بحث و تبادل نظر در مورد سری Resident Evil

Ada's Report--- Part I

تنها دلیلی که من این ماموریت رو قبول کردم , این بود که به هدف خودم نزدیکتر بشم. واسم مهم نیست که چه اتفاقی قراره بیوفته. نمیتونم اجازه بدم تا کسی از اون سر در بیاره. البته پنهانی کار کردن استیل من نیست. من باید خودم رو به اون نشون بدم و همزمان با اون کار بهش نصیحتی بکنم. این بیشترین چیزی هست که میدونم.
آیین Osmund Saddler به اسم Los Illuminados شناخته شده است.اونها نوعی موجود انگلی رو احیا کردن که به اون لاس پلاگاس میگن.



این همه ی اون چیزیه که سازمان از اون میدونه , هر چند که فعالیتهای مخفی اونها نیازمند بررسی بیشتره. خانواده ی Salazar تونستن در طی چند نسل کنتر اون انگل رو در دست بگیرن.
فرضیه ی سازمان این هست که تعدادی امواج صوتی که فقط توسط همون انگلها قابل دریافت هستن برای کنترل اونها استفاده میشه.این با بررسی یک نمونه بافت بازیابی شده ی خودمان استنباط شد. به نظر میرسه که یک بافتی جاسازی شده تا بوسیله ی اون امواج صوتی قابل درک باشه.
من چیروان اون آیین رو دیدم که در حال حمل عصایی بودن. این خیلی برام تعجب آور هست اگه اون عصا بتونن امواج ر, منتشر کنن. البته این فرضیه ای بیش نیست.
سازمان نمونه ی انگل ها رو میخواد تا این فرضیه رو تاییر یا رد کنه و این همون هدف اصلی مامورت منه تا بتونم وفاداریم رو به سازمان ثابت کنم. اولین حرکت این بازی شروع شده است.
دیگه راه برگشتی نیس


Ada's Report--- Part II
از بین افرادی که به نوعی درگیر این قضیه بودن , لوئیس سرا کمترین درگیری رو داره.اون برای هیچ سازمانی کار نمیکنه و ترجیح میده تنها باشه. این من بودم که اهمیت اون رو واسه سازمان روشن کردم. چون ازش حوشم میومد . وقتی برای اولین بار باهاش بودم , گذشته اش احساساتش رو بروز داد.



این یک خوش شانسی بود که من موفق شدم جلوی ایمیلی رو که اون برای کمک فرستاده بود , بگیرم.به نظر میرسه که اون به پلیس اعتماد نداره , چون که اون ایمیل رو واسه یکی از دوستای قدیمی هم دانشکده ایش فرستاده بود. حتما فکر میکنه که دوستش زنده هست.در هر حال , این چگونگی پیدا کردن اون توسط من بود.
ظاهرا اون زمانی که روی Las Plagas تحقیق میکرده مطالعاتش رو به سمت فرقه هدایت کرده. اون دانشمند با استعدادیه. اون یک دسته اطلاعات رو جمع آوری کرد و سپس اونها رو در کنار هم قرار داد.. این میتونه دلیل این باشه که چرا Sadlar اون رو استخدام کرده. این خیلی بد هست که کنجکاوی Seras موجب بدگمانی سدلر به اون شده.
وقتی بهش گفتم که من کی هستم , عملا از من خواست که ازش محافظت کنم.اون به محافظت احتیاج داشت. به من میگفت که من هیچ علاقه ای به لاس پلاگاس و این فرقه ی احقانه ندارم. من بدنبال صلح و آرامش هستم. من بهش دستور دادم تا یک نمونه ی اصلی واسم بیارهو نمونه ای که واسه ی مدرک بود.
به نظر میرسه که اون از معدود افرادی هست که سدلر بهش اعتماد داره. از رده خارج کردن اون و بدست آوردن نمونه واسم کار سختی نیست. من شک دارم که فرقه از فرار اون خوشحال بشن.با وجود همه ی اینها , اگه میخوام موضوع به آرامی به جلو پیش بره , باید در طول مدت راهنماییش کنم.


Ada's Report--- Part III

جک کرازور که مطالعه و تحقیق گسترده ای از طرف سازمان روی اون شده. شخصیت و مهارت های اون چه در میدان جنگ و چه در خارج آن , آزمایش شده هست. اگه اون در بهترین شرایط نباشه , میتونه مسئولیت به خطر انداختن آرامش ما رو بر عهده داشته باشه. نتیجه گیری من اینه , اون یه سرباز ماهر هست. نه کم و نه زیاد. تا زمانی که بهش خوب رسیده باشن نمیتونه مشکلی واسمون ایجاد کنه. اگه ناراضی بشه من میتونم جلوشو بگیرم.
کرازور خیلی زود پیشنهادوسکر رو قبول کرد.در واقع وسکر بود که تصمیم گرفت تا اون رو واسه جاسوسی فرقه فرستاده بشه. اون در ضمن من رو هم تنها در کنار اون فرستاده. اگه هدف از این کار مراقبت از اون نباشه واسم تعجب انگیز میشه.



بدون شک کرازور تا الان مغلوب وسوسه ی لاس پلاگاس و قدرتی که از اون به نمایش در اومده شده. ابن میتونه نتایج وحشتناکی رو برای سازمان داشته باشه. به هر حال این میتونه عاملی مهم باشه که اون رو در این بازیه مسخره ای که نقش اخلال گر رو داره , پررنگ تر نشون بده.
به نظر میرسه که در نهایت این صحنه ی نمایش با تمامی بازیگرانش تابود میشن. این واسه اون یه بد شانسیه. اما کارهای احمقانه ی اون میتونه باعث نابودی ما هم بشه. این همون چیزی هست که من میخوام ازش مطمئن بشم اینکه اجزای این بازی همون طور که هستن , پیش برن.


Ada's Report--- Part IV


Leon S. Kennedy , شاید مهمترین نقش رو در این ماجرا داره. این داستان بدون اون و مهارت های خارقالعادش که میتونه اون رو زنده نگه داره , تموم نمیشه. اون یه چیزی داره که باعث میشه در برابر اتفاقات غیر منتظره , زنده بمونه. من قبلا دیدم که بتونه از پسش بر بیاد. البته الان بهتر شده.
در واقع یک انسان با استعداد , که هوش فراوانی داره و میدونه چطوری ازش استفاده کنه. از همه مهمتر اینکه خدمتش در دولت به عنوان یک مامور اون رو پخته تر کرده.من پشت پرده کار میکنم تا اینجور فکر کنه که تنها هنرپیشه ی این ماجرا هست. به نظر میرسه که ساده لوح باشم که فکر میکنم که این کار راحته.



با توجه به اینکه سدلر و کرازور هم در گیر این ماجرا هستن احتمال داره اتفاقات پیش بینی نشده وجود داشته باشه. اما من اون رو بعنوان نقش دوم این فیلم برای موفقیت در اهدافم , احتیاج دارم. من باید هرجایی که اون هست ازش مخافظت کنم و باعث بشم که همه چیز با آرامش به جلو بره.
البته تا چند ماه پیش اون هیچ نقشی در این ماجرا نداشت. البته نقش من هم کم رنگ تر بود.
اما قبل از اینکه دختر رئیس جمهور دزدیده بشه و لیون به تنهایی برای پیدا کردن اون بیاد , سوژه ی مورد بحث نمایشنامه بود.
جای هیچ نگرانی نیست. لیون همیشه از میان مشکلات با موفقیت کامل خارج میشه. شانس بسیار بالای اون یکی از اون دلایلی هست که من چنین نظر قاطع و محکمی داشته باشم و بدونم که چی قراره سرش بیاد.

Ada's Report--- Part V


این آسون نبود ولی میشه گفت که ماموریت با موفقیت تموم شد. هر چی باشه بدست آوردن اون نمونه ماموریت اصلی من بود.اما من طبق دستور سازمان هدیه ی دیگه ای واسه وسکر فرستادم.این واسم سرگرم کننده بود وقتی داشتم وانمود میکردم که دارم باهاش کار میکنم.
آلبرت وسکر ...خیلی کنجکاوم که بدونم که چه مسیری رو در پیش داره. یه چیزی بهم میگه همه ی این کارها تنها بخشی از کارهایی هست که اون در ذهنش داره.



