» خاطرات پلی استیشن 2 کنسول تمام نشدنی

MG.Snake

کاربر سایت
Aug 7, 2008
1,021
نام
آرین
من هم یکی دیگه از افراد این سایتم که با کنسول های خانگی بزرگ شدم
من هم از میکرو آتاری و سگا شروع کردم تا رسیدم به سونی(تو شهر ساری هنوزps1 جا نیافتاده بود(:cheesygri
چه بازی هایی مدال و تکن ......
بعد هم قربونش برم ps2 اومد انقدر گرافیک بازی پیشرفت کرده بود که اصلا جادو شده بودم
جزو اولین افرادی نیستم که ps2 خرید ولی باهاش خاطرات بسیاری دارم
چه لحظه ها و ثانیه هایی باهاش گذروندم:love:
اگر بدونید از مغازه که خریدم تا بیام خونه چقدر ذوق کرده بودم نزدیک بود سکته کنم اولین بازی هم که خردیم call of duty2 بود:eek:
من با ps1 فقط مدال افتخار بازی کرده بودم البته تو سبک fpsوقتی call of duty2 رو دیدم اون شب دیگه خودم فراموش کردم اون شب فقط نشستم 3 ساعت call of duty زدم بازی کردم
 

Omidhiphop

کاربر سایت
Mar 2, 2008
212
نام
امید
بچه ها من دو سالی بود که دنیای بازی ها رو ترک کرده بودم و الان یکی دو هفته ای که برا عقب نموندن دارم بازی هاشو یکی یکی تموم میکنم ولی ps2 بازی کردن یه حس غریبی داره نمی دونم میدونین چی میگم یا نه؟
یه سال دیگه کنکور میدم ولی الان روزی یه ساعت ps2 بازی میکنم
پی نوشت:خونه تحریمم کردن برا کنسول جدید. سال دیگه میزارن ps3 بگیرم)
 

Terova

No Trolls
Gold User
Dec 1, 2007
12,996
نام
محمد امین
درست هست شاید اون حسی که قبلاً وقتی ps2 رو بازی میکردیم الان نداریم. که شاید هم علت این جور رفتار آمدن کنسول های جدید و تبلیغاتی که از این کنسول ها می شه باشه. و بالا رفتن سن هم بی تاثیر نیست...
ولی باز هم مواقعی پیش میاد که بعد از مدتی پای ps2 میشینیم و کلی حال میکنیم.
 

PSP-hacks

کاربر سایت
Jun 29, 2007
150
من هم خاطرم رو میگم.
یادم اول ها که PS2 اومده بود من PS1 خریدم.
ههه بعدش یادمه تو فروشگاه های دبی گذاشته بودن برای بازی.
بازی GRAN TURISMOبرای بازی بود من هم هر روز به امید PS2 میرفتم بیرون.
بعدش دیگه میگذشت ولی بازی GTA Vice City اومد.
من خرابش شدم.
پسر عموم Ps2 داشت.
هر روز خدا خونشون تلپ بودیم.
بعدش مخ بابا رو زدیم و گرفتیم.

 

THE THUNDER

کاربر سایت
Jul 9, 2008
311
نام
JRPG Fan Guardian
انصافا ps2 خدایی بود واسه خدش...
guitar hero , ff10 , ff12 , farenhit , dod , gow و خیلی بازیای دیگه مثل kh و...
والا خاطره که همش خاطره س از همون لحظه که start میزنی تا لحظه ای که چشات از شدت درد به زور باز نگه داشته میشه...
lv up کردن به عشق کشتن باسهای سگ جون...
دیدن عشقهای ناکام و یا وصلتهای شیرین...
خندیدن همراه با دوستانی که فاصلمون باهاشون یه صفحه ی شیشه ای به اسم مانیتوره اما اونا در قلب من هستن...
گریه کردن با غم از دست دادنشون... fade شدنشون...
لذت بردن از لذت بردنهاشون... عاشق شدنهاشون... جنگیدن ها و شیطنتهاشون...
همشون رو دوست دارم از اون soc گرفته تا soual calibur و re4 و dmc3 و...
هیچوقت فراموششون نمیکنیم...
The people and the friends we have lost or the dreams that have faded...
NEVER FORGET THEM
 

sinasafari

کاربر سایت
Jan 30, 2008
763
نام
سینا صفري
سلام
یادش بخیر اون موقعه ها (سابق یادنه خیلی بچه بودم رفتم امپول زدم بابام برام سگا(جنیسس)خرید:biggrin1:
چند سال بعدPS1خریدم و اون موقعه یه بازی بود که باید گوزن هار رو میکشتی خیلی خوب بود:biggrin1:
بعد از چند وقت ر=از کنسول اومدم بیرون و رفتم تو PC
اما باز PS2خریدم
بازی هایی که باهاش کردم و یادمهNFA WWE2008 GOWو چیزای دیگه بعد رفتم PSPخریدم هروقت برق میرفت دکشتی کج بازی میکردم خیلی خوب بود و بعد360گرفتم بد نبود باعث شد که خیلی بازیها رو امتحان کنم
و اخرین کنسولمPS3هست که کنسول حال حاضر من هم هست
:cool:
 

test84

کاربر سایت
Aug 22, 2006
4,743
من وسط يه خاطره با PS2م هستم كه هنوز ongoing هستش و تموم نشده!
بالاخره 3سال پيش با بيچارگي PS2 خريديم و خوشحال ... خاطره اش كجاست؟ اينجا كه هنوز TV نخريدم و داره خاك ميخوره ... وقتي telly بخرم ميشه خاطره، الان؟ call it misery
 

kiya

کاربر سایت
Oct 30, 2006
3,332
نام
کیا
i love you

من از خود ps2 خاطره ندارم ولی با بازیاش خوب خیلی خیلیییی خاطرات دارم:love:
از شروعش بهترین خاطره رو دارم...PS one
تقریبا 10 سال پیش بود (اصلا اهل بازی نبودم):biggrin1:
وقتی عموم بعد از عمری از دوبی برگشته بود رفتیم خونشون(فکر کنم دیپورتش کردن:laughing:)
خلاصه...
نشستیم و بعد بابام پرسید این چیه و روشنش کردن(منم بی تفاوت...گفتم اینم یه سگای جدیده حتما:sick:):biggrin1:
روشنش کرد و Crash Bandicoot: Warped رو گذاشت
رفت مرحله دیوار چین که coco با pura میدوید:love:
منو میگی:eek: فکم افتاد :o
تمام مدت همینجوری: :shocked:
بعدش D رو گذاشت(یه دختری بود اسمش lora بود تو یه قلعه بود و...ترسناک بود:cheesygri)
دو سه روزی تو توهم بودم:eek:
تا بابام :love: یروز اومد گفت خیلی خوب بود نه؟ منم: :yes:
گفت برات میخرم . من: :guitar::excited:
تا یروز با یه PS one اومد خونه:love: و هزاران خاطره دنبالش
تا ابد یادم میمونه اون لحظه:love:

:love:
crash3_2_640w.jpg


مرسی
 

navid_x360

کاربر سایت
Jun 1, 2007
2,700
نام
نوید
سلام تمام خاطرات دوستان خوندم و واقعا حال کردم از کسی که این تاپیک زد واقعا تشکر میکنم چون من به اون روزهای شیرین گذشته برد و مقداری از سختیهای این روزگار(به دلیل بزرگ شدن و وارد این زمونه گرگ شدن) و غصه هام کم کرد دمت گرم
حالا منم میخوام خاطراتم بگم
من از موقعی که یادمه عاشق بازی بودم و سیر تکاملی کنسولهار از اول تا اخر طی کردم به قولی با کنسول بزرگ شدم اولا یه اتاری داشتم که از پسر عمم بهم رسیده بود حقیقتش مامانش اون به من داد گفت مهدی دیگه بزرگ شده و با اینا بازی نمیکنه گفت مال تو منم از خوشحالی بال دراوردم موضوع مال خیلی وقت پیشاست حتی من یادمکه تلویزیون سیاه سفید داشتیم :smile:حالا ببینید با چه بدبختی وصلش میکردم با همون وضع بازی میکردم تا وقتی که تلویزیون رنگی گرفتیم دیگه نمیزاشت مامانم با تلویزیون رنگی بازی کنم منم در حسرت این موندم که بازی هواپیما یا دزد پلیس ببینم رنگیش چه جوری:((
خلاصه بعداز مدتی میکرو سگا امد که اول پسر خالم میکرو گرفت چه حالی میداد قارچ خور منم همش پلاس بودم پیشش جالب این بود که این بشر هیچ علاقه ای نداشت همیشه میرفتم پیشش ازش خواهش میکردم که روشن کنه دستگاش بعد من بازی میکردم مثل خر کیف میکردم:biggrin1:اما این بچه فقط خمیازه میکشید :-" یه مدت گذشت که بابام دید بچش داره از دست میره (اخه همیشه میرفتم خونه تعریف میکردم که چی شدو چه حالی داد) برام یه کمودور گرفت اخ چه حالی میکردیم 1 ساعت منتظر میشدم بازی بیاد بعدش 23 ساعت اون بازی میکردم:biggrin1:(همشم اون صفینه بازی میکردم که ادما از روی زمین سوار میکرد) بعد از کمودور من یه سگا گرفتم بازی شینوبی تین تون مایکل جکسون پارک جوراسیکو......اخ چه روزایی اقا سرتون درد نیارم گذشت تا یه بار رفتیم تهران خونه عمم اکباتان اونجا پسر عمم گفت اهل بازی هستی گفتم اره من عاشقشم دستم گرفت برد با خودش کلوپ برای اولین بار پسر انگار وارد بهشت شده بودم یه عالمه دستگاه یه عالمه ادم که همشون مثل من عاشق بازی بودن وای برای اولین بار پلی استیشن 1 دیدم گفتم پس جا نواریش کو پسر عمم خندید گفت اینا سیدی میخورن منگفتم سیدی چیه دیگه:confused:برای اولین بار بازی کردم فوتبال 98 بود باتستوتا گللللللللللللللللللللللللللللل یادتون که
پسر خشکم زده بود تا اون روز فکر میکردم سوپر استار ساکر سگا بهترین فوتبال دنیاست اما با دیدن این فقط مبهوتش شده بودم پسر عمم میگفت چته بچه چرا بازی نمیکنی گفتم فقط میخوام ببینم گفت اگر اینجوری بزار یه چیزی بزارم که بگرخی:evil: میدونید رزیدنت 2 و سایفون ف ی ل ت ر 2 بازی میکرد منم همینجوری نگاه میکردم از تعجب کفم بریده بود اینا تو بازی مثل فیلم سینمایی لباشون تکون میخوره و حرف میزنند وای خودم تو اون مدتی که تهران بودم هیچوقت بازی نکردم اصلا نمیتونستم دسته دستم بگیرم فقط دوست داشتم نگاه کنم یه چیز جالب بگم من پسر عمم بزور میاوردم اون کلوپ ازش خواهش میکردم بازی کنه من نگاه کنم وای وقتی توی سایفون2 موقعیکه با اسنایپر باید دونفرو همزمان میزدی یا از اون پل باید رد میشدی بمبارو خنثی کنی بدون اینکه هیچکس بفهمه هیچوقت یادم نمیره با خودم میگفتم پسر عمم چقدر خفن چه جوری بازی میکنه ای کاش منم بلد بودم
اقا همیشه پلاس بودیم تا موقعیکه خواستیم برگیردیم انگار یه جوون میخوان از عشقش دور کنن حالم گرفته بود شدید در اخرین لحظات که داشتیم میرفتیم گفتم من الان بر میگردم بدو بدو دویدم دم کلوپیه برای بار اخر سونی ببینم اخه از اینا تو شهر ما نبود تا میخواست بیاد خدا میدونه چقدر طول میکشید تازشم بیاد من پولش نداشتم داشتم اخرین نگاه میکردم که بی اختیار رفتم داخل کلوپ و از صاحبش خواهش کردم که بازی رزیدنت اویل بهم بفروشه بعد از اصرار زیاد بازی 5 هزار تومن اون زمان:eek:بهم داد منم خوشحال بدو رفتم طرف خونه که بریم شهرمون باور نمیکنید من چه شبها چه روزهایی داشتم با اون سیدی همش جلدش نگاه میکردم باهاش تو رخته خواب میرفتم دوست داشتم بازم تابستون بشه بریم تهران باز من برم کلوپ
همیشه دعا میکردم خدا یدونه ps1 باسم از اسمون بندازه پایین اخه میدونستم پولش پدر مادرم بهم نمیدن تا بخرم اقا دیدم دارم دیونه میشم یه شرط گذاشتم تو خونه گفتم اگه معدلم 20 شد شماهم باید باسم اون چیزی که میخوام بخرید اما نگفتم چی اون بیچاره ها هم از دنیا بیخبر قبول کردن بعد از اینکه معدلم 20 شد بهشون گفتم قبول نمیکردن اما اینقدر اصرار کردم که خدا میدونه تا اینکه با هزار بدبختی حاظر شدن بخرم باسم تنها یه جا توی شهر ما داشت اونم قیمتش اون زمان جوری بود که هیچکش نمیخریدش(190هزار تومان) اما من با اصرار زیاد بابام مجبور کردم برام بخرش وقتی داشت پول میداد من خیلی دلم باسش سوخت اخه با اون پول میتونست کارای دیگه بکنه باورتون نمیشه با اینکه به عشقم رسیده بودم اما تا 3 روز عذاب وجدان داشتم(به خودم قول دادم دیگه هیچوقت هیچی نخوام ازشون که اذیتشون نکنم) از اون روز به بعد غرق شدم توی بازیها دیگه هیچی نمیفهمیدم هیچوقت فکرش نمیکردم که منم بتونم بازیهایی مثل سایفون داینو کرسیس رزیدنت اویل و درایور بازی کنم اما کردم
البته این اتفاقات تا 17 سالگیم مربوط به تابستوناست موقعه مدارس همچی جمع بود همیشه ارزو داشتم زود تابستون بشه
وقتی ps2 امد ومن گرافیکش دیدم رزیدنت اویل کد ورنیکا(دوباره توی همون کلوپی که برای بار اول رفتم تو تهران) واقعا شیفتش شدم اما به خودم قول دادم دیگه پدر مادرم اذیت نکنم باسه همین شروع به کار کردن البته کارا ساده و جمع کردن پولام کردم 2 سال طول کشید تا من تونستم یه ps2 بگیرم(البته تو این مدت بازم یه بازی ازش گرفتم ومپایر نایت همون خاطرات ps1 با هاش میخوابیدم هروقت به بازی جلدش نگاه میکردم امیدوار میشدم ومصممتر که یدونه ps2 بخرم) هیچوقت بازیهاش یادم نمیره درسته که شاید تمام بچه ها خاطراتشون با ps2 باشه اما برای من لذت و خاطره ps1 یه چیز دیگه بود
1 سالونیم بعدشم که 360 امد البته من اصلا قصد خریدش نداشتم که خدا کمک کرد کار کاسبیم گرفت از همون موقعی که قول دادم به خودم خواستم دستم تو جیب خودم باشه باسه همین اینور اونر سرک میکشیدیم ببینیم چه کار میتونیم بکنیم که توی یه مغازه سیستم میبستیم یه دفعه پول 360 جورشد 7 ماه بعدشم پول ps3 خدا رسوند و من هنوزکه هنوزه با 23 سال سن در حال بازی کردن و لذت بردن ازشم اما هیچی حال ps1 بهم نمیده
با تشکر ویژه از کسی که این تاپیک زد دمت گرم;)
 
آخرین ویرایش:

Omidhiphop

کاربر سایت
Mar 2, 2008
212
نام
امید
خاطره قشنگی بود عزیز:من یه خلا دارم تو دوران بازی خوریم دارم اونم نداشتن psone بود که بالاخره با پی سی جبران شد و الانم دارم ps2 بازی میکنم قضیه تحریم خونه هم که نمیزاره من یه کنسول جدید مثل ps3 بگیرم
پی نوشت:ps2 رو هم الان دارم دزدکی بازی میکنم
 

MAH NIK

کاربر سایت
Mar 10, 2008
319
نام
محمود
همه چیز و گفتین اما ماریو (قارچ خور خودمون) یه جیز دیگه بود هههههههههههههههههههههههههههی
یادش بخیر ما ده نفر بودیم نوبتی هم میخواستیم بازی کنیم دونفره تا شب طول میکشید بابامم که همش اخبارش جور بود یه دفعه قارچ خور وسط هوا هستو ما هم کلی استرس بابا هم هی داد میزنه:ساعت 9 هه بزن اخبار.خلاصه خیلی حال میداد.:love:
 

test84

کاربر سایت
Aug 22, 2006
4,743
همه چیز و گفتین اما ماریو (قارچ خور خودمون) یه جیز دیگه بود هههههههههههههههههههههههههههی
یادش بخیر ما ده نفر بودیم نوبتی هم میخواستیم بازی کنیم دونفره تا شب طول میکشید بابامم که همش اخبارش جور بود یه دفعه قارچ خور وسط هوا هستو ما هم کلی استرس بابا هم هی داد میزنه:ساعت 9 هه بزن اخبار.خلاصه خیلی حال میداد.:love:
الكي يه بازي پرفروش ترين بازي تاريخ نميشه.
 

smack

کاربر سایت
Mar 8, 2008
166
نام
میکاییل
سلام.
منم هیچ وقت خاطرات قشنگ micro رو در کودکی از یاد نمی برم نوارهای چند لبه و....
یادش بخیر فوتبالیستهای عربیش و سوپر ماریو و ...
اون موقع کنسولی بود واسه خودش.
الانم که یه 4-5 سالیه با pc و ps2 مشغولیمم ولی اون خاطرات و بازی ها یه چیز دیگه است.
یاد وخاطره اش گرام باد.
 

Terova

No Trolls
Gold User
Dec 1, 2007
12,996
نام
محمد امین
نمی دونم چرا از وقتی که XBOX 360 گرفتم بیشتر PS2 بازی میکنم !!!!

اول که PES 2008 رو روی XBOX گذاشتم اصلا حال نکردم و دیگه بازی نکردم و رفتم سراغ PES 2006 پلی استیشن 2 ...
اصلا فوتبال XBOX حال نمیده!!! نمیدونم چرا من که PS2 رو خیلی ترجیح میدم ! شانس آوردم PS2 رو رد نکردم...
یکی از دوستام میگفت 150 تومن میخرمش :eek: گفتم با این قیمت بفروشمش؟ آخه میخوام یک PSP بخرم...
کنسول من از اون بزرگ قدیمیهاست....
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر