اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.
لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید
steve, Small thing like this
کاش کیلیان مورفی 8 تا فیلم دیگه مثل این دو تا بازی کرده بود.بازیگر فیلم اکشن نیست مورفی از نظر من. به نظرم اون غمی که تو چشماشه تو هر دو فیلم اون اکت اروم و بی اغراقی که داره انگار نشسته به شخصیت اصلی خودش. فیلمای حال خوب کنی نیستن فیلمایی هستن که به ما بگن زندگی همینه که هست..
7/10
شیار 143
فیلم فکر کنم 93 اومد همیشه فکر میکردم یه فیلم شعاری باشه ولی بعد دیدن فیلم باید بگم مادر مادر! اگر اسم مریلا زارعی، مثلا مریل زویی بود 10 تا اسکار باید می گرفت. هیچ وقت فکر نکنم اون غم مطلق همراه با پذیرش مادر عزادار منتظر رو فراموش کنم. مادری که شاده و راضی یواش یواش تغییر میکنه و همپای غم درونش که 15 سال طول میکشه بزرگ میشه. سکانس آخر فیلم هم که سنگ رو آب میکنه. مدت ها بود اینقدر گریه نکرده بودم. ممنون خانم زارعی. تا ابد الفتی که بازی کردی بهترین نقش مادریه که کسی تو این کره خاکی از آب و گل درآورده..
خوک یک درام به ظاهر با مضمون انتقام هست که بیننده رو از ابتدا یاد داستان جان ویک میندازه ولی در واقع مفهوم اصلی فیلم در مورد کنار اومدن با غم و اندوه از دست دادن عزیزان هست و اصلا خبری از اکشن نیست.
هم شخصیت نیکلاس کیج (راب) و هم شخصیت داریوش در فیلم عزیزان خودشون رو از دست دادن اما نمی خوان با این واقعیت کنار بیان و خودشون رو فریب میدن تا با غم و داغ سوگواری روبرو نشن.
در واقع در دنیایی که برای خودشون ساختن خودشون رو غرق میکنن تو اون دنیا و با واقعیت بیگانه میشن.
این فیلم قطعا برای علاقه مندان به درام با مضامین معمایی و روانشناسانه انتخاب خوبی هست فقط مشکل اینجاست که به خاطره اسلو پیس بودن فیلم باید حوصله بذارید پای فیلم چون روند فیلم کند هست.
از طرفی نیکلاس کیج بهترین بازی خودش در چند سال اخیر رو تو این فیلم به نمایش میذاره و خبری از اون اور د تاپ اکتینگ همیشگیش اینجا نیست و با یک شخصیت کاملا جدی طرفیم.
از نکات مثبت دیگه فیلم برداری و Color grading خوب که با فضای داستانی همخونی داره.
هر فیلمی که برنده پالمااودور کن میشود، بهمعنای بهترین فیلم نیست؛ شاید در این چند سال که جریانهای کن را دنبال کردهام، فیلمهایی چون Anora و Anatomy of Fall شایستگی کسب آن جایزهِ طلایی را داشتند. با این دیدگاه مشکلی ندارید؛ اما وقتی این دیدگاه را بیان میکنیم که «این فیلمِ ایرانی برنده شده؛ باید تبریک بگویید» و بعد عدهای دیگر (من جز آن عده هستم) میگویند «جایزه فیلم سیاسی است»؛ جهتگیری سفتوسخت علیه آن عده میگیرند و تنش کلامی بهشدت بالا میرود؛ شاید در جواب بگویم که «مگر طعم گیلاس نخل طلا برده، فیلمِ سیاسی است؟» یا «جدایی جوایز برلین را درو کرده، سیاهنمایی است؟»؛ «مگر برای بردن آنها غُر زدهام؟؛ این دیدگاههای دوسویه با آوردن مثالها، مدام نقض میشود و انتها ندارد؛ اما این دیدگاهها با ارزیابی کیفی فیلم، میتواند به یک رنگ تبدیل شوند؛ بله فیلم سیاسی هم داریم؛ من منکر کیفیت فیلمهای سیاسی کاستا گاورس (فیلم ضد) و گاهاً اولیور استون (جی.اف.کی) نمیشوم. یادتان نرود که فیلم فیلِ گاس ون سنت، یکی از دغدغهمندترین فیلمهای اجتماعی - سیاسی برنده نخل طلای کن است که با تکیه بر همان اصطلاحِ Elephant in the room جلو میرود و هیچکس اعتراضی علیهاش نکرد.
اما «یه تصادف ساده» یک فیلم تریلر است که تنها روکشِ سیاسی دارد؛ فیلم بدی نیست (خیالتان را راحت کنم که شمشیر را از رو نبندید)؛ پناهی در این فیلم داستانی (پس از سالها شبهمستندسازی)، یک تسویه حساب سیاسی با رویکرد سینمای انتقامجویانه میکند؛ فیلم از یک خشم میآید؛ اما خشمِ افسارگسیخته نیست و گاهاً دچار تغییر لحن میشود؛ چرا دچار تغییر لحن میشود؛ چون فیلمساز ایرانی همچنان دست از اخلاقمداری و ترحم برنمیدارد، چه فرهادی باشد و چه پناهی؛ چیزی که سینمای آمریکا معمولاً روی آن حصیر میکشد. رسولاف در فیلمِ سال پیش خود، ترحم را کنار گذاشت و آن پایانبندی هالیوودی را به خُورد مخاطب داد. اخلاقمداری و ترحم کاراکترها در نیمهدوم، فیلم را برای من نابود میکند؛ ریتم فیلم را میکُشد؛ در کُندشدن ریتم فیلم، شخصیتها از حالت تکبعدی نیز خارج نمیشوند؛ بیان دیالوگهای سیاسی، شخصیتها را چندبُعدی نمیکند. حتی برخی از شخصیتهای بهظاهر مهم در طول رسیدن به انتهای قصه، ضروریت حضورشان را از دست میدهند. متأسفانه باید بگم که پناهی را به همان ورطه وسطباز بودن روستایی در زن و بچه میاندازد. چون با خشم شروع شده و این خشمِ با این تغییر جهت نمیخورد؛ اما در پایان به آن خشم مجدد بازمیگردد؛ اما این اخلاقمداری و ترحم لعنتی دوباره سد راه قرار میگیرد و بهعنوان یک مانع، به طرز عجیبی یک پایانبندی قابلقبول تحویل میدهد. بازیها بد هستند؛ دیالوگها خوب نوشته شده؛ اما اکت بازیها فاجعهآمیز است؛ وحید در زمان رویارویی با شرورِ داستان، آن احساس ترس و بُهت را به نمایش نمیگذارد؛ یه لحظه فکر کنید که پیمان معادی این نقش را بازی میکرد؛ جاودانه میشد! فضای شکوتردید فیلم پناهی به رقیبش یعنی علت مرگ نامعلوم شباهت دارد و سفری که شخصیتها در طیفهای سنی مختلف با یک وان طی میکنند.
پ.ن: پیشنهاد میکنم که یک فیلم انتقامجویانه بهدور از بحث اخلاقمداری و افت تعلیق و ریتم بهنام Blue Ruin (2013) را نگاه کنید!
پ.ن 2: در مجموع، یه تصادفِ ساده یه مقدار کوچولو از دانه انجیر معابد رسول اف بهتره!
من از نسخه دوبی به اینور ین سری رو ندیده بودم ، چند وقت پیش در تاپیک فیلم پرسیدم سری جیمز باند بهتره یا ماموریت غیرممکن
همیشه برام سوال بود کدوم بهتره
کلیت ماهیت MI برخلاف 007 خیلی تکراری هست فقط در صحنه هایی اکشن خیلی بهتر عمل میکنه
قبلا اینجا بچه ها نقد میاشتند فکر میکردم در مورد قسمت آخر الکی میگن که از CGI استفاده نشده ولی وقتی صحنه هواپیما قسمت آخر رو دیدم شوکه شدم
واقعا لذت بردم
به نظرم یکی از ضعف های فیلم های کنونی استفاده از CGI خصوصا CGI های در حد بازی های کامپیوتری هست که از کیفیت فیلم کاسته میشه
برای نمونه TOP GUN یک به نظرم خیلی جذابیت بالاتری داشت تا شماره 2
شاید یکی از ویژگی های مثبت کارهای نولان استفاده کم ولی با کیفیت از CGI هست
MI هم تا در توان داشت از CGI کم یا به صورت محدود و...... استفاده کرد
مشکل نسخه های پایانی محیط تاریک بود نمی دونم چندبار بیان کردم برخلاف فیلم های دهه 80/90/00 هرچقدر از سال 2007 به این سمت پیش رفتیم در فیلم ها رنگ ها مرده و تیره بیشتر استفاده شده
علت تمایل سازندها به همچین موردی برام عجیبه، خیلی دیگه حال به هم زن شده این مورد حتی اگر دلیل هنری یا قدرت نمایش تصویری که کارگردان انتظار داره بیننده چیزی رو که خود میبینه رو با نمایشگر های جدید ببینه
در جواب سوال بالا الان به این نتیجه رسیدم که شاید سری MI از نظر بدلکار فوق العاده باشه ولی هنوز به پایی جیمزباند نمیرسه ، خصوصا نسخه های اولیه MI یادمه زیاد جذاب نبود
اونجوری که @Origami 2008 تعریف کرد نبود ، بیشتر شبیه به یک فیلم تلویزیونی بود
ایده خوبی داشت ولی پایان بندی باب میلی نداشت
فقط یک سوال که من نفهمیدم
چرا کاراکتر زن فیلم که اطلاعات رو دزدید آخر سر با اشخاصی که دنبالش بودنهم دست بود؟
Picnic at Hanging Rock 1975
8/10
فیلم خوبی بود که @Origami 2008 و @Augustus معرفی کردن
با توجه به محدودیت های اون زمان خوش ساخت بود.
F1 The Movie 2025
9/10
من با اینکه نقدهای مثبت زیادی در مورد این فیلم شنیدم انتظارم رو خیلی پایین اوردم ولی بعد از دیدن فیلم واقعا انتظار نداشتم اینقدر خوب بشه از F1 روایت ساخت و مسابقات رو اینقدر جذاب نمایش داد.
نکته مثبت فیلم باز هم نبود یا استفاده محدود از CGI بود
از این کارگردان جوزف کوشینسکی فقط فیلم ترون ، و تاپ گان دیدم که خوش ساخت بودن البته تاپ گان بخش های CGI خرابش کرد.
تا قبل از F1 ناراحت بودم که MIAMI VICE قراره توسط همچین فردی ساخته شه ولی با توجه فیلمنامه FI و به پتانسیل وحشتناک بالا میامی وایس امیدوار شدم
فقط چند مشکل بزرگ هست
قطعا ساختن میامی وایس در دهه 80 نیازمند CGI هست و برخلاف پیست اتومبیل رانی خیلی سخت میشه فضا سازی کرد
نکته دوم کارهای کوشینسکی استفاده از رنگ های سرد هست ، حتی در آفتاب تابانش هم یکمرنگ مایل به زرد و قرمز به سردی میزنه
نکته سوم همون طور که در F1 شخصیت سانی ( برد پیت ) بود در میامی وایس هم تمایل بر اینه که شخصیت سانی کراکت فردی خوشتیپ و بور به در از ووک باشه ( ترجیحا خود شخصیت اصلی سریال یعنی دون جانسون باشه )
در کل خیلی امیدوارم شدم به MIAMI VICE و قطعا سال فوق اعاده ای مشه در کنار HEAT 2 و عناوین دیگر
صددام
3/10
به نظرم طنز عطاران خیلی فاصله گرفته از زندگی عامیانه
ولی خوب با شوخی های ممیزی سعی در رد کردن خطوط قرمز داره
من از نسخه دوبی به اینور ین سری رو ندیده بودم ، چند وقت پیش در تاپیک فیلم پرسیدم سری جیمز باند بهتره یا ماموریت غیرممکن
همیشه برام سوال بود کدوم بهتره
کلیت ماهیت MI برخلاف 007 خیلی تکراری هست فقط در صحنه هایی اکشن خیلی بهتر عمل میکنه
قبلا اینجا بچه ها نقد میاشتند فکر میکردم در مورد قسمت آخر الکی میگن که از CGI استفاده نشده ولی وقتی صحنه هواپیما قسمت آخر رو دیدم شوکه شدم
واقعا لذت بردم
به نظرم یکی از ضعف های فیلم های کنونی استفاده از CGI خصوصا CGI های در حد بازی های کامپیوتری هست که از کیفیت فیلم کاسته میشه
برای نمونه TOP GUN یک به نظرم خیلی جذابیت بالاتری داشت تا شماره 2
شاید یکی از ویژگی های مثبت کارهای نولان استفاده کم ولی با کیفیت از CGI هست
MI هم تا در توان داشت از CGI کم یا به صورت محدود و...... استفاده کرد
مشکل نسخه های پایانی محیط تاریک بود نمی دونم چندبار بیان کردم برخلاف فیلم های دهه 80/90/00 هرچقدر از سال 2007 به این سمت پیش رفتیم در فیلم ها رنگ ها مرده و تیره بیشتر استفاده شده
علت تمایل سازندها به همچین موردی برام عجیبه، خیلی دیگه حال به هم زن شده این مورد حتی اگر دلیل هنری یا قدرت نمایش تصویری که کارگردان انتظار داره بیننده چیزی رو که خود میبینه رو با نمایشگر های جدید ببینه
در جواب سوال بالا الان به این نتیجه رسیدم که شاید سری MI از نظر بدلکار فوق العاده باشه ولی هنوز به پایی جیمزباند نمیرسه ، خصوصا نسخه های اولیه MI یادمه زیاد جذاب نبود
من با اینکه نقدهای مثبت زیادی در مورد این فیلم شنیدم انتظارم رو خیلی پایین اوردم ولی بعد از دیدن فیلم واقعا انتظار نداشتم اینقدر خوب بشه از F1 روایت ساخت و مسابقات رو اینقدر جذاب نمایش داد.
نکته مثبت فیلم باز هم نبود یا استفاده محدود از CGI بود
از این کارگردان جوزف کوشینسکی فقط فیلم ترون ، و تاپ گان دیدم که خوش ساخت بودن البته تاپ گان بخش های CGI خرابش کرد.
تا قبل از F1 ناراحت بودم که MIAMI VICE قراره توسط همچین فردی ساخته شه ولی با توجه فیلمنامه FI و به پتانسیل وحشتناک بالا میامی وایس امیدوار شدم
فقط چند مشکل بزرگ هست
قطعا ساختن میامی وایس در دهه 80 نیازمند CGI هست و برخلاف پیست اتومبیل رانی خیلی سخت میشه فضا سازی کرد
نکته دوم کارهای کوشینسکی استفاده از رنگ های سرد هست ، حتی در آفتاب تابانش هم یکمرنگ مایل به زرد و قرمز به سردی میزنه
نکته سوم همون طور که در F1 شخصیت سانی ( برد پیت ) بود در میامی وایس هم تمایل بر اینه که شخصیت سانی کراکت فردی خوشتیپ و بور به در از ووک باشه ( ترجیحا خود شخصیت اصلی سریال یعنی دون جانسون باشه )
در کل خیلی امیدوارم شدم به MIAMI VICE و قطعا سال فوق اعاده ای مشه در کنار HEAT 2 و عناوین دیگر
داستان درباره زنی که قبلا جز نیروهای ویژه ارتش بوده ، روزی او به همراه پسرش وارد سفارت آمریکا در برلین شده و فرزند خود را گم می کند و به او انگ دیوانگی می زنند ...
فیلمی بسیار خوش ساخت با داستانی پرکشش و مرموز
خیلی خوبه
نمره من : ۷.۵ از ۱۰
-----------------------------
prosecutor
درباره پلیسی که برای مبارزه با جرائم سازمان یافته تصمیم می گیرید وارد حقوق و وکالت شود .
فوق العاده هست . بازی دنی ین و سبک خاص مبارزاتش عالیه
نمره من : ۸ از ۱۰
-------------------------
striking rescue
درباره فردی که تصمیم دارد شخصا انتقام زن و فرزند خود را بگیرد و با گذشته روبرو شود
تونی جا استاد هنر رزمی موی تای در این فیلم به زیبا هنرنمایی کرده . عالیه . پایانی زیبا و احساسی
نمره من : ۷ از ۱۰
-----------------------
Shadow's Edge
درباره گروهی حرفه ای از سارقان تعلیم دیده در ماکائو که درگیر سرقت رمز ارز می شوند
بعد از مدت ها یک فیلم بزرگ از جکی چان محبوب دهه ۶۰ ها . فیلم زیبا و حس نوستالژی گونه داره
سکانس های مبارزه با طراحی عالی پر از آدرنالین. با پایانی که راه برای قسمت دوم باز کرده
یه فیلم درجه 1 از گیلرمو دل تورو
فکر نمی کردم تا این حد زیبا باشه...موسیقی بسیار گوش نوازی هم داشت. روایت هم خیلی خوب بود و یه حس آرامش مانندی به آدم میداد.
