Dunkirk
دانکرک شاهکار جدید کریستوفر نولان بیشتر از اینکه فیلمی در ژانر جنگ باشد، فیلمی پر تعلیق و thriller است و مانند مسابقه ای در برابر زمان است. یکی از سر راست ترین فیلم های جنگی است که ساخته شده اما مانند تمام فیلم های نولان، دستکاری زمان در سراسر فیلم دیده می شود. در دانکرک او داستانی واحد را با هم پوشانی در سه داستان مختلف روایت می کند. داستان اول روی زمین که یک هفته به طول میکشد، داستان دوم روی دریا که یک روز طول میکشد و داستان آخر در هوا که یک ساعت پر التهاب را در بر میگیرد.
کل زمان 106 دقیقه فیلم درباره بودن در لحظه و تخلیه بندر دانکرک است و به جای تمرکز روی شخصیت ها و پرداختن به آن ها، تجربیات تک تک سرباز ها است که کل بار انسانی و احساسی فیلم را به دوش میکشد. این مورد یکی از دستاورد های نولان است و یکی از دلایلی است که او را کارگردانی مولف میکند چون دیدی دقیقا برعکس مانند فیلم نجات سرباز رایانِ اسپیلبرگ دارد و به جای قرار دادن شخصیت ها درون موقعیتی وحشتناک، خود اتفاق است که مهم است و همه عوامل ساختاری و روایی فیلم حول محورش اتفاق می افتند. این نوع روایت به مخاطب اجازه می دهد که ترس، احساس نا امیدی و تنهایی شخصیت ها را با تمام وجود درک کند و موقعیت وحشتناکی که آن ها درونش گیر افتاده اند را درک کند و غرق در فیلم شود.
این فیلم دقیقا با قوانین معمول فیلم های جنگی مقابله میکند و به بهترین شکل نیز در ارایه آن موفق است. معمولا در فیلم های جنگی ما منتظر سربازانی قهرمان هستیم که بیایند و مردم و کشوراشان را نجات دهند اما دانکرک درباره مردم معمولی است که به دنبال سربازان می آیند و تاریخ را بازنویسی می کنند.
داستان فیلم در وسط ماجرا شروع میشود چون درباره گذشته نیست و حتی درباره آینده جنگ نیز نیست، چیزی که اهمیت دارد، بودن در لحظه و تخلیه دانکرک است. تمام آن سه داستان و روایت هر کدام با هم به یک هدف می انجامد و آن تجربه آن لحظه سرنوشت ساز است.
نولان در این فیلم به واقعی ترین شکل ممکن داستانی باور نکردنی را روایت می کند. از هواپیما های جنگی واقعی که برای هر چه بیشتر واقعی شدن فیلم روی آن ها دوربین آیمکس به کار رفته تا استفاده از ماکت به جای CGI و این مورد واقعا به بردن مخاطب درون اتفاقات فیلم کمک میکند.
هانس زیمر در فیلم از تیک تاک ساعت و عنصوز زمان برای ساخت موسیقی استفاده کرده است. در فیلم مانند این است که لحظه به لحظه تنش بیشتر میشود و صدا بلند تر می شود اما واقعا همچین اتفاقی نمی افتد بلکه زیمر از روشی به نام Shepard tone استفاده کرده است. در این روش مجموعه ای از موج های سینوسی که در زمان نواخته شدن، گام بیس های آنها به سمت بالا و پایین حرکت می کند. به این ترتیب حس شنیدن یک صدای دلهره آور و بی پایان را تداعی می کند.
در نهایت جدید ترین فیلم نولان روشی غریب اما بسیار کار آمد برای روایت فیلمش استفاده کرده است و تمام عناصر فیلم از روایت هیجان انگیز تا موسیقی شاهکار زیمر و تنظیم صدای فوق العاده تا جلوه های ویژه باور پذیر همگی به غرق شدن ما، مخاطب به درون یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ که سرنوشت دنیا را تکان داد، کمک میکند. ممکن است بعضی ها از این نوع روایت داستان نا امید شوند اما نولان همیشه ثابت کرده است که مخاطب را با هوش فرض کرده و میگذارد مخاطب در تجریه ای شگفت انگیز غرق شود.
10/10