از روزی که بازی رو تموم کردم ، فکر کنم حدود سه هفته است کنسول خاموشه ،، با اینکه چند بازی نا تموم دارم ،،، حتی دست و دلم نمیره یه بار دیگه لست رو بازی کنم و اون تجربیات دردناک و زجر آور رو یه بار دیگه لمس کنم...
تازه دارم بر میگردم به قبل از شروع بازی
برعکس من دوست دارم بازی رو مدام و مدام و مدام تجربه کنم
به جزئیات ها و محتوای اثر بیشتر دقت کنم
ایستراگ های گوشه گوشه ی بازی رو پیدا کنم
زوایای پنهانی اثر رو واکاوای کنم
داستان و روایت رو مرور کنم
نحوه ی شروع و پایان متنوع فصل ها و پارت ها رو بسنجم
خیلی از جاها رو جا گذاشتم و دو سه تا گاوصندوق رو پیدا نکردم
به خیلی از مکان ها مراجعه نکردم و آیتم ها و نوشته های زیادی رو از دست دادم
در ضمن میخوام چندین و چند بار گیم پلی اثر و آزادی عمل در اجرای هر کاری و هر راهبردی رو برای پیشبرد مراحل آزمایش کنم
البته درجه سختی ها رو هم بماند که دوست دارم تجربش کنم
کلا خیلی کار باهاش دارم
بهت توصیه می کنم یقه ی بازی رو بچسبی و ول نکنی
جدیدا هم با تجربه ی سه باره ، نکاتی جدید راجع به اثر و ایدش کشف کردم
خیلی چیزا راجع به منطقه ی جکسون و افراد نزدیک به اَبی و اِلی فهمیدم
شخصیت تامی ، روابطش با جوئل ، روابط سرد و بی روح الی ، گذشته ی تاریک الی و جوئل ، رایلی و مقایسه ی اون با دینا ...
این بازی از اون بازیاست که فلسفه ی عجیبی داره
همون چیزی که در Inside دیدم
پیچیده و سنگین
بارها باید باهاش بازی کرد تا به تک تک منطق هاش رسید
این بازی نیاز به درک عمیق داره ، وگرنه بدون این کار درست فهمیده نمیشه و در نتیجه می شه همون فاجعه ای که رخ داد و ما شاهد هزاران نقد منفی در این طرف و اون طرف بودیم و نظرات کاملا غیر حرفه ای و غیر کارشناسانه و بعضا از روی سطحی بینی اثر
این اثر به قدری بزرگه که لا به لای گوشه کنار هر منطقه از چپتر بازی شما به ناگاه خودتون و دست و پاتون رو گم می کنید و دقیقا نمی دونید باید چطوری با اتفاقات پیش رو کنار بیاید .
بازی برای خیلیا من جمله خواهرم دفعه ی اول و بار ابتدایی گنگ و غیر منطقی بود . مدام اون رو با صدای بلند غیر قابل درک توصیف میکرد . اما من در شلم شولبایی که با خواهر گیمریم درحال تنش بودم ، سعی کردم بدون زدن حتی یک پلک تک تک تصاویری رو ثبت و در ذهنم تحلیل کنم . در موردش خیلی نوشتم و خوشحالم که تونستم مشت سازنده رو بخوابونم و از آزمایشی که درش قرار گرفته بودم با موفقیت امتحان پس داده خارج بشم . نیل دراکمن حرفی که پشت اثر قائم و مخفی شده رو با هنرمندی کامل در تک تک پلان سکانس های سینماتیک و حتی غیر سینماتیک اثر با استفاده از حجم غلیظ موشن کپچرینگ در حد نسل نهم تزریق کرده و نتیجه تبدیل به اثری ( معجزه ، شاهکار ، بی بدیل ) شده که به قول معروف مو لا درزش نمیره .
در پایان باید گفت حتی بعد از تجربه ی اولینی که از اثر داشتم به نکته ای رسیدم که برام چندان دور از انتظار هم نبود
( فقط یه نابغه با IQ بسیار بالا با ضریب هوشی که بتونه مفاهیم فلسفی رو در بطن یه چنین روایت و داستانی به طور ریشه ای ثبت و ضبط کنه ، قادر به ساخت چنین دست پختی هست )