- Jan 25, 2018
- 6,600
- نام
- Albiceleste
دو مورد از برترین فرانچایزهای تمام تاریخ ساخته Naughty Dog هستند - هر یک از طرفداران پلیاستیشن، این را مدیون تجربه بازیهای Uncharted و The Last of Us است.دو مورد از بهترین فرانچایزهای بازیهای رایانهای در تمام تاریخ، محصول Naughty Dog هستند: Uncharted و The Last Of Us. تجربه نشان داده خرید هر دوی این مجموعه بازیها برای صاحبان کنسول پلیاستیشن ضروری است. هر دو بازی ویژگیهای کلاسیک Naughty Dog را در خود دارند، اما کاملاً با هم تفاوت دارند و طیف مختلفی از عواطف و احساسات را در بازیباز تحریک میکنند.
اما اعضای پرشور جامعه گیمینگ با هدف تشخیص برتری یکی از آنها نسبت به دیگری، همیشه این دو را با هم مقایسه میکنند و این تفاوتها نتوانسته جلوی مقایسه این دو مجموعه را بگیرد. برای بررسی این موضوع، بیایید نگاهی عمیق به این بازیها و پشنهادات فروش آنها (ویژگیها و مزیتهای منحصربهفرد این بازیها در فرآیند بازاریابی) بیندازیم.
۱۰. Uncharted: یک ماجراجویی پر از تعلیق و سرشار از اکشن
یکی از بزرگترین پیشنهادهای فروش Uncharted این حقیقت است که این بازیِ پر از اکشن، به سبک زندگی ماجراجویانه Nathan و دوستانش زندگی میبخشد. آغاز تهاجم به مقبرهها و نقش بر آب کردن نقشههای شیطانیِ شخصیتهای منفی بازی هیچوقت به این اندازه سرگرمکننده نبوده و این حقیقت که خود بازی Tomb Raider از Uncharted الهام میگیرد تا خودش را از نو بسازد، نشان میدهد که مجموعه آنچارتد چقدر فوقالعاده است.
شاید Uncharted هم از لحاظ روایی پرمغز باشد، اما ریسکها و خطرات این بازی به نظر هیچوقت به پای لحظههای پرتنشِ هر دو بازیِ The Last Of Us نمیرسد؛ دو بازی که که حقیقتاً صاحب برخی از بهترین داستانهای روایتشده در بازیهای کامپیوتری تا امروز هستند. گستره و شفافیت عملکرد هر یک از شخصیتها تا جای ممکن مجذوبکننده است و به ساخت جوّ سنگین و رنجآور بازی که همیشه بازیبازها را میخکوب میکند، کمک میکند.
۸. Uncharted: نوشتن توام با طنز داستان بازی، تجربه آن را کمی سبکتر و راحتتر میسازد
کمپانی Naughty Dog این توانایی جادویی را دارد که با خلق شخصیتهایی فراگیر و دوستداشتنی، به آنها زندگی ببخشد. این قاعده درباره Uncharted هم صدق میکند - شاید بشود گفت در حقیقت این مجموعه بود که بنیانگذار این ویژگی بود.
شوخیهای نیتن با سالی، النا یا هر یک از دیگر همراهان او، تاثیر زیادی در بخشیدن ویژگیهای انسانی به این شخصیتها کرده و باعث شده که تجربه ناشی از این بازی، کمی سبکتر و لذتبخشتر باشد.
۷. The last of us: داستان تکاندهنده بازی نشان میدهد که بازیهای رایانهای به عنوان یک رسانه چه دستاوردهایی میتوانند کسب کنند
اگرچه ممکن است هر چهار بازی مجموعه Uncharted عملکرد و شخصیتهایی عالی داشته باشند، اما این مجموعه، داستانسرایی در بازیهای رایانهای را از مرزهای فعلی آن جلوتر نمیبرد. از هر زاویه که به آنچارتد نگاه کنید، Nathan Drake قهرمان مجموعه است و اقدامات او - اگرچه گاهی از خط قرمز عبور میکنند - همیشه خوب جلوه داده میشوند.
اما در The Last Of Us چنین چیزی وجود ندارد. در این بازی هیچ کدام از شخصیتها - از جمله شخصیتهای اصلی بازی - ارزشهای اخلاقی چندان مناسبی ندارند. همین باعث میشود ضدقهرمانهای بازی هم برای بازیباز، شخصیتهایی قابل درک باشند.
۶. Uncharted: سکانسهای سرسامآور و دیوانهوار از نبرد
یکی از جنبههای Uncharted که The Last Of Us هیچوقت نمیتواند آن را بازسازی کند، ماهیت پر از انرژی نبردها و مبارزههای آن است. با این که Uncharted 4 این گزینه را در اختیار بازیباز میگذارد تا مسیری آرام و مخفیانه را در پیش بگیرد، اما بیشتر درگیریهای صورتگرفته در Uncharted به هرجومرج کامل کشیده میشود و گلولهها در سرتاسر نقشه بازی به پرواز در میآیند و نیتن هم مثل یک بندباز از این سمت به آن سمت میپرد تا با تفنگ جذاب و قشنگ خود، دشمنان را از پا در بیاورد.
۵. The last of us: رویاروییهای پرتنش، بازیباز را مجبور میکند هوشمندانه بازی کنند
شاید The Last Of Us در نبردهای سریع و دیوانهوار لنگ بزند، اما با طبیعت شدید و پرتنش خود در بیشتر مبارزهها آن را جبران میکند. بازیباز نمیتواند با شلیک رگباری از گلوله وارد اتاقی بشود و انتظار داشته باشد که اوضاع خوب پیش برود. هر کدام از سناریوهای نبردِ بازی باید مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد تا بازیباز بتواند به آرامترین و صرفهجویانهترین روش ممکن از دشمنان دوری کند. برخورد تمامعیار با دشمن در لست آو آس فقط باعث هدر رفتن مهمات خواهد شد.
۴. Uncharted: روان بودن پارکور بازی تا جای ممکن
محال است به مجموعه آنچارتد اشاره کرد و به سیستم روان و بدونِ نقصِ پارکور آن اشاره نکرد. وقتی مجموعه Uncharted تصمیم گرفت این سیستم حرکتی را اصلاح کند که تجربه آن تا جای ممکن رضایتبخش باشد، باعث شد که حرکت در اطراف نقشه بازی و بالا رفتن از موانع به بیشترین حد از جذابیت خود برسد.
۳. The last of us: فرآیند Crafting باعث عمیقتر شدن گیمپلی آن شده است
گرچه در نگاه اول مکانیسم Crafting در The Last Of Us طوری بود که انگار بر پایه مکانیسمهای بقیه بازیهاست، اما فقط بعد از تجربه طولانی گیمپلی آن، بازیباز متوجه میشود که این ساز و کار چقدر جذاب و درخشان است. کاوش محیط بازیهای The Last Of Us هیچوقت خستهکننده نخواهد بود و اگر بازیباز به قدر کافی دل به کار بدهد، هیچوقت با کمبود منابع روبرو نمیشود. علاوه بر اینها، وقتی بازیباز مجبور میشود برای کسب برتری، در یک لحظه چیزی را craft کند، گیمپلی بازی حتی سختتر و پرتنشتر هم میشود.
۲. Uncharted: در اوج خداحافظی کرد
هر چقدر هم که تلاش کنیم، نمیشود به واکنش طرفداران این دو مجموعه اشاره نکرد. با وجود تمام انتقاداتی که ممکن است به جزئیترین جزئیات آن وارد آمده باشد، Uncharted مطمئناً مجموعهای بود که هیچوقت طرفدارانش را از خود نا امید نکرد و با یک پایانبندی نسبتاً رضایتبخش به کار خود پایان داد.اما نمیشود همین حرف را درباره The Last Of Us زد... هرچند که در این وضعیت، صحبت درباره واکنش طرفداران به بازی دوم، شبیه آب دادن به یک درخت خشکشده است.
۱. The last of us: خطرهایی را به جان خرید که بقیه بازیها ازآنها دوری میکنند
چیزی که The Last Of Us Part II برای آن خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد، همان چیزی است که نسخه قبلی آن هم انجام داده و اتفاقاً بابت آن مورد تحسین قرار گرفته است - زیر و رو کردن انتظارات. وقتی نوبت به تصمیمگیری درباره روایت بازی رسید Neil Druckmann خطراتی را به جان خرید، و صرفنظر از واکنشها به این تصمیمات، یک نکته وجود دارد که نمیشود به آن توجه نکرد - این موضوع باعث شد که بازیبازها طوری درباره آن صحبت کنند که سابقه نداشت.
تلاشی همیشگی برای شنا در جهت مخالف و ارائه تجربهها و احساساتی به گیمرها که قبلاً در این رسانه تجربه نکردهاند، بخش بزرگی از دلیلی است که خیلیها The Last Of Us را به عنوان یکی از بهترین مجموعههای بازیهای ویدئویی در تمام تاریخ ستایش میکنند.