X Vs. Y (پست اول تاپیک خوانده شود)

Group XXIV


  • مجموع رای دهنده‌ها
    20
  • نظرسنجی بسته شده است .
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.

.: Darkness :.

کاربر سایت
Aug 1, 2010
905
نام
کیان
الان فهمیدم که چقدر افتضاح هست :d

ممنون که اگا همون کردی ;;)
خواهش می کنم:d چشماتون افتضاح میبینه!:p:d

آخه این گرالت چی داره؟:d
بهتره بپرسی چی نداره!!!:d
1e65the-witcher.jpg

حواستون باشه مستقیم به چشم های گرالت نیگاه نکنید! .. ویچرها این قدرت رو دارن کاری کنن که دقیقا مطابق میل شون عمل کنید!!!:d

واقعا به استودیوی cd projekt خیلی احترام خاصی قائلم.استودیویی که تا همین چند سال پیش کارش فقط دوبله بازی ها به زبان لهستانی بوده حالا از چنین جایگاهی برخورداره خودش خیلی حرفه. واقعا استودیوهای دیگه باید درس بازیسازی و احترام گذاشتن به حق و حقوق مشتری رو از این استودیو یاد بگیرن!
اوج نبوغ سازنده های ویچر رو میشه در طراحی فوق العاده و ملموس دنیای بازی و کارکترها من جمله گرالت دید.همه چیز این بنده خدا رو حساب و کتاب کار شده.گرگ سفید واقعا لقب برازندشه! یک گردنبند هم به شکل سر یه گرگ همیشه همراهشه...مثل یه گرگ تنهاست! نه به کسی تعلق داره نه کسی به اون تعلق داره... !:d

asylyf6yn4aps86qtqyd.gif


گذشته بسیار بسیار تلخی داشته و زندگی خیلی بهش سخت گرفته. راه Witcher شدن راه بسیار سخت و طاقت فرسایی هستش،مثلا مجبورشون میکنن که سم های مختلف رو بخورن و تمرکز درونی خودشون رو تقویت کنن. بطور میانگین از هر 10 نفر فقط 4 نفر شانس اینو دارن که از تمرینات ویچر شدن جون سالم به در ببرن... همچنین ویچرها صاحب فرزندی نخواهند شد.
دنیایی که برای ویچر خلق شده فوق العاده تاریک و سیاه هست.شخصیت ها فوق العاده واقعی و ملموس هستن.. مثل بیشتر بازی های نقش آفرینی نیست که شخصیت ها به دو دسته خیر و شر تقسیم بشن و اکثر اوقات پیروزی ازان خیر باشه اینجا با شخصیت های خاکستری سر و کار داریم.شخصیت های واقعی که هرکدومشون مشکلات واقعی دارن! مسائلی مثل فساد اخلاقی، نژاد پرستی، خیانت، نفرت و حسادت و بسیاری صفات دیگه در بازی به وفور دیده میشه.
عمده انتخاب های گرالت بین بد و بدتر خلاصه میشه...
گرالت هیچ وقت به خاطر نجات و آرامش مردم کاری رو انجام نمی ده ، اون فقط به فکر شکار هیولاهاست تا دست مزدش را دریافت کنه!!!!:d:d

Geralt_of_Rivia_fan_art_by_Tsabo6.jpg

بچه ها کسی سن واقعی گرالت رو نمیدونه؟؟ طبق تحقیقاتی که من کردم سنش رو حداقل 100 سال تخمین زدن!!!:-o:d البته توی کتابش قید شده تا حالا دیده نشده یک ویچر به صورت مرگ طبیعی بمیره و همشون بالاخره توی مبارزات کشته میشن!!!:d کلا موجودات بسیار جالبی هستن اینها ! :d

پ.ن : بچه ها یک نفر انسان مؤمن و نیکوکار که نسخه اول رو بازی کرده بیاد یه بیوگرافی برای گرالت بنویسه>:d< من خودم نسخه اول رو بازی نکردم! اصلا نمیدونم داستان بازی از چه قرار بوده...:-/
 
آخرین ویرایش:

RattleSnake

کاربر سایت
Dec 24, 2009
5,481
نام
مهدی
این همه کارکتر بهتر چسبیدید به چی!!:|
btaman شخصیت پردازیش بهتر از گرالت بود که انتخابش میکردید
...
پ ن: من میتونم بیوگرافی گرالت رو بنویسم چون شخصیت پردازیشو قبول ندارم اینکارو متاسفانه نمیکنم
 
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
درود!

خب با علی جون به این نتیجه رسیدیم که چون داستان گابریل یه خورده گسترده هست،بخش بخش میذاریمش که یه دفعه حجم مطالب زیاد نشه و همه بتونن راحت بخوننش.
اول از همه یه توضیح اجمالی راجع به سری دادم و بخش اول رو که علی جون زحمتشو کشید، میذارم.
توی یه پست جداگونه میذارمشون که برای وقتی که جمع بندی میکنم،پست عاری از هرگونه نوشته دیگه غیر از بیوگرافی باشه!
 
آخرین ویرایش:

.: Darkness :.

کاربر سایت
Aug 1, 2010
905
نام
کیان
این همه کارکتر بهتر چسبیدید به چی!!:|
btaman شخصیت پردازیش بهتر از گرالت بود که انتخابش میکردید
...
پ ن: من میتونم بیوگرافی گرالت رو بنویسم چون شخصیت پردازیشو قبول ندارم اینکارو متاسفانه نمیکنم
b64ndp4wunf1pq7fp0e4.jpg
 
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
Gabriel Belmont's Biography-Part I

بهتره اول یه خورده با این سری آشنا بشیم!

سری بازی های Castlevania یکی از عناوین محبوب و شناخته شده در دنیای بازی و در میان بازیبازهای مختلف در سرتا سر جهان است که اونجور که شاید و باید در ایران شناخته شده نیست ولی خب همچین کمرنگ هم نیست!

بازی ای که با جو خاص و طراحی عالی و گیم پلی بی نظیر تونست خیلی زود جای خودشو در دنیای بازی ها پیدا کنه که در نسخه Symphony Of The Night که برای PS1 و Sega Saturn منتشر شد به اوج خودش رسید!
داستان بازی عموما پیرامون خاندانی به نام بلمونت (Belmont) میچرخه که ، یکی از نوادگان این خانواده هر 100 سال یکبار باید در برابر دراکولا که از خواب صد ساله اش بیدار میشد، ایستادگی میکرد تا اون رو رو شکست بده و دراکولا دوباره به خوابی 100 ساله فرو بره و نفر بعدی از خاندان، 100 سال دیگه برخیزه و دوباره این روند ادامه پیدا میکرد.

هر کدوم از از اعضای خانواده مجهز به سلاحی به اسم Vapire Killer (نوعی شلاق که به شلاق دراکولا کش معروف هست) بود به عنوان سمبل این سری شناخته میشه و همیشه توی عکس ها این شلاق رو میبینیم.

9qdmkef3ipqhk3rhym28.jpg


نکته جالب در مورد SOTN هست که توی این بازی بر خلاف شماره های قبل که نقش اصلی به عهده یکی از نوادگان خاندان بلمونت بود، این بار نقش اصلی به عهده شخصی به اسم Alucard بود (اسم رواز آخر به اول بخونین!) بله! این بار ما در قالب فرزند دراکولا قرار میگرفتیم که میخواست جلوی پدرش رو به هر شکل ممکن میگرفت.
و نکته دیگه این بود که Alucard از شلاق معروف استفاده نمیکرد.فقط شلاق رو در مواجه شدن با بلمونت ها میتونستیم ببینیم.

e5j8o6z6i8l41lcr8vue.jpg

نا گفته نماند که اسم قلعه دراکولا ، همون Castlevania هست! که ظاهری شیطانی داره و خیلی تو در تو و پیچ در پیچه! به طوریکه گاهی اوقات ممکنه توش گم میشدیم.به جرات میتونم بگم چنین طراحی نقشه ای توی هیچ عنوانی دیده نشده! بازی مال چندید نسل قبل و حکم یه بازی RPG هم داشت! جوری که برای رسیدن به جاهای مخفی قلعه میبایست ساعات متمادی رو به گشت و گذار در قلعه میپرداختیم چون بینهایت وسیع بود! نقشه رو ببینین و به عظمت ماجرا پی ببرین! :

6xjw8m5xqkt6bk8t1rq.gif

خب عذر خواهی میکنم اگر از موضوع اصلی خارج شدیم اما خواستم پیش زمینه ای از این سری داشته باشیم و با آگاهی از قبل بریم سراغ اصل مطلب!
--------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------

در E3 2010 قسمتی دیگر از بازی به نام Lords Of Shadows معرفی شد و باز طرفداران این سری خودشون رو آماده کردند که در هیبت یکی از نوادگان بلمونت فرو برن و دراکولا رو شکار کنن ولی اینبار خبری از دراکولا نبود!
در ادامه به طور کامل با موضوع آشنا میشیم!

--------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------
83b6qh07ckkydrfzdjhp.jpg



گبریل بلمونت
(Gabriel Belmont) (یکی از نوادگان بیشمار خاندان بلمونت) شوالیه ای در قرن یازدهم و در واقع شخصیت اصلی Lords Of Shadow هست و درگروهی به نام برادری نور (Brotherhood Of Light) عضویت دارد که هدف اصلی این گروه که عمدتا شوالیه هستند، محافظت از مردم بیگناه و بی دفاع در برابر عوامل ماورای طبیعه هست.

