تاپیک باحالیه
میشه درباره بازی کین ( درست گفتم ) هم بنویسید :biggrin1:
منظورم اونی که با هم جلو میرن و میجنگن نیست ( یه بازی پرطرفدار بود که درباره نفرین بود درست اسمش یادم نیست )
سلام. بازی true crime در سال 2003 رو هیچ وقت یادم نمیره.
اون زمان به خاطر مکس پین و مافیا زیاد دیده نشد. ولی امتیاز خوبی گرفت.سبکش هم مثل GTA بود. با این تفاوت بزرگ که ما پلیس بودیم و میتونستیم مردم رو تو خیابون بازرسی کنیم.
داستان فوق العاده به همراه طنز بسیار قوی که منو تا حد دل درد میخندوند رو هیچ وقت یادم نمیره. اگه این بازی رو بازی نکردین یک چهارم عمرتون بر فناست :biggrin1: نه جدی میگم. واقعا چیزی بود. یه چیز متفاوت. جالب اینه که داستان بازی سه مسیر متفاوت داشت. یعنی سه تا Ending.
داستان بازی راجع به یک پلیس دورگه ی چینی-آمریکایی بود به نام نیک کنگ ویلسون (Nick Kang Wilson) که شخصیت باحالی بود و در پی پیدا کردن قاتلان پدرش که اون هم پلیس بود بود.در طول بازی میتونستین از حرکات رزمی هم استفاده کنید و با رفتن به باشگاه حرکات جدید یاد بگیرید.
طنز بازی کاملا آگاهانه بود. یعنی نه طوری که خیلی لوس باشه و نه اینکه بدموقع باشه. اکشن بازی هم کمی تقلیدی از مکس پین بود (کدوم بازی بود که اون موقع تقلید نکرده باشه)
صداپیشه های بازی رو هم اگه بگم شاخ در میارین:
گری الدمن gary oldman
مایکل مدسن Micheal madson
و چند نفر معروف دیگه هم که اسمشون یادم رفت...
خلاصه خیلی بازی باحالی بود......یادش بخیر.....:smile:
دو روز رفتيم مسافرت تاپيك خوابيد؟
با تشكر از novin_punisher عزيز به خاطر مطلب مفيدشون. ( فقط اگر كمي كامل تر مي شد عالي مي شد ) ممنون
خوب اين هم يه مطلب كوتاه از بازيهاي Diablo II و Diablo I از سهيل منصوري عزيز عضو تحريريه بازيرايانه كه لطف كردن وقت گزاشتن و اين مطالب رو نوشتن :
تا سال 1993، بازی های RPG روی کامپیوتر های شخصی عموماً عناوین پیچیده و دشواری بودند که صرفاً بازی کن های حرفه و متخصصان کامپیوتر از آن سر در می آوردند. اما پس از سال 1993، این روند شروع به تغییر کرد و بازی ساز ها عناوینی عرضه کردن که به اندازه کافی ساده بودند تا تقریباً توسط هر بازی کنی تجربه شوند. هر چند این روند ساده سازی در اوایل این دوران به مذاق بازی کن های کار کشته خوش نیامد (که نمونه بارز آن واکنش منفی عمومی در برابر Pagan بود) ولی با ظهور بازی های مشابه بیشتر از قبیل Druid، به سرعت این قبیل بازی ها رایج شدند. در سال 1996، Blizzard Entertainment بازی نقش آفرینی جدیدی تحت عنوان Diablo در این سبک عرضه کرد که سادگی بازی های اکشن را همراه با عناصر نقش آفرینی مناسب و کنترل عالی به ارمغان آورده بود.
دیابلو داستان قوی یا پیچیده ای نداشت. بازی کن در طول بازی اطلاعات زیادی در باره آنچه رخ می داد، به دست نمی آورد و برای پی بردن به حقیقت ماجرا، ناچار بود کتاب راهنمای همراه بازی را بخواند تا پی ببرد چگونه دیابلو – یا همان شیطان – از اعماق جهنم گریخته و اکنون لشکر هیولا هایش دخمه زیر کلیسای شهر تریسترم را تصرف کرده اند و این قهرمان ما است که باید با او روبرو شود.
اما افسون این بازی در چیز دیگری بود.
دیابلو بازی نقش آفرینی اکشنی بود که به بازی کن اجازه می داد یک قهرمان منفرد را در نمای ایزومتریک کنترل کرده و به سرعت حرکت کند، با یک کلیک ماوس او را از این سوی صفحه به آن سوی آن ببرد و با همان کلیک ماوس، حمله کند. کنترل بازی به قدری ساده بود که هر کس - با هر میزان اطلاعات - به سرعت می توانست در آن مهارت پیدا کند و عناصر نقش آفرینی بازی به اندازه ای خوب بود که بتواند نظر طرفداران ماهر این قبیل بازی ها را نیز به خود جذب کند. اما مهم تر از هر چیز، حس جستجو و کاوش در دنیای بازی بود که بازی کن را تشویق می کرد تا در آن به این سو و آن سو برود، و حس پیشرفت او را وادار می کرد با دشمنان بی شمار موجود در دنیای آن مبارزه کند و وسایل با ارزشی که با کشتن دشمنان یا کند و کاو در تابوت و صندوق های قدیمی ها به دست می آورد، او را وادار می کرد تا بدون خستگی، به هر گوشه سرک بکشد. مجموعه ویژگی های بازی به قدری خوب بود که باعث می شد بازی کن ساعت ها – بدون آن که احساس خستگی کند – به بازی ادامه دهد و به افسون جدیدی به نام دیابلو که خود خواسته قربانی آن شده بود، خو بگیرد. و چون محیط ها و اشیا با سیستم منحصر به فرد این بازی به صورت تصادفی ایجاد می شد؛ این بازی هرگز کهنه و قدیمی نمی شد و بازی کن همواره دنیای جدیدی برای کاوش، و گنج جدیدی برای پیدا کردن داشت.
یک پس از عرضه دیابلو، شرکتی دیگر با نام Sierra Online که در آن زمان جزو بزرگ ترین ناشران بازی های کامپیوتری بود، یک بسته الحاقی به نام Hellfire را که توسط Synergistic Software ساخته شده بود، منتشر کرد که هر چند به خوبی بازی اول نبود، اما چند مزیت داشت. بزرگ ترین مزیت Hellfire این بود که سرعت حرکت قهرمان بازی را به طور قابل توجهی افزایش داده بود. بازی کنی که Hellfire را پس از مدت ها بازی با دیابلو بازی می کرد؛ احساس می کرد وزنه های سنگین نامریی که تا آن لحظه به دستانش بسته شده بود، ناگهان باز شده و او اکنون به طور طبیعی می تواند در محیط حرکت کند.
بلیزرد دنباله حقیقی دیابلو را در سال 2000 عرضه کرد. دیابلو 2، که یکی از محبوب ترین بازی های نقش آفرینی تاریخ است، داستان رهایی دیابلو و دو برادرش، مفیستو و بیل و چگونگی تهاجم دوباره آن ها را بیان می کرد. بازی کن باز هم در نقش قهرمانی ظاهر می شد که باید دنیای Sanctuary را از دست برادران شرور نجات می داد. این بازی به طرز شگفت انگیزی نرم تر، زیبا تر و لذت بخش تر از بازی اصلی بود. کنترل بازی هیچ نقصی نداشت، گرافیک آن مرموز و ترسناک بود و دمو های آن بی نظیر و فراموش ناشدنی بودند. سیستم تولید محیط ها و اشیای تصادفی در بازی پیشرفت قابل توجهی کرده بود به گونه ای که حتی محیط شهر های داخل بازی نیز به صورت تصادفی ایجاد می شد و اشیایی که بازی کن در محیط می یافت به قدری جالب بودند که بازی کن با پیدا کردن تنها یکی از آن ها، ترغیب می شد همواره برای پیدا کردن اشیای جالب تر به جستجو ادامه دهد. دیابلو 2، کمال یک بازی RPG اکشن لذت بخش بود.
یک سال بعد، بازی کن ها توانستند بسته الحاقی این بازی را که این بار توسط خود بلیزرد ساخته و منتشر شده بود؛ تجربه کنند. بسته الحاقی Lord of Destruction نام داشت و داستان برادر سوم، بیل و چگونگی حمله او پس از کشته شدن دیابلو و مفیستو توسط قهرمان ما در بازی اول را بازگو می کرد. بازی باز هم با استقبال طرفداران روبرو شد و با این که بسیار کوتاه تر و ساده تر از بازی اول بود، ولی به عنوان یک بخش جدا نشدنی از بازی اصلی پذیرفته شد.
