهای خوب هم Fahrenheit و Oblivion .
باتشکر....
 
به نظر من بازیهای زیادی از داستان خوبی برخوردار بودن مثل متال گیر - هالف لایف-فارنهایت-پرنس و ... !
ولی در میان این بازیها به نظر من بهترین داستان مربوط به بازی فارنهایت میشه.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

تبلیغات متنی

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or