خب بعد از 45 ساعت 5 اندینگ اصلی + چند تا از اندینگ های فرعی به همراه 80% ماموریت های فرعی انجام شد. در کل تجربه خاص و بی نظیری بود با اینکه بازی چند تا ایراد هم داره که در ادامه می گم:
داستان: فوق العاده! داستان سرراست شروع میشه ولی در ادامه چنان پیچ و تاب میخوره و توی اندینگ اول جوری نشون میده که انگار داستان تموم شده ولی توی route های بعدی مخصوصا C میفهمید که تا الان فقط ظاهر ماجرا مشخص شده و در نهایت با اندینگ E بازی تیر خلاص رو میزنه. همین اندینگ ارزش بازی رو به شدت بالا برده و باور کنید فقط به خاطر همین اندینگ هم که شده این داستان سرایی امکان نداشته توی هیچ رسانه ی دیگه ای قابل دراوردن باشه. بدون اسپویل بخوام بگم توی این اندینگ مرز بین کاراکتر های داخل بازی با خود بازیکن شکسته میشه. بازی توی کل این 45 ساعت دست از سورپرایز کردنتون بر نمی داره. محتوای داستانی بازی به قدری زیاده که مطمئن باشید اگر به دست هر ناشر دیگه ای بود تا Route A رو فقط می دیدید و بقیه داستان یا توی DLC ادامه پیدا می کرد یا حتی به راحتی به عنوان یه دنباله چند سال دیگه بیرون میومد!
حالا اگر بخوایم از پایان ها بگذریم، خود داستان هم نقطه قوت زیاد داره. اولاً اینکه بازی تا دلتون بخواد کاراکتر های بیاد موندنی و دوست داشتنی(!) داره. از خود 2B و 9S و A2 گرفته تا شخصیت های دیگه مثل emil و pascal و حتی اپراتورها و غیره همه شخصیت پردازی های جالبی دارن ولی جایزه بهترین کاراکتر های بازی بدون شک میرسه به:
باور کنید ساختن کاراکتر بیاد موندنی از دو تا مکعب معلق تو هوا که مدام به کاراکتر های اصلی با لحن ربات گونه پیشنهاد های عجیب غریب میدن اصلا ساده نیست ولی Yoko Taro یه جوری این کارو هم انجام داده! نتیجه گیری هایی عجیب غریبی که از وضعیت موجود می گیرن، مکالمه سریع بین این دوتا، درگیری بین این دو تا با A2 در عین جدی بودن نهایت خنده هست!
تنها کاراکتر هایی که حس می کنم میتونست بیشتر از این بهشون پرداخته بشه Adam و Eve اند.
دوما اینکه خود داستان هم حرف های زیادی برای گفتن داره ولی با این حال سعی نمی کنه با گفتن حرف های قلنبه سلمبه حوصله آدم رو سر ببره یا نتیجه گیری قاطعانه کنه.
داستان و شخصیت پردازی: 10/10
موسیقی و صداگذاری: صد در صد یکی از بهترین ساندتراک های این نسل. امکان نداره برای اولین بار وارد Amusement Park بشید و ترکیب موسیقی با نور پردازی محیط شما رو به وجد نیاره. نکته جالب اینه که هر ساند تراک لایه لایه ساخته شده و به نسبت اتفاقاتی که توی داستان می افته یا تغییر توی لوکیشن تغییر می کنه تا مناسب تر باشه. علاوه بر این همین دلیلی شده تا توی کل این 45 ساعتی که بازی ادامه داره موسیقی بازی هنوز هم تازه به نظر بیاد. علاوه بر اینا ساندترک هایThis Cannot Continue و Become As Gods که اول از دیالوگ های بازی شروع میشن بعد با موسیقی ترکیب میشند:
در مورد صداگذاری باید بگم با اینکه بخش زیاد بازی رو با دوبله انگلیسی بازی کردم ولی 5-6 ساعت هم به ژاپنی سوییچ کردم و الان تقریباً میتونم در مورد هر دو نظر بدم: در مورد صداگذاری خود 2B قطعا صداگذار ژاپنی بسیار مناسب تره و اون حس بی احساس و خشک رو بهتر منتقل می کنه با این حال صداگذار انگلیسی هم خوبه و کار رو انجام می ده. اما صداگذارهای A2 و Pod ها و مخصوصا 9S توی نسخه انگلیسی از نظر من بسیار مناسب ترند به خصوص 9S که توی دور سوم بازی واقعا خودش رو نشون می ده. در کل دوبلور های نسخه انگلیسی بسیار مناسب انتخاب شدن و اگر شما هم به عادت همیشگی انیمه ها و JRPG ها همون اول کار زبان ژاپنی انتخاب کردید پیشنهاد می کنم انگلیسی رو هم امتحان کنید که این مورد یه جورایی استثنا حساب میشه و در کل به نظرم دوبلور های انگلیسی کار بهتری انجام دادند.
موسیقی و صداگذاری: 10/10
گیم پلی: خوب بعضی از نقاط ضعف بازی تازه توی اینجا مشاهده می شه که البته ایراد ها هم چیزی نیست که بازی رو به حد غیر قابل بازی تبدیل کنه ولی ای کاش این چند مورد هم وجود نداشت.
اول از همه اینکه مبارزات Hack’n slash تقریبا بی نقصه. سیستم ترکیب کردن چیپ ها خودش یکی از نقاط قوت بازیه و نه در حدیه که سر در گم بشید نه در حدی که عمق نداشته باشه. ولی نکته اصلی و تازه اینه که بازی یه Hack’n slash خالص نیست و هر از گاهی بازی ژانر عوض می کنه و به Shoot’em up و Side Scroller و حتی Text Adventure تبدیل میشه. مسئله اینجاست که تقریبا احساس نمی کنید که بازی فقط به خاطر اینکه بگه من کار جدیدی دارم انجام میدم بیش از اندازه سبک های دیگه رو تو دهن آدم بچپونه. بازی دقیقاً همونجایی که لازمه نمای دوربین رو از سوم شخص به Side Scroller یا از بالا تغییر میده. این قسمت از بازی واضح ترین مثال برای این موضوعه:
بهتون قول میدم اگر این جا ما قرار بود پلتفورمر سوم شخص انجام بدیم بار ها و بار ها می افتادیم پایین و باید از ابتدا شروع می کردیم و هر بار که می افتادیم الفاظ نامناسب به کارگردان بازی عنایت می کردیم و نتیجه می شد تلف کردن وقت بی دلیل.
و اما نقطه ضعف توی طراحی ماموریت های فرعی مشاهده میشه. با اینکه هر Side quest داستان جالب و مخصوص به خودش رو داره و معمولاً در نهایت یا دپرس کننده تموم می شه یا ترسناک و از حق نگذریم چند تا به یاد موندنی هم داخلشون هست، ولی بخش اعظم ماموریت های فرعی رو Fetch quest تشکیل میده و حتی بعد از باز کردن Fast travel هم بیشترشون مقدار زیاد و بی دلیلی Backtracking دارن و همین خیلی راحت میتونه باعث خسته کننده شدن بشه. حتی چند تا از Fetch quest ها به ماموریت های اصلی توی Route C هم سرایت کرده هر چند تعدادشون اونقدر زیاد نیست ولی از نظر من همین موضوع بزرگترین ضربه رو به بازی زده.
گیم پلی: 9/10
گرافیک: این بخش افت و خیز زیاد داره. بعضی قسمت ها مثل طراحی کاراکتر ها و طراحی هنری لوکیشن ها فوق العاده انجام شده ولی متاسفانه کیفیت تکسچر ها بعضی اوقات در حد بازی های دو نسل پیش پایین می یاد. محل هایی مثل city ruins و amusement park قابل قبول اند ولی صبر کنید تا به forest zone برسید. از زمین گرفته تا جزئیات درخت ها و پل ها، کم کاری سازنده تو مبحث تکنیکی همینجا مشخص میشه. بدتر از این، بازی بی دلیل سنگینه و مشخصه که انجین بازی مشکلات اساسی داره. با این حال طراحی هنری خیلی از این موارد رو پوشش داده ولی نمیشه گفت این جور موارد توی ذوق آدم نمیزنه.
گرافیک هنری و تکنیکی: 7/10
بازی طوری ساخته شده که انگار سازنده ها از این دهه نیستن. انگار متعلق به زمانی هستن که هنوز DLC و Microtransaction و اینجور چیزا وجود نداشته و سازنده ها واقعا هدفشون این بوده که یه چیز خاص خلق کنن و کار جدیدی انجام بدن. کلام آخر این که مطمئنم بازی به سلیقه هر کسی نمیخوره و خیلی ها با دیدن رنگ بندی و مواجه شدن با Text Adventure و این که مجبورید چند بار بازی رو برید تا متوجه داستان بشید و خیلی موارد دیگه از بازی زده می شن. این از اون دست بازی ها نیست که Cut Scene ها رو اسکیپ کنید یا دیالوگ ها رو رد کنید. بازی به شدت داستان محوره و اگر واقعاً متوجه حرفایی که Yoko Taro میخواد بزنه بشید اون موقع ارزش بازی رو میدونید.
در ضمن باز هم میگم: Ending E
Nier Automata: 9/10