آمبرلا واسه اون نماد قدرت بود و خودش رو پشت اون پنهام میکرد تا نقشه هاش رو اجرا کنه ولی الان آمبرلا سقوط کرده. آن زمان که آمبرلای قدیمی از بین رفت , اونهایی که قدرتمند بودند تلاش کردن تا آمبرلای جدیدی بنا کنن. اونها به ابن آگاه هستن که در نبرد بین خوب و بد , کجروی و فریبکاری رو در پیش گرفتند.
شرکت بزرگ دارو سازی <S> در زمینه ی پزشکی و تجهیزات دارویی مدعی هست. ما میدونیم که وسکر با اونها در ارتباطه. بدون شک از وسکر در اون شرکت خواهیم شنید. سازمان باید هوشیارانه عمل کنه.
اما وسکر احمق نیست و میدونه که سازمان به جی فکر میکنه.تا شروع حرکت بعدی این بازی , من و اون هنوز فرصت زیادی واسه این موش گربه بازیمون داریم. این ماموریت به پایان رسید اما جنگ ما تازه شروع شده.

------------------------------------------------------------------پایان----------------------------------------------------------------

بچه ها این هم گزارش کامل Ada به همراه عکس

امیدوارم خوشتون اومده باشه.

مطلب بعدیم , معرفی کامل اداره ی پلیس RaccoonCity یا R.P.D هست.

موفق باشین
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: Gunners Trust
مرسي
يه سوالي . اين اداره پليسي كه ميگي همونه كه تو رزيدنت اويل 3 يه بار بايد توش nemesis رو مي كشتي يا از دستش فرار مي كردي ؟
فهميدي كدوم رو مي گم ؟
هموني كه اون پسر (خدايياااااااااااا اسمش چي بود ؟) فداكاري كرد و اونجا مرد اما ما با دختره (يادم نيست اسمشو ... :blushing:) در رفتيم . اگه اشتباه نكنم دو طبقه بود و طبقه پايينش هم يه الماس بود ....
درسته ؟ همون ؟ يا من اشتباه مي كنم .
 
يه سوالي . اين اداره پليسي كه ميگي همونه كه تو رزيدنت اويل 3 يه بار بايد توش nemesis رو مي كشتي يا از دستش فرار مي كردي ؟
بله
این ساختمان در چندین بازی دیده شده.
Resident Evil 2-3-Outbreak File 2 -Umbrella Chronicles -Darkside Chronicles

هموني كه اون پسر (خدايياااااااااااا اسمش چي بود ؟)

اسمش Brad Vickers بود که در Resident Evil 1-2-3 حضور داره.
براد فداکاری نکرد , بلکه قصد داشت جیل رو از خطر نمسیس آگاه کنه.
البته خیلی ترسو بود و این ترسش رو به اطرافیان خودش هم منتقل میکرد.
من تا الان متوجه نشدم که چرا اون رو به S.T.A.R.S راه دادن ؟ !!!
 
بنام خدا

در ادامه یتاپیک قصد دارم تا برابتان R.P.D رو معرفی کنم. اما صلاح دیدم قبل از آشنایی با این , چند بند در مورد RaccoonCity برایتان بنویسم.





Raccoon City در سال 1968 تاسیس شد. شهری که بیش از 100000 نفر جمعیت داشت. اقتصاد این شهر در دست شرکتی بنام Umbrella بود به طوری که 30% ساکنین شهر در این شرکت مشغول به ابن کار بودند. اما اکثر آنها از فعالیت های غیر قانونی این شرکت بی اطلاع بودن.

بعد از 19 سال از تاسیس شهر یعنی در سال 1987 آقای Michael Warren شهردار این شهر انتخاب شد. او در طی مدت کاریش کارهایی از قبیل سیستمهای الکتریکی , ایجاد امکانات رفاهی و قانونمند کردن شهر از طریق تاسیس اداره ی پلیس بود. اما برای اجرایی کردن چنین کارهایی از شرکت آمبرلا که یک شرکت دارویی بوذ کمک گرفت.در اکثر پروژه های Raccoon City شرکت آمبرلا سهیم بود و به همین خاطر نفوذ خیلی بالایی بین مقامات شهر داشت. این نفوذ تا اداره ی پلیس هم کشیده شده بود.




همان طور که ذکر شد یکی از کارهای Michael Warren تاسیس اداره ی پلیس شهر بود که البته با دخالت خود آمبرلا همراه بود .

در سال برای برقراری نظم و ثبات در شهر و تامین امنیت شهروندان از طریق اجرای قوانین , تشکیل شد.

در سال 1980 ساختمان موزه ی هنر شهر توسط مقامات به ساختمان پلیس تغییر نام کرد و این ساختمان محل فعلیت نیروهای پلیس شد. این ساختمان در قسمت
مرکزی شهر واقع در خیابان Ennerdale قرار گرفته بود. R.P.D در واقع مخفف عبارت Raccoon Police department به معنی اداره ی پلیس RaccoonCity هست.

R.P.D دو نیروی پلیس توانمند داشت.

1- گروه S.P.F که در واقع دومین نیروی امنیتی شهر بود که افراد زبده ای در این گروه بودند. این گروه شامل افراد زیادی بودند که برای مواقع ضروری آموزش دیده بودند.

2- گروه S.T.A.T.S که از S.P.F ها کارآزموده تر بودند و به عبارتی نیروهای ویژه ی پلیس به شمار می آمدند.

پلیس شهر در بین مرم از محبوبیت بالایی برخوردار بود و مردم احساس امنیت زیادی با وجود این نیرو میکردند. با این حال در ماحرای شیوع ویروس در RaccoonCity بسیاری از شهروندان بر اثر حمله ی زامبی ها کشته شدند. امابرخی از آنها توانستند با پناه یردن به به قسمت های مختلف شهر جان خود را نجات دهند.

نیروهای پلیس با تمامی توان سعی میکردند تا مردم را نجات بدهند. اداره پلیس که نیروهای زبده و ماهر زیاذی ذاشت با فرستادن این نیرو ها به قسمت های مختلف شهر سعی در نجات مردمی که نیازمند کمک بودند, داشت. در حادثه ی RaccoonCity بسیاری از پلیس های شیفت شب در برابر این حالت فوق العاده ایستادگی کردند اما به علت بی کفایتی فرمانده ی پلیس شهر یعنی Brian Irons که خودش به صورت پنهانی برای آمبرلا کار میکرد , کشته شدند. جملات و کلمات پایانی این افسر های پلیس را میتوان در یاداشت هایی که در ساختمان هستند, فهمید.

در این راستا هلیکوپتری برای جمع کردن بازمانده ها و نجات آنان فرستاده شد . اما با شلیک غیر عمدی یکی از پلیس ها که مورد خمله ی زامبی ها قرار گرفته شده بود منهدم شد.

در اوایل شیوع ویروس , پلیس از قرارگاه ها و استحکامات خود برای نجات افراد یازمانده استفاده کرد. خیلی از پناهندگان در طبقات پایینی مستقر شدند. از جمله ی این اشخاص خبرنگاری بنام Ben Bertolucci بود که از ترس آمبرلا خودش رو در یک سلولی زندانی کرده بود.





با گذشت زمان مهمات نیز کاهش میافت و شانس زنده ماندن هم کمتر میشد. فرمانده آیرون هم با تخریب مهمات سعی در زیر فشار گذاشتن بازمانده ها داشت. با شیوع ویروس فرمانده آیرن چهره ی زشتش , زشت تر شد و تا آنجا که میتوانست بازمانده ها را میکشت و به قول خودش نباید هیچ موجود ی زنده بماند.

سرگذشت آیرون رو در معرفی شخصیت ها بازگو خواهم کرد.

در 27 September تنها 8 تن از افسران پلیس زنده باقی مانده بودن که در بین آنها Marvin Branagh دیده میشد. بقیه با توسط زامبی ها آلوده شده بودند و یا توسط آیرون کشته شده بودند.

بعد از ظهر همان روز دیواره ی غربی ساختمان بر اثر برخورد هلی کوپتر منفجر شد و زامبی ها از این راه به درون ساختمان نفوذ کردند.

در این میان چند تن از باقی ماندگان به فرماندهی David Ford دور هم جمع شدند تا بقیه ی بازمانده ها را یافته و آنها را نجات دهند و بدون هیچ تلفاتی از منطقه فرار کنند. آنها راه فاضلاب را برای فرار انتخاب کردند اما باز هم در بین راه همه ی آنها توسط زامبی ها آلوده شدند.

در تاریخ 28 Septamber چند تن از پلیس ها از طریق تونلی که به زیر زمین منتهی بود قصد داشتند تا برای نجات خود استفاده کنند. به همین خاطر یکی از افسران پلیس زن به اسم Kia از این راه برای آوردن کمک رهسپار شد.





بعد از مدتی او با یک یک ماشین فرد که در آن چند بازمانده هم بود بازگشت. باقی مانده های اعضای پلیس وارد ماشین شدند اما Marvin Branagh از این کار امتناع کرد , چون آلوده شده بود.گروه بدون اون منطقه را ترک کردند.

بعد از مدت کمک از این حادثه Jill Valentine از بازمانده های اعضای استارز وارد ساختمان میشود و Marvin Branagh را در حالی که بیهوش است میبیند.
فردای آن روز Claire Redfield , Lean S Kennedy , Ada Wong و ... وارد این ساختمان شدند.

چگونگی آمدن اینه به R.P.D و سرگذشت همه ی اینها رو در بخش معرفی شخصیت ها خواهم گذاشت.

در تاریخ 29 September خیلی از افسران پلیس کشته شده بودند و عملا ساختمان متروکه بود. شهر از کنترل خارج شده اعلام شده بود و دیگر کسی برای نجات اشخاص باقی نمانده بود..

افراد باقی مانده هم چنین از منطقه فرار کردن.




Jill Valentine همراه Carlos Oliviera با هلیکوپتری که خلبان آن هم Barry بود از منطقه خارج شد.




لیون کلیر و شروی با استفاده از قطاری که آنها را به بیرون از شهر منتقل میکرد از شهر فرار کردند.



Ada Wong بعد نجات توسط سلاحی که توسط آلرت وسکر به او داده شده بود توانست به صورت مخفی توسط هلی کوپتر سرگی ولادمیر که از افسران آمبرلا بود از شهر خارج شود.



Hunk هم که مامور یافتن و آوردن G-Virus که توسط ویلیام بیرکین ساخته شده بود , توسط هلی کوپتر ارسالی از طرف آمبرلا از منطقه فرار کرد.


البته بازماندگان Resident Evil : Outbreak هم جزو بازماندگان RaccoonCity حساب میشوند..
در 30 September شهر توسط موشکی که از طرف دولت شلیک شده بود از بین رفت و وقایع Raccoon City تمام شد. اما این شروع یک سناریوی جدید بود

پایان


دوستان این هم مطالبی در مورد R.P.D
مطلب بعدی معرفی کامل گروه S.T.A.R.S خواهد بود.

نظر یادتون نره

شاد و پیروز باشید.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
Reactions: big marcus
قضیه‌ی این Tofu چی بود بالاخره ما نفهمیدیم؟؟
بچه که بودم فکر میکردم یخه! بعدا فهمیدم یه نوع پنیره!
حالا چیه این قضیه‌اش؟؟
Tofu در واقه جزو شخصیت های اصلی بازی محسوب نمیشه. یه جور مدی واسه تست بود که کپکام در اوایل ساخت RE2 از اون استفاده کرده بود. ;)
Tofu در RE2 ظاهر میشه و سناریویی که باهاش بازی میشه کرد دقیقا مثا سناریوی Hunk هست . حتی با همان دیالوگ ها. ;)
 
Tofu در RE2 ظاهر میشه و سناریویی که باهاش بازی میشه کرد دقیقا مثا سناریوی Hunk هست . حتی با همان دیالوگ ها.
آره ایناشو یادمه! (حتی بیسیمش رو هم داشت!!)
ولی خب عجیب بود دیگه...پس یه مد واسه تست بود...
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or