سال ها قبل، بچه ای در پشت یکی از مقرهای انجمن برادری نور پیدا شد. معلوم نبود اصالتا پدر و مادرش چه کسانی بودند و پندار بر این بود که فرزند ناخواسته زمین داری ثروتمند بود اگر چه هیچوقت ثابت نشد که پدر و مادرش چه کسانی بودند.
فرقه به کودک بی نام، نام یکی از فرشتگان مورد احترام را عطا کردند.... گبریل (در واقع نام فرشته بزرگ،جبرئیل هست)....
و او را به عنوان یکی از اعضای فرقه شان با آغوشی باز پذیرفتند و پرورش دادند.
کودک به سرعت توانایی ها و استعدادهای خود را به همگان اثبات کرد تا خود را لایق نامی نشان دهد که بر او گذاشتند.
مهارت های او در مبارزه و جنگاوری گاهی اوقات او را به سمت سیاهی و بیرحمی میکشاند تا جایی که تنها همبازی بچگی او، یعنی مری میتوانست او را آرام سازد.
و در پایان،بعد از گذشت زمان های متمادی، گبریل لقب بلمونت را برای خود انتخاب کرد تا شایستگی خود را بر همگان ثابت کند........

و اما گذشت زمان های متمادی چیزی دیگر از گبریل میسازد.....

--------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------
سلاح هایی که گبریل به هنگام مبارزه استفاده میکنه شامل یک صلیب (Combat Cross) هست به صورتی که سر صلیب بیرون اومده و زنجیری به آن متصل هست بیرون میاد و یاد آور Vampire Killer در نسخه های قبلی هست که در این قسمت در واقع همون رو با ظاهری جدید و متفاوت میبینیم.

kg7ftat6e57ei8xtkla.jpg

دیگر سلاح گابریل شامل خنجر نقره ای (Silver Dagger) و همچنین بطری های آب مقدس (Holy Waters) هست
گابریل فردی قد بلند و اندامی عضلانی و دارای موهایی مشکی هست
زره ای که در بازی به تن گبریل میبینیم در واقع بر اساس زره سایمون بلمونت (Simon Belmont) (سایمون در واقع شخصیت اصلی این سری و بنیان گذار خاندان بلمونت) طراحی شده ولی با تفاوت هایی مشهود.
--------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------


داستان


زمین از بهشت جدا شده است ، گویا خداوند انسان ها را به حال خود رها کرده و دیگر اهمیتی به آنها نمیدهد ، موجودات شیطانی به روستاها و مردم حمله کرده خانه های آنها رو سوزانده و آنها رو به قتل میرسانند

مردم ایمان خود را از دست داده اند !!! هرچند انجمن برادری معتقد است که این امتحانی از جانب خداوند میباشد ولی آیا واقعا اینگونه است ؟

در شبی تاریک و بارانی مردم روستایی در حال ترک کردن خانه های خود میباشند ، زنها و بچه ها سوار بر اسب و درشکها در حال دور شدن از سرزمین خود هستند ، اما در این بین جوانی سوار بر اسب خود دارد به روستا نزدیک میشود !!! او کیست ؟ لباسش آشناست !!! آیا او از اعضای انجمن برادری میباشد ؟ آیا خداوند به مردم آن روستا لطفی کرده و جنگجویی را برای محافظت از آنها فرستاده است ؟

جوان موهای نسبتا تیره دارد ، لباسی قرمز رنگ بر تن اوست ، صلیبی در دستانش ، سوار بر اسبی سفید !!!

چهره اش بسیار غمگین است ، خستگی در چهره او کاملا پیداست ، گویا روزهاست که نتوانسته است بخوابد ، جوان به روستا نزدیک میشود و در همین لحظه حمله شروع میشود . مردم روستا سلاح های خود را برداشته و آماده مبارزه میشوند ، چه چیزی در آن جنگل انتظار آنها را میکشد ؟! چرا همگی در حال ترک خانه های خود هستند ؟!

9zk6b6zlsxe8hj2z1u26.jpg



ناگهان گرگهای زیادی به درون روستا حمله ور میشوند !!! بله گرگنماها !!! جوان ما صلیب خود را براشته و تک تک آنها را از بین میبرد ، سپس گرگی بسیار بزرگ وارد روستا میشود ، مبارز ما بدون هیچ مشکلی او را نیز از پا در میاورد

پس از آن جوان ما از یکی از روستایی ها میپرسد : " به دنبال محافظه دریاچه میگردم ، میدانی کجا میتوانم او را بیابم ؟ "
روستایی جواب میدهد : " در جنگل !!! ولی مواظب باش ، جنگل جای خطرناکیست "

جوان ما که الان دیگر نام او را میدانیم (گبریل بلمونت) ، سریعا به طرف اسب خود میرود ولی گرگ ها اسب اورا نیز کشته اند ، گبریل با پاهای پیاده به درون جنگل قدم میگذارد و به جستجویش برای یافتن "محافظه دریاچه" ادامه میدهد.
 
