سلام.
داشتم فكر ميكردم فقط چند هفته به شروع مدارس مونده.من در سال امتحان نهايي هستم.ديگران رو نميدونم!ولي در هر حال زندگي واقعي از اول مهر شروع ميشه.براي بعضي ها معني خداخدا كردن براي برف و آلودگي هوا به اميد تعطيلي رو داره،بعضي ها خودشون رو براي يك رقابت سالم ديگه با همكلاسي ها آماده ميكنن،بعضي ها(مثل من!)تقويم رو علامت ميزنن تا عيد و تابستون ديگه،و بعضي ها هم بدون هيچ اظهار نظر خاصي براي يك سال تحصيلي ديگه آماده ميشن.
ميدونم بيشتر بازيسنتري ها در سن دانشگاه هستن.و دانشگاه هم از اول مهر شروع ميشه پس همه ي ما حداقل يك تغيير شايد كوچيك بايد تو برناممون بديم.براي من شامل جمع شدن پي اس 2 ميشه واينترنت و پي اس پي هم ميشه پنجشنبه...و فكر كنم هممون از دنياي بازي ها دور بمونيم.
و ميرسيم به بخش زندگي اش.خانواده ي من با بازي مشكلي ندارن.قبول كردن كه من برايم لذت بخش تره بشينم پاي كامپيوتر و ساعت ها زل بزنم به صفحه ي مونيتر و تلويزيون-حتي وقتي به قيمت سردرد و چشم درد و حتي وزوز گوش تموم بشه-تا اين كه كنار مامانم غذا درست كردن و سبزي خورد كردن ياد بگيرم(بگزريم كه دومي رو مامانم هم بلد نيست !!!!)پسر و دختر هم فرقي نداره.در هر خانواده اي وظايفي براي فرزندان(؟!)معين شده كه بايد در كنار اونا تفريح كنيم.سوال من اينه كه شما چه جوري در كنار زندگي روزمره به بازي هم ميپردازيد؟يا اين كه جزو خوشبخت هايي هستين كه خودتون رو كنترل ميكنين و تا 9 ماه طرف كامپيوتر و اينترنت جز براي كار درسي نميريد؟
-----------
شايد اين جا و در اين زمان جاي همچين تاپيكي نبود.در اين صورت،عذر ميخوام.
داشتم فكر ميكردم فقط چند هفته به شروع مدارس مونده.من در سال امتحان نهايي هستم.ديگران رو نميدونم!ولي در هر حال زندگي واقعي از اول مهر شروع ميشه.براي بعضي ها معني خداخدا كردن براي برف و آلودگي هوا به اميد تعطيلي رو داره،بعضي ها خودشون رو براي يك رقابت سالم ديگه با همكلاسي ها آماده ميكنن،بعضي ها(مثل من!)تقويم رو علامت ميزنن تا عيد و تابستون ديگه،و بعضي ها هم بدون هيچ اظهار نظر خاصي براي يك سال تحصيلي ديگه آماده ميشن.
ميدونم بيشتر بازيسنتري ها در سن دانشگاه هستن.و دانشگاه هم از اول مهر شروع ميشه پس همه ي ما حداقل يك تغيير شايد كوچيك بايد تو برناممون بديم.براي من شامل جمع شدن پي اس 2 ميشه واينترنت و پي اس پي هم ميشه پنجشنبه...و فكر كنم هممون از دنياي بازي ها دور بمونيم.
و ميرسيم به بخش زندگي اش.خانواده ي من با بازي مشكلي ندارن.قبول كردن كه من برايم لذت بخش تره بشينم پاي كامپيوتر و ساعت ها زل بزنم به صفحه ي مونيتر و تلويزيون-حتي وقتي به قيمت سردرد و چشم درد و حتي وزوز گوش تموم بشه-تا اين كه كنار مامانم غذا درست كردن و سبزي خورد كردن ياد بگيرم(بگزريم كه دومي رو مامانم هم بلد نيست !!!!)پسر و دختر هم فرقي نداره.در هر خانواده اي وظايفي براي فرزندان(؟!)معين شده كه بايد در كنار اونا تفريح كنيم.سوال من اينه كه شما چه جوري در كنار زندگي روزمره به بازي هم ميپردازيد؟يا اين كه جزو خوشبخت هايي هستين كه خودتون رو كنترل ميكنين و تا 9 ماه طرف كامپيوتر و اينترنت جز براي كار درسي نميريد؟
-----------
شايد اين جا و در اين زمان جاي همچين تاپيكي نبود.در اين صورت،عذر ميخوام.