بحث و تبادل نظر در مورد سری Resident Evil

به به نیما جان از این طرفا ؟؟؟؟ خوشحالمون کردی ... از بس نیومدی مجبور شدم از ته دل داد بزنم صدات کنم تا پیدات بشه .... بابا دلمون تنگ میشه برات ....
منم دلم میخواد زیرو و ماجراهای امبرلا رو بازی کنم اما فعلا وقتشو ندارم تونستی در موردشون هم بنویس ... در مورد راهنمایی از من نپرس که هیچ میدانم .... شاید چند سال دیگه یا چند ماه دیگه به همه سوالهات جواب دادم .... :D:D
در مورد رزیدنت اویل 1 منم باهات موافقم .... واقعا رزیدنت اویل 1 هنوز هم که هنوزه ترسناکه .... هم سخته . من یکی که به خاطر ترس زیادش بیخیال بازی شدم و دیگه هم بازی نکردم ... خب نمیشه دیگه بابا ترسناکه . در رزیدنت اویل 2 هم اون قسمتی که سه راهه میشه و آیدا هم همونجا به پائین پرت میشه اونجا هم محیط خفی داره . من که اگه اونجا بودم اصلا اونطرفا آفتابی نمیشدم . ( نیما جان من هرچی گشتم نتونستم بازی کد ورونیکارو دانلود کنم با توجه به تعریفت مشتاق شدم بازی کنم ببینم چجوریاست لینکی ازش نداری که بتونم دانلود کنم ؟؟؟ )
بابت مطالبت در مورد ترسناکترین مکانهای بازی هم ازت ممنونم . ایندفعه ببینم دوباره کم پیدا شدی مجبور میشم یه جور دیگه داد بزنم تا بییایی ها ...:D:D
 
چشم نیما جون. الان میوفتم روش :دی
البته میشه گفت کامله اما یکم نواقص داره :دی

احد جان دستهای پشت پرده را افشاء کن .... بگو چه مقاله یا مطلبی هست که میخواهی بنویسی ؟؟؟؟ :cheesygri:cheesygri
هر چی باشه ما منتظریم ..... سریعتر حاضرش کن ..... :love::blushing::love:
 
تمام کتابها ( لطفا دوستانی که نمی خوان ترجمه کنن دانلود نکنن . متاسفانه با اکانت Free رپید شر آپلود کردم و فقط 10 بار اجازه دانلود میده )

این هم برای اون آقایی که خواسته بودن Trainer رو یه جا دیگه آپلود کنم ( این با اکانت Premium آپلود شده و مشکلی نداره )

 
تمام کتابها ( لطفا دوستانی که نمی خوان ترجمه کنن دانلود نکنن . متاسفانه با اکانت Free رپید شر آپلود کردم و فقط 10 بار اجازه دانلود میده )

این هم برای اون آقایی که خواسته بودن Trainer رو یه جا دیگه آپلود کنم ( این با اکانت Premium آپلود شده و مشکلی نداره )


امیرجان سلام ... دستت بابت کتابها و فایل درد نکنه مرسی از لطفت ... من کتابهارو دانلود کردم خودم یه لینک premium ازش زدم اینو با لینک اصلی عوضش کن که همه بتونند راحت دانلود کنند :
http://rapidshare.com/files/343996707/MASOUD_Novels.rar
موفق باشی ......
 