آخرین ویرایش:

Kainé

Kuraudo Sutoraifu
کاربر سایت
May 29, 2009
10,102
نام
احسان
عالی بود صلح و صفا جان ترکوندی
ویرایش :
کیان جان زحمت های شما هم قابل تقدیره ولی منتظر اصلیه هستیم
 
آخرین ویرایش:

Daemonis

Run Baby Run
کاربر سایت
Jan 3, 2009
7,028
نام
محمد امین
گرلت چرا عقب افتاد . بابا فوری به به گابریل رای ندین یه خورده بیشتر با گرلت آشنا بشین مطمئنا بهش رای خواهید داد .
 

Sport

کاربر سایت
Dec 22, 2006
1,018
نام
رامین
سلام.مختصری از شرح حال شخصیت Geralt و وقایعی که براش رخ داده رو تو این پست میذارم.در پستهای بعدی اتفاقاتی که طی دو بازی Witcher 1 و 2 برای گرالت رخ میده رو قرار میدم.
-------------

Geralt Witcher 1

Geralt Of Rivia... شاید اولین چیز که پس از شنیدن این اسم به ذهن شما خطور کند،شخصی از قلمرویی به نام Rivia باشد.اما در واقع اینطور نیست.

نام Geralt برای اولین بار در سری کتابهای witcher نوشته Andrzej sapkowski ، آورده شد.اگر بخواهیم مشخصات ظاهری گرالت را شرح دهیم باید به موهای بلند و یک دست سفید ، بدنی با زخم های

متعدد وگوناگون که جای پنجه های برّنده هیولاهاست و همچنین ساختار بدنی عضلانی و ورزیده و قد بلند او اشاره کرد.

ابتدا از ریشه نام Geralt گفتیم.همانطور که ذکر شد،نام Geralt Of Rivia در واقع به معنای به دنیا آمدن و اهل Rivia بودن او نیست.خود نام Geralt در واقع از کلمه Gwynbleidd که در زبان Elvـی به

معنای گرگ سفید(به خاطر مشخصات ظاهری گرالت) می باشد می آید.این نام را Dryads ، نگهبان و کسی که سالها در جنگل های Broklin زندگی کرده بود پس از دیدن توانایی های گرالت بر روی او قرار داد.



Geralt Witcher 2

کلمه ی Rivia از قلمرویی با همین نام در منطقه شمالی پادشاهی است که ملکه ی آن زنی به نام Meve است.در قلمرو Rivia پسوند نام جادوگران توسط Vesemir ، از قدیمی ترین جادوگران و

شاگردان پدر گرالت انتخاب می شود.

Vesemir همچنین رئیس جادوگران قلعه ی Kaer Morhen (به معنای محافظان دریا) که محل تعلیم Witcher ها نیز می باشد هست.در ابتدا Geralt نام Geralt Roger Eric du Haute-Bellegarde را برای

خود انتخاب کرد که پس از ورود او به
Kaer Morhen ، وزمیر آنرا به Geralt Of Rivia تغییر داد.



Vesemir،جادوگر پیر و کارکشته

پدر و مادر گرالت هر دو خود جادوگران ماهر زمان بودند.مادر گرالت جادوگری به نام Vissena و پدر او شخصی به نام Korin بود که همراه با وزمیر توانستند Koshchey را نابود کنند.

گرالت در کودکی توسط مادرش برای تبدیل شدن به یک جادگر توانا به Kaer Morhen برده شده بود.برای تبدیل شدن به یک Witcher توانا،شاگردان می بایست از تمرینات سخت و طاقت فرسایی عبور

کنند که به
Trial Of Grasses معروف است.از هر 10 جادوگری تنها 4 نفر از این آزمایش ها سالم بیرون می آیند.این آزمایش ها اثرات جهشی بر جادوگران دارد که سفید شدن موهای گرالت نیز به همین

دلیل است.همچنین
جادوگران در صورت موفق بیرون آمدون از این آزمایش ها به توانایی های ویژه ای دست پیدا می کنند.افزایش قدرت جسمانی و عقلانی،توانایی هایی نظیر ایجادو پرتاب آتش،ایجاد

تله،به تسخیر در آوردن روح و جسم دشمنان برای یاری با خود،ایجاد یک سپر محافظتی برای جلوگیری از حمله دشمنان،ایجاد صاعقه و رعد و برق و یک سری توانایی های ویژه دیگر نیز به آن ها اعطا

می شود.همچنین آنها با تمرینات سخت و پیچیده مهارت های فراوانی در شمشیر زنی کسب می کنند و نیز دوره های آموزشی حرفه ای را برای چگونگی مبارزه با انواع هیولا ها و انسان ها و موجودات مافوق بشری می گذرانند.

در مورد شخصیت خود گرالت اگر بخواهیم صحبت کنیم کار بسیار مشکلی است!زیرا هیچگاه نمی توان پی برد که در درون گرگ سفید چه می گذرد!به علاوه به علت حضور او در بازیهای RPG که اغلب

تصمیمات به عهده مخاطب است سخت می توان به ذات و شخصیت گرالت پی برد.اما در سری کتابهای Witcher اشاراتی به شخصیت گرالت شده است.گرالت فردی است که به هیچ وجه به

سرنوشت اعتقاد ندارد و معتقد است که انسان خودش سرنوشتش را می سازد و آینده هر شخص در گرو کارهایی است که او انجام میدهد. شخصیت مصمم گرالت هیچگاه ترس را به دل او راه نداده و

در سخت ترین شراط تسلیم دشمن نمی شود.او همچنین خصلت هایی دارد که شاید کاملاً خوب به نظر نرسد.اگر او کاری را انجام میدهد انتظار دارد تا در قبال آن پولی دریافت کند(البته بازهم این تا

حدودی به بازکن بستگی دارد) همچنین گرالت از هیچ کوششی برای رفع نیاز جنـسی خود فرو گذار نیست!شاید صورت گرالت زشت به نظر بیاید اما جذابیت و ابهتی در آن نهفته است که هر شخص و

مخصوصاً زنی را به خود جذب می کند.

گرالت در آخرین سری کتاب های Witcher می میرد اما بعداً مشخص می شود که او نمرده و توسط گروهی از جادوگران Kaer Morhen نجات داده می شود که Triss جادوگر زیبا و موقرمزی که در

نسخه دوم بازی با او نیز جزء آنهاست.پس از آن گروهی شیّاد به نام
salamandra به قلعه حمله می کند و تعداد زیادی از جادوگران را می کشد.Geralt به همراه triss موفق به فرار از این مهلکه می شوند

اما triss در این بین زخمی میشود.گرالت برای بهبود triss راهی پیدا کردن
داروی شفا بخش می شود و درنهایت موفق به درمان triss می شود که شروع رابطه عاطفی triss و گرالت نیز از

همینجاست.



Triss Merigold ، جادوگر مو قرمز!

البته گرالت تا قبل از triss ضربه های عاطفی فراوانی را متحمل شده بود!

در یکی از ماموریت هایی که گرالت برای شکار هیولا فرستاده شده بود،او با دختری به نام pavetta آشنا می شود و دلباخته ی او می شود.اما بعداً متوجه می شود که pavetta شوهر دارد و حتی

دختری به نام duny نیز دارد.

طی اتفاقاتی خانواده pavetta توسط حکومت به دلیل مخالفت Geralt با آنها دستگیر و زندانی می شوند.آنها سپس به صلیب کشیده می شوند به به قتل می رسند.گرالت که احساس عذاب وجدان می

کند دست به انتقام می زند و تمام افرادی که باعث کشته شدن pavetta و خانواده اش شده بودند را به درک واصل میکند.

در راه بازگشت او باد دختری زیبا به نام yennefer آشنا شد و به او دل بست.yennefer نیز توسط گروه خونخوار و ظالم Wild hunt ربوده شد.اما گرالت پس از زخمی شدن و اینکه همه تصور میکردند او

مرده است،

حافظه خود را از دست داد و yennefer و تمام اتفاقاتی که بر او گذشته بود را فراموش کرد.تمام وقایع و سر گذشت yennefer توسط letho یا همان kingslayer نسخه دوم بازی ، کسی که گرالت جان

او را نجات داده بود ،شرح داده می شود.letho نیز یکی از witcher ها و تعلیم دیدگان قلعه kaer moorhen بود.



Yennefer و Geralt

در مورد سن گرالت اختلاف نظر فراوانی وجود دارد اما در معتبر ترین آنها آمده که گرالت بالغ بر 110 سال سن دارد.چنان که در بازی هم میبینیم که Geralt از جملاتی مانند I'm too old for this و جملاتی

مشابه استفاده می کند در حالی که در ظاهر او اصلا پیری به چشم نمی خورد!

او برای از بین بردن هیولا ها از وسایلی استفاده میکند. گردنبند جادویی که او را از حضور هیولا ها مطلع می سازد،در نسخه دوم بازی میبینیم که گرالت علاوه بر استفاده از گردنبند مخصوص خود از دو

نوع شمشیر استفاده می کند که شمشیر آهنی برای از بین بردن انسانها و از شمشیر نقره ای برای از بین بردن هیولاها است.او همچنین توانایی ویژه ای در ساخت انواع معجون ها و استفاده از آنها

دارد.


گردنبند گرالت که بی شباهت به خود او نیست!

پس از تمام وقایع شرح داده شده،گرالت که با کشتن هیولاها امرار و معاش می کند وارد شهر Vizima می شود...
------------
ادامه در قسمت بعدی در قالب مختصری از داستان بازی Witcher 1...
================
دوستان اگه کم و کسری داشت به بزرگی خودتون ببخشید.این اولین بیوگرافی هست که مینویسم.:D سعی کردم بیشتر به خود شخصیت گرالت بپردازم و از زیاده گویی تا حد امکان پرهیز کنم.
 
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
رامین جون عالی بود! ممنون!:d=;
 

Dante Never Cry

The Awakening Dragon
کاربر سایت
Oct 5, 2008
9,334
نام
Ali
Gabriel Belmont's Biography Part II

علی جان توضیحات عالی بود ، پارت دوم داستان رو هم چند ساعت پیش آماده کرده بودم ولی اینترنت قطع شد :| اگه این اینترنته اذیت نکنه امشب پارت دوم رو میزارم ;)

رامین و کیان کار هردوتاتون عالیه

---------- نوشته در 09:02 PM اضافه شد ---------- نوشته قبلی در 08:37 PM ارسال شده بود ----------

بخش دوم داستان Castlevania LoS

گبریل به راه خود در جنگل ادامه میدهد ، گرگنماهای زیادی بر سر راه او قرار میگیرند اما گبریل تمامی آنها را از بین میبرد ، اسبی به کمک گبریل میایید و او را از روی پُلی شکسته رد میکند ، دیگر راه زیادی تا رسیدن به "پن" محافظ دریاچه نمانده است ، شاید یک نیم روز دیگر!!! گبریل به فکر فرو میرود ، این ماموریت توسط اعضای برادری به او داده شده است ، او باید با کمک "پن" با دنیای مردگان و یکی از عزیزانش که تازه او را از دست داده است حرف بزند تا بداند چه اتفاقی افتاده است و چرا ارتباط زمین با بهشت قطع شده است و چگونه میتوان دنیا را به حالت طبیعیش برگرداند

گبریل به خودش میایید ، شب شده است و سفر در تاریکی شب در جنگل کاری بس خطرناک !!! او آتشی روشن میکند به درختی تکیه میزند ، دیری نمیگذرد که گبریل به خواب فرو میرود ، گرمای دستی لطیف را روی صورتش احساس میکند ! بله این دستان آن "عزیز از دست رفته است" این دستان همسرش "ماری" میباشد ، همسری که به تازگی اورا از گبریل گرفته اند ، همسری که گبریل در آنجا نبود تا از او محافظت کند ، گبریل ناگهان آن لحظه تلخ را در کابوسش میبیند !!! موجودی شیطانی با شمشیر گردن همسرش را میزند ، ناگهان گبریل از خواب بلند میشود .

ij2nhiwedkp0vqyz7aab.jpg


صبح شده است !!! گبریل به راه خود ادامه میدهد و نهایتا به محل زندگی "پن" میرسد ، آنجا بسیار زیباست ، در افسانه ها آمده است که این جنگل قبلا به عنوان بهشتی شناخته میشده است و الان از آن همه زیباییش همین یک ذره مانده است ،در افسانه ها آمده که پن روحی است که به صورت های مختلف در میایید ، بعضی او را از جمله خدایان قدیمی میداند ، میگوند پن میتواند به صورت های مختلف و حیوان های مختلف تبدیل شود ، او میتواند به صورت اسب ، عقاب و بز خود را در بیاورد

rn0e79qk9q08w7v68np.jpg


پن به گبریل نزدیک میشود ، گبریل از او میخواهد تا به او اجازه دهد تا با همسرش در دنیایی مردگان سخن بگوید ، پن از او امتحانی میگیرد در صورت موفق شدن گبریل او میتواند با همسرش صحبت کند ، گبریل باید با حل کردن معمایی همسر خود را از مرگ نجات دهد ، گبریل موفق میشود ولی به هنگامی که به همسر خود میرسد اورا با چاقو میکشد ، گبریل روی خود را بر میگرداند و نقابی عجیب بر روی صورت اوست !!! این چه معنی ایی دارد ؟!

ناگهان گبریل از این رویا نیز بیرون میایید و از پن میپرسد :" این رویا چه معنیی میدهد ؟! " پن در جواب میگوید : " به این معنیست که تو در امتحانت موفق شده ایی "


سپس پن راه دریاچه یخ زده را به گبریل نشان میدهد ، گبریل ابتدا باید با محافظی سنگی و بسیار بزرگ که تکنولوژی آن مربوط به زمان های دور است و هم اکنون توسط روح های شیطانی تسخیر شده مبارزه کند ، گبریل تقریبا محافظ را شکست داده بود اما ناگهان محافظ او را نقش بر زمین میکند ، در همین حین شخصی دیگر که لباس برادری بر تن دارد و به نظر میایید مسن تر از گبریل باشد به محافظ حمله میکند ، لباس او کمی با لباس گبریل فرق دارد ، موهایش سفید است و به نظر میایید که از گبریل نیز با تجربه تر باشد

او سریعا به گبریل میگوید تا خنجرش را به او بدهد گبریل نیز بدون درنگ خنجرش را به طرف او پرت میکند و با کمک یکدیگر محافظ را شکست میدهند

سپس روح ماری همسر گبریل ظاهر میشود ، گبریل به سرعت به طرف او میرود ، میخواهد او را در آغوش بگیرد ولی متوجه میشود که نمیتواند اینکار را بکند زیرا ماری یک روح است و گبریل انسانی زنده ، گبریل از همسرش عذرخواهی میکند ، گبریل به ماری میگوید که من تورا ناامید کردم ، من آنجا نبودم تا از تو محافظت کنم ولی ماری به او امیدواری میدهد و میگوید که گبریل تمام سعی خود را کرده است
سپس ماری میگوید : " اینجا (دنیایی مردگان) تاریک است ، بخاطر قطع شدن ارتباط زمین با بهشت هیچ روحی نمیتواند پس از مرگش آرامش بیابد ، من میتوانم صدای روح های دیگر را بشنوم ، آنها به من در مورد یک پیشگویی میگویند ، آنها میگویند که موسسین انجمن برادری هستند ، میگویند باید اربابان سایه را شکست دهی تا بتوانی دوباره ارتباط زمین را با بهشت برقرار کنی و من و روح های دیگر را به آرامش ابدی برسانی . ... همه جا دارد تاریک میشود ... من نمیتوانم دیگر تو را ببینم ... گبریل دوستت دارم "
" ماری ... ماری ... منم دوستت دارم " جواب گبریل به همسرش در حالی که غم بر چهره اش نشسته و خود را مسئول مرگ همسرش میداند

سپس آن "مبارز انجمن برادری" که لحظاتی قبل به گبریل کمک کرد به او نزدیک میشود و به گبریل میگوید که ناخواسته حرف های گبریل و همسرش را شنیده است ، غریبه ما به گبریل میگوید که نامش "زوبک" میابشد و او در مورد این پیشگویی قبلا شنیده است ، به گفته زوبک در پیشگویی آمده است که مبارزی با قلبی پاک میایید و اربابان سایه را شکست میدهد ، آن مبارز قدرت های آنها را گرفته و با استفاده از آن زمین را برای همیشه از شر موجودات شیطانی پاک خواهد کرد

2y5bxlag8pqhhq783ob.jpg


گبریل که میخواهد همسرش را به آرامش برساند این مسئولیت را قبول کرده ، و به زوبک میگوید که باید از یکدیگر جدا شوند و جداگانه پیش بروند تا اربابان تاریکی به آنها مشکوک نشوند ، گبریل ابتدا به سراغ گرگنماها و اولین ارباب سایه خواهد رفت ، زوبک نیز در این بین باید به سرزمین خون آشام ها رفته و آنجا را آماده کند تا گبریل بعد از شکست اولین ارباب سایه به آن سرزمین بیایید و با ارباب سایه دوم که خون آشام است روبرو شود

البته به آرامش رساندن همسرش تنها دلیلی نبود که گبریل را به انجام اینکار ترغیب کرده بود ، زوبک گفت که قدرت اربابان تاریکی خیلی زیاد است و کسی که صاحب آنها شود به حدی قوی شده که حتی میتواند شخص مرده ایی را زنده کند . آیا واقعا همچین چیزی امکان پذر است ؟! یعنی امکان دارد که گبریل دوباره بتواند همسر خود را در آغوش بگیرد ؟!

البته هنوز برای فکر کردن به این موضوعات خیلی زود است زیرا گبریل ابتدا باید 3 ارباب سایه را از بین برده وقدرت های آنها را بدست آورد و برای اینکار ابتدا باید از خرابه های شهری باستانی عبور کند که خود پر از رمز و راز و اتفاقات غیرمنتظره میباشد



========================================================

خب اینم بخش دوم داستان ، تا الان چون ابتدای بازی بود و باید داستان رو قشنگ دوستان متوجه میشدن زیاد به موضوعات پرداختم ولی بخش های بعدی به احتمال زیاد کوتاه تر خواهد بود ، فکر کنم حدود 4 یا 5 بخش دیگه برای داستان بازی بنویسم ، اگه وقت کردیم یدونه دیگه امشب مینویسم و میزارم روی سایت ;) ( البته اگه اینترنت اذیت نکنه و قطع نشه :| )




 
آخرین ویرایش:

Kainé

Kuraudo Sutoraifu
کاربر سایت
May 29, 2009
10,102
نام
احسان
علی و رامین کار جفتتون فوق العاده بود !
ولی نکته ای که برای من هنوز مبهمه طراحی لباس گرالت ـه ! چیز خاصی در موردش هست ؟ چون به نظر من یه سری ایرادات داره !
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
عالیه علی جون! داری میترکونی! دمت گرم!>:d<
پس داستان باید خیلی بزرگتر از اون چیزی باشه که فکر میکردم که اینقدر بهش میپردازی!:d
 

Sport

کاربر سایت
Dec 22, 2006
1,018
نام
رامین
گذری کوتاه بر وقایع و داستان Witcher 1

داستان بازی با ورود گرالت به Vizima آغاز می شود.پس از مدت کوتاهی او در یک درگیری با سه مرد هر سه آنها را می کشد.گرالت پس از آن توسط مامورین دستگیر

شده و نزد رئیس شهر Vizima یعنی Velerad برده می شود.

هنگامی که گرالت می خواهد از خودش دفاع کند،ناگهان متوجه یک اعلامیه در تقاطع Vizima که در آن نیاز به یک شکارچی با تجربه هیولا قید شده بود می شود.

در این زمان Velerad از "Striga" و منشا او برای گرالت می گوید.

--------

در اوایل سلطنت شاه Foltest، او خواهر خود را باردار نموده اما خواهر Foltest و نوزادش هر دو در هنگام تولد می میرند و هردو در یک تابوت به خاک سپرده می شوند.

هفت سال بعد دختر از تابوت بیرون آمد و شروع به قتل عام ساکنان قصر پادشاهی کرد.بله ، او تبدیل به Striga شده بود.



Striga،دختر حرامــزاده ی Foltest

گرالت با foltest دیدار می کند و foltest به او هشدار می دهد که به striga آسیبی نرساند.جادوگری به او گفته بود که اگر کسی تا قبل از سومین آواز

خروس ها در اول صبح مانع از ورد striga به درون تابوت شود،او درمان و تبدیل به یک دختر کوچک عادی خواهد شد.

گرالت درخواست می کند تا با Miller (یکی از بازماندگان حملات اخیر striga) دیدار کند.آن سربازی که او را نزد گرالت آوردFoltest بود.(البته با لباس مبدل).او به
گرالت گفت که اگر دخترش درمان ناپذیر بود او را بکشد.

گرالت شب را در قصر قدیمی گذراند( foltest به یک از قصر های دیگر که از حملات striga در امان بود نقل مکان کرد.)

در اوایل شب Lord Ostrit ، یک نجیب زاده،سعی داشت تا با دادن رشوه به گرالت او را از کشتن striga منصرف کند.زیرا این باعث وحشت بیشتر مردم و در

نتیجه باقی ماندن
Novigrad ها بر سر حکومت بود.


گرالت از این قبول این پیشنهاد خودداری کرد.او سپس لرد را بیهوش و دست و پای او را بست.درنیمه شب او از لرد به عنوان طعمه استفاده کرد.به زودی لرد

پیدا و توسط
striga کشته می شد.

گرالت پس از آمدن striga با او درگیر می شود ولی از شمشیر نقره ای خود استفاده نمی کند.او striga را با استفاده یک زنجیر نقره ای می بندد با وجود

اینکه نقره با هیولاهای جادویی در تضاد است، striga موفق میشود خود را آزاد کند.در نهایت هیولا از این می ترسد که گرالت با استفاده از قدرت جادویی اش

بتواند نفرین را در ذهن و روح او جاودانه کند و در آخر تسلیم می شود.

گرالت روی تابوت دونفره نشست و منتظر صبح شد.در هنگام صبح او یک دختر معمولی کوچک را دید که روی زمین دراز کشیده است.گرالت به شدت محو

دیدن او می شود و ناگهان می بیند که او چشمان خود را باز کرد.تا گرالت خواست به خود بجنبد،دیگر دیر شده بود و striga با آخرین چنگال های باقی مانده

اش گلویgeralt را برید.در حالیکه او نیمی دختری ونیمی striga بود.گرالت در آن زمان سومین آواز خروس صبحگاهی را شنید.در نهایت او در آن لحظات

سخت موفق شد تا گلوی خود را ببندد زیرا می دانست که این می تواند پس از اینکه گرالت از هوش رفت او را بکشد.

زمانی کهwitcher از خواب بیدار شد،گردن او پانسمان شده بود و Velerad بالای سر او ایستاده بود. (کسی که بخشی از گروهی بود که می خواستند تنها striga کشته شود).

سپس او به اشتباه خود اعتراف می کند و به گرالت اطمینان می دهد که شمشیر نقره ای،3000 سکه طلاو اموال او امن هستند.

گرالت ساکت می افتد و به خواب فرو می رود...

 
آخرین ویرایش:

Fratos

کاربر سایت
Aug 23, 2006
16,071
انتخاب بین Geralt of Rivia و Gabriel Belmount برای من; مثل انتخاب بین قرمه‌سبزی و فسنجان ِ :D. هیچ وقت نمیتونم نظر قطعی بدم کدومشون رو بیشتر دوست دارم یا انتخاب اولم کدومه. با این همه، به گِبریل رای دادم. نمیدونم چرا ولی با اون اری دادم.
 

Daemonis

Run Baby Run
کاربر سایت
Jan 3, 2009
7,028
نام
محمد امین
وقعا بچه ها دارن فوق العاده کار میکنن . خیلی ممنونم ازتون . هر دو از محبوب ترین کرکترهای من هستن والان دارم از لخظه به لحظه ی این تاپیک لذت میبرم . چه نظرسنجییه زیبایی هست بین این دو . ای ول به همه .

پ.ن : ولی در آخر باید به گرالت رای بدیدااا :D
 
وضعیت
گفتگو بسته شده و امکان ارسال پاسخ وجود ندارد.

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر