خبر رسمی مجله تایم هیدتاکا میازاکی را در میان 100 چهره اثرگذار دنیا قرار داد

[Ludens]

مجله تایم لیست تأثیرگذارترین افراد سال 2023 را منتشر کرده که در آن نام میازاکی، خالق عناوین سولز به چشم می‌خورد. با بازی‌سنتر و جدیدترین اخبار بازی همراه شوید.

رئیس استودیوی From Software در سال‌های حضور خود در صنعت بازی، عناوین تأثیرگذاری از جمله دیمنز سولز، دارک سولز، بلادبورن و اخیرا الدن رینگ را کارگردانی کرده است. هیدتاکا میازاکی حالا پس از شیگرو میاموتو، دومین بازیسازی محسوب می‌شود که به این لیست سالانه راه پیدا کرده است.

نیل دراکمن، کارگردان عناوین The Last of Us و یکی از رؤسای ناتی داگ، به عنوان شخصی برجسته از حوزه ویدئوگیم، پیام کوتاهی را در این مجله نوشته که به دلایل تأثیرگذار بودن میازاکی می‌پردازد:

«اولین باری که یکی از بازی‌های هیدتاکا میازاکی را تجربه کردم، رقت‌آور بودم. من به‌طور مدام توسط اولین دشمن کشته شدم. اما هنگامی که رویکرد آهسته‌تری را در پیش گرفتم و به جزئیات توجه کردم، ناگهان به درک تازه‌ای رسیدم. من موفق شدم که دشمن را شکست دهم و در بازی پیشروی کنم. من شایستگی پیشروی خودم را به دست آوردم و نوعی احساس قوی به من دست داد! با پیشروی بیشتر در بازی، با تعمق و توجه بیشتری به کاوش دنیای آن پرداختم. در عوض، دنیای بازی تنش، زیبایی و غافل‌گیری را به من هدیه داد.»

بازی Elden Ring، آخرین ساخته بازیساز ژاپنی موفق به کسب صدها جایزه Game of the Year شد و طبق آخرین آمار، تاکنون بیش از 20 میلیون نسخه فروخته است. مدتی قبل، استودیوی فرام سافتور اکسپنشن Shadow of the Erdtree را برای این عنوان تحسین‌شده معرفی کرد. با این وجود، در حال حاضر جزئیات چندانی از زمان عرضه و محتویات این اکسپنشن اعلام نشده است.

 

[MrElectricWizard]

درود بر دوستان عزیز ، من هم اگر اجازه بدین میخوام به جمع سولز پلیر ها بپیوندم برای اولین تجربه کدوم گیم رو پیشنهاد میکنین ؟

در مورد پست هم واقعا گیمای سولز فوق العاده ان من خودم پلی ندادم ولی گیم پلی و کنار دوست هام نشستم دیدم واقعا خیلی جهان سازی و لول دیزاین خفنی دارن

اجازه اش دست خودته اول و اخرش کیفیش رو خودت میبری

اولین تجربه؟

والا به نظرم از همین الدن رینگ هم میتونی شروع کنی، اما دیمن سولز ریمیک و دارک سولز ریمسترد و حتی دارک سولز 3 هم میتونه جز گزینه هات باشه،

اما به نظرم از همین الدن رینگ شروع کن، حیفه حالا که برات تازگی داره، با جدید ترین پخته ترین و گسترده ترین (در عین حال اسون ترین شاید) شروع نکنی،


برای شروع بازی هم، ببین کم کم سعی کن کرکتر رو اپگرید کنی، بخش مهمی از attribute هایی که میتونی اپگرید کنی بسیار شفاف هستند و کاملا مشخصه چه چیزی رو ارتقا میدند، مثلا Stamina یا Endurance که مشخصه کارش چیه، Vigor میزان سلامتی، و Strength و Dexterity هم رو میلی اتکت تاثیر دارند، به شکل STR یا DEX هم تو اینفو سلاح ها مشخص شده (اگه کم داشته باشی و ضعیف باشی، رنگشون تو اینفو قرمز میشه)، یعنی از این طریق میتونی متوجه شی سلاحت به چه اپگریدی نیاز داره، یا با توجه به اپگریدت چه سلاحی انتخاب کنی،

اگر هم رنج یا جادو میخوای استفاده کنی (تو الدن رینگ خیلی جوابه) کافیه Intelligence یا INT رو اپگرید کنی، البته Mind و Arcane و Faith هم در ادامه رو مجیک تاثیر دارند، معمولا بسته به سلاحت باید انتحاب کنی که چه چیزی رو اپگرید کنی، اسلحه ها هم همیشه تو قسمت اینفو خودشومن مشخص هست که چه اپگریدی نیاز دارند، معمولا با رنگ قرمز فقدان اپگرید مورد نظر معلوم میشه،


یه چیزی هم بهت بگم، اگه اولین تجربه ات میخوای تا جای ممکن بدون گاید بری، بلادبورن رو انتخاب کن، چون از همه ی بازی ها سرراست تره، همون اول بازی تبر بزرگ رو بردار، و تا اخر بازی با خیال راحت بدون کوچکترین نیازی به گاید (احتمالا) برو، وگرنه بازی های دیگه تقریبا مجبور میشی که یه جاهایی از گاید استفاده کنی، مثلا خود الدن رینگ، من مطلقا گاید استفاده نکردم (البته هنوز بازیم خیلی کار داره) ولی بعد حدود 50 ساعت () تقریبا همه چی رو خودم فهمیدم، مثلا من Warrior بازی میکنم همیشه، الانم همینطور، مجیک هم نهایتا برای هیل و ارتقای موقت اسلحه استفاده میکردم نه برای رنج اتک، اما تو الدن رینگ به نظرم رسید مجیک خیلییییی کمک میکنه، یه جورایی عصای دست میشه، برای همین از وسطای کار رو مجیک هم مانور دادم که کرکترم برای هم میلی و هم رنج مناسب باشه،

*اپگرید ها، انتخاب جادو و سحر، از طریق کمپ/چکپوینت ها انجام میشه، تو الدن رینگ بهش میگن Sites of Grace، تو بلادبورن لامپ، دارک سولز هم بونفایر،

**الدن رو لانچ شروع کردم، بعد 30 ساعت دیدم بدون گاید دارم پاره میشم، موقت دراپش کردم که سر فرصت برگردم و ادامه بدم، تنها دلیل دراپ کردنمم همین بود که از گاید استفاده نکنم، چون راهی جز گاید برام نمونده بود، از طرفی هم معمولا تجربه ثابت کرده بازی بعد یه مدت برام اسون تر میشه، انگار گیم پلی رو مغز ادم میشینه، حالا چون بک لاگم خیلی شلوغ بود، یک سالی طول کشید تا دوباره بیام سراغش، اما همین هفته پیش که از همون جای پارسال شروع به ادامه دادن کردم، در کمتر از 20 ساعت بدون گاید هم Staff پیدا کردم و مجیکم راه افتاد، هم راه پیشروی مناسب رو پیدا کردم، میخوام بهت بگم اگه حوصله داری ده ها ساعت بچرخی تا خودت راه رو پیدا کنی، گاید نزدن، اما اگه نه، یک بگینر گاید ببین که کرکتر و مسیرت مشخص شه، بقیه اش رو دیگه خودت میری، لذت پیدا کردن راه و روش توسط خودت، قابل مقایسه با پیروی از گاید نیست... من قبل اولین باس اصلی که زدم، فکر کنم 20 30 تا چکپوینت پیدا کرده بودم یعنی تا این حد اکسپلور کرده بودم... البته مینی باس زیاد زدم،

**قطعا منم پلی ترو های بعدی گاید رو میترکونم که هم بازیم تکمیل شه و هم 100%...

 

[XsmokeX]

این میازاکی هم باریاش چند سال اخیر یه کالت ترسناکی حولش تشکیل شده و کلا احدی ازش بد بگه به نفرت پراکنی و عقده گشایی و نفهمی متهم می شه
دوستان سعی کنید انقدر تعصب رو چیزی نداشته باشید حالا شما خوشتون اومد خیلی هم عالی ولی نیازی نیست حتما همه خوششون بیاد...
------------------
اون قضایا به کنار بنده هم اعتقاد دارم ایشون بیش از حد بزرگ شده. کارش خوبه و بازیاش هم لذت بخشن ولی خب عیسی مسیح هم دیگه نیست
اتفاقا خودم هم شاید بالای هزار ساعت بازی های from software رو بازی کردم و البته به نظرم sekiro اوجش بوده و elden ring رو حداقل در بعد سیستم مبارزاتش یه عقب گرد ننگین () می دونم، ولی این سیستم روایت داستانش به شدت از نظرم مزخرف هست و هر کی هم تعریف می کنه ازش قطعا شیتیل گرفته از استاد
باز تو سکیرو این قضیه بهتر بود ولی تو سولز ها وضع به شدت خراب بود و کلا تو داستان سرایی بنده 2 از 10 می دم به کارای استاد

 

[voldmort]

درود بر دوستان عزیز ، من هم اگر اجازه بدین میخوام به جمع سولز پلیر ها بپیوندم برای اولین تجربه کدوم گیم رو پیشنهاد میکنین ؟

در مورد پست هم واقعا گیمای سولز فوق العاده ان من خودم پلی ندادم ولی گیم پلی و کنار دوست هام نشستم دیدم واقعا خیلی جهان سازی و لول دیزاین خفنی دارن

درود
و اما من میگم با بلادبورن شروع کن (نسخه ی گوتی)
چون آشنایی ندارین من یه مقدار از Lore بازی رو واستون باز میکنم
به نظر خودم اسپویل نداره واستون
اول اپیه نقل از میازاکی بگم بهتون:
"یک گیمر واقعی هیچ وقت تسلیم نمی‌شود"
تا تهشو بخون که چی در پیش رو داری
خب بگذریم و برسیم به داستان BB

​

داستان بازی در شهری به نام یارنام که با معماری گوتیک طراحی شده جریان داره
در یارنام از خون به عنوان ابزاری برای پیشرفت‌های پزشکی استفاده میشد و با گذشت زمان بسياري از مردم به این شهر مراجعه میکنن تا بیماری‌های خودشون رو با استفاده از روش یاد شده معالجه کنن
ماجراجویی شخصیت بازی که ما کنترلش رو در دست میگیرم از این جا شروع میشه كه در این شهر نوعی مریضی به اسم Pale Blood (خون بی رنگ) وجود داره، وقتی برای کشف این موضوع به شهر یارنام سفر می‌کنیم، از همون ابتدا متوجه میشیم که اکثر مردمان یارنام به نوعی بیماری بومی (plagued With An Endemic Illness) مبتلا شدن و خوي وحشي‌گري گرفته‌ان!
حال با توجه به این شرایط ما باید در کوچه و خیابان‌های این شهر ترسناک به کاوش بپردازیم و با هیولا‌های ترسناک به مبارزه بپردازیم تا راز این بیماری رو کشف کنیم
و در نهایت وظیفه ما شاید این باشه که به نفرین Gehrman پایان بدیم و خود ما تبدیل به Great one شیم و یا شاید نشستن بر جای Gehrman و یا بیدار شدن از یک کابوس و دیدن خورشید در حال طلوع!!!!

(Blood moon)​

در یارنام فردی به نام مستر ویلیم با بدست آوردن بصیرت( یا همون بینش که در ادامه اشاره خواهم کرد) توانست که خدایان را ببیند و در پی این بود که شهری آرمانی بسازه، که بعد ها همگی به غلط کردن افتادن
حالا چرا غلط کردن؟
در واقع چیزی که ویلیم دید خدایان نبودند (!!) موجوداتی به نام Great ones رو دیدن که بعضی از آنها چهره ایی به مانند عنکبوتان غول آسا داشته و توانایی هایشان به واسطه ی بصیرت بسار زیادشون قابل قیاس با انسان های فانی نبود
داستان از اونجایی شروع شد که سال ها قبل از این وقایع مردم نگون بخت یارنام متوجه ی معابد و دخمه های در زیرپاشون شده و با تمدن Pthumerian اشنا میشن و در ادامه یه سری غنایم از اونجا بر میدارن و برای تحقیق بر روی آنها دست به احداث Byrgenwerth زده و تحقیق روی غنایم آغاز میشه و متوجه ی تمدنِ از بین رفته ی Pthumerian میشن
در واقع با تمدنی آشنا میشن که در گذشته توانستند با گریت وان ها ارتباط برقرار کنن !