دوستان کسی داستان Resident Evil:Gaiden که برای کنسول Game Boy Colour در سال 2002 منتشر شد را میدونه؟از نکات قابل توجه بازی این است که بری نقش اول بازی را ایفا میکند!چیزی که در ابتدای دمو بازی متوجه شدم این بود که سازمانی(که من نفهمیدم چه سازمانیه)در خصوص یک سری فعالیتهای زیرزمینی و مشکوک شرکت آمبرلا که در حال آماده سازی گونه جدید سلاح معروف B.O.W هست و مکان آن را در جایی مخفی در شمال آمریکا معرفی میکند(که عکس این مکان را هم نشان میدهد و جالب است درست مثل ساختمان رصد خانه ای شکل رزیدنت اویل 0 هست که اگه یادتون باشه جایی که باید 3 تا لوح را بدست می آوردید تا درب این مکان باز شده و از این جا دیسک 2 بازی شروع میشد!) بری برتون را برای ماموریتی در این خصوص با هلیکوپتر به کشتی که معلوم نیست از کجا آمده و چه اسراری در آن هست اعزام میکنند.قبل از اعزام بری به این کشتی یکی از مامورین این سازمان که خانمی ناشناس هست ماموریت او را برایش شرح میدهد بدین ترتیب که:گونه ای بسیار پیشرفته و خطرناک حاصل از آزمایشات B.O.W آمبرلا که از نوع انسانی هم هست از آزمایشگاه فرار کرده و توسط لیون در کشتی در سواحل آتلانتیک ردیابی شده منتها ما ارتباطمون با اون قطع شده و آخرین ارتباط ما با او 24 ساعت پیش بوده،در نتیجه بری را با هلیکوپتر به مکان آن کشتی اعزام میکنند و او موظف میشود که محل لیون و اون B.O.W را که با عنوان STARLIGHT از آن یاد میشود پیدا کند و نتیجه را گزارش دهد.من در حال حاضر این بازی را دارم انجام میدهم ولی هنوز نتوانسته ام این مکان مرموز را پیدا کنم!:(حالا چند تا سوال:آیا این ورژن جزئی از سری رزیدنت اویل به حساب می آید؟اگر جواب مثبت است نقش بری،لیون و این زن ناشناس در این بازی چیست؟آیا Capcom نکته یا مطلبی را در این بازی گنجانده است که در سری های دیگر نبوده؟و سوال آخر اینکه، آلبرت وسکر هم در این بازی حضور دارد یا خیر؟
 
دوباره سلام.احد جان منتظر مطلبت هستم.
در ضمن آرین و جانی کیج جان من که دائما به سایت سر می زنم.پس چطوری همش می گین پیدات نیست؟به علاوه من مشغول تهیه ی اون مطلب هستم که اون هم برای خودتونه دیگه.راستی آرین جان این لینکی که دادی دانلود نمیشه و وسطش بسته میشه.
راستی رزیدنت اویل گایدن هم داستانش اصلی نیست و در اصل برای شخصیتها اتفاق نیفتاده.وسکر هم توش نیست و اسم اون دختر هم لوسیا هست.

این هم ترجمه ی فایل های وسکر و جیل در رزیدنت اویل 5 از همون سایت: (بقیه ی فایل ها رو قبلا گذاشته بودم.)

Albert Wesker

واقعه ی عمارت قدیمی. تراژدی Raccoon City. جزیره ی Rockfort. تسهیلات تحقیقاتی Umbrella در قطب جنوب و تسهیلات پژوهشی Umbrella در قفقاز روسیه. ربوده شدن دختر رییس جمهور آمریکا...
مردی مستقیم و غیر مستقیم در تمامی این وقایع دست داشت: Albert Wesker.

انگیزه ی تمام آنچه را که Wesker انجام داد میتوان در وقایع اخیر آفریقا یافت.
Wesker تاکنون نمونه هایی از ارگانیسم های مختلف و ویروس هایی نظیر T-Virus و G-Virus و ویروس T-Veronica و Las Plagas را بدست آورده است. تمامی اینها توسط کمپانی های رقیب Umbrella ی سابق که بشدت خواهان بودند با قیمت گزافی خریداری شد. بنظر میرسید اکنون وی با وجود ثروت و قدرتی که بدست آورده است هرآنچه را که یک انسان خواهان آن است در اختیار دارد هرچند Wesker به این اهداف بسنده نکرد.

علتی نامفهوم برای ترس و پریشانی Wesker وجود داشت: Ozwell E. Spencer بنیانگذار Umbrella. در تمام مدت حضورش در Umbrella هرگز نتوانست به نیات واقعی Spencer پی ببرد. سرمایه گذاری عظیم و حمایت مالی وی از پروژه های تحقیقاتی B.O.W عجیب و در نوع خود بی سابقه بود.
تمام دلیلی که برای تولید سلاح های بیو-ارگانیک میتوانست وجود داشته باشد این بود که تولید این سلاح ها با ترکیب با سیستم دلیوری سلاح های معمولی با هزینه ای نسبتا ارزان امکان پذیر بود.پس سرمایه گذاری های افراطی Spencer در زمینه ی B.O.W کاملا غیرضروری بنظر میرسید. علت نیاز Spencer به B.O.W تا این حد چه بود؟ برای یافتن پاسخ این سوال بود که Wesker به سازمان اطلاعاتی Umbrella ملحق شد.
حتی پس از سقوط Umbrella شک و شبه ی Wesker از بین نرفت. اکنون برای یافتن پاسخ سوالاتش تنها راه ممکن پیدا کردن Spencer بود. مشکل این بود که قبل از منحل شدن Umbrella وی خود را از تمام عملیاتی که درگیر آن بود کنار کشیده و ناپدید شده بود. Wesker تمام وقت قدرت و امکانات خود را بکار گرفت و سرانجام مکانی را که Spencer در آن مخفی شده بود پیدا کرد.
در اولین شب پاییز Wesker به قصری قدیمی در اروپا جایی که Spencer در آن مخفی شده بود پاگذاشت. اینطور فکر میکرد که پیرمرد را با حضور خود شگفت زده خواهد کرد اما چشمان Spencer با دیدن او از شوق برقی زد: - تو برگشتی...
در این لحظه بود کهWesker ناگهان دریافت که هرآنچه در Umbrella بوقوع میپیوست و حتی رفتار و اعمال خود Wesker تحت کنترل و نفوذ این پیرمرد فرتوت بوده است.
با فهم این موضوع Wesker به سرچشمه ی اضطراب و پریشانی خود پی برد: در تمام این سالها Spencer با خواندن ذهن او اعمالش را کنترل میکرد.
پروژه ی تولید سلاح های بیو-ارگانیک تنها بهانه ای برای رسیدن او به هدف برترش بود: تکامل انسان از طریق ویروس.
پایان نسل انسان حاضر و تولد نژادی جدید. نژادی که دنیای آرمانی او را میساخت و او را خدای زمین میگماشت.
برای تحقق این رویا او به ۳ چیز احتیاج داشت:
۱- ویروس اولیه. بدون دسترسی به این قسمت کلیدی رویای او در حد یک تئوری باقی میماند و با بدست آوردن آن زمینه برای به اجرا درآمدن نقشه هایش مهیا میشد
۲- شرکت Umbrella و تولید سلاح های بیو-ارگانیک راهکاری عالی برای هدایت تحقیقات او بسوی ویروس اولیه بود و هرگونه سود بدست آمده از این تحقیقات او را برای رساندن به هدف حقیقی اش یاری میکرد.
۳- و سومین چیزی که Spencer نیاز داشت خود Wesker بود. Spencer میدانست که برای ساختن دنیای آرمانی خویش به نژادی جدید از انسانها احتیاج دارد اما این نسل جدید باید چگونه باشد؟
Spencer قصد داشت فرضیه ی "انتخاب طبیعی" را با استفاده از ویروس اولیه بکار برد. اما اگر نژادی که اینگونه انتخاب میشد علاقه ای به شرکت در طرح و اهداف او نداشته باشد نقشه های او به سرانجام دلخواه نخواهد رسید.
طرح Spencer سبب افزایش قدرت و هوش نسل جدید انسان میشد اما تاثیری در دانش. منطق و شخصیت فرد نداشت. اگر حتی يك نمونه ی ناکارآمد و نامطبوع در این نژاد جدید قرار میگرفت سدی برای رسیدن او به دنیای آرمانی اش بود. درنتیجه برای جلوگیری کامل از وقوع چنین پیش آمدی Spencer طرح جدیدی ریخت: طرح Wesker.