فقط یه سری از روابط فرعی جالب در نیومده بود و باید بیشتر پرداخت میشد.
آخرین قسمت از سهگانه اما استون - لانتیموس، خوب، سرگرمکننده و جمعوجور است؛ شعار سیاسی از آن دریافت نکردم؛ اما هجوهای دارد؛ اگر ناراحت نیستید، میخوام بوگونیا را با یه تصادفِ ساده پناهی مقایسه کنم؛ چرا این مقایسه میتواند درست باشد؛ چون ساختار نریشن با یکدیگر شباهت دارند؛ هر دو فیلم، شخصیتی را میدزدند تا با او تسویه حساب کنند؛ شخصیتِ دزدیدهشده قرار است شخصیتهای اصلی و جبهه سفید را به شکوشبهه بیندازد؛ بنابراین، کُنش و کشمکش درونی و بیرونی بین شخصیتها درباره شناخت صحیح هویت مظنون شکل میگیرد؛ چرا ساختار روایی بوگونیا از فیلمِ یه تصادف ساده بهتر است؟ چون شخصیتِ دزدیدهشده آن شکوشبهه را به وجود میآورد و تا اواخر پرده دوم و شروع پرده سوم، مخاطب هنوز نمیداند که با چه موجودی طرف است؛ خبری از ترحم و عذاب وجدان از جنس ایرانیبازی در کار نیست؛ اما حماقت در شخصیتها وجود دارد که با توجه به زیرژانر کمدی هجوآمیز ضروری است. این یک نقطه مثبت هست که فیلمنامه مخاطب را غافلگیری میکند و ضربه نهایی را بهدرستی در پایان فیلم میزند؛ کولاژی از مرگ انسانهای کره زمین که شباهتی به کولاژهای دردآور فیلم Elephant گاس ون سنت دارد.
تصور اینکه همچین فیلمی با اون سطح از جلوه های ویژه تقریبا ۳۲ سال پیش روی پرده سینما رفت، واقعاً دیوانه واره. 9/10
The Lost World: Jurassic Park (1997)
دنباله ای بیخود که سعی در ادامه دادن نسخه قبلی داره و در عین حال وفاداری آنچنانی هم به کتاب نداره. کاراکتر های نه چندان دوست داشتنی و کم اهمیت، منطق داستانی بد و در جاهایی فاجعه. 3/10
Jurassic Park III (2001)
از این نسخه به بعد، اسپیلبرگ سکان هدایت فیلم رو دیگه عهده دار نیست. بر خلاف زمان ۲ ساعته ی دو فیلم قبلی، اینبار یک ساعت و نیم. از هر لحاظ نسبت به نسخه ی قبلی بهتر و قابل تحمل تره. 6/10
Jurassic World (2015)
سافت ریبوت مجموعه که آغازگر سه گانه ی جدید بیخود و اضافی! شروع خوب، هوک درست و کاراکتر های خوب. روند و داستان به خوبی پیش میره و پایان خوبی هم داره و در کل بهترین نسخه توی سه گانه دوم. 8/10
Jurassic World: Fallen Kingdom (2018)
دنباله ای نه چندان خوب. ضعف داستان. 5/10
Jurassic World Dominion (2022)
در یک کلام آبگوشت خراب! تلاش عاجزانه برای برانگیختن حس نوستالژی به احمقانه ترین حالت ممکن. فارق از منطق. تنها نکته مثبت، ست پیس ها و صحنه های اکشن. 3/10
Jurassic World Rebirth (2025)
از نیمه های فیلم به دو گروه میشه که گروه خانواده هیچ اهمیتی برای مخاطب نداره و هی با خودت میگی: کی این تموم میشه؟ البته گروه اول هم چنگی به دل نمیزنه ولی حداقل تماشا کردنش هیجان بیشتری داره. کاراکتر های خانواده نچسب و بعضاً چندش. 4/10
کل اين مجموعه اثر اقتباسی هست، غیر از دو نسخه ی اول که اقتباس آزاد از کتاب اول و دوم بود، بقیه نسخه ها اقتباس غیر مستقيمه. توی تمام نسخه ها پلات آرمور هایی بعضا احمقانه دیده میشه.
در نهایت اگه از من بپرسید میگم اگه تو دو نسخه ی اول با وفاداری به ساخته ی مایکل کرایتون، ساخته و پرونده این مجموعه بسته میشد، خیلی بهتر بود. از اون