BROTHER LOUIE
کاربر سایت
ما نزدیک مدرسه مون یه کلوپ بود بعد مدرسه میرفتیم کلوپ .یه مدیر داشتیم اسمش الهی بود.گاهی میومد توی کلوپ به قول خودش دانش اموزان بی انظباط رو ادب کنه.
ما هم یکی جلو در وایمیساد تا چشمش به الهی میفتاد داد می زد ،الهی اومد همه فرار میکردیم ،البته اون وسط مثل گله بوفالو که شیر بهش حمله میکرد دست میکرد دو نفر رو میگرفت گوشاشون رو میگرفت از گوش بلندشون میکرد!
یک مشت وحشی ناظم بودن.