براساس این طرح صدها کودک از والدینی با هوش بالا از ملیت های مختلف انتخاب شدند. اگر دانش منطق و شخصیت هرکدام از این کودکان با دستکاری ژنتیکی قابل اصلاح نبود Spencer خودش ارزش های مورد نظرش را با روش خود به او تفهیم میکرد.
به تمام این کودکان نام خانوادگی Wesker داده شد. پس از ایجاد اصلاحات لازم به مناطق مختلفی در دنیا فرستاده شدند درحالیکه همچنان زیرنظر Umbrella قرار داشتند. این کودکان از تحت کنترل بودن خود کوچکترین اطلاعی نداشتند و بواسطه ی Umbrella در زمینه های لازم تحت بهترین آموزش ها قرار گرفتند.
پس از چندین سال یکی از آنها که توانایی های ویژه ای از خود نشان داده بود به مرکز تسهیلات آموزشی Umbrella در Raccoon City فرستاده شد. نام وي Albert بود.
تمام اعمال و رفتارهاي Albert مورد پسند Spencer بود. اگر ساير كودكان Wesker هم شبيه او ميشدند دغدغه هاي Spencer تنها به بهبود بخشيدن كيفيت ن‍ژاد جديد محدود ميشد.
پس از آن Spencer وارد مرحله ي دوم نقشه هاي خود شد:
تزريق نسخه ي آزمايشي ويروس به تمام نسخه هاي Wesker.
تزريق اين ويروس سبب غربالگري و جداسازي كودكان با استعداد بالاتر ميان نمونه هاي Wesker ميشد. بدن عده اي اين ويروس را براحتي پذيرفت و به عده اي ويروس بعنوان قسمتي از درمان داروييشان داده شد هرچند بدن عده اي ديگر آن را به اجبار پذيرفت.
در Albert Wesker تفاوتي ايجاد نشد. شريكش William Birkin نسخه ي آزمايشي ويروس را به او داد تا به خودش تزريق كند.
اما اين پروسه ي غربالگري كمي بيش از حد لازم انتخابي بود! اكثر كودكان Wesker در نتيجه ي اين پروسه از بين رفتند و تنها عده ي كمي زنده ماندند. Albert Wesker نيز زنده ماند اما براي مدتي ناپديد شد. Spencer واكنشي نسبت به اين موضوع نشان نداد. براي آگاهي Spencer از وضعيت هر Wesker دستگاهي در بدنشان تعبيه شده بود و اين علت همان احساس ناراحت كننده اي بود كه Albert در تمام طول زندگي اش داشت. تمام كودكان Wesker طوري برنامه ريزي شده بودند كه Spencer را جستجو كنند و همانطور كه انتظار داشت سرانجام Wesker او را يافت.
اما Spencer مرتكب يك اشتباه شده بود: دستگاه تعبيه شده در بدن Wesker تنها تا زماني كار ميكرد كه او از وجودش بيخبر ميماند. با فاش شدن اين راز Wesker ديگر مهارشدني نبود: اكنون تمام آنچه كه مقابلش بود پيرمرد فرتوت و در آستانه ي مرگي بيش نبود.
"خدا بودن ... اين حق منه."
با اين جملات Wesker از محدوده اي كه Spencer برايش تعيين كرده بود پافراتر گذاشت. حضور همزمان Chris Redfield و Jill Valentine در قصر قديمي Spencer تصادفي بيش نبود اما Wesker آن را بعنوان يك نشانه تلقي كرد:
"ضعيف همواره در برابر انتخاب مقاومت ميكند"
اكنون اين Wesker بود كه هدفي جديد براي ايجاد نژاد برتر داشت. او با انتشار خبر مرگ خود سرپوشي بر فعاليت هاي جديدش گذاشت. اكنون كه به اهداف خود در زمينه بدست آوردن ويروس و جايگاهي كه در Umbrella نياز داشت دست يافته بود تمام تلاش خود را براي به سرانجام رساندن طرح Uroboros و مستحكم كردن جايگاه خود بعنوان خداي نژاد برتر بكار ميبرد.

در این فایل خلاصه ای از سوابق عمومی مأمور سابق S.T.A.R.S.جیل والنتاین – که از منابع متعددی گردآوری شده، لیست شده است. اطلاعات لیست شده نه کامل است و نه باید از آن به عنوان یک آنالیز روانشناسی این فرد استفاده شود.

چیزی که جیل در تأسیسات تحقیقاتی آرکلی یاد گرفت اثرعمیقی بر باقی زندگی او گذاشت. بعد از بازگشت آنها از امارت، کریس و جیل اقدام به مطلع ساختن مقامات، از فعالیت های آمبرلا کردند. با وجود تمام نیات نیک شان، حتی هیچ گونه حرکتی برای رسیدگی و تجسس رسمی شرکت، صورت نگرفت. آنها که از فقدان واکنش، خسته شده بودند وظیفه ی تجسس و تحقیق در آمبرلا را خود به عهده گرفتند. آنها قعالیت هاشان را بر روی پایگاه اصلی عملیات آمبرلا در اروپا، متمرکز کردند. به عنوان یک عضو S.T.A.R.S. که وظیفه ی حفاظت از شهر راکون را دارد، جیل تصمیم گرفت در آن زمان در شهر بماند و به تجسس در تأسیسات تحقیقاتی آمبرلا که در آنجا بود بپردازد، قبل از پیوستن به کریس، در اروپا.

این تصمیم او را به گرفتاری در حادثه ی شهر راکون سوق داد. در طی تحقیقات او، جوندگانی که در تأسیسات تحقیقاتی آرکلی به ویروس-T آلوده شده بودند، شروع به انتشار ویروس در شهر کردند. ویروس به سرعت پخش شد و اکثریت ساکنین را آلوده کرد. آمبرلا، شریک جرم پشت این حادثه، به سرعت عکس العمل نشان داد. آمبرلا "سرویس ضدعامل زیست-مضر آمبرلا" (U.B.C.S.) را فرستاد تا اوضاع را اداره کند، آنها همچنین زیست-سلاح Nemesis نوع-T را برای کشتن اعضای باقی مانده ی S.T.A.R.S. را که به عنوان تهدید برای خود می دانستند، فرستادند. جیل در تمام مدتی که به توسط Nemesis نوع- T دنبال می شد تلاش می کرد تا از شهر راکون فرار کند. در این مدت با یکی از اعضای تیم U.B.C.S. مواجه شد، کارلوس اولیورا (Carlos Olivera).

کارلوس ادعا کرد که تیمش در یک مأموریت نجات برای نجات دادن بازمانده های شهر راکون است. او که خود هیچ دلیلی برای شک کردن به هدف این مأموریت نداشت، به جیل پیشنهاد کمک برای فرار از شهر، داد. در سوی دیگر، جیل تردید های خود را داشت. با این حال شرایط به درجات بحرانی رسیده بود و جیل فرصت درنگ کردن نداشت. دولت ایالات متحده تصمیم داشت در عملیاتی به نام Operation : Bacillus Terminate با یک حمله ی موشکی ویژه به شهر، جلوی گسترش ویروس را بگیرد. هنگامی که جیل به توسط Nemesis نوع-T به ویروس-T آلوده شد از نجات پیدا کردن از شهر نا امید شد. از بخت خوب او، کارلوس برای کمک به او آنجا بود. کارلوس یک دارو برای درمان آلودگی ویروس-T بدست آورد و به جیل داد. بعد از بهبودی جیل، او با کارلوس همراه شد و آن دو توانستند با مفقیت از شهر راکون فرار کنند.

در سال 2003 بعد از عملیات T-A.L.O.S. ، جیل و کریس دو عضو از "یازده عضو اصلی" BSAA شدند، و به آنها در جنگ علیه اسلحه های زیستی (Bio Weapons) و بیو تروریسمم (Bio Terrorism) در سراسر جهان ملحق شدند. کریس و جیل در آسیا جلوی اسلحه های زیستی را گرفتند، آزمایشگاه های اسلحه های زیستی در آمریکای جنوبی را منهدم کردند، قاچاقچیان را در اروپا دستگیر کردند و دنیا را برای فرونشاندن اسلحه های زیستی نگهبانی کردند. در سراسر فعالیت هاشان، در حالی که به دخیل بودن دست آمبرلا مشکوک بودند، هیچ وقت مدرک قطعی ای برای اثبات این قضیه نداشتند.

هرچند که مشخص شد در حقیقت موسس آمبرلا، Ozwell E. Spencer در این قضایا دست داشته. آن دو درباره ی مکان احتمالی اسپنسر اطلاعاتی یافتند و به سرعت برای دستگیری او شتافتند، فقط به خاطر پیدا کردن فرمانده ی سابق و دشمن منفورشان، آلبرت وسکر. دیدن جسد خرد شده ی اسپنسر بر روی زمین باعث شد تا آن دو نقشه شان را به "دستگیر کردن وسکر" تغییر دهند. در یک مبارزه ی دو به یک، کریس و جیل باید برتری می یافتند، اما قدرت و توانایی وسکر خیلی فراتر از توانایی های هرانسانی بود. با وجود آن همه آموزش رزمی، جیل و کریس حریف وسکر نبودند. جایی که وسکر می خواست زندگی کریس را پایان بخشد، جیل، به تمام معنا فداکاری کرد. جیل با جهش به سمت وسکر، هم او و هم خود را از پنجره به بیرون و به سوی یک صخره پرتاب کرد. کریس در حالی که افتادن همکارش را نگاه می کرد قادر به انجام هیچ کاری نبود.BSAA یک عملیات جستجوی تمام عیار ترتیب داد، اما هیچ وقت جسد او و نه هیچ اثری از او پیدا نشد. در 23 نوامبر سال 2006 ، مرگ جیل والنتاین رسماً اعلام و نامش به لیست اعضای BSAA که در راه انجام وظیفه جانشان را از دست داده بودند اضافه شد. اما داستان جیل اینجا تمام نشد. آن سقوط باعث مرگ جیل و وسکر نشد. با اینکه به سختی صدمه دیده و بیهوش شده بود، جیل توسط وسکر نجات پیدا کرد. بعد از آنکه وسکر، او را درمان کرد، او را در یک آزمایش قرار داد. این برای وسکر راهی برای انتقام گیری بود.

خوشبختانه شانس با جیل یار بود. دستگاهی که علائم حیاتی او را نمایش می داد، نابه هنجاری هایی در بدن او پیدا کرد. درون بدن جیل داشت اتفاقاتی می افتاد، و کنجکاوی وسکر برانگیخته شده بود. بررسی های بعدی نشان دادند که یک نوع جهش یافته ی ویروس-T هنوز درون بدن او بود. این باقی مانده ی آلودگی در شهر راکون بود. دارویی که او دریافت کرده بود قرار بود تمام اثرات ویروس را در بدن او از بین ببرد ولی برعکس، باعث شده بود تا ویروس به یک وضعیت خاموش و غیر فعال برود. دوران طولانی او در خواب برودتی به نحوی ویروس را مجدداً فعال کرده بود. مدت کمی بعد از فعال شدن، ویروس-T کاملاً از بدن او ناپدید شد، اما یک چیز دیگری به جای خود باقی گذاشت. وسکر فهمید بدن جیل حالا حاوی پادتن های قدرتمندی برای ویروس است.

تمام آن سالها، ویروس-T درون بدن او باعث ایجاد یک سیستم ایمنی شده بود که کمتر از معجزه نیست. این کشف می توانست به جاه طلبی های بعدی وسکر کمک کند. توسعه ی ویروس "اوروبوروس" (Uroboros)، نقطه ی مرکزی نقشه ی اوروبوروس، ثابت کرده بود که کاملاً مشکل است. ثابت شده بود ویروس اوروبوروس که از گلی نمونه گیری شده بود برای بدن انسان بیش از حد سمی بود. به جای رفتن به قدم بعدی در سیر تکاملی انسان، فقط مرگ به همراه داشت. وسکر استدلال کرد که با استفاده از پادتن های بدن جیل، می توان اثر سم ویروس را کمتر کرد. او جیل را به تنهایی زنده نگه داشت تا برای تحقیق خود پادتن تولید کند.

جیل که در مقابل اسلحه های زیستی ایستاده بود و زندگی خود را برای ریشه کن کردن شان فدا کرده بود، خود داشت بطور طعنه آمیزی در ایجاد وحشتناک ترین اسلحه زیستی استفاده می شد. بعد از کلی تحقیق و آزمایش، وسکر نهایتاً اوروبوروس را کامل کرد. مشارکت جیل در توسعه ی ویروس باعث آن شد تا او دیگر یک نمونه ی تست مناسب نباشد. پادتن های خالص با پایداری بالا در برابر ویروس به بدن او نفوذ کردند. وسکر تصمیم گرفت تا از او در جای دیگری استفاده ی مناسب کند. در طی تحقیق و بررسی در ویروس اولیه، یک ماده ی شیمیایی فرعی کشف شد. محققان آن را P30 نامیدند. هنگامی که به سوژه های تست داده می شد، نه تنها به آنها قدرت های فرابشری می داد، بلکه آنها را شدیداً مستعد کنترل شدن نشان می داد.

P30 افزایش دهنده ی کارایی نهایی بود. هدف های نقشه ی اوروبوروس بوجود آوردن نسل جدیدی از انسانها بود پس به کار گیری P30 در این نقشه بی اهمیت بود. به هر حال، در آن زمان می توانست به عنوان یک محصول و برای ذخیره ی سرمایه ی هرچه بیشتر، به فروش برود. تحقیقات در تولید سرباز نهایی که نمی توانست از دستورات سرپیچی کند بطور همزمان بر روی پلاگاس و P30 انجام می شد . متأسفانه دومی بازگشت سریعی داشت. اثر P30 مدت زمان خیلی کوتاهی بقا داشت. یک تزریق P30 متابولیزه و توسط بدن به سرعت دفع می شد، که نیاز به تزریق دارو به طور مکرر داشت. این به شدت قابلیت چنین محصولی به عنوان فزاینده ی کارایی بلند مدت را کاهش می داد. تنها جواب چنین برگشتی متصل کردن یک دستگاه به سوژه بود تا بطور مستمر دارو را تزریق کند.

در حالی که اثرات P30 مختصر بودند، اما هنوز یک داروی قدرتمند و موثر بود. اثرات مستمر مصرف دارو تست نشده بود، پس برای تحقیق در این زمینه یک دستگاه تزریق به جیل متصل شد. یک دستگاه بیرونی به سینه ی جیل متصل شد که بطور مستمر دارو را به بدن او تحویل می داد. قدرت اختیار او که دائماً ضبط می شد (گرفته می شد) باعث شد تا او خدمتکار اکسلا و وسکر شود تا آنکه کریس و شوا دستگاه تحویل دارو را نابود کردند.





Claire_Redfield_II_by_fishbone76.png
 
آخرین ویرایش:
سلام نیما جان ما که خیلی وقته منتظر مطالب احد جان هستیم . :-"
نیما جان ما عجله داریم برای هر مطلبی در مورد رزیدنت اویل . هر چی میریزیم توی مغزمون بازم گشنشه مواد میخواد :cool::confused::cheesygri. موادش هم که دست خودتو احده ..... :D:D:D
راستی این لینکی که گذاشتم اکانتش به مشکل خورده همین 1-2 روز آینده درست میشه و میتونی دانلود کنی . نشد من خودم جای دیگه براتون آپلود میکنم . شرمنده نیما جان . :blushing:
در مورد این مطالبت هم ممنونم . اما اینا 3 دقیقه ای هضم میشه که .... یه مطلب پر و پیمان بذارید چندروزی تو کفش باشیم لااقل :-";):blushing:.... مرسی .... موفق باشید ....
 
با سلامی به نیما و دوستان حوبم.

میگم نیما جان میشه لینک دقیق سایت رو بدی؟ ببینم میشه با بچه هاشون وارد همکاری بشیم یا نه.

در ضمن آرین جان مطمئن باش اگه قرار باشه واسه وسکر بیوگرافی بنویسم شاید مقدمش به اندازه ی فایل Resident Evil 5 بشه :دی
 
با سلامی به نیما و دوستان حوبم.

میگم نیما جان میشه لینک دقیق سایت رو بدی؟ ببینم میشه با بچه هاشون وارد همکاری بشیم یا نه.

در ضمن آرین جان مطمئن باش اگه قرار باشه واسه وسکر بیوگرافی بنویسم شاید مقدمش به اندازه ی فایل Resident Evil 5 بشه :دی

سلام احد جان . من کاری به این کارا ندارم :cheesygri:cool: اگر میخوای در مورد آلبرت وسکر بیوگرافی بنویسی و 5 دقیقه ای توی مغزم هضم بشه خودم و دوستای دیگم بیایم بریزیم سرت ... :cheesygri:cheesygri:cheesygri:love:
این وسکر بدبختی هنوز هم که هنوزه معلوم نیست چه گندهائی زده و چه کارائی کرده .... فعلا هم که کامل دست نامردش رو نشده .... اگر در مورد آلبرت میخوای بیوگرافی بنویسی یه چیزی بنویس که لااقل بفهمیم این چه کارائی کرده ..... خلاصه اینکه کامل باشه دیگه .... من وقت خوابمو هم میزارم روی خوندن بیوگرافیش تو غصه نخور فقط کامل و جامع بنویس ..... :blushing::blushing::blushing::love:
 
با تشکر از نیما جان به خاطر مطلب جدید!احالا یعنی سازندگان رزیدنت اویل سری بازیهای مثل این Resident Evil:Gaiden یا اویلهایی مثل1,2 Gun Survivour و Outbreak1,2 و Dead Aim را الکی دادن بیرون؟:confused:اگه میشه لطف کنید و یه مطلب کامل از این سریها بذارین و بگید که داستان آنها چه بوده و چرا سازندگان، این بازیها رو دادن بیرون؟خصوصا سری Survivour که من در سایت رزیدنت اویل عکس شخصیت اصلی Resident Evil Sorvivour که در پلی استیشن1 بود را در سری سارویور پلی2 دیدم.شاید این سریها اهمیت سری اصلی را نداشته باشن ولی برای من و شاید خیلی های دیگه سوال بر انگیز و مرموز هستن! خواهشا به این سریها هم در جای خود بپردازید.میدونم که احد و نیما جون حسابی برای مطالب جدید تو زحمت افتادن،خصوصا در مورد موضوع مکانهای مخوف رزیدنت.ولی ایشالا بعد از کمی سبک شدن کار، احد و نیما یه فرجه ای برای این موضوع کنار بذارن و حسابی من و همه اویل بازهارو رو سفید کنن:love:
 
منم از پیشنهاد دوست عزیزم کیج خوشم اومد .... صحبت خوبی کرده اصلا این سری ها که اومده بیرون چیه قضیش و اگر ربطی به سری بازیها و خط داستانیشون نداره پس چرا بیرون اومده و به اسم رزیدنت اویل ؟؟؟؟
کیج جان میگما اینقدر این نیما :love: و احد :love:جانو تو دردسر نندازیم .... احد که قراره یه مطلب توپ در مورد آلبرت وسکر بنویسه نیما هم که تاریخچه کامل و توپ رزیدنت اویلو .... بذار اینا تموم بشند و مخصوصا جاهای خف بازیها بعد دوباره میریزیم سرشون با پیشنهادهامون .... مگه میشه ولشون کرد ؟؟؟؟ :cheesygri:cheesygri:love::love: :blushing:
 
منم از پیشنهاد دوست عزیزم کیج خوشم اومد .... صحبت خوبی کرده اصلا این سری ها که اومده بیرون چیه قضیش و اگر ربطی به سری بازیها و خط داستانیشون نداره پس چرا بیرون اومده و به اسم رزیدنت اویل ؟؟؟؟
کیج جان میگما اینقدر این نیما :love: و احد :love:جانو تو دردسر نندازیم .... احد که قراره یه مطلب توپ در مورد آلبرت وسکر بنویسه نیما هم که تاریخچه کامل و توپ رزیدنت اویلو .... بذار اینا تموم بشند و مخصوصا جاهای خف بازیها بعد دوباره میریزیم سرشون با پیشنهادهامون .... مگه میشه ولشون کرد ؟؟؟؟ :cheesygri:cheesygri:love::love: :blushing:
قربون تو دوست عزیز!میدونم، این دوستای زحمت کش ما،حسابی ما رو خجالت میدن:blushing:ولی منم اشاره کردم ایشالا بعد از اینکه سر اساتید ارجمند خلوت بشه با یه سورپرایز ویژه به این مطلب هم رسیدگی میکنند!(البته امیدوارم):-"چون قبلا هیچ جایی به این سریها اشاره ای نشده.;)تو خود سایت اصلی رزیدنت اویل به طور کامل این سریها را با مطلب و عکس شخصیتها و سلاحها و حتی با گونه های مختلف زامبیها و غولهای آخر آنها اشاره کرده،حتی سریهای موبایل را هم همین طور. پس اگه اینا بی اهمیت بودن مسئولان رزیدنت اویل اینهارو در سایتشون قرار نمیدادن;)
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or