محبوبیت این بازی ها باعث شد بازی های RPG دیگری عیناً به تقلید از آن ها ساخته شود. این بازی ها که با آن ها را با اصطلاح Diablo Clone می شناسیم، گاهی بسیار خوب از آب در می آمدند؛ اما هرگز به خوبی دیابلو 2 نبودند. طرفداران سال ها برای دیدن بازی در سطح دیابلو 2، یا دنباله آن منتظر شدند؛ اما این اتفاق تا سال ها بعد، هنوز میسر نشده است. سر انجام دیابلو 3 نیز در نشست بین المللی بلیزرد معرفی شد، اما هنوز مشخص نیست این بازی چگونه خواهد بود و این که آیا دیابلو 3 بتواند موفقیت بازی قبلی را تکرار کند... خوب! این داستان دیگری است!!!
__________________ shadow of the colossus ____________________________________
قطعا هركس تو زندگيش و تو هر زمينه اي براي خودش يه بهترين داره, مثلا بهترين فيلمي كه ديده بهترين موزيك كه گوش داده و يا بهترين بازي كه انجام داده و براي من در زمينه بازي اين بهترين چيزي نبوده جز شاهكاري به نام shadow of the colossus ......
البته فقط من نسبت به اين بازي چنين حسي رو ندارم و براي خيلي از گيمرها اين بازي اگر بهترين هم نباشه حتما جزو يكي از بهترين تجربه هاست .... (( آيا بازي ها هم جزو هنر هستند؟ )) موضوعي كه اين چندوقته خيلي به اون پرداخته شده اينه كه ايا بازيها هم مي تونن يكي از شاخه هاي هنر باشن؟ اين بازي با انتشارش خيلي از جبهه بندي ها در مورد اين موضوع رو به هم ريخت و نظر خيلي ها رو در مورد بازي هاي ويدئويي عوض كرد .... با داشتن يه ايده كاملا متفاوت , تجربه اي نو , طراحي هنري بي نظير كه گويا هر پيكسل از محيط بازي و ابجكتها توسط يه هنرمند بزرگ و صاحب سبك طراحي شده بود و واقعا هم shadow of the colossus داراي سبك بود...
اين بازي اكتبر 2005 توسط sce به طور اختصاصي براي ps2 منتشر شد و بازي دوم از اين سري بعد از ico بود. خود ico هم يكي از بازيهاي بزرگ Ps2 بود و انتظار طرفدارها رو از بازي دوم خيلي بالا برده بود اما soc حتي از انتظارها هم فراتر رفت و از بازي قبلي هم پيشي گرفت . خيلي از منتقدها اين بازي رو به همراه gta و gow از عوامل موفقيت و ماندگاري كنسول sony يعني Ps2 مي دونن....
خوب ديگه تعريف و تمجيد كافيه بهتره بريم سراغ خود بازي... داستان بازي در ابتدا كمي ساده به نظر مي رسه.... قهرمان ما پسر جوونيه كه عشق خودشو از دست داده و حالا طبق افسانه ها مي خواد جسد اونو به معبدي در يك سرزمين گمشده ببره تا بتونه زندگي رو بهش برگردونه قهرمان ما با يه شمشير مقدس و باستاني با اسب با وفاي خودش و به همراه جسد اون دختر راهي اين سفر مي شه و نهايتا معبد رو پيدا مي كنه اما برگردوندن روح زندگي به بدن به اين سادگي ها هم نيست براي اين كار بايد با به سرزمين فراموش شده ( نفرين شده , ممنوعه.... هر اسمي مي خوايد از اين اسمهاي خفن بزاريد :cheesygri ) بزاريد و 16 محافظ اون رو از بين ببريد و ارواح اونها رو ازاد كنيد, اما سرنوشت شومي بدنبال كسي كه اين كارها رو انجام ميده...
اين داستان اوليه بازيه كه در همون دقايق اول متوجه اون مي شيد و تا اواخر بازي هم تقريبا با چالش داستاني ديگه اي رو به رو نمي شيد , در واقع gameplay اونقدر جذاب هست كه شما تا اواخر بازي هيچ نيازي رو به داستان براي ادامه بازي و كشش بيشتر حس نمي كنيد اما به هر حال ما با يه بازي ژاپني طرف هستيم و يه داستان احساسي سرشار از از خود گذشتگي ها و حوادث غير منتظره كه اواخر بلزي خودشونو نشون مي دن و شما رو پاي بازي ميخكوب مي كنن...
در طول بازي شايد به ندرت چند خط ديالوگ بين كاركترها رد و بدل بشه اما كارگردان بازي تونسته حتب با همين كار هم به شديدترين نحو احساسات شما رو جريحه دار كنه : ( اگر بازي رو انجام نداديد متن زير رو نخونيد چون يكي از حساس ترين قسمتهاي بازي رو ياداوري كردم )
در طول بازي شما همواره همراه اسبتون هستيد كه با كليد X مي تونيد اونو صدا كنيد و اين تنها تعامل شما با اين موجوده.... اما تا اواخر بازي انچنان پيوند عاطفي با اين حيوون برقرار مي كنيد كه تو راه رسيدن به Boss fight اخر بازي تو يه صحنه خيلي احساسي وقتي آرو ( اسم اسبه ) جون خودشو فدا مي كنه تا شما رو نجات بده و به هدفتون برسيد كمكتر كسي رو سراغ دارم كه تو اين صحنه اشكش در نيومده باشه و يا حداقل حس غم و انوهي بهش دست نداده باشه و در واقع با اين كار علاوه بر حس غم حس انتقام براي هرچه زودتر نابود كردن آخرين colossus وجود شما فرا ميگيره
مي رسيم به گيم پلي بازي كه نقطه عطف بازيه و اين بازي رو از هز بازي ديگه اي متمايز كرده... همون طور كه اشاره كردم شما در طول بازي فقط فقط با 16 تا غول يا همون colossus مواجه مي شيد بازي از معبد شروع مي شه شما به كمك شمشير باستاني كه همراهتونه مي تونيد تو سرزمين راه رو پيدا كنيد و با اسبتون ( aurue ) مسير رو طي كنيد محيط بازي واقعا بزرگه از دشتها و كوهستانها گرفته تا معابد و ببيابوها و درياچه ها و جنگلها هر جايي رو كه در دوردست مي بينيد قابل دسترسه و در هر محيط با يكي از colossus ها مواجه ميشيد. بعد از پيدا كردن مسير به وسيله شمشير راهنما ( كه بايد با بلند كردن شمشير و متمركز كزدن نور اون در محيط سعي كنيد مسير رو پيدا كنيد ) نوبت به معماهاي محيطي مي رسه گذشتن از پرتگاه ها بالا رفتن از كوه ها و صخره ها شنا كردن و ..... و سرانجام به قلمرو colossus مورد نظر مي رسيد colossus ها غول هاي بزرگي هستند كه طول بعضي از اونها شايد از برج ميلاد هم بيشتر باشه... طراحي colossus ها بقدري با دقت انجام شده كه گويا طراحان بازي كا وقتشون رو فقط روي همون موجود گذاشتن و جزء به جزء اون رو با ذوق هنريشون طراحي كردن , من واقعا عاشق تك تك colossus ها هستم و هيچ كدومشون رو فراموش نمي كنم .
هر كدوم از colossus ها نقاط ضعفي دارن كه بايد به كمك اين نقاط , اونها رو از بين ببريم با ورود به قلمرو هر colossus موسيقي از تم باستاني و مرموزي كه در طول مسير و سرزمين شما رو همراهي ميكرد به موسيقي هيجان انگيز و مناسب با مبارزه تبديل مي شه و بخوبي شما رو همراهي مي كنه و با كشتن اون روح colossus از بدنش خارج مي شه و وارد بدن شما مي شه و شما تو معبد به هوش ميايد و بايد تمام مراحل بالا رو تا رسيدن به colossus بعدي طي كنيد...
تنها مشكل بازي كنترل سخت هنگام اسب سواريه كه كمي شما رو آزار مي ده اما وقتي به اين كنترل عادت كنيد اسب سواري تو دشتهاي وسيع بازي و تماشاي مناظر زيبا و بديع واقعا لذت بخش مي شه....
گرافيك بازي تا قبل از اومدن gow برجسته ترين گرافيك رو بين بازيهاي هم دوره خودش روي ps2 داشت... طراحي محيط معابد colossus ها و كلا تمام قسمتهاي بازي از لحاظ هنري واقعا شاهكار بود و حسي خاص رو به بازيباز انتقال مي داد در طول بازي دائما حس مي كنيد كه در سرزميني متروكه هستيد كه براي قرنها حتي يك نفر هم وارد اون نشده و شما براي ساكنينش حكم يه مهمان ناخوانده رو داريد.....
مسيقي اصلي بازي هم كه هنگام ورود به بازي و سرزمين شما رو همراهي ميكنه
توسط koh ohatani خلق شده كه اين حس پر راز و رمز رو بهتر به شما منتقل مي كنه...
در كل اين بازي رو به همه Gamer ها پيشنهاد ميكنم .من خودم الان دارم براي بار سوم بازي رو از طريق شبيه ساز ps2 روي pc بازي مي كنم....
اين هم عكسها :
خوب... بهتره بعد از اين چندتا بازي نسبتا بزرگ و معروف يه بازي كوچيك , زيبا و اعنياد اور معرفي كنم....
فكر كنم از اسم بازي تا حدودي متوجه نوع گيم پلي اون شده باشيد... بله تو اين بازي اساس گيم پلي روي حفظ تعادله , تعادل يه توپ... و شما با حفظ تعادل بالا بالا و بالا تر ميريد!!! به همين سادگي.
اين بازي زماني منتشر شد كه اتاري دائم با شكستهاي متوالي رو بهرو مي شد و روز به روز طرفدارهاش رو از دست مي داد و گمنام تر مي شد اما با منتشر شدن اين بازي آتاري تونست توجه خيلي از افراد و اونم در قشر وسيعي به خودش جلب كنه از دختر و پسر گرفته تا پير و جوون, pro gamer يا casual gamer همه از اين بازي لذت مي بردند و اين بازي تو فهرست بهترين هاي اتاري در سايت amazone قرار گرفت و راز موفقيت اين بازي ساده و عامه پسند بودن به همراه game play اعتياد آور بود....
همون طور كه گفتم در طول بازي شما كنترل يه گلوله چوبي رو در اختيار داريد كه با كنترل اون و حركتش در طول مسير بايد مر حله رو به پايان برسونيد مسير مراحل پر بود از موانع فيزيكي عجيب و غريب ( فيزيك بازي يكي از ويژگي هاي قابل تحسينش بود ) و شما براي عبور از اين موانع علاوه بر سوزاندن تمام فسفري كه تو مغزتون ذخيره كرديد به صبر حوصله زيادي هم نياز داريد... چون حفظ تعادل يه گلوله از جنس چوب , روزنامه و سنگ روي يه لبه ي نازك يا يه ميله چند اينچي واقعا روان پاكي مي خواد..
شما در طول مرحله مي تونيد جنس گلوله رو با توجه به موانعي كه رو به روي شما بودن بين سه نوع ( چوبي سنگي و كاغذي ) تغيير بديد....
معماهاي بازي به قدري جالب , متنوع و غير منتظره هستن كه تو هيچ بازي ديگه اي نمي تونيد نمونش رو پيدا كنيد. بازي شامل 12 مرحله است و مر حله اول محيطيه بين زمين و اسمون و با به پايان رسوندن هر مرحله بالا و بالا تر مي ريد.... از اتمسفر عبور مي كنيد به ماه مي رسيد از مريخ و مشتري و حلقه هاي زحل عبور مي كنيد تا نهاياتا در مرحله دوازدهم به سياهچاله هاي فضليي مي رسيد.
البه اين محيطها تو گيم پلي بازي تاثيري نداشتن و تنها براي تنوع مراحل و القا بيشتر حس پيشرفت ايجاد شده بودن.
يه نصيحت دوستانه هم مي كنم : دو مرحله آخر رو به افرادي كه ناراحتي اغصاب دارن به هيچ وجه پيشنهاد نمي كنم و اگر قصد بازي كردن اين دو مرحله رو داريد با رواني پاك و خيالي آسوده بازي رو شروع كنيد يه ليوان آب خنك هم كنار دستتون بزاريد و هر چند وقت يه بار نفس عميق بكشيد :laughing: چون واقعا سختن...
ballance يه بازي ساده platformer بود و از لحاظ گرافيكي و صوتي ويژگي خاصي نداشت... گرافيك از لحاظ فني تو زمان خودش معمولي و قابل تحمل بود و هيچ نكته منفي و يا مثبتي نداشت :cheesygri كاملا معمولي و مناسب سبك خودش . موسيقي خاصي هم در طول مراحل پخش نمي شد و تنها افكتهاي صوتي محدودي براي حركت گلوله, سقوط اون و يا تغير شكلش تعيين شده بود.
در كل اين بازي رو به همه افراذي كه عاشق حل كردن معماهاي محيطي و مخصوصا حفظ تعادل هستن پيشنهاد مي كنم. واقعا بازي سرگرم كننده ايه به عنوان يه ميان وعده بين بازي هاي بزرگ و پر سروصداي امروزي مي چسبه . حتما دانلودش كنيد.
اينم يه سري عكس :
best of atary
خوب اميدوارم خوشتون اومده باشه منتظر نظرهاتون و خاطره هاتون با تمام بازي هايي كه بالا معرفي كردم هستم