امتياز اعضای بازی سنتر به عناوین پلتفرم PC

  • Thread starter Thread starter Meysam
  • تاریخ آغاز تاریخ آغاز

Meysam

کاربر سایت
سلام
تو اين تاپيك مي خوايم نظر شما و امتيازي رو كه به هر بازي ميديد مشخص كنيم تا شايد بتونيم بهترين بازي رو تو هر ماه يا سال با نظر خودمون انتخاب كنيم
پايين ترين امتياز 0
بالاترين امتياز 10
همراه نظر ( خواهشمند است نظر کارشناسانه باشه )

اینم بازی های سری 1 : ( تا تاریخ 5 مهر )

Wolfenstein
Wanted Weapons of Fate
Left 4 Dead


Bionic Commando
Call of Juarez Bound in Blood
Street Fighter IV

جواب لیست امتیازات سری اول :


امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC


اینم بازی های سری 2 ( با تشکر از میثم ) تا تاریخ 20 مهر :

Batman Akham Asylum
Resident Evil 5
Mini Ninja
NFS: SHIFT
Red Faction Guerilla
Darkest of days
Section 8
overlord 2
ARMA II
Trine
X-Men Origins: Wolvorine

جواب لیست امتیازات سری دوم :


امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC

اینم بازی های سری 3 : ( تا تاریخ 28 مهر )

Assassin's Creed
Bioshock
Brothers In Arms 3
Crysis
Crysis Warhead
Dark Sector
Dead Space
Far Cry 2
F.E.A.R 2
Gears of War
GTA IV
GRID
Mirror Edge

لیست امتیازات سری سوم :

امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC

بازیهای سری 4 ( تا تاریخ 5 آبان )

Splinter Cell: Double Agent
STALKER: Shadow of Chernobyl
STALKER: Clear Sky
Call of Duty 4
Call of Duty: World At War
Fallout 3
H.A.W.X
Resident Evil 4
Prince of Persia 2008
Burnout: Paradise
Mass Effect
Devil May Cry 3
Devil May Cry 4
Pro Evolution Soccer 2009
Colin Mac Rae: Dirt
Silent Hill: Homecoming

لیست امتیازات سری چهارم :

امتیاز اعضای بازی سنتر به عناوین PC
 
Last edited by a moderator:
Steep

tc3_121.png


گیم پلی : 9/10
داستان : ندارد
موسیقی و صداگذاری : 9/10
گرافیک : 9.5/10

کل : 9/10
 
wolfenstein ii the new colossus

225606_screenshot_05_l.jpg


اوایل نسبت به بازی حس خوبی نداشتم چون از ریشه های خود فاصله گرفته بود و به جای پرداختن به موضوعات ماورالطبیعه و زمان جنگ جهانی به سراغ آینده پس از جنگ و دهه 1960 رفته بود ولی بعد نظرمو عوض کرد .

داستان : درباره بلازکویچ سرباز جان بر کف آمریکا (تو مایه های رمبو) که بعد از بیدار شدن از کما (دنباله شماره قبل که تحت تاثیر انفجار نارنجک ژنرال قرار گرفته بود) دیگر مثل سابق قدرتمند نیست و به کمک لباسی خاص ماموریت ها را انجام می دهد . آلمان ها پیروز جنگ شده اند و آمریکا را تحت اشغال خود در آورده اند . حال بلازکوویچ و یارانش باید با ارتش تا دندان مسلح آلمان ها برای آزادی بجنگند .

بازی حدود 12 ساعت (با احتساب ماموریت های فرعی که بعد از پایان بازی باز می شوند ) گیم پلی دارد . گیم پلی بازی روان است و بسیار پر انرژی . موسیقی متن عالی . کات سین ها و روابط و دیالوگ ها و فلش بک ها همگی عالی هستند . هیتلر خوار و ضعیف نشون می ده در جایی از بازی (آمریکایی ها نفرت خاصی از هیتلر دارند . حالا انگار خودشون توی تاریخ فرشته بودند) .

کمی پیدا کردن مسیر مخصوصا در ماموریت های آخر سخت می شه و تو در تو . بازی روند خطی دارد . حساب گلوله ها را داشته باشید که در درجات سختی بالا با کمبود مواجه نشوید . 11 تا چپتر اصلی دارد . گرافیک بازی در بعضی مواقع چشم نواز و عالی هست (مخصوصا طراحی شهر نیویورک که دچار ویرانی تحت تاثیر حمله هسته ای قرار گرفته)

در کل تجربه نابی از کشتن نازی های شیطان صفت به شما القا می کند مخصوصا در نبرد با تبر . (بازی فوق العاده خشن هست +18)

گیم پلی : 9.5 از 10
موسیقی و صدا گذاری : 10 از 10
گرافیک هنری و طراحی محیط : 9 از 10
نورپردازی و طراحی سایه ها : 9 از 10
داستان : 8 از 10

نمره کل : 9 از 10
 
Doom 2016

ss_28e126c5530b5f81726501ec73e51c66fd325bc2.1920x1080.jpg


داستان : دریچه ای از جهنم در مریخ باز شده و شما ماموریت دارید آن را ببندید ... (همین)

داستان بازی بسیار سر راست و معمولی برای توجیه روند آن هست . بازی تمرکزش روی مبارزات و گیم پلی هست . یک بازی run and Gun محض با موسیقی راک و متال برای بالا بردن آدرنالین خون . همین و بس . برای دوست داران خون و خونریزی عالی هست . تنوع دشمنان خوبه و طراحی خوبی دارند . رنگ قرمز غالب کمی اذیت کننده هست و مراحل تقریبا تنوع دارند .

حدود 9 ساعت گیم پلی دارد که بستگی به درجه سختی بازی شما دارد . در کل ادای دینی به عنوان کلاسیک Doom می باشد .

گیم پلی : 8 از 10
موسیقی و صدا گذاری : 9 از 10
گرافیک هنری و طراحی محیط : 7 از 10
نورپردازی و طراحی سایه ها : 6 از 10
داستان : 3 از 10

نمره کل : 6 از 10
 
  • Like
Reactions: MK_COD and Polaris
dirt-rally.jpg Dirt Rally:

متن پایین بیشتر از این که نقد بازی باشه، تجربیات Nerd وارانه:)) من از این بازی و توضیح این که چرا طرفداران سرسختی داره و امتیازات بالایی گرفته برای هر کسیه که برای یکی دو ساعت بازی رو امتحان کرده و انتظار Dirt 2 داشته و ناامید شده یا گفته چرا برای مثال بازی با قرار دادن گزینه Rewind نیومده هردو نوع طرفدار- چه کژوال و چه شبیه ساز پسند:D رو راضی کنه، و از اونجایی که سری Dirt از نسخه 2 تا به الان این گزینه رو داشته، مطمئناً برای Codemasters چندان سخت نبوده که این گزینه رو هم قرار بده، پس حذفش عمدی بوده، چرا که این یه نسخه شماره دار از Dirt نیست، این Dirt Rally ﻪ و هدفش ساخت نزدیک ترین تجربه به رالی واقعی بوده...

یادم نمیاد آخرین باری که یه مسیر رو تا این حد با دقت حفظ باشم کی بوده، ولی کاملا یادمه که توی مسیر Fferm Wynt که زیرمجموعه مسیرهای ولز هست بعد از اولین Hairpin Right و بعد از دو عدد Crest، یه سنگ کوچیک سمت چپ جاده قرار داره که حتی کمک راننده هم با گفتن Keep Right بهش اشاره میکنه، که اگر بهش دقت نکنم Mitsubishi Lancer Evo من خیلی راحت چپ میکنه و بعد از n بار غلط زدن توی گل به درختا برخورد میکنه. توی یکی از مسیر ها پیچی وجود داره که ممکنه به ظاهر ترسناک به نظر بیاد و من هم به خاطر همین جرئت نمی کنم با دنده بیشتر از 2 برم توی این پیچ، ولی کمک راننده بهم گوشزد می کنه:Be Brave! و منم با دنده 3 میرم توی پیچ و سالم از پیچ بیرون میام. همه مسیر های Dirt Rally پر از این جور موانع هست، تک تک مسیر ها و Pace Note ها با چنان دقت و وسواسی ساخته شدن که به خاطر همینه که ویدیو کسایی وجود داره که میتونن با چشمای بسته مسیرها رو برن و اول بشن. وقتی با دنده 4 توی تکه ای صاف از مسیر های برفی سوئد حرکت می کنم، دست هام کاملا عرق کردن، و اصلا جرئت نمی کنم ذره ای بیشتر به ماشین گاز بدم و برم دنده 5، چون میدونم هر چه قدر سرعت بیشتر باشه متوقف کردن ماشین هم سخت تره، کافیه ذره ای فرمون رو کنترل نکنم تا به بیرون از جاده پرت بشم و یا از روی غریزه ای که مدت ها بود از هرچی ریسینگ آرکید گرفته بودم به جای قبل از پیچ داخل پیچ ترمز کنم تا صاف برم توی تماشاچی های بیچاره!
qXC75kM.jpg
Rally همینه، سوار ماشین هایی میشی که یه لحظه قابل کنترلن و لحظه ی دیگه با فرمون درحال جنگیدنی تا ماشین رو صاف کنی. وقتی از اولین Championship با ماشین های دهه 60 بیرون میای و برای امتحان هم که شده سوار یه ماشن 500 اسب بخاری میشی، توی همون شروع مسابقه به خاطر شتاب وحشتناکش فکتون رو زمین میفته. تازه میفهمید ماشین هایی که تا الان به هزار بدبختی کنترلشون میکردین چه قدر کند حرکت می کردن. تا حالا هیچوقت عاشق ماشینی توی یه بازی ریسینگ نشده بودم، همیشه حس میکردم این ماشین زیرپای من فقط یه ابزاره تا منو نسبت به بقیه رقبا سریعتر به خط پایان برسونه، ولی اینجا، واقعاً عاشق Mitsubishi Lancer Evo x آبی رنگ 4WD تیون شده توسط نظر شخصی خودم(که دنده 1 باید بیشتر از حالت عادی طول بکشه و کمک فنر ها باید کمی سفت تر باشن و چند مورد دیگه) هستم:x چون وقتی ذره ای اشتباه می کنم و ماشین مجازیم بعد از چپ کردن و n بار غلط زدن دوباره روی چرخهاش فرود میاد، مسابقه هنوز تموم نشده؛ پس من دنده یک میزنم و دوباره حرکت میکنم! چون اگر با درختی تصادف کنم نه تنها باید هزینه تعمیر رادیاتور های کاملاً از بین رفته ماشین رو بدم، بلکه مکانیک ها هم فقط تا حدی میتونن ماشین من رو تعمیر کنن و تا انتهای Championship احتمالاً باید با همون شیشه شکسته جلوی چشم هام و موتور داغ کرده به خاطر خرابی رادیاتور روبرو باشم، پس تا جای ممکن سعی می کنم از تصادف جلوگیری کنم. میبینید؟ همه ی این قسمتا با هم درارتباطن، قضیه جرئت نکردن من برای بالابردن سرعت بیش از حد و زدن دنده 5 توی جاده های یخ زده و خطرناک، اگر لازم نبود برای تعمیر ماشین پولی بدم، تصادف هم برام اهمیتی نداشت، و ماشین رو بدون هیچ ترسی مثل تمام بازی های آرکید به درودیوار میزدم، همه ی این موارد نقض میشد اگر توی بازی Rewind هم وجود داشت، ولی حالا با این شرایط سعی می کنم بین سریع رفتن و با اطمینان رفتن یه جور بالانس پیدا کنم، و درنتیجه مهارت رانندگی خودم رو بالا ببرم، و وقتی اول میشم، حس می کنم واقعاً بهتر از نفر دوم و بقیه بودم، همینه که Dirt Rally رو متمایز می کنه.

با بازی کردن این بازی تازه با مفاهیم Understeer و Oversteer آشنا شدم، برای اولین بار با دنده دستی کار می کنم و فهمیدم چرا ماشین های رالی علاوه بر نشانگر عادی دور موتور، یه نشانگر چند چراغه دور موتور هم توی دیدرس راننده میذارن، چون وقتی سوار ماشین 500 اسب بخاری میشی و با سرعتی که نمیدونم چه قدر هست(چون هیچوقت وسط مسابقه وقت نکردم به سرعت سنج نگاه کنم ولی میدونم کمتر از 170Km/h اونم روی جاده خاکی یا روی یخ نیست!) اصلاً وقتی برای چشم برداشتن از جاده و نگاه کردن به پایین و گشتاور سنج نیست، بنابراین یا باید از صدای موتور دنده عوض کرد یا همین چراغ ها. تازه فهمیدم چرا راننده های رالی مدت هاست از ماشین های Rear Wheel Drive استفاده نمی کنن و تمام ماشین های امروزه رالی 4WD هستن، چون کنترل کردن چند صد اسب بخار که فقط به چرخ های عقب انرژی وارد میکنن روی گل و یخ فوق العاده سخته و کافیه ذره ای از چرخ های عقب خارج از جاده برن تا ماشین غیرقابل کنترل بشه.
Lancer Evo x من قبل از تصادف:
20180214151047_1.jpg
بعد از تصادف:
20180214214718_1.jpg
ولی تمام این بدبختی ها رو به جون بخرید و کم کم یاد بگیرید چجوری باید ماشین کنترل بشه، چجوری باید یه پیچ رو رد کنید، کی باید با دنده 3 حرکت کنید و کی بزنید دنده 2، کی ترمز کنید و کی گاز بدید و آخر از همه چجوری این همه اسب بخار رو مهار کنید و اون موقع هست که میفهمید چرا به Dirt Rally میگن Dark Souls of Racing games! چون قضیه Dirt Rally مثل قضیه استاد دلسوز میمونه! ذره ای به کارهایی که بهتون میگه اعتماد کنید و انجامشون بدید تا ده برابر پاداش بگیرید! اولین پاداش Dirt Rally هم اینه:
20180211181403_1.jpg

امتیاز:9/10
---------------------------------------------------------------------
disaster_by_jengineerr-daqc3pu.jpg
Subnautica:
همون طور که میبینید متن پایین کمی طولانیه:| اصلاً چه چیزی محرک من شد تا چنین متن بالا بلندی در مورد Subnautica بنویسم؟ چون از نظر من لازمه که افراد بیشتری در مورد این بازی بدونند و برن بازی رو تجربه کنن، نه به خاطر این که سازنده ها حقشون بیشتر از این حرفاست(که صدالبته هست!) بلکه به خاطر این که Subnautica فوق العادست، و حقیقتاً باور دارم هر کسی باید این بازی رو تجربه کنه. من به یاد ندارم چنین تجربه به یادموندنی،ترسناک و شگفت انگیزی رو توی حداقل 5 سال اخیر داشته باشم، چون از نظر من این بازی با متای 87 هم underrated هست و تبدیل به یه بازی کلاسیک میشه و از خیلی از اجزا این بازی بعداً توی بازی های دیگه مخصوصاً سبک Survival کپی برداری میشه.

تنها چند تا عیب میشه به بازی گرفت، یکی Pop in بازی هست که حتی توی سیستم های قوی کاملاً مشخصه، و مقداری استاتر توی بعضی نقاط خاص بازیه، هر چند که بازی از نظر فریم دهی و پرفورمنس و گرافیک بی نظیری که ارائه میده خیلی بهینه هست، و این که شاید بعضی نقاط بازی از این که باید بعضی آیتم های کم یاب رو از کجا گیربیارید سردرگم بشید(که اونم به خاطر وجود عمدی حداقل Handholding بازی هست)- که همین موضوع هم به خاطر بدعادت شدن همه ی ماها با بازی های امروزی و گذاشتن لقمه توی دهنمون هست، بازی های قدیمی رو به خاطر بیارید، اگر چیزی توی بازی پیدا نمی کردیم، باید اینقدر می گشتیم یا از کسی که بهتر از ما با بازی آشنا بود می پرسیدیم، ولی به هر حال این موضوع قابل بحثه. غیر از این ها بازی ایراد دیگه ای نداره! برید همه ی نقد های بازی رو بخونید و حتی خودتون بازی کنید، خیلی دوست دارم بدونم بازی چه ایراد دیگه ای میتونه داشته باشه. 99 درصد نقد های منفی کاربرای استیم مربوط به اخراج کردن صداگذار تیم به دلیل نظرات عجیب غریبش توی توییتر بوده و ربطی به کیفیت بازی نداره و یه درصد دیگه هم از مشکلات VR با بازی گفتن. آیا چند تا مشکل معدود تکنیکی دلیل میشن که نمره ای از بازی ای که تجربه ی به این کاملی ارائه میده کم بشه؟ از نظر من نه.

