ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
THE MAIDEN WHO TRAVELS THE PLANET ترجمه رمان از Final Fantasy vii
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="Reza.zareei" data-source="post: 4699634" data-attributes="member: 140366"><p>کلود درحال افتادن به درون جریان(زندگی)بود. او به عنوان مرده یا روحی به داخل آن نمی افتاد بلکه با جسم زنده ی خودش او داشت بیهوش میشد.</p><p>در دهانه ی شمالی فهمید که خاطراتش جعلی بودند.او فقط عروسکی بود که هوجو ،دانشمند روانی . در آن سلول های ژنوا را گذاشته بود.موجودی که با سفیروث برای زنده شدنش ادغام شود. اما به عنوان یک نسخه شکست خورده. یک کپی بود که حتی شماره گذاری هم نشده بود.همچون آشغال در میدگار به بیرون پرتاب شده بود. سپس با تیفا لاکهارت دوست دوران کودکی "واقعی اش" آشنا شد.آن زمان. با قدرت کپی شدن خاطرات ژنوا خاطراتی که تیفا از کلود داشت سریعا به کلود منتقل شد. بخش هایی که گم شده بودند. بعدا با خاطراتش از دورانی که در پروژه سرباز (SOLDIER)گذرانده بود جایگذین شد. اینگونه بود که شخصیت کلود استرایف که در ذهن تیفا وجود داشته به واقعیت آمد با اینکه آن کلود تناقض های زیادی در رابطه با خودش داشت.یک شخصیت ساختگی ساخت تا به خودش زیاد شکاک نباشد. آن شخصیت خودش بود. اما ظاهرش باید از او گرفته میشد</p><p>خیلی وقت پیش شکست خورد. بعد از این که با تعداد زیادی از کپی های سفیروث تماس پیدا کرده بود. طنین درون ذهن کلود شک های زیادی را کشف کرد. قبل اینکه زمان زیادی از مرگ اریث بگذرد. سدی که برای عقب نگه داشتن شک هایش داشت کم کم لبریز میشد. با استفاده از خشمی که نسبت به سفیروث داشت و اهدافی که در سرش داشت</p><p>بگونه ای باعث فروکش شدن آن میشد اما آن هم فقط تا زمانی که با سفیروث حقیقی رودررو شد کار آمد بود. در دره ی شمالی در مقابل سفیروثی که ژنوا را در هسته اش داشت . شخصیت شکننده ی کلود نابود شد. دقیقا بعد آن ذهنش هم تحت اختیار سفیروث درآمد تا کلید سامن کردن میتیرور(شهابسنگ) را هم از او بگیرد. متریای سیاه همکاری کردن با دشمنی که از او متنفر بود. و بر علیه هدفش که جلوگیری از میتیور بود. عمل کرد. شخصیت کلود کاملا نابود شده بود شخصیت تقلبی اش شکست و به تکه ها تبدیل شد. و درون ذهن خالی اش . غم اینکه چیزی جز نسخه ای شکست خورده از سفیروث بود مانده بود. </p><p>و</p><p>حالا که دیگر فایده ای نداشت کلود از طریق دهانه ی شمالی وارد سیاره میشد. رها شده به داخل جریان(زندگی)</p><p>با از دست دادن نفسش. چه چیزی رخ میداد اگر ماکوی بشدت متمرکز شده . همراه با مجموع خاطرات سیاره وارد ذهنش میشد؟ او در حال حاضر با اسفنج ظرف شویی خشک شده برابری میکرد. در حال جذب کردن مایعی،ذهن خالی اش و خاطراتی که با عقل جور در نمی آمدند. همه اشان قرار بود دفن شود. در این حالت که از اشخاص انتظار میرود که حسابی بی هوش(مسموم) شده باشند. عموما به عنوان مسمومیت ماکویی شناخته میشود. با ذهنی که از حد خوب شدن گذشته بود. کلود درون جریان(زندگی) شناور بود. زمانی نگذشته بود که بدن زنده اش که جایی درون جریان(زندگی) نداشت توسط یکی از چشمه های طبیعی انرژی ماکو به یکی از سواحل نزدیک مِدییل (میدییل) ،به بیرون فرستاده شد. </p><p>با شخصیت از دست رفته اش. اکنون شخصی فلج و گیج شده بود</p><p>*</p><p>اریث یکی از دلایلی که مکانی در جریان(زندگی) بود که نمیتوانست به آن نزدیک شود را میدانست.آنجا سپری داشت که توسط سیفروث تنظیم شده بود.فاجعه ای که از آسمان آمد. ژنوا باخودش شهابسنگی آورد که با برخوردش زخمی عظیم برروی سیاره گذاشت. حال آن مکان جایی که مقدار زیادی انرژی برای بهبودیه زخم جمع شده بود. تبدیل شده بود به رحمی برای زنده شدن سفیروث جریان های زندگی آن اطراف همگی به سمت گرداب غیر طبیعی کشیده میشدند. از نزدیک شدن موجود فضولی همچون اریث جلوگیری میکرد. اریث مشتاق صحبت کردن با کلود در جسم زنده اش که از گرداب به سمت بیرون شناور میشد بود. او تمام مدتی که جسم کلود به سمت میدییل میرفت در حال سعی کردن بود. اما با ذهنی شکسته و پر از غم و نامیدی کلود نمیتوانست صدایش را بشنود. مهم نبود که چقدر گریه میکرد. مانند موقعی که در شهر فراموش شده از هم جدا شده بودند. صدایش به کلود نمیرسید. ناامیدانه نگاه میکرد که جسم کلود به دنیای سطح برگشت. اریث با ناراحتی در دریای ماکو ایستاده بود.</p><p>*</p><p>"چطوری میتونم کلود رو نجات بدم؟چطوری جلوی میتیرور رو بگیرم؟ فکر نمیکردم که بشه جلوی جادوی مقدس رو گرفت. با این حالت سیاره همون چیزی میشه که سفیروث میخواد... چه کاری میتونم بکنم؟ بهم بگو کلود..."</p><p>مترجم : کینگ</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Reza.zareei, post: 4699634, member: 140366"] کلود درحال افتادن به درون جریان(زندگی)بود. او به عنوان مرده یا روحی به داخل آن نمی افتاد بلکه با جسم زنده ی خودش او داشت بیهوش میشد. در دهانه ی شمالی فهمید که خاطراتش جعلی بودند.او فقط عروسکی بود که هوجو ،دانشمند روانی . در آن سلول های ژنوا را گذاشته بود.موجودی که با سفیروث برای زنده شدنش ادغام شود. اما به عنوان یک نسخه شکست خورده. یک کپی بود که حتی شماره گذاری هم نشده بود.همچون آشغال در میدگار به بیرون پرتاب شده بود. سپس با تیفا لاکهارت دوست دوران کودکی "واقعی اش" آشنا شد.آن زمان. با قدرت کپی شدن خاطرات ژنوا خاطراتی که تیفا از کلود داشت سریعا به کلود منتقل شد. بخش هایی که گم شده بودند. بعدا با خاطراتش از دورانی که در پروژه سرباز (SOLDIER)گذرانده بود جایگذین شد. اینگونه بود که شخصیت کلود استرایف که در ذهن تیفا وجود داشته به واقعیت آمد با اینکه آن کلود تناقض های زیادی در رابطه با خودش داشت.یک شخصیت ساختگی ساخت تا به خودش زیاد شکاک نباشد. آن شخصیت خودش بود. اما ظاهرش باید از او گرفته میشد خیلی وقت پیش شکست خورد. بعد از این که با تعداد زیادی از کپی های سفیروث تماس پیدا کرده بود. طنین درون ذهن کلود شک های زیادی را کشف کرد. قبل اینکه زمان زیادی از مرگ اریث بگذرد. سدی که برای عقب نگه داشتن شک هایش داشت کم کم لبریز میشد. با استفاده از خشمی که نسبت به سفیروث داشت و اهدافی که در سرش داشت بگونه ای باعث فروکش شدن آن میشد اما آن هم فقط تا زمانی که با سفیروث حقیقی رودررو شد کار آمد بود. در دره ی شمالی در مقابل سفیروثی که ژنوا را در هسته اش داشت . شخصیت شکننده ی کلود نابود شد. دقیقا بعد آن ذهنش هم تحت اختیار سفیروث درآمد تا کلید سامن کردن میتیرور(شهابسنگ) را هم از او بگیرد. متریای سیاه همکاری کردن با دشمنی که از او متنفر بود. و بر علیه هدفش که جلوگیری از میتیور بود. عمل کرد. شخصیت کلود کاملا نابود شده بود شخصیت تقلبی اش شکست و به تکه ها تبدیل شد. و درون ذهن خالی اش . غم اینکه چیزی جز نسخه ای شکست خورده از سفیروث بود مانده بود. و حالا که دیگر فایده ای نداشت کلود از طریق دهانه ی شمالی وارد سیاره میشد. رها شده به داخل جریان(زندگی) با از دست دادن نفسش. چه چیزی رخ میداد اگر ماکوی بشدت متمرکز شده . همراه با مجموع خاطرات سیاره وارد ذهنش میشد؟ او در حال حاضر با اسفنج ظرف شویی خشک شده برابری میکرد. در حال جذب کردن مایعی،ذهن خالی اش و خاطراتی که با عقل جور در نمی آمدند. همه اشان قرار بود دفن شود. در این حالت که از اشخاص انتظار میرود که حسابی بی هوش(مسموم) شده باشند. عموما به عنوان مسمومیت ماکویی شناخته میشود. با ذهنی که از حد خوب شدن گذشته بود. کلود درون جریان(زندگی) شناور بود. زمانی نگذشته بود که بدن زنده اش که جایی درون جریان(زندگی) نداشت توسط یکی از چشمه های طبیعی انرژی ماکو به یکی از سواحل نزدیک مِدییل (میدییل) ،به بیرون فرستاده شد. با شخصیت از دست رفته اش. اکنون شخصی فلج و گیج شده بود * اریث یکی از دلایلی که مکانی در جریان(زندگی) بود که نمیتوانست به آن نزدیک شود را میدانست.آنجا سپری داشت که توسط سیفروث تنظیم شده بود.فاجعه ای که از آسمان آمد. ژنوا باخودش شهابسنگی آورد که با برخوردش زخمی عظیم برروی سیاره گذاشت. حال آن مکان جایی که مقدار زیادی انرژی برای بهبودیه زخم جمع شده بود. تبدیل شده بود به رحمی برای زنده شدن سفیروث جریان های زندگی آن اطراف همگی به سمت گرداب غیر طبیعی کشیده میشدند. از نزدیک شدن موجود فضولی همچون اریث جلوگیری میکرد. اریث مشتاق صحبت کردن با کلود در جسم زنده اش که از گرداب به سمت بیرون شناور میشد بود. او تمام مدتی که جسم کلود به سمت میدییل میرفت در حال سعی کردن بود. اما با ذهنی شکسته و پر از غم و نامیدی کلود نمیتوانست صدایش را بشنود. مهم نبود که چقدر گریه میکرد. مانند موقعی که در شهر فراموش شده از هم جدا شده بودند. صدایش به کلود نمیرسید. ناامیدانه نگاه میکرد که جسم کلود به دنیای سطح برگشت. اریث با ناراحتی در دریای ماکو ایستاده بود. * "چطوری میتونم کلود رو نجات بدم؟چطوری جلوی میتیرور رو بگیرم؟ فکر نمیکردم که بشه جلوی جادوی مقدس رو گرفت. با این حالت سیاره همون چیزی میشه که سفیروث میخواد... چه کاری میتونم بکنم؟ بهم بگو کلود..." مترجم : کینگ [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
داستان، تاریخچه و معرفی بازیها
THE MAIDEN WHO TRAVELS THE PLANET ترجمه رمان از Final Fantasy vii
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft