باز اوایل فصل 3 خوب بود، ولی از قسمت 5 به بعد رسما میشد داخل یه رب جمع بشه،
یکی شخصیت شوهر تاببتا (همون مهندسه)
یکی هم پسر بوید
کلا نقششون اینه که هی زناشون آروم کنن که نه چیزی نیست و فلان
من واقعا دوست دارم بدونم پشت تلفن چه شخصی داره حرف میزنه و یا اون کلبه ها تو جنگل داستانشون چی بود.
یه تو مخیه سریال اینه که :
تمام اتفاقات محور سریال (مثل شهر و هیولا ها و.....)
غیر منطقیه ولی مثلا تلفن زنگ میخوره و صدا بچه یا اون مرد پشت تلفن میاد، بعد برا بقیه تعریف میکنه
اونا هم میگن :مگه میشه
دیوونه شدی
اصلا با عقل جور در نمیاد و فلان.
Ps:ولی سریالش رو رو هم رفته دوست دارم مخصوصا تیتراژش خیلی باحاله