اشاره داره به تمدن Pthumerian که به دانش باستان دست یافته بودن

​

+ Great ones

​

تو دنیای خودمون اگر بلفرض جن و پری رو در ابعاد بالاتر در نظر بگیریم، و خودمون رو در ۳ بعد هندسی و ۲ بعد فیزیکی( مکان و زمان ) متوجه می‌شیم که موجوداتی که برای ما قابل دیدن نیستن احتمالا در ابعاد بالاتری قرار دارن
اینجا(توی BB) نیز گریت وان ها موجوداتی هستند ورای بعد دوم که جسم فیزیکی داشته اما برکیهان و کاینات سیطره داشتن (به غیر از Oedon که بدون فرم فیزیکی بوده و تنها از طریق بُعد صدا واس ما قابل رویته)
شکل شمایل اکثر این گریت وان های درون بلاد شبیه به توصیفات موجود در نوشته های Lovecraftعه!
این خدایان باستان توی بلاد و با افزایش Insight یا همون بینش (چه واس ما چه هر انسان معمولی درون بازی) قابل دیدن میشدن (عین همون امیگدالا که از بینش حدودا 40 قابل دیدن میشه تو بازی) که اکثرا به شکل نامتعارف مثل عنکبوت های عظیم الجثه و ... بودن و یه سری هاشون چون جسم فیزیکی داشتن، میشد از بینشون برد!
یا نمونه هایی مثل Orphan Of KOS (چقدرررر وحشی بود این بشر) که توی شکم مادر خودش کشته میشه
یا Ebrietas Daughter Of Cosmos و Celestial Emissary و Rom, The Vacuous Spider و ...

​

پ.ن: البته یه نکته اینکه یه سری از این خدایانی که نام برده شد با عنوان Kin شناخته میشن و در تعریف این واژه اورده شده که از خویشان و عین برادران خدایان باستان هستن
در واقع Great Oneهایی مثل ROM ،Ebrietas ،Orphan Of KOS ،Celestial Emissary خدایانی هستن که Kin می باشن

​

"فرزند متولد نشده ی Oedon"

اول یادی میکنیم از Mergo’s Wet Nurse که پرستار Mergo(فرزند Oedon و ملکه یارنام معروف) بود و ازش مراقبت میکرد(اینجور به نظر میاد و یه سری نظریه وجود داره)
اونایی که پلی دادن اگر خاطرشون باشه ما فقط صدای گریه ی Mergo رو میشنویم!
حالا یا اینکه Oedon بازهم نتونسته به وسیله ی فرزندنش دارای جسم فیزیکی بشه و ما فقط صدای بچه رو میشنویم و یا اینکه این بچه نیز به کل متولد نشده
بیرون اون محوطه و قبل از رسیدن به پرستارو ما با ملکه یارنام روبه رو میشیم که لباس سفیدش خونیه!

When a woman miscarries her child, the baby or what's left of it leaves the body​

پس به نظر بچه سقط شده و مجددا وارث Oedon صاحب جسم نمیشه!

​

گریت وان ها از طریق رابطه با انسان و یا بصورت خدایی میتونستن صاحب فرزند شن ولی به دلیل فقدان توانایی در نگهداری از بچه ها و یه همچین نقطه ضعفی، بیش از حد برای داشتن وارث مشتاق بودن
اگر دقت کرده باشین در معابد زیر یارنام پر از جنین های مرده اس!

​

پس میشه استنتاج کرد که اون نزدیکی خدایان باستان با مردم تمدن Pthumerian برای اون رابطه و داشتن فرزند بوده که باهاشون ازدواج و رابطه ی خونی برقرار میکردن!
خب این از گریت وان ها

میریم سراغ:
*Byrgenwerth
*Master Willem
*Laurence
*Caryll
*Healing Church
*Blood Ministration
*Choir
*Mensis

اول اشاره کنم که Byrgenwerth در واقع جهت مطالعه و بررسی بر روی غنایم بدست آمده از معابد زیر شهر و چگونگی تکامل یافتن و ارتباط با گریت وان ها تاسیس شد
این دانشگاه یه سری استاد داشت که مستر ویلیم مشهورترینشون بود
همچنین استاد یه سری شاگرد معروف از جمله لاورنس و کرل داشت که در ادامه راجبشون صحبت خواهم کرد
به هر حال استاد ویلیم بعد از تحقیقات فراوان و به کمک افرادش بند ناف کودک خدایان رو از همون معابد پیدا میکنه و با استفاده ازش در صدد برقراری با خدایان بر میاد، با کسی سخن نمیگه و تنها خودش از بند ناف استفاده میکنه و چشمانش به روی حقیقت باز میشن..
استاد حالا قادر به دیدن چیزهاییه که قبلا قادر به دیدن و درکشان نبوده و پس از دیدن حقایق هستی چنان وحشتی فراگیرش میشه(بعلاوه ی اینکه یه ماده هایی روی بدنش رشد میکنه که نشان از شروع تغییرات درونشه) گوشه گیر میشه و دیگه درس نمیده!
میاد و Byrgenwerth رو تعطیل میکنه، چون بر این عقیده ست که اگه انسان ها چشمشان یا بصیرت اشان بالا بره توازن برهم میخوره و وحشت همه را فرا میگیره(همون بلایی که سر خودش اومد)

(Byrgenwerth)​

*لاورنس
استاد ویلیم به نگرش از درون جهت ارتباط با خدایان و تکامل انسانی عقیده داشت، در صورتی که لاورنس برخلاف استاد به استفاده از خون باستانی برای تکامل معتقد بود و استفاده از خون رو برای رسیدن به این هدف جایز میدونست
توی دیالوگی که در کاتسین بازی بین این دو رد و بدل میشه لاورنس این عقیده ی متفاوتو ابراز و از استاد خداحافظی میکنه و در ادامه استاد اونو خائن مینامد و ازش میخواد که به سمت استفاده از خون باستانی نره...

*کرل
و اما کرل که از محبوب ترین شاگردان استاد بود که با استفاده از استعداد خاص خودش میتونست صدای گریت وان ها رو بشنوه و حرف ها و گفته های اونارو بنویسه!
حتی با Oedon ارتباط برقرار کرده!
استاد به خاطر اینکه کرل از خون برای ارتباط با خدایان استفاده نمیکنه و بر برقراری ارتباط از نوع درونی اعتقاد داشته، بهش افتخار میکرده
توی بازی از این نوشته ها به عنوان آیتم های Caryll runes استفاده میشه
توی داستان های لاوکرافت هم به این نوع ارتباط با خداین اشاره شده!
در کتاب In Call Of Cthulhu بیان شده که زبان گفتاری گریت اولدوان قابل شنیدن نیست و در عوض به زبانی مرموز باز نویسی میشه

توضیح تبدیل گفتار گریت وان ها به زبانی گفتاری توسط کرل
​

به هر حال به این طریق راه لاورنس از استاد جدا میشه و میره هیلینگ چارچ (Healing Church) رو تاسیس میکنه!
اکثر افراد این کلیسای شفابخشی رو پزشکان مبتدی و راهبه هایی که با خون آشنایی نسبی داشتن تشکیل میداد(یکی از اون راهبه ها بانو کیشیش Amelia بود)
لاورنس میاد Blood Ministration یا وزارت خون رو هم تاسیس میکنه که کارشون تصفیه ی خون اعلا و سلامتی دادن به مردم و شفابهشی به بیماران لاعلاج و درماندگانه
اگر دقت کرده باشین حین گذر در یارنام بارها با ان پی سی هایی برخورد میکنیم که برای سلامتی یافتن به شهر اومدن
با گذر زمان این سازمان پارو فراتر میزاره و انوع مختلف خون رو کشف میکنه و حالا یه سری هاشم ممنوع که راجبش صحبت خواهیم کرد!
خلاصه اینکه مردم شهر به این خون باستانی اعتیاد پیدا میکنن و به قولی عین یه نوشیدنی رایج میشه و خیلی ها رو هم دایرالخمر میکنه

توضیح اعتیاد مردم یارنام به خون​

*Choir
بعد از جدایی هیلینگ چارچ و دانشگاه، این دو گروه همانند گذشته افرادشونو به معابد و دانجن های زیر شهر میفرستادن تا کشف های و غنایم جدید پیدا کنن تا از اونا برای رسیدن به اهدفشون استفاده کنن
در این بین اعضای کلیسا حین سفرهای اکتشافیشون با Ebrietas Daughter Of Cosmos (که به نظر جدای از گریت وان های دیگه افتاده) روبه رو میشن!
گویا با میل خودش با انسان ها همکاری میکنه و اونو به Upper Cathedral Ward میبرن و جمعی از کشیشان محقق و نخبه ی کلیسا تحت نام سازمانی Choir، مطالعه بر روی او و دیگر زوایای گریت وان هارو آغاز میکنن

اشاره به دست یابی کلیسا به Ebrietas​

Ebrietas در زبان لاتین به معنای مستی عه که نشان از منشا استفاده زیاد خون شهر بصورت مستقیم یا غیر مستقیم از ایشونه!
اون فرزند کیهان در ادامه ی اسمش هم دلالت بر کیهانی و آسمانی بودن گریت وان ها و مقام این خداس
اعضای این نهاد (Choir) با وجود اینکه از کلیسا مشتق شده و جزو افراد کلیسان، ولی به خاطر احترام زیادی که به استاد ویلیم و راه اون داشتن چشمان خود را می بستن تا از درون ببینن!

بستن حتی چشم مجسمه ها در Choir در الهام از استاد ویلیم​

*Mensis
علاوه بر Choir، تشکیلات دیگری نیز به نام Mensis از کلیسا جدا شد که کابوس را به عنوان راه ارتباطی با خدایان انتخاب کرده بودند!!!!
ودر کنار آن نیز به انجام آزمایشات دیگری نیز می پرداختند که کم کم روال انسانی و خیرخواهانه خود رو از دست دادند(بعدا بیشتر راجبشون خواهم گفت)


+ شروع ویرانی

کارها به خوبی برای لاورنس پیش میرفت و مردم هر روز بیشتر و دیوانه وار خون مینوشیدن و دردها شفا پیدا میکرد و همزمان نیز مطالعاتی محرمانه بر روی گریت وانه کشف شده و تلاش برای ارتباط با کیهان ادامه داشت تا اینکه به یک باره همه چیز از هم پاشید!!
بیماری خونی بین مردم شهر شایع شد
بیماریِ خطرناکی که باعث میشود افراد فرم انسانی خود را از دست بدهند و به هیولا تبدیل شوند
تمام کسانی که خون الوده را بخود تزریق کرده بودند هیولا شدند!
جالب اینکه هر چه افراد این کلیسا سمت بالاتری داشتند، در نهایت تبدیل به کریه ترین و زشت ترین هیولا ها می شدند!
و هر کس که خون بیشتری استفاده کرده بود به هیولای بزرگتر و درنده تری مبدل میگشت
اینجا بود که کلیسا که کم کم اوضاعو خطرناک میدید شروع کرد به استخدامه هانترها!
برای اینکه ترس بین عموم مردم شایع نشه کلیسا از شکارچی ها خواست که به صورت مخفی و با لباسهای شخصی و نامتمایز از افراد عادی به شکار هیولاها بپردازن
در نوشته های بازی به این مطلب اشاره میشه که هرگاه ماه قرمز به زمین نزدیک میشه انسان های آلوده، به هیولا تبدیل شده و در این شب ها شکار شروع میشه که بهش "شب شکار"گفته میشه

​

از راست به چپ: حالت ماه در شب شکار و ابتدای بازی - حالت ماه بعد از کشتن املیا و حمله نکردن بسیاری از موجودات و حالت رایج ماه در کابوسها - حالت ماه بعد از کشتن ROM که به نام آسمان Paleblood معروف بوده و باعث وحشی تر شدن هرچه بیشتر مردم و آشکار شدن مراسم آیینی Mensis می شود

اینجاست که گرمن (Gherman) که یکی از مهم ترین شخصیت های بازیه وارد میشه!
گرمن به عنوان اولین هانتر یا شکارچی کار بر روی ساخت سلاح هایی سریع و سبک رو برای مقابله با هیولاها شروع میکنه، زیرا عقیده داشته که در مقابل هیولاها باید حرکاتی سریع و چابک داشت
او به عنوان اولین شکارچی چندین شاگرد را در کنار خودش تربیت میکنه و کارگاهی رو هم در منطقه ی Healing Church Workshop راه میندازه و مشغول به شکار مخفیانه ی هیولاها میشه..

استایل گرمن در مبارزه با هیولاها به عنوان الگویی بین شکارچیان پذیرفته شد​

ولی این کافی نیست و اشتهای سیری ناپذیر مردم برای خون طبیعتا هیولاهای بیشتری رو تولید میکرد و کم کم تعداد هیولاها بیشتر شد و اوضاع رو به وخامت رفت!
اولین منطقه ای که خطر به حد هشار رسید اولد یارنام (Old Yharnam) بوده که کم کم همه چیز از دست شکارچیان مخفی خارج شد و هیولاها و خبر حضورشون کل یارنام رو به وحشت انداخت و وکلیسا رو مجبور به واکنش سریع کرد و زدن اونجا رو قرنطینه کردن!!

پ.ن: خب امیدوارم تا اینجای کار نظرتو به BB جلب کرده باشم
البته داستان مفصل تر از این حرف هاس
و بگم که بازی بسیاااااار دارک و مریضه
@u.s.a
حسین تو هم بخون سر فرصت
داستان BB خیلی خفنه اگر بهش دقت بشه، این اسکرین هایی که متن داره همه تو بازیه
و اگر ادم دقت نکنه داستانو یه جورایی از دست میده
همونطور که قبلا گفتم، میازاکی به داستان گویی محیطی علاقه داره
و نه قصه‌گویی سر راست و مستقیم
میگه هرچی پلیرها تعامل داشته باشن با شخصیت‌ها و دنیای بازی و نوشته ها و...
بیشتر به عمق قضیه پی میبرن

"We are born of the blood, made men by the blood, undone by the blood; Fear the old blood"​

 

[Dinosaur]

این میازاکی هم باریاش چند سال اخیر یه کالت ترسناکی حولش تشکیل شده و کلا احدی ازش بد بگه به نفرت پراکنی و عقده گشایی و نفهمی متهم می شه
دوستان سعی کنید انقدر تعصب رو چیزی نداشته باشید حالا شما خوشتون اومد خیلی هم عالی ولی نیازی نیست حتما همه خوششون بیاد...
------------------
اون قضایا به کنار بنده هم اعتقاد دارم ایشون بیش از حد بزرگ شده. کارش خوبه و بازیاش هم لذت بخشن ولی خب عیسی مسیح هم دیگه نیست
اتفاقا خودم هم شاید بالای هزار ساعت بازی های from software رو بازی کردم و البته به نظرم sekiro اوجش بوده و elden ring رو حداقل در بعد سیستم مبارزاتش یه عقب گرد ننگین () می دونم، ولی این سیستم روایت داستانش به شدت از نظرم مزخرف هست و هر کی هم تعریف می کنه ازش قطعا شیتیل گرفته از استاد
باز تو سکیرو این قضیه بهتر بود ولی تو سولز ها وضع به شدت خراب بود و کلا تو داستان سرایی بنده 2 از 10 می دم به کارای استاد

انصافاً این مفهوم کالت توی بازیسنتر یه ذره بد جا افتاده.
این وضعیت بازی‌های میازاکی توی سال‌های اخیر هست:
Demon's Souls: 89/100
Dark Souls: 89/100
Dark Souls 3: 89/100
Bloodborne: 92/100
Sekiro: 90/100
Elden Ring: 96/100
بعضی از بازی‌هاش هم که کلی جایزه گرفتن، از جمله Elden Ring که فکر کنم رکوردها رو جابه‌جا کرد.
یدونه بازی واقعیت مجازی به نام Deracine هم هست که گویا چیز جالبی از آب درنیومده که اون هم بعید می‌دونم میازاکی کارگردان اصلی‌ش بوده باشه. یعنی بیشتر بهش می‌خوره به خاطر مسائل تبلیغاتی از اسم میازاکی استفاده کرده باشن و مثلاً توی ویکی‌پدیا، برای بازی سه تا کارگردان معرفی شده! ولی اگه واقعاً کل پروژه هم دست اون بود، باز در برابر بقیه کارهاش قابل گذشت بود.
از نظر تأثیرگذاری روی صنعت بازی هم واقعاً آدم کمی نبوده. اینکه بیای یه زیرژانر جدید خلق کنی، اصلاً چیز کوچیکی نیست. یعنی بازی‌هایی مثل Nioh، Wo Long، The Surge، Mortal Shell، Lords of the Fallen و... بدون سری سولز یا کلاً ساخته نمی‌شدن، یا یه چیز کاملاً متفاوت از آب درمی‌اومدن. بازی به شدت محشری مثل Hollow Knight، مطمئناً بدون سولز به این شکل ساخته نمی‌شد و تبدیل می‌شد به یه چیز دیگه و بازی‌هایی مثل Salt and Sanctuary و Blasphemous هم همین‌طور.
بازی‌هایی مثل God of War 2018 و Star Wars Jedi: Fallen Order و موارد دیگه که الآن توی ذهنم نیستن هم به سمت و سوی دیگه‌ای می‌رفتن و چیزی نمی‌شدن که الآن می‌بینیم. حتی یه چیزی مثل عشق من Shovel Knight که توی نگاه اول هیچ ربطی به سری سولز نداره هم از المان‌های اون در ارتباط با از دست دادن پول استفاده کرد و کلاً خیلی از بازی‌ها سراغ این جور المان‌ها رفتن.
من نمی‌گم میازاکی یه خدای بی عیب و نقص هست و ملت باید بپرستنش، ولی وقتی کسی با این کارنامه (که از هر زاویه‌ای کارنامه به شدت موفقی بوده) از طرف مجله تایم تحویل گرفته می‌شه و بعد طرفدارهاش با ذوق و شوق میان توی تاپیک و توی همون پست اول می‌خونن که «بازی‌هاش یکی از یکی مزخرف‌تر و مضحک‌تر»، طبیعیه که ناراحت بشن و جواب بدن که خیلی از جواب‌ها هم با دلیل و منطق و توضیحات کامل بوده.

 

[ar-15]

این حجم از ذوق زدگی و هایپر اکتیویتی رو آدم میبینه، اتفاقات مجهولی مثل خودکشی دسته جمعی جونزتاون یا فرقه چارلز منسون، معنی پیدا میکنه و توجیه میشه

 

[Arash-S212]

دروغ میگه با من demon's souls بازی کرد ولی جفتمون نوب تر از همدیگه

حقیقتا لو دادی منو میخواستم نگم آبرومون نره خیلی اوضاع خیت بود
==
دوستان واقعا دمتون گرم ممنونم از لطف همگیتون @MrElectricWizard , @m.d.makan , @Tatsumaru @voldmort
با این تعاریف و این حجم از اطلاعات میریم برای Bloodborne و elden ring
بازم مرسی از همه عزیزانی که لطف کردن

 

[Sepi_60]

این میازاکی هم باریاش چند سال اخیر یه کالت ترسناکی حولش تشکیل شده و کلا احدی ازش بد بگه به نفرت پراکنی و عقده گشایی و نفهمی متهم می شه
دوستان سعی کنید انقدر تعصب رو چیزی نداشته باشید حالا شما خوشتون اومد خیلی هم عالی ولی نیازی نیست حتما همه خوششون بیاد...
------------------
اون قضایا به کنار بنده هم اعتقاد دارم ایشون بیش از حد بزرگ شده. کارش خوبه و بازیاش هم لذت بخشن ولی خب عیسی مسیح هم دیگه نیست
اتفاقا خودم هم شاید بالای هزار ساعت بازی های from software رو بازی کردم و البته به نظرم sekiro اوجش بوده و elden ring رو حداقل در بعد سیستم مبارزاتش یه عقب گرد ننگین () می دونم، ولی این سیستم روایت داستانش به شدت از نظرم مزخرف هست و هر کی هم تعریف می کنه ازش قطعا شیتیل گرفته از استاد
باز تو سکیرو این قضیه بهتر بود ولی تو سولز ها وضع به شدت خراب بود و کلا تو داستان سرایی بنده 2 از 10 می دم به کارای استاد

آها اینکه هنوز تاپیک رو باز نکردی 2-3 نفر حمله کردن به میازاکی و مسخرش میکنن یعنی میازاکی کالت ترسناکی داره؟ صحیح
اتفاقا من هر جا دیدم طرفدارهای میازاکی و بازیاش عموما خیلی خوش فاز و پر حوصله هستن و اکثرا نمیرن برای گنده کردن میازاکی به بازیها و سازنده های دیگه بپرن. خود میازاکی هم بشدت آدم متواضعیه و همین تاثیر رو روی طرفداراش گذاشته. برعکس این بیشتر هیترهاش هستن که هر چند وقت یبار باید حمله کنن به بازیهای فرام سافتور و هر چقدر هم براشون توضیح میدی که آقا اله و بله باز هم همون حرفهای تکراری و خسته کننده خودشون رو حواله بدن. انتظار نداشته باشید که بعد این همه چرت و پرت شنیدن بیایم اینجا با گل و شیرینی خدمتتون
آره کسی که نصف بازی های اکشن ادونچر در 10 سال گذشته مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر ساخته هاش بوده الکی بزرگ شده، طرفداراشم الکی متعصبن شمام لابد بچه پیغمبرید.
همین الان میگی داستان سرایی میازاکی مزخرفه هر کی فنشه فلانه، این الان مثلا نقد منصفانه محسوب میشه؟ یا صرفا نفرت پراکنیه؟

=====
یه استعداد جدید هم توی این تاپیک کشف شده که قطعا میتونه به ویترین عجوبه های بازیسنتر اضافه بشه

 

[J. Constantine]

حقیقتا لو دادی منو میخواستم نگم آبرومون نره خیلی اوضاع خیت بود
==
دوستان واقعا دمتون گرم ممنونم از لطف همگیتون @MrElectricWizard , @m.d.makan , @Tatsumaru @voldmort
با این تعاریف و این حجم از اطلاعات میریم برای Bloodborne و elden ring
بازم مرسی از همه عزیزانی که لطف کردن

حتما چلیس دانجای (Chalice Dungeons) بلادبورنو برو، عالین. بازی 3 بخشه، یه داستان اصلی، یه دی ال سی، یه دانجنا که واسه خودشون یه دنیان دانجنا و آیتم هایی دارن که توی بازی اصلی و دی ال سی نیستن و فقط تو دانجنا میتونی پیداشون کنی

 

[voldmort]

این حجم از ذوق زدگی و هایپر اکتیویتی رو آدم میبینه، اتفاقات مجهولی مثل خودکشی دسته جمعی جونزتاون یا فرقه چارلز منسون، معنی پیدا میکنه و توجیه میشه

بهزاد تویی؟

 

[XsmokeX]

انصافاً این مفهوم کالت توی بازیسنتر یه ذره بد جا افتاده.
این وضعیت بازی‌های میازاکی توی سال‌های اخیر هست:
Demon's Souls: 89/100
Dark Souls: 89/100
Dark Souls 3: 89/100
Bloodborne: 92/100
Sekiro: 90/100
Elden Ring: 96/100
بعضی از بازی‌هاش هم که کلی جایزه گرفتن، از جمله Elden Ring که فکر کنم رکوردها رو جابه‌جا کرد.
یدونه بازی واقعیت مجازی به نام Deracine هم هست که گویا چیز جالبی از آب درنیومده که اون هم بعید می‌دونم میازاکی کارگردان اصلی‌ش بوده باشه. یعنی بیشتر بهش می‌خوره به خاطر مسائل تبلیغاتی از اسم میازاکی استفاده کرده باشن و مثلاً توی ویکی‌پدیا، برای بازی سه تا کارگردان معرفی شده! ولی اگه واقعاً کل پروژه هم دست اون بود، باز در برابر بقیه کارهاش قابل گذشت بود.
از نظر تأثیرگذاری روی صنعت بازی هم واقعاً آدم کمی نبوده. اینکه بیای یه زیرژانر جدید خلق کنی، اصلاً چیز کوچیکی نیست. یعنی بازی‌هایی مثل Nioh، Wo Long، The Surge، Mortal Shell، Lords of the Fallen و... بدون سری سولز یا کلاً ساخته نمی‌شدن، یا یه چیز کاملاً متفاوت از آب درمی‌اومدن. بازی به شدت محشری مثل Hollow Knight، مطمئناً بدون سولز به این شکل ساخته نمی‌شد و تبدیل می‌شد به یه چیز دیگه و بازی‌هایی مثل Salt and Sanctuary و Blasphemous هم همین‌طور.
بازی‌هایی مثل God of War 2018 و Star Wars Jedi: Fallen Order و موارد دیگه که الآن توی ذهنم نیستن هم به سمت و سوی دیگه‌ای می‌رفتن و چیزی نمی‌شدن که الآن می‌بینیم. حتی یه چیزی مثل عشق من Shovel Knight که توی نگاه اول هیچ ربطی به سری سولز نداره هم از المان‌های اون در ارتباط با از دست دادن پول استفاده کرد و کلاً خیلی از بازی‌ها سراغ این جور المان‌ها رفتن.
من نمی‌گم میازاکی یه خدای بی عیب و نقص هست و ملت باید بپرستنش، ولی وقتی کسی با این کارنامه (که از هر زاویه‌ای کارنامه به شدت موفقی بوده) از طرف مجله تایم تحویل گرفته می‌شه و بعد طرفدارهاش با ذوق و شوق میان توی تاپیک و توی همون پست اول می‌خونن که «بازی‌هاش یکی از یکی مزخرف‌تر و مضحک‌تر»، طبیعیه که ناراحت بشن و جواب بدن که خیلی از جواب‌ها هم با دلیل و منطق و توضیحات کامل بوده.

برادر من کسی صحبتی داره خیلی راحت بیاد بکنه. مگه من یقه کسی رو گرفتم که چرا به نظرت بازی های میازاکی شاهکار تکرار نشدنی هستن که حالا اینجا یه عده یقه من رو گرفتن که چرا اعتقاد نداری شاهکارن بازی های استاد و خودش هم بابای زئوسه؟
کالت هم ینی دقیقا 3-4 پست پایین تر از شما که صرفا با گفتن نظر شخصی یه نفر الفاظی مثل قرقره کردن در وصفش استفاده می کنه....
من باید برای دادن نظرم از کمیته فن های میازاکی قبلش اجازه بگیرم؟ یا نکنه موضوع تاپیک مدح و ستایش استاد هست و چیزی غیر از اون مقایر با قوانین تاپیک؟
خلاصه که یه سری دوستان ( منظورم شما نیستی. خودت رو قبول دارم اتفاقا ) یه مقدار تمرین شنیدن نظر مخالف رو بکنن بد نیست...

 

[Sepi_60]

این تکنیک ننه من غریبم هم از تکنیک های محبوب اینجاس یعنی خودشون با مسخره کردن و برجسب و انگ زدن به بقیه حرفشون رو شروع میکنن، بعد بهشون چیزی بگیم میگن ببین اینا چقدر بدن با من، پس حق با ما بود شما یه سیخونک اول به خودت بزن، بعد برا بقیه خط و نشون بکش!

 

[Cait Sith]

این کالت و... که دوستان گفتن والا من تا همین چند روز پیش انقدر همین سایت و جاهای دیگه انتقاد به داستان و سختی بازی خونده بودم خیال میکردم بازیهای میازاکی فقط گیم پلی سخت از نوع اعصاب خوردکن دارن و تو داستان و چیزای دیگه تعطیلن چون آدم عقلشم به چشمشه مثلا اسکرین شات و ویدیو کوتاه از بلادبورن میدیدم به این موضوع ایمان میوردم چون این چیزا مبارزاتو فقط نشون میدادن
اون اوایل که چنان از سختی بازی بد میگفتن با اینکه میتونستم Dark Souls یا Demon's Souls رو روی PS3 تهیه کنم نکردم
پس به نظرم جبهه گیری علیهش بیشتر باشه تا کالت طرفداری.

 

[HalfLife G]

این کالت و... که دوستان گفتن والا من تا همین چند روز پیش انقدر همین سایت و جاهای دیگه انتقاد به داستان و سختی بازی خونده بودم خیال میکردم بازیهای میازاکی فقط گیم پلی سخت از نوع اعصاب خوردکن دارن و تو داستان و چیزای دیگه تعطیلن چون آدم عقلشم به چشمشه مثلا اسکرین شات و ویدیو کوتاه از بلادبورن میدیدم به این موضوع ایمان میوردم چون این چیزا مبارزاتو فقط نشون میدادن
اون اوایل که چنان از سختی بازی بد میگفتن با اینکه میتونستم Dark Souls یا Demon's Souls رو روی PS3 تهیه کنم نکردم
پس به نظرم جبهه گیری علیهش بیشتر باشه تا کالت طرفداری.​

شما فایلی که من برای داستان بلادبورن نوشتم رو بخوونی(حدود 60 صفحست) پی میبری به این مساله که بازی داستان داره و اصلا هم تفسیر گیمرا و این چرندیاتی که یه عده میگن نیس(چون خودشون تجربه نکردن به خودشون حق اظهار فکت میدن و مسخره هم میکنن و بعد میگن چرا آزادی نداریم اینجا).
هر قسمت بازی شخصیتهاش، مناطقش،فرقه هاش و سرنوشتهاشون نوشته شده و دقیق هم روایت میشه. فقط چون بازی تقریبا کات سین نداره اونایی که بازی رو انجام ندادن فک میکنن پس داستان نداره بازی.(حتی دانجن های بازی تو بلادبورن هم داستانشون بیس داستان بلادبورنه که تو کمتر بازی فک کنم برای دانجن های بازی داستان بنویسن)

یکی هم اینکه خود میازاکی تو یکی از مصاحبه هاش گفته بود که من داستان کلی بازی رو مینویسم و تو بازی هم میارمش ولی برخی لحظات و اتفاقات داستان بازی رو کات میکنم از بازی تا گیمرها در موردش صحبت کنن و نظریه پردازی کنن. اینجوری هم کلی بحث سر داستان بازی شکل میگیره و هم علاوه بر راز آلودتر کردن بازی طرفدارا رو هم تشنه تر میکنه که رویه خوبیه.(قرار نیس که همه یه جور باشن بهرحال تنوع و تفاوت هم لازمه)

.​

 

[MrElectricWizard]

برادر من کسی صحبتی داره خیلی راحت بیاد بکنه. مگه من یقه کسی رو گرفتم که چرا به نظرت بازی های میازاکی شاهکار تکرار نشدنی هستن که حالا اینجا یه عده یقه من رو گرفتن که چرا اعتقاد نداری شاهکارن بازی های استاد و خودش هم بابای زئوسه؟
کالت هم ینی دقیقا 3-4 پست پایین تر از شما که صرفا با گفتن نظر شخصی یه نفر الفاظی مثل قرقره کردن در وصفش استفاده می کنه....
من باید برای دادن نظرم از کمیته فن های میازاکی قبلش اجازه بگیرم؟ یا نکنه موضوع تاپیک مدح و ستایش استاد هست و چیزی غیر از اون مقایر با قوانین تاپیک؟
خلاصه که یه سری دوستان ( منظورم شما نیستی. خودت رو قبول دارم اتفاقا ) یه مقدار تمرین شنیدن نظر مخالف رو بکنن بد نیست...

ببین حالا ندیدم خودت حرف های عجیب بزنی و اگه هم چیزی گفتی کاملا شوخی بوده حداقل از نظر من، نظر شخصیت هم محترمه و بعید میدونم کسی به نظر شخصی من یا تو خیلی اهمیت بده

مشکل سمتی هست که تو این بحث قرار گرفتی

من واقعا حوصله ندارم با همه اکانت ها وارد بحث شم چون بی فایده هم هست (مخصوصا نیو اکانت هایی که یهو وارد یک بحث ریشه دار میشند، و 99% یوزر دوم کسی هستند که شهامت زدن حرف هاش با اکانت اصلیش رو نداره، و متاسفانه مدیریت هم فکری نمیکنه تا از دست اینا راحت شیم)

برای همین به خودت میگم وگرنه شما مخاطب این حرفا نیستی، مشکل اینه که اکانت های شناخته شده و خرابکار، یا اصن هرکسی، اصن یک کاربر قدیمی، میاد اول از همه با لودگی و مسخره بازی، به سلیقه بقیه توهین میکنه، یعنی کاری میکنه که کاربر x که عاشق این بازی هست بر اساس نظر ایشون عاشق یک بازی مضحک باشه، خب این توهینه دیگه، بعد هم یکی دیگه میاد میشینه بالای تخت سلطنت و میگه "به من ثابت کنید که این بازی فولان است"

انگار "من" خداست و بنده ها باید به خدا ثابت کنند که راست میگویند،

خب این مغلطه است، این که با لودگی و تمسخر فضا رو تخریب کنی تا به خیال خودت، کسی جرئت دفاع از نظرش رو پیدا نکنه هم مغلطه است (چون اگر دفاع کنه، میشه عین توصیفات مسمومی که نسبت به طرفداران اینجا مطرح میشه) حالا با وجود این، این همه کاربر با منطق و ارامش توضیح داد، اینجا هم به جای اینکه "ادب" رو رعایت کنه و بپذیره که نظر بقیه محترم هستند و نظر ایشون مخالف، و نتیجه بگیره که در نهایت سلایق متفاوت اند، باز میاد با لودگی هی تکرار میکنه که "ثابت کنید انقلابیه، ثابت کنید عّنقلابی نیست"

در واقع فضا رو مسموم میکنند و بعد که مسمومیت فضا یک سری پیامد ها با خودش اورد، طلبکار میشند، حالا مشکل اینه که اینجا شما جاشون طلبکار شدی برای همین میگم جای اشتباه ایستادی (فراموش هم نشه، یک تایپک رندوم هم نیست، تاپیکی هست که خبر افتخارامیز برای طرفداران رو منتشر میکنه و طبیعتا باید جای شادی باشه نه بحث های مسموم و گروه سنی الف)

پس حقیقتا بحث "شنیدن نظر مخالف نیست" ، بحث میدان ندادن و ابتکار عمل ندادن به مسموم کننده یک تاپیک و یک هیتر و یک مغلطه کننده است...

وگرنه شما تا فردا صبح "نظر خودت" رو بدون مغلطه و منیپیولیشن و اینا، ابراز کن، ببین کسی باهات کار داره به نظرم نداره

 

[REZA TAEL]

درواقع
"بازی" یک ابجکت مشخص نیست
که بگید "باید" بازی این شکلی باشد، و بازی که این شکلی نباشد، بازی نیست
مثلا افتوبه نیست
که بر اساس میزان فاصله شما تا سطح دستشویی، بر اساس ریاضیات بگید افتوبه باید این شکلی باشد تا به خوبی به کوونمون برسه
بله بازی یک ابجکت مشخص نیست
بلکه یک مپ گنده است، یک جهان گنده
در کویرش جان مارستون داره با اسب میتازه
تو جنگلش نیتن دریک داره بالاپایین میپره
اون سمت ماریو داره یک سری جک و جونور میترکونه فقط با پریدن رو سرشون
حتی یک جهان هم نیست، بلکه جهان های موازی هست،
یعنی در یک جهان موازی کریتوس داره خدا میترکونه،
و یکی دیگه داره تاریخ متفاوت یا مشابهی رو تو civ رقم میزنه
و یکی داره دروازه های ابلیوین رو میبنده
پس نه تنها یک جهان رئال داره، بلکه جهان های موازی فانتزی هم داره
و بر اساس هر اقلیمی، گل و گیاه و موجودات متفاوتی میروید
شما از حیوانات جنگل، انتظار حیوانات کویر رو نداری
همونطور که از دارک سولز، انتظار ۲۰ دقیقه کاتسن متال گیر رو نداری
همونطور که از چوزن اندد انتظار شخصیت پردازی اسنیک رو نداری
اما طبیعت، یک ابجکت نیست که فقط جنگل یا کویر یا دریا باشد
یا باران باشد فقط یا افتاب
بلکه حتی عشق کنه برات تلفیق میکنه یهو رنگین کمون در میاد پشمات میریزه
حالا شما کی باشی که بگی کویر به طور کل نباید باشه یا کسی با کویر نباید حال کنه؟ شما جنگل رو بیس میگیرید بعد میگید کویر تباید باشه؟ یا خشکی رو بیس میگیرید دریا رو دارید نقد میکنید؟
به هر حال روایت تو کویر با روایت تو جنگل فرق میکنه
مشکل کاتسن نداشتن دارک سولز یا کاتسن داشت متالگیر نیست
مشکل زاویه دید شماست که بازی رو یک افتابه میبیند و براش باید و نباید تعیین میکند
به همین سادگی