این بخش اول نقد Gamespot هست بخش دوم هم تو راهه. اگر کمی و کاستی بود ببخشید بخاطر سرعت بالای ترجمس.
اسپویلر داستانی هم نداره.
"همانطوری که شروع شد به پایانش هم رسید"
سریه متال گیر همیشه با خود داستان پیچیده ای بهمراه داشته است. با پیچش هایی غیر منتظره و آشکارسازی هایی که نگاه شما را به اتفاقات و افراد نغییر داده است. با اینکه Metal Gear Solid V: The Phantom Pain هم این رسم را ادامه میدهد ولی اغلب اتفاقات مربوط به وقایع درحال اتفاق بازی میشود. در مقابل تازه واردها به این سری این طرفداران سری هستند که پاداش دقت و سخت کوشی های خود را در این شماره لمس میکنن و حس برد میکنند. ولی این وفاداری و دانش از بازی بیشتر از پیش نیاز انجام دادن بازی است. تصویر برداری های درجه یک و صداپیشگی هایی که گاها از استانداردهای معاصر صنعت فیلم و سریال نیز پیشی میگیرد تا این شخصیت های بی بدیل را وارد قلمرو حقیقی و باورپذیر کند. اِلمان های بسیار کمی از شوخی در این دنیای داستانیه The Pahntom Pain که جای زیادی برای خنده در آن وجود ندارد درمقابل شما قرار میگیرد. تم تاریک و موضوعاتی مانند جوانانی محروم از حقوق خود که به اجبار وارد میدان نبرد شده اند لحن سنگینی را وارد زبان بازی کرده است. گیراییِ برخوردها در بازی شمارا به صندلیتان میخکوب و در تب و تاب نگه میدارد.
بعنوان Big Boss رهبر یک گروه نظامی خصوصی بانام Diamond Dogs شما به مبارزه با دشمنانتان میروید تا ماموریت های شناسایی یا قتل اهداف مورد نظر را انجام دهید. بعلاوه ی نفوذ به مخفی گاه های دشمن. این عملیات ها از قدرت های جهانی تا رهبران نظامی که در خفا درحال انجام یک سری فعالیت ها هستند را شامل میشود. The Phantom Pain اتفاقات تاریخی دهه ی 80 را با یک سری اِلمان های جیمز باندی و روبرویی با شخصیت هایی منفی جدیدی با پوششی فانتزی ترکیب میکند. این فانتزی و عامل تخیلی در بازی گاهی واقعیت را زمین گیر میکند ولی به دفعات زیاد اثر خیلی خوب و مثبتی بجا میگذارد. تکنولوژی های غیرممکن و قابلیت های فرا انسانی تقریبا در تمام بخشهای داستان باهم ورود کرده اند. این ویژگی های عجیب شمارا همزمان غافلگیر و متعجب میکند از دنیایی که باید آن را نجات دهید.
Metal Gear Solid V: The Phantom Pain مارا با مکانیکی جدید از این سری آشنا کرد که هنوز (بعد از GZ) هم خوب عمل میکند ولی وسعت آزادی عملی که در The Pahntom Pain در انتظار شماست قابل مقایسه با Ground Zeroes نیست. بجای گشت و گذار در یک Base کوچک شما آزادید تا در تمام محدوده ی در یک کشور را کشف کنید. شما راه میروید میخزید میدوید به پس و پیش و هر عمل شما به لطف کنترل منعطف بازی عالی انجام میشود. شما حتی قادرید صخره نوردی یاد بگیرید که حس ارتفا و آویزان بودن را بخوبی بشما انتفال میدهد. شما همیشه مجبور نیستید تا مخفیانه بازی کنید و حتی گاها مجبورید پیشگیرانه شروع کننده ی حمله باشید. در هردوحالت حس تخت فشار بودن را بخوبی حس میکنید که میتواند درنهایت به یک شکست محکم یا حس پیروزی و غلبه را بشما منتقل کند.
شما همچنین این فرصت را دارید تا بطور ناگهانی در مقابل دشمن به انواع مختلفی عکس العمل نشان دهید. سیستم Reflex بازی بشما یک فرصت لحظه ای با آهسته کردن زمان میدهد تا یک هدشات بی نقص را روی دشمن پیاده کنید. اگر به اندازه ی کافی سریع باشید میتوانید به سرعت با پرش از دید دشمن دور شوید و به پشت بیوفتید و قبل از اینکه بقیه متوجه شوند روی زمین به اون شلیک کنید. اگر دنیال تجربه ای چالش آور تر هستید میتوانید این ویژگی را غیر فعال کنید. The Phantom Pain از شما میخواهد که فعال باشید ولی شما کلی ابزار برای چرخاندن نوع بازی به سبک و سیاق خود دارید. اگر فکر میکنید همه چیز برباد رفته است میتوانید درخواست حمله ی هوایی بدهید! البته این کار فقط در بعضی ماموریت ها قابل اجراست و رنکینگ شما را محدود میکند.
یک ماموریت خاص توانست تمام ابزار و توانایی های من را بکار بگیرد و بعنوان نمونه ی کاملی از اینکه چگونه بازی کردن The Phantom Pain میتواند تجربه ی متفاوتی باشد خود را نشان داد. درحالی که بدنبال یک سلاح محرمانه که توسط ایالات متحده درحال ساخت است بودم مجبور شدم به تعدادی غار در حومه ی یک شهر در افغانستان نفوذ کنم. مشکل اینبود: ورودی تمام این غار ها بشدت تحت نظر بود. حتی بدتر غار ها بشدت پر پیچ و خم هستند و محاله که بصورت منطقی مسیر خود را پیدا کنید. برای بدست آوردن سلاح مجبور شدم از بین سایه ها سربازهارو تک تک بدون سروصدا خفت کنم! اونها یک زندانی داشتند که میدونست سلاح هارو کجا مخفی کردند. بعد یک خشاب خالی برای گمراه کردن یک نگهبان پشتی کافی بود تا اون رو خفه کنم. آخر غار به اون زندانی رسیدم ولی با اینکه او با زبان محلی حرف میزد با کمک مترجم (که او رو قبلا اسیر کرده بودم) توانستم محل سلاح ها رو پیدا کنم. درراه برگشت با دشمن های جدیدی روبرو شدم که با سلاح های معمولی از بین نمیرفتند. از طرف کسی که ماموریت رو بهم داده بود آگاه شدم که نباید با انها با سلاح های معمولی مبارزه کنم ولی راهی جز باز کردن راه فرار خودم نداشتم. ماموریتی بود که به این زودی ها از یادم نمیرفت. اول مجبور شدم با تمام مهارتم بدون هیچ سروصدایی پیش برم و در آخر با تمام قوا مورد هجوم قرار گرفتم که باعث فوران آدرنالینم شد. خوشبختانه از این دست تجربه ها در بازی زیاد وجود دارد.
ابزار شما با اینکه انتخابی هستند ولی متنوع و جالب هستند که باعث میشود شما بخواهید از روی کنجکاوی بیشتر روی آنها کار کنید. حتی اگر لازم نباشد. شما یک دست مصنوعی دارید برای مثال که به اشکال مختلفی میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. آپگرید سونار میتواند این قابلیت را بشما بدهد که با ضربه زدن به زمین و ارسال امواج برای مدت کوتاهی مکان دشمن را در اطراف شما نمایان کند. تعداد متعددی هم سلاح دارید که هرکدام تفاوت های مختصر ولی مهمی ایجاد میکنند. اگر دنبال پرش (Recoil) کمتر مسلسلتان هستید امکانی برای آن وجود دارد ولی شاید بخواهید نارنجک انداز راهم مد نظر داشته باشید چون هیچوقت نمیدانید که سر و کله ی یک تانک سر میرسد.
ماموریت شما در The Pahntom Pain دوگانه است. یکی ساخت یک پایگاه نظامی آزاد و دور از ابر قدرتهای جهانی و نابودی کسانی که بدنبال سو استفاده از سیاستهای جهانی برای رسیدن به مقاصد خودخواهانه شان هستند. چندین ریز داستان هم در این میان وجود دارد که دربین این سفر طولانی درمسیر بازی تجربه میکنید که کمتر در صنعت گیمینگ به آنها پرداخته شده: شکنجه - کودک سربازان و هزینه های انسانی توسعه های هسته ای. The Pahntom Pain این موضاع مهم را بخوبی تصویر میکشد ولی بشکل پرده برداری از وحشیگری های ناشی از آنها به شما یادآور میشود هر نظمی که که ما در جهان امروزه میشناسیم به قیمت از دست رفتن آزادی و خوشبختی یک انسان دیگر است.
ماموریت های The Pahntom Pain محسور کننده هستند که برای اکثر دفعات شما را با یک سرعت به جلو میکشاند. اما در این میان بیشتر از 100 ماموریت جانبی وجود دارد که توجه شمارا جلب میکند. انقدر کار برای انجام دادن وجود دارد که من شاید شک داشتم بتوانم همه ی آنها را تمام کنم ولی این ویژگی مثبت را این موضوع بهمراه داشت که بدانم این دنیای Open WOrld همیشه کنار ماموریت اصلی برایم چیزهای دیگری برای کشف کردن دارد. بازی همیشه توجه شما را به چیزهای مختلفی جلب میکند ولی به هرکدام که تمرکز کنید یک جلوه از gameplay بازی شما را جذب میکند. هم در آفریقا و هم افغانستان پر از پایگاههای نظامی کوچک محیط های بزرگ و تحدیدهایی از طبیعت خود نیز هستند که همه و همه موفعیتی برای درگیر شدن و پاداش به شما میدهند. یک پایگاه میتواند وسیله ی نقلیه ای با ارزش دزدین داشته باشد یا سربازی که اطلاعات بدرد بخوری بهمراه داشته باشد اگر بتوانید او را بی سرو صدا بازجویی کنید.
ادامه دارد...