بعد از این که بازی رو بعد از 38 ساعت تموم کردم، حس یه سفر اکتشافی واقعی داشتم، حس اینکه واقعاً به یه سفر رفتم و صد ها داستان خارق العاده برای گفتن داشتم، داستان اولین باری که زیر آب رفتم و اولین موجوی که دیدم یه Peeper بود(آواتار حال حاضر من:D)، ماهی ای که به شدت سریعه و از دستتون فرار میکنه، ولی اگر بتونید بگیریدش و بپزیدش، منبع انرژی فوق العاده ایه. داستان اولین باری که وارد یکی از غارهای زیرآب شدم و یکی از ماهی ها به نام Crashfish که از اسمش هم معلومه ماهی انتحاری(:))) هست با صدای ترسناک سریع به سمت من اومد و خودش رو منفجر کرد! چند ساعت اول فقط صرف آشنا شدن با صدها ماهی و موجود دیگه و رفتار هاشون و اینکه چطور میشه ازشون استفاده کرد میشه. بعضی مئل Peeper های بخت برگشته شکار شمان و بعضی شما را شکار می کنن. یه جورایی خنده دار به نظر میاد که سازنده ها چه قدر وقت روی ساختن یه اکوسیستم زنده که میتونه واقعاً وجود داشته باشه اونم برای یه بازی گذاشتن!

موضوعی که Subnautica رو فوق العاده می کنه اینه که نشون میده چطور میشه بدون وجود یه XP Bar کاری کرد که پلیر حس کنه واقعاً تجربه کسب می کنه، در مورد موجودات و نحوه زندگیشون و در کل زندگی زیرآب. اگر نحوه بازی کردنتون توی اول بازی رو با نحوه بازی کردنتون بعد از چند ساعت مقایسه کنید میفهمید که چه قدر در مورد اکوسیستم زیرآب اطلاعات کسب کردید. داستان بقا توی دنیای Subnautica یه جورایی مثل بقای Tom Hanks توی Castaway میمونه! اول کار ناشی هستید، کارهای بیخود انجام می دید، انرژی خودتون رو بیخودی هدر میدید، به خودتون صدمه میزنید، ولی بعد از آشنایی با محیط میفهمید چجوری میشه از هرچیزی حتی از شکارچی ها بهره برد، چجوری میشه توی یک چنین محلی که به نظر برای آدم غیر قابل زندگی میاد هم نه تنها زنده موند بلکه محیط اطراف رو هم به تابعیت خودتون دربیارید.

حالا میرسیم به یه موضوع دیگه، اگر به Subnautica نگاه کردید و با خودتون فکر کردید: یه بازی Survival دیگه که تنها کاری که باید بکنید تلاش برای زنده موندن بیشترین تعداد روز ممکنه، سخت در اشتباهید! Subnautica داستان هم داره، و از نوع خوبش! فقط در وصف داستان این بازی اینو بگم که از لحظه شروع چند تا سرنخ بهتون میده و کنجکاوتون می کنه، و هرچی جلوتر میرید، تازه میفهمید دنیای Subnautica چه Lore عظیمی داره و داستان هم چه قدر عمیق تر از اونیه که حتی فکرش رو هم میتونید بکنید. و نکته جالب هم اینه که داستان اصلاً دستتون رو نمی گیره، بازی اصلاً مجبورتون نمی کنه پیگیر داستان باشید، این کنجکاوی خودتونه که منتهی به رسیدن به قسمت های داستانی جدید میشه. دارید با seamoth که زیردریایی جمع جور و چالاکی هست میگردید که به ورودی یه غار میرسید، این کنجکاوی خودتون هست که قلقلکتون میده و مجبورتون میکنه این غارو اکتشاف کنید، توی این اکتشاف ممکنه با موجوداتی روبرو بشید که شما رو زهرترک کنن و حتی چندش آور باشن، ولی اگر بر این حستون غلبه کنید پاداشتون میتونه قسمتی از داستان، یا یه Blueprint برای ساخت دستگاهی باشه یا هرچیز دیگه ای. در ضمن سازنده ها تا حد ممکن تلاش کردن از Cut-scene دوری کنن، و همین موضوع من رو به شدت یاد Half-life میندازه، مثلاً بازی بهتون سرنخ میده که این ساعت توی این مکان باشید، این همون محلیه که سازنده ها میخوان توی این زمان اونجا باشید و به اتفاقی که قراره بیفته از همون زاویه نگاه کنید، ولی میتونید یه نقطه دیگه باشید و به همون اتفاق نگاه کنید، یا حتی اصلا سرتون رو بگردونید سرگرم کار دیگه ای باشید و کلاً نگاه نکنید و یکی از اتفاقات مهم داستان رو از دست بدید، انگار نه انگار که سازنده ها برای ساخت چنین اتفاقی زحمت کشیدن، شاید پلیر اصلاً به داستان اهمیت نمیده و ما هم بهش اجازه میدیم هرکاری میخواد کنه. نتیجه چنین کاری چیه؟ این که هر کسی برداشت خودشو از این اتفاق داره! از اتفاقی که به راحتی میتونست یه Cut-scene استاتیک باشه(و توی نسخه های اولیه بازی واقعاً بوده!) میشه چنین چیزی دراورد. به این مقاله یه نگاه بندازید، درمورد این که چجوری همین اتفاق برای سه نفر از کسانی که Subnautica رو بازی کردن کاملاً داستان متفاوتی داشته حرف میزنن، و جالب اینجاست که دیدگاه منم کاملاً متفاوت از این سه نفر بوده!(خطر اسپویلر!)


من عاشق همین موضوعم، همین ساختارشکنی، مسثله اینجاست که همه ی اجزا بازی ها توی طول سال ها پیشرفت نکردن، بعضی قسمت ها درجا زدن و همین Handholding اضافی یکی از اوناست. انگار بیشتر سازنده های حال حاضر از این که پلیر های ساده پسند امروزی یه قسمت از داستان رو از دست بدن و بعداً به همین خاطر از داستان بازی شاکی باشن میترسن.:-?

با گذر داستان، مجبور می شید پایگاه، زیردریایی و دستگاه های دیگه بسازید. این موضوع رو اول کار روشن کنم، من از Base Building معمولاً متنفرم، همیشه حس می کردم که وقت تلف کردن هست، ولی اینجا اینقدر مکانیک های ساخت روونه که از ساخت و ساز خسته نمیشدم، و تا همین الان هم توی Base دو طبقه زیرآبی ساخته خودم میچرخم و از ساخته خودم متحیر میشم. توی نیمه دوم داستان مجبور میشید به معنای واقعی به اعماق اقیانوس سفر کنید، دنیای Subnautica هرچه قدر که وسعت داره به همون اندازه هم عمیقه، تا عمق 1800 متری! و برای سفر به چنین عمقی نیاز به ساختن Cyclops دارید، که یه Base متحرک محسوب میشه و طبق گفته خود بازی اینقدر عظیمه که در واقع نیاز به سه نفر جهت به حرکت دراوردن و نگهداریش نیاز هست!
Cyclops_(01).jpg

کاری که سازنده ها با صداگذاری بی نظیر انجام دادن یه جورایی قابل وصف نیست، وقتی که مرز 500 متری زیر آب رو رد می کنید، تمام صداهایی که به خاطر موجوداتی که در مناطق کم عمق زندگی می کنن به وجود می آمد حذف میشه و در کنار سکوت ترسناک، یه موسیقی خفقان آور هم پخش میشه، بدنه زیردریایی شروع به سروصدا می کنه؛ انگار داره زیر این همه فشار مچاله میشه و همونطور که آروم آروم توی اعماق تاریک اقیانوس فقط با چراغ جلو زیردریایی سفر می کنید و صدای موجودات ناشناخته از توی تاریکی مطلق و اطرافتون می شنوید، هر از گاهی چراغ خطر برخورد به کناره های تونل روشن میشه و شما مسیرتون رو اصلاح می کنید. بنابراین زمانی که برای اولین بار وارد Lost River میشید، دقیقاً همون حسی رو دارید که شروع بازی دارید! حس می کنید خاطراتتون پاک شده و برای اولین بار دارید Subnautica بازی می کنید. با چیزایی مواجه میشید، موجوداتی می بینید که Stalker ها و Reaper هایی که تا قبل از این براتون دردسر بودن در برابرشون جوک محسوب میشن! که معروف ترینشون ایشون هستن:
ghost leviathan gif.gif

که فکر نکنم لازم باشه بگم با دیدنش فرار کنید، چون وقتی صدای وحشتناکش رو بشنوید و برگردید و موجودی ببینید که هم اندازه Cyclops هست، خودبه خود دست و پاتون رو گم می کنید! موجوداتی توی بازی و توی اعماق هستن که اولین بار مواجهه باهاشون با هر Jump Scare از هر چی بازی ترسناک موجود هست برابری می کنن.

بازی به محضی که وارد آب میشید شروع به سورپرایز کردنتون می کنه و نمیذاره فکتون رو از زمین جمع کنید و تا لحظه آخر حدود 40 ساعت هم دست بر نمیداره. طول این بازی مدام این سوالا رو از خودم میپرسیدم: یه بازی 25 دلاری چه قدر میتونه محتوا داشته باشه؟ تا چه حد میتونه کامل باشه؟ اگر بازی هایی مثل Dayz وجهه Early Access رو خراب کردن و اعتماد همه رو نسبت به این سبک عرضه بازی خدشه دار کردن، این بازی هایی مثل The Long Dark و Subnautica هستن که نشون میدن Early Access چجور باید انجام بشه، وقتی که بازی با ورژن 1.0 عرضه میشه باید کامل باشن، و Subnautica تعریف این دو کلمه ست: بازی کامل! حقیقت اینه که من بازی رو حدود دو هفته پیش تموم کردم، و همون زمان با خودم فکر کردم که این تجربه 40 ساعتی زیرآب رو هیچوقت فراموش نمی کنم، ولی با خودم گفتم مدتی صبر کن تا عقلت سرجات بیاد، و الان بعد از دو هفته هم همین نظر رو دارم=D> Subnautica قطعاً بهترین بازی سبک Survival هست و به نظر من تجربش از هر بازی AAA حال حاضر واجب تره. این بازی همون چیزیه که No man’s Sky آرزو داشت باشه، شبیه ساز القاء حس اکتشاف ناشناخته ها!

پس آب دستتونه بذارید زمین(!) و با Subnautica برید زیر آب!#:-S

امتیاز: 10/10
2018-02-03_00027.jpg

2018-02-03_00024.jpg

2018-02-03_00016.jpg

2018-02-01_00008.jpg

2018-02-01_00004.jpg

2018-01-31_00002.jpg

2018-01-28_00012.jpg

2018-01-27_00001.jpg

 
آخرین ویرایش:
@miladdej
Subnautica واقعا عالیه متاسفانه اینجا ندیدم کسی تو تاپیکیش پست گذاشته باشه برا کسایی که عاشق لوت کردن و اکتشافن بهشتی برا خودش فعلا سرگرم ACO تموم کردم ایشالا دل روده بازی رو میریزم بیرون ....
من اواسط بازی بودم که اومدم توی بازیسنتر و دیدم بازی حتی تاپیک امتیازات هم نداره، داشتم مخلفاتشو آماده می کردم که خوشبختانه شما زحمتشو کشیدی. مسئله هم همینه، حس می کنم ملت به اندازه کافی اسم بازی رو نشنیدن، بازی ای که لزوماً نیازی نیست طرفدار سبک خاصی باشی و میشه خیلی راحت به همه پیشنهاد کرد، که گواهیش هم علاوه بر همین بازیسنتر خودمون که به غیر از تاپیک امتیازاتش تاپیک دیگه ای نداره و توی همونجا هم کسی پست نذاشته، متاکریتیک هست که کلا 27 منتقد بازی رو نقد کردن، با این که تمام نقد ها مثبت بوده و اولین نفر تا آخرین نفرشون هم ار بازی تعریف کردن:
cr 2.jpg
cr 1.jpg

از نظر من قضیه Subnautica مشابه Hellblade هست، بازی Indie با بودجه محدود و قیمت کمتر از نصف بازی های بزرگ که خیلی راحت با بازی های AAA میتونه رقابت کنه و حتی کارهای جدید انجام بده، و لازمه که افراد بیشتری درموردش بشنون و برن بازی کنن. درضمن هر موقع هم شروع به بازی کردید، تا اونجا که می تونید از هرچی ویدیو و Guide دوری کنید، و اگر احیاناً اواسط بازی دنبال ماده ای بودید و پیدا نمی کردید، یه سر به ویکی بازی بزنید که سعی می کنه بدون اسپویل کردن فقط راهنماییتون کنه:
Subnautica Wiki
 
من اواسط بازی بودم که اومدم توی بازیسنتر و دیدم بازی حتی تاپیک امتیازات هم نداره، داشتم مخلفاتشو آماده می کردم که خوشبختانه شما زحمتشو کشیدی. مسئله هم همینه، حس می کنم ملت به اندازه کافی اسم بازی رو نشنیدن، بازی ای که لزوماً نیازی نیست طرفدار سبک خاصی باشی و میشه خیلی راحت به همه پیشنهاد کرد، که گواهیش هم علاوه بر همین بازیسنتر خودمون که به غیر از تاپیک امتیازاتش تاپیک دیگه ای نداره و توی همونجا هم کسی پست نذاشته، متاکریتیک هست که کلا 27
متاسفانه بازیسنتر به شدت خلوت شده بخش PC هم که دیگه بدتر با روی کار اومدن پیام رسان های مثل تلگرام ترند کردن بازی AAA دیگه مثل قبل نیست بازی های کمتر شناخته شده هم که دیگه بماند با این حال سعی میکنم تاپیکش رو که یکی از دوستان زده بالا بیارم تا شاید دوستان هم به طرف این بازی کشیده بشن .....
 
View attachment 84288Dirt Rally:

متن پایین بیشتر از این که نقد بازی باشه، تجربیات Nerd وارانه:)) من از این بازی و توضیح این که چرا طرفداران سرسختی داره و امتیازات بالایی گرفته برای هر کسیه که برای یکی دو ساعت بازی رو امتحان کرده و انتظار Dirt 2 داشته و ناامید شده یا گفته چرا برای مثال بازی با قرار دادن گزینه Rewind نیومده هردو نوع طرفدار- چه کژوال و چه شبیه ساز پسند:D رو راضی کنه، و از اونجایی که سری Dirt از نسخه 2 تا به الان این گزینه رو داشته، مطمئناً برای Codemasters چندان سخت نبوده که این گزینه رو هم قرار بده، پس حذفش عمدی بوده، چرا که این یه نسخه شماره دار از Dirt نیست، این Dirt Rally ﻪ و هدفش ساخت نزدیک ترین تجربه به رالی واقعی بوده...

یادم نمیاد آخرین باری که یه مسیر رو تا این حد با دقت حفظ باشم کی بوده، ولی کاملا یادمه که توی مسیر Fferm Wynt که زیرمجموعه مسیرهای ولز هست بعد از اولین Hairpin Right و بعد از دو عدد Crest، یه سنگ کوچیک سمت چپ جاده قرار داره که حتی کمک راننده هم با گفتن Keep Right بهش اشاره میکنه، که اگر بهش دقت نکنم Mitsubishi Lancer Evo من خیلی راحت چپ میکنه و بعد از n بار غلط زدن توی گل به درختا برخورد میکنه. توی یکی از مسیر ها پیچی وجود داره که ممکنه به ظاهر ترسناک به نظر بیاد و من هم به خاطر همین جرئت نمی کنم با دنده بیشتر از 2 برم توی این پیچ، ولی کمک راننده بهم گوشزد می کنه:Be Brave! و منم با دنده 3 میرم توی پیچ و سالم از پیچ بیرون میام. همه مسیر های Dirt Rally پر از این جور موانع هست، تک تک مسیر ها و Pace Note ها با چنان دقت و وسواسی ساخته شدن که به خاطر همینه که ویدیو کسایی وجود داره که میتونن با چشمای بسته مسیرها رو برن و اول بشن. وقتی با دنده 4 توی تکه ای صاف از مسیر های برفی سوئد حرکت می کنم، دست هام کاملا عرق کردن، و اصلا جرئت نمی کنم ذره ای بیشتر به ماشین گاز بدم و برم دنده 5، چون میدونم هر چه قدر سرعت بیشتر باشه متوقف کردن ماشین هم سخت تره، کافیه ذره ای فرمون رو کنترل نکنم تا به بیرون از جاده پرت بشم و یا از روی غریزه ای که مدت ها بود از هرچی ریسینگ آرکید گرفته بودم به جای قبل از پیچ داخل پیچ ترمز کنم تا صاف برم توی تماشاچی های بیچاره!
Rally همینه، سوار ماشین هایی میشی که یه لحظه قابل کنترلن و لحظه ی دیگه با فرمون درحال جنگیدنی تا ماشین رو صاف کنی. وقتی از اولین Championship با ماشین های دهه 60 بیرون میای و برای امتحان هم که شده سوار یه ماشن 500 اسب بخاری میشی، توی همون شروع مسابقه به خاطر شتاب وحشتناکش فکتون رو زمین میفته. تازه میفهمید ماشین هایی که تا الان به هزار بدبختی کنترلشون میکردین چه قدر کند حرکت می کردن. تا حالا هیچوقت عاشق ماشینی توی یه بازی ریسینگ نشده بودم، همیشه حس میکردم این ماشین زیرپای من فقط یه ابزاره تا منو نسبت به بقیه رقبا سریعتر به خط پایان برسونه، ولی اینجا، واقعاً عاشق Mitsubishi Lancer Evo x آبی رنگ 4WD تیون شده توسط نظر شخصی خودم(که دنده 1 باید بیشتر از حالت عادی طول بکشه و کمک فنر ها باید کمی سفت تر باشن و چند مورد دیگه) هستم:x چون وقتی ذره ای اشتباه می کنم و ماشین مجازیم بعد از چپ کردن و n بار غلط زدن دوباره روی چرخهاش فرود میاد، مسابقه هنوز تموم نشده؛ پس من دنده یک میزنم و دوباره حرکت میکنم! چون اگر با درختی تصادف کنم نه تنها باید هزینه تعمیر رادیاتور های کاملاً از بین رفته ماشین رو بدم، بلکه مکانیک ها هم فقط تا حدی میتونن ماشین من رو تعمیر کنن و تا انتهای Championship احتمالاً باید با همون شیشه شکسته جلوی چشم هام و موتور داغ کرده به خاطر خرابی رادیاتور روبرو باشم، پس تا جای ممکن سعی می کنم از تصادف جلوگیری کنم. میبینید؟ همه ی این قسمتا با هم درارتباطن، قضیه جرئت نکردن من برای بالابردن سرعت بیش از حد و زدن دنده 5 توی جاده های یخ زده و خطرناک، اگر لازم نبود برای تعمیر ماشین پولی بدم، تصادف هم برام اهمیتی نداشت، و ماشین رو بدون هیچ ترسی مثل تمام بازی های آرکید به درودیوار میزدم، همه ی این موارد نقض میشد اگر توی بازی Rewind هم وجود داشت، ولی حالا با این شرایط سعی می کنم بین سریع رفتن و با اطمینان رفتن یه جور بالانس پیدا کنم، و درنتیجه مهارت رانندگی خودم رو بالا ببرم، و وقتی اول میشم، حس می کنم واقعاً بهتر از نفر دوم و بقیه بودم، همینه که Dirt Rally رو متمایز می کنه.

با بازی کردن این بازی تازه با مفاهیم Understeer و Oversteer آشنا شدم، برای اولین بار با دنده دستی کار می کنم و فهمیدم چرا ماشین های رالی علاوه بر نشانگر عادی دور موتور، یه نشانگر چند چراغه دور موتور هم توی دیدرس راننده میذارن، چون وقتی سوار ماشین 500 اسب بخاری میشی و با سرعتی که نمیدونم چه قدر هست(چون هیچوقت وسط مسابقه وقت نکردم به سرعت سنج نگاه کنم ولی میدونم کمتر از 170Km/h اونم روی جاده خاکی یا روی یخ نیست!) اصلاً وقتی برای چشم برداشتن از جاده و نگاه کردن به پایین و گشتاور سنج نیست، بنابراین یا باید از صدای موتور دنده عوض کرد یا همین چراغ ها. تازه فهمیدم چرا راننده های رالی مدت هاست از ماشین های Rear Wheel Drive استفاده نمی کنن و تمام ماشین های امروزه رالی 4WD هستن، چون کنترل کردن چند صد اسب بخار که فقط به چرخ های عقب انرژی وارد میکنن روی گل و یخ فوق العاده سخته و کافیه ذره ای از چرخ های عقب خارج از جاده برن تا ماشین غیرقابل کنترل بشه.
Lancer Evo x من قبل از تصادف:
View attachment 84290
بعد از تصادف:
View attachment 84291
ولی تمام این بدبختی ها رو به جون بخرید و کم کم یاد بگیرید چجوری باید ماشین کنترل بشه، چجوری باید یه پیچ رو رد کنید، کی باید با دنده 3 حرکت کنید و کی بزنید دنده 2، کی ترمز کنید و کی گاز بدید و آخر از همه چجوری این همه اسب بخار رو مهار کنید و اون موقع هست که میفهمید چرا به Dirt Rally میگن Dark Souls of Racing games! چون قضیه Dirt Rally مثل قضیه استاد دلسوز میمونه! ذره ای به کارهایی که بهتون میگه اعتماد کنید و انجامشون بدید تا ده برابر پاداش بگیرید! اولین پاداش Dirt Rally هم اینه:
View attachment 84292

امتیاز:9/10
---------------------------------------------------------------------
View attachment 84293
Subnautica:
همون طور که میبینید متن پایین کمی طولانیه:| اصلاً چه چیزی محرک من شد تا چنین متن بالا بلندی در مورد Subnautica بنویسم؟ چون از نظر من لازمه که افراد بیشتری در مورد این بازی بدونند و برن بازی رو تجربه کنن، نه به خاطر این که سازنده ها حقشون بیشتر از این حرفاست(که صدالبته هست!) بلکه به خاطر این که Subnautica فوق العادست، و حقیقتاً باور دارم هر کسی باید این بازی رو تجربه کنه. من به یاد ندارم چنین تجربه به یادموندنی،ترسناک و شگفت انگیزی رو توی حداقل 5 سال اخیر داشته باشم، چون از نظر من این بازی با متای 87 هم underrated هست و تبدیل به یه بازی Classic میشه و از خیلی از اجزا این بازی بعداً توی بازی های دیگه مخصوصاً سبک Survival کپی برداری میشه.

تنها چند تا عیب میشه به بازی گرفت، یکی Pop in بازی هست که حتی توی سیستم های قوی کاملاً مشخصه، و مقداری استاتر توی بعضی نقاط خاص بازیه، هر چند که بازی از نظر فریم دهی و پرفورمنس و گرافیک بی نظیری که ارائه میده خیلی بهینه هست، و این که شاید بعضی نقاط بازی از این که باید بعضی آیتم های کم یاب رو از کجا گیربیارید سردرگم بشید(که اونم به خاطر وجود عمدی حداقل Handholding بازی هست)- که همین موضوع هم به خاطر بدعادت شدن همه ی ماها با بازی های امروزی و گذاشتن لقمه توی دهنمون هست، بازی های قدیمی رو به خاطر بیارید، اگر چیزی توی بازی پیدا نمی کردیم، باید اینقدر می گشتیم یا از کسی که بهتر از ما با بازی آشنا بود می پرسیدیم، ولی به هر حال این موضوع قابل بحثه. غیر از این ها بازی ایراد دیگه ای نداره! برید همه ی نقد های بازی رو بخونید و حتی خودتون بازی کنید، خیلی دوست دارم بدونم بازی چه ایراد دیگه ای میتونه داشته باشه. 99 درصد نقد های منفی کاربرای استیم مربوط به اخراج کردن صداگذار تیم به دلیل نظرات عجیب غریبش توی توییتر بوده و ربطی به کیفیت بازی نداره و یه درصد دیگه هم از مشکلات VR با بازی گفتن. آیا چند تا مشکل معدود تکنیکی دلیل میشن که نمره ای از بازی ای که تجربه ی به این کاملی ارائه میده کم بشه؟ از نظر من نه.

بعد از این که بازی رو بعد از 38 ساعت تموم کردم، حس یه سفر اکتشافی واقعی داشتم، حس اینکه واقعاً به یه سفر رفتم و صد ها داستان خارق العاده برای گفتن داشتم، داستان اولین باری که زیر آب رفتم و اولین موجوی که دیدم یه Peeper بود(آواتار حال حاضر من:D)، ماهی ای که به شدت سریعه و از دستتون فرار میکنه، ولی اگر بتونید بگیریدش و بپزیدش، منبع انرژی فوق العاده ایه. داستان اولین باری که وارد یکی از غارهای زیرآب شدم و یکی از ماهی ها به نام Crashfish که از اسمش هم معلومه ماهی انتحاری(:))) هست با صدای ترسناک سریع به سمت من اومد و خودش رو منفجر کرد! چند ساعت اول فقط صرف آشنا شدن با صدها ماهی و موجود دیگه و رفتار هاشون و اینکه چطور میشه ازشون استفاده کرد میشه. بعضی مئل Peeper های بخت برگشته شکار شمان و بعضی شما را شکار می کنن. یه جورایی خنده دار به نظر میاد که سازنده ها چه قدر وقت روی ساختن یه اکوسیستم زنده که میتونه واقعاً وجود داشته باشه اونم برای یه بازی گذاشتن!

موضوعی که Subnautica رو فوق العاده می کنه اینه که نشون میده چطور میشه بدون وجود یه XP Bar کاری کرد که پلیر حس کنه واقعاً تجربه کسب می کنه، در مورد موجودات و نحوه زندگیشون و در کل زندگی زیرآب. اگر نحوه بازی کردنتون توی اول بازی رو با نحوه بازی کردنتون بعد از چند ساعت مقایسه کنید میفهمید که چه قدر در مورد اکوسیستم زیرآب اطلاعات کسب کردید. داستان بقا توی دنیای Subnautica یه جورایی مثل بقای Tom Hanks توی Castaway میمونه! اول کار ناشی هستید، کارهای بیخود انجام می دید، انرژی خودتون رو بیخودی هدر میدید، به خودتون صدمه میزنید، ولی بعد از آشنایی با محیط میفهمید چجوری میشه از هرچیزی حتی از شکارچی ها بهره برد، چجوری میشه توی یک چنین محلی که به نظر برای آدم غیر قابل زندگی میاد هم نه تنها زنده موند بلکه محیط اطراف رو هم به تابعیت خودتون دربیارید.

حالا میرسیم به یه موضوع دیگه، اگر به Subnautica نگاه کردید و با خودتون فکر کردید: یه بازی Survival دیگه که تنها کاری که باید بکنید تلاش برای زنده موندن بیشترین تعداد روز ممکنه، سخت در اشتباهید! Subnautica داستان هم داره، و از نوع خوبش! فقط در وصف داستان این بازی اینو بگم که از لحظه شروع چند تا سرنخ بهتون میده و کنجکاوتون می کنه، و هرچی جلوتر میرید، تازه میفهمید دنیای Subnautica چه Lore عظیمی داره و داستان هم چه قدر عمیق تر از اونیه که حتی فکرش رو هم میتونید بکنید. و نکته جالب هم اینه که داستان اصلاً دستتون رو نمی گیره، بازی اصلاً مجبورتون نمی کنه پیگیر داستان باشید، این کنجکاوی خودتونه که منتهی به رسیدن به قسمت های داستانی جدید میشه. دارید با seamoth که زیردریایی جمع جور و چالاکی هست میگردید که به ورودی یه غار میرسید، این کنجکاوی خودتون هست که قلقلکتون میده و مجبورتون میکنه این غارو اکتشاف کنید، توی این اکتشاف ممکنه با موجوداتی روبرو بشید که شما رو زهرترک کنن و حتی چندش آور باشن، ولی اگر بر این حستون غلبه کنید پاداشتون قسمتی از داستان، یا یه Blueprint برای ساخت دستگاهی باشه یا هرچیز دیگه ای. در ضمن سازنده ها تا حد ممکن تلاش کردن از Cut-scene دوری کنن، و همین موضوع من رو به شدت یاد Half-life میندازه، مثلاً بازی بهتون سرنخ میده که این ساعت توی این مکان باشید، این همون محلیه که سازنده ها میخوان توی این زمان اونجا باشید و به اتفاقی که قراره بیفته از همون زاویه نگاه کنید، ولی میتونید یه نقطه دیگه باشید و به همون اتفاق نگاه کنید، یا حتی اصلا سرتون رو بگردونید سرگرم کار دیگه ای باشید و کلاً نگاه نکنید و یکی از اتفاقات مهم داستان رو از دست بدید، انگار نه انگار که سازنده ها برای ساخت چنین اتفاقی زحمت کشیدن، شاید پلیر اصلاً به داستان اهمیت نمیده و ما هم بهش اجازه میدیم هرکاری میخواد کنه. نتیجه چنین کاری چیه؟ این که هر کسی برداشت خودشو از این اتفاق داره! از اتفاقی که به راحتی میتونست یه Cut-scene استاتیک باشه(و توی نسخه های اولیه بازی واقعاً بوده!) میشه چنین چیزی دراورد. به این مقاله یه نگاه بندازید، درمورد این که چجوری همین اتفاق برای سه نفر از کسانی که Subnautica رو بازی کردن کاملاً داستان متفاوتی داشته حرف میزنن، و جالب اینجاست که دیدگاه منم کاملاً متفاوت از این سه نفر بوده!(خطر اسپویلر!)


من عاشق همین موضوعم، همین ساختارشکنی، مسثله اینجاست که همه ی اجزا بازی ها توی طول سال ها پیشرفت نکردن، بعضی قسمت ها درجا زدن و همین Handholding اضافی یکی از اوناست. انگار بیشتر سازنده های حال حاضر از این که پلیر های ساده پسند امروزی یه قسمت از داستان رو از دست بدن و بعداً به همین خاطر از داستان بازی شاکی باشن میترسن.:-?

با گذر داستان، مجبور می شید پایگاه، زیردریایی و دستگاه های دیگه بسازید. این موضوع رو اول کار روشن کنم، من از Base Building معمولاً متنفرم، همیشه حس می کردم که وقت تلف کردن هست، ولی اینجا اینقدر مکانیک های ساخت روونه که از ساخت و ساز خسته نمیشدم، و تا همین الان هم توی Base دو طبقه زیرآبی ساخته خودم میچرخم و از ساخته خودم متحیر میشم. توی نیمه دوم داستان مجبور میشید به معنای واقعی به اعماق اقیانوس سفر کنید، دنیای Subnautica هرچه قدر که وسعت داره به همون اندازه هم عمیقه، تا عمق 1800 متری! و برای سفر به چنین عمقی نیاز به ساختن Cyclops دارید، که یه Base متحرک محسوب میشه و طبق گفته خود بازی اینقدر عظیمه که در واقع نیاز به سه نفر جهت به حرکت دراوردن و نگهداریش نیاز هست!
View attachment 84294

کاری که سازنده ها با صداگذاری بی نظیر انجام دادن یه جورایی قابل وصف نیست، تمام صداهایی که به خاطر موجوداتی که در مناطق کم عمق زندگی می کنن به وجود می آمد حذف میشه و در کنار سکوت ترسناک، یه موسیقی خفقان آور هم پخش میشه، بدنه زیردریایی شروع به سروصدا می کنه؛ انگار داره زیر این همه فشار مچاله میشه و همونطور که آروم آروم توی اعماق تاریک اقیانوس فقط با چراغ جلو زیردریایی سفر می کنید و صدای موجودات ناشناخته از توی تاریکی مطلق و اطرافتون می شنوید، هر از گاهی چراغ خطر برخورد به کناره های تونل روشن میشه و شما مسیرتون رو اصلاح می کنید. بنابراین زمانی که برای اولین بار مرز عمق 500 متر رو رد می کنید و وارد Lost River میشید، دقیقاً همون حسی رو دارید که شروع بازی دارید! حس می کنید خاطراتتون پاک شده و برای اولین بار دارید Subnautica بازی می کنید. با چیزایی مواجه میشید، موجوداتی می بینید که Stalker ها و Reaper ها در برابرشون جوک محسوب میشن! که معروف ترینشون ایشون هستن:

که فکر نکنم لازم باشه بگم با دیدنش فرار کنید، چون وقتی صدای وحشتناکش رو بشنوید و برگردید و موجودی ببینید که هم اندازه Cyclops هست، خودبه خود دست و پاتون رو گم می کنید! موجوداتی توی بازی و توی اعماق هستن که اولین بار مواجهه باهاشون با هر Jump Scare از هر چی بازی ترسناک موجود هست برابری می کنن.

بازی به محضی که وارد آب میشید شروع به سورپرایز کردنتون می کنه و نمیذاره فکتون رو از زمین جمع کنید و تا لحظه آخر حدود 40 ساعت هم دست بر نمیداره. طول این بازی مدام این سوالا رو از خودم میپرسیدم: یه بازی 25 دلاری چه قدر میتونه محتوا داشته باشه؟ تا چه حد میتونه کامل باشه؟ اگر بازی هایی مثل Dayz وجهه Early Access رو خراب کردن و اعتماد همه رو نسبت به این سبک عرضه بازی خدشه دار کردن، این بازی هایی مثل The Long Dark و Subnautica هستن که نشون میدن Early Access چجور باید انجام بشه، وقتی که بازی با ورژن 1.0 عرضه میشه باید کامل باشن، و Subnautica تعریف این دو کلمه ست: بازی کامل! حقیقت اینه که من بازی رو حدود دو هفته پیش تموم کردم، و همون زمان با خودم فکر کردم که این تجربه 40 ساعتی زیرآب رو هیچوقت فراموش نمی کنم، ولی با خودم گفتم مدتی صبر کن تا عقلت سرجات بیاد، و الان بعد از دو هفته هم همین نظر رو دارم=D> Subnautica قطعاً بهترین بازی سبک Survival هست و به نظر من تجربش از هر بازی AAA دیگه ای واجب تره. این بازی همون چیزیه که No man’s Sky آرزو داشت باشه، شبیه ساز القاء حس اکتشاف ناشناخته ها!

پس آب دستتونه بذارید زمین(!) و با Subnautica برید زیر آب!#:-S

امتیاز: 10/10
View attachment 84298

View attachment 84299

View attachment 84300

View attachment 84302

View attachment 84303

View attachment 84304

View attachment 84305

View attachment 84306

ممنون بابت نقد های خیلی خوبت که هرکدوم جا داشت بره صحفه اصلی.واقعا ترغیب شدم بازی کنم subnautica رو .
 
Hitman Blood Money

cover-7-1024x576.jpg

بعد از 12 سال تجدید خاطره ای شد :D
همون سالی که بازی عرضه شد، تهیه اش کردم اما بنا به دلایلی نشد بازی رو تا انتها برم. بدون شک Blood Money یکی از بهترین های سری Hitman بود. برای من نسخه دوم یعنی Silent Assassin بهترین نسخه این سری بوده. جذابیت و سختی بازی بعد از این همه سال برام خیلی عجیب بود انصافا اون سال ها بازی ها شدیدا هاردکور و چالشی بودند. در کل برای من سری Hitman جزو محبوب ترین سری بازی های مورد علاقم هست. امیدوارم برای نسخه جدید از حالت اپیزودی بکشن بیرون

امتیاز: 9/10
 
Hitman Blood Money

cover-7-1024x576.jpg

بعد از 12 سال تجدید خاطره ای شد :D
همون سالی که بازی عرضه شد، تهیه اش کردم اما بنا به دلایلی نشد بازی رو تا انتها برم. بدون شک Blood Money یکی از بهترین های سری Hitman بود. برای من نسخه دوم یعنی Silent Assassin بهترین نسخه این سری بوده. جذابیت و سختی بازی بعد از این همه سال برام خیلی عجیب بود انصافا اون سال ها بازی ها شدیدا هاردکور و چالشی بودند. در کل برای من سری Hitman جزو محبوب ترین سری بازی های مورد علاقم هست. امیدوارم برای نسخه جدید از حالت اپیزودی بکشن بیرون

امتیاز: 9/10
بهترین و زیباترین نسخه از این سری بود ، در همون سالی که عرضه شد یادمه ، 6 تا سی دی بود که خریدم و پلی دادم ، واقعا عالی بود و هست.
 
8l59_118.jpg


The Mummy Demastered

مومیایی روی پلی استیشن وان خاطره انگیز بود همون که در نقش برندن فریزر ظاهر میشدید ....یک شماره از روی فیلم سوم , آخرای عمر پلی استیشن 2 اومد که حرف خاصی برای زدن نداشت. برندن هم که دیگه پیر شده بود و بار مسئولیت مومیایی کشی رو گذاشته بود رو شونه های پسرقندعسلش...

ولی اینبار با اومدن فیلم جدید مومیایی سال 2017 بازی این عنوان نه بصورت 3 بعدی , بلکه کاملا دو بعدی ساخته شد بوسیله شرکت معظم له wayforward که درود خدا بر او باد ...(آخ که من چقدر این شرکت رو دوست دارم ..ای جونـــــــم....این نفس من بیــــده....)

داستان هم از روی فیلم هست هم نیست... تام کروزی در کار نیست .... بانو آمنه که اخم ایشون رنج و عذاب شما را در پی خواهد داشت...تو بازی حضور پررنگ داره (غول آخره)

شما در نقش مامورین ویژه گمنام قرار دارید که هر بار بمیرید یکی دیگه میشید و اون کسی که قبلا بودید مومیایی میشه و تجهیزات شما رو که جمع کرده بودید به همراه داره...بعد شما در نقش سرباز جدید باید خودتون رو به اونجا برسونید خود قبلیتون رو بکشید ووسایلتون رو پس بگیرید ...درست مثل بازی Zombie ....

9xu9_1.jpg

سبک بازی مثل اکثر بازی های این شرکت مترویدوانیاست و شباهتی بی بدیل به بازی Castlevania Symphony of the night داره...بخصوص گرافیک بازی ...حتی یکی از محیط ها درست مثل برج ساعت قصر دراکولا هست با همون چرخ دنده ها.....بازی تم نقش آفرینی نداره مثل لول آپ شدن , ولی قابلیت ها یی مثل پرش بلند ..سریع دویدن...زیر آب رفتن و ...و آپگرید های سلامتی و افزایش خشاب و نارنجک و اینها رو به مرور بدست میارید به همراه 50 رلیک مخفی در نقشه ( من 44 تا روپیدا کردم ...6 تا دیگه معلوم نبود کدوم گوریه..) با هلیکوپتر هم میشه توی نقشه طی الارض کرد...

تو بازی 7 اسلحه و 3 مدل نارنجک دارید مثل شات گان و مسلسل و آتش افکن (flamethrower ).. که توانایی حمل 2 سلاح در لحظه را دارید ....دشمنان هم یه مشت سوسک و کلاغ و گرگ و ملخ هستند به علاوه مومیایی ها و اسکلت ها... باس فایت های بازی شامل عنکبوت , سوسمار , سوسک ,خدای مرگ ,بانو آمنه و یکی دیگه از خدایان مصری میشن ولی در ابعاد4760 در 3680 پیکسل....

آهنگ ها و موسیقی بازی مثل سایر عنوان های این شرکت پرهیجان و نوستالژیکه و هم بسیار زیبا ....بعضی جاها دوست دارید کیبورد رو بزارید کنار پاشید چندتا حرکت بندری بزنید..آخ ببخشید اون برای بازی shantae بود...آهنگاش قشنگه دیگه گیر ندید...

اگه با عناوین wayForward آشنایی دورادوری داشته باشید بخصوص روی نینتندو دی اس مثل Contra 4.. Thor ..Alien infestion….... متوجه زیبایی های گرافیک handdrawn و موسیقی بازی خواهید شد...

بازی برای من حدود 7 ساعت طول کشید ولی برای شما بیشتر طول میکشه آخه من بازیم از شما بهتره...B-)

نمره من به بازی 8 اون دو نمره هم بخاطر 6 تا رلیک گور به گوری نکبتی ,که پیدا نشد کم میکنم.....متا 78 هست گیم اسپات هم 7 داده ..فکر کنم اون ها رلیک های کمتری پیدا کردند...

gfam_2.jpg

تو همه بازی های مترویدوانیا همیشه یک باس فایت عنکبوت هست...حتی اگه شخصیت اول بازی یک آمیب باشه

ei3n_ss_7334b256ed43a4347c63247287ccd4e9c7b12c4e_600x338.jpg

پیش به سوی شفت (همون زوبک ) بعد هم دراکولا...

ys61_ss_52c169007f3f403a842d2c352fbcf8595b14115f_600x338.jpg

یک بعد از ظهر دل انگیز در معیت دوستان مومیایی ...

ub4_ss_a823f76f8325463448fb9b831e33ca7a83ad633e_600x338.jpg

بانو آمنه در حال تهدید نوع بشر ..البته هنوز کامل نشده..

 
Wolfenstein New Order 2014



داستان : درباره بلازکوویچ (که از کما بیرون اومده) و یارانش که در مقابل نیروهای آلمانی که پیروز جنگ شده اند و ژنرال روانی آلمانی Deathhead مقابله می کنند .

بازی بسیار زیبا و عالی با ریتمی تند و آدرنالین بالا بود . گرافیک در بعضی مواقع عالی و در بعضی مواقع ضعیف بود . هوش مصنوعی دشمنان خوب و قابل قبول بود .

بیشتر مراحل روی بعد مخفی کاری بود وگرنه زنگ خطر به صدا درمیامد و آلمانی ها از در و دیوار می ریختند .

مرحله ماه خیلی عالی کار شده بود . باس فایت های بازی خوب و کمی چالش برانگیز بودند . مدت زمان گیم پلی (خطی) حدود 7 ساعت برای من بود . تنوع مراحل جالب بود و کات سین های بازی هم زیبا و تاثیر گذار بودند . مثل همیشه موسیقی و گیم پلی عالی بودند .
در کل تجربه عالی از نازی کشی بود .

گیم پلی : 9 از 10
موسیقی و صدا گذاری : 10 از 10
گرافیک هنری و طراحی محیط : 7 از 10
نورپردازی و طراحی سایه ها : 7 از 10
داستان : 8 از 10

نمره کل : 8 از 10


 
wolfenstein the old blood 2015



داستان : بلازکوویچ:) (مثل همیشه) در زمان جنگ جهانی دوم که به کمک رابط هاش به قلعه ولفنشتاین نفوذ کرده و می خواهد جلوی فعالیت های سری و شیطانی نازی ها را بگیرد .

بازی به شدت عالی مثل شماره قدیمی و کلاسیک اما با گرافیک خیره کننده^:)^ . طراحی محیط ها بسیار زیبا و چشم نواز . حالت مخوف و ماورایی مراحل بازی . این یک ولفنشتاین اصیل و کلاسیک هست با تمام ریزه کاری ها . بسیار زیبا . نورپردازی و آهنگ متن بسیار عالی . واقعا روی محیط کوهستانی و روستای Wulfborg کار شده است . کلی اسلحه می توانید با خودتون حمل کنید . باس فایت آخر بازی هم خیلی جالبه .
8 چپتر دارد و حدود 5 ساعت زمان می برد . بازی دو قسمت دارد . قسمت اول نفوذ به قلعه ولفنشتاین که روی کوه ساخته شده و منظره بسیار زیبایی دارد . دوم روستایی مخوف که ژنرالی نازی به دنبال در اختیار گرفتن نیروهای ماورایی می باشد .

در کل تجربه ناب از ولفنشتاین در دل تاریخ را به شما می دهد . در بازی کردن آن شک نکنید .:-bd:-bd

گیم پلی : 9.5 از 10
موسیقی و صدا گذاری : 10 از 10
گرافیک هنری و طراحی محیط : 9 از 10
نورپردازی و طراحی سایه ها : 10 از 10
داستان : 8.5 از 10

نمره کل : 9.5 از 10
 
Homefront : The Revolution
نسخه کرک شده کورپک همراه با 3 تا DLC
5/10
یه بازی متوسط با هوش مصنوعی بی ثبات که در یک صحنه با صدای پا متوجه شما میشن و یک جای دیگه به دیوار اتاقی که داخلش سنگر گرفتید بی محابا و طولانی مدت شلیک میکنن و انگار نمیفهمن که میشه از در اون اتاق اومد داخل و شلیک کرد. البته بعد از مقداری شلیک کردن بی هدف به در و دیوار سر عقل میان و کم کم تشریف میارن داخل!

این بازی میتونست یک عنوان خوب باشه. فقط داستان و طراحی محیط رو میشه نقاط قابل قبول بازی دونست اما در باقی موارد بازی خوب کار نکرده. در یکی از ماموریت ها من متوجه نشدم دقیقا چرا کاروان ماشین های ما توسط یکی از لیدرها به اصرار وسط جاده ایستاده بود و منتظر موند تا یک درگیری اتفاق بیفته، که میشه همون گیم پلی بازی، در حالی که اصلا مسیر حرکت کاروان در اون جهت نبود. در واقع تصور کنید شما توی جاده دارید میرید و یک جا کف جاده می ایستید تا دشمن از پشت سر برسه و باهاش درگیر بشید، بدون اینکه حتی جایی در اون اطراف کمین کنید یا نقشه ای طی یک کات سین کوتاه یا دمو نمایش و پیاده بشه، دقیقا وسط جاده وایسید و منتظر بمونید تا دشمن از پشت سر برسه!!!. از این مدل ماموریت های ابکی و نه چسب در این بازی باز هم اتفاق می افته که نشون میده بازی از کارگردانی در سطح بالایی برخوردار نبوده.

از نکات ضعیف دیگه تنوع نداشتن اسلحه ها هست. در واقع شما از هر کلاس یک نوع سلاح در اختیار دارید و با اپگرید های کم در 3 مرحله به قدرت کامل اون سلاح دست پیدا می کنید.

گرافیک بازی هم به جز کیفیت خوب چهره چند تا از شخصیت های اصلی داستان مثل Parrish که از لیدرهای اصلی مبارزان ازادی هست یا Cook، چیز خاصی برای گفتن نداره و فقط میشه به زیبایی بعضی از محیط ها و نقاط بازی اشاره کرد.

امیدوارم قسمت بعد چه خطی چه Open World یک بازی خوب از اب در بیاد.
 
آخرین ویرایش:
header.jpg

واقعا معرکه بود. فقط تنها ایرادی که میتونم بهش بگیرم مربوط به بعضی از قسمت های پلتفورمینگ میشد که نیاز به صبر و دقت و زیادی داشتن. گرافیک بازی هم در نوع خودش جالب بود. با اینکه بازی سال 2005 منتشر شده ولی اصلاً احساس کهنگی نمیده و این به خاطر سبک گرافیکی منحصر بفردش هست. داستان و فضاسازی که دیگه آخرش بود. بهترین بخش بازی برای من The Milkman Conspiracy بود. خیلی استادانه ذهن یه آنارشیست رو به تصویر کشیده بود. در قسمت صداگذاری و موسیقی هم دابل فاین سنگ تموم گذاشته و به راحتی با شخصیت ها اخت پیدا میکنین. خلاصه هر چی ازش تعریف کنم کمه.
9.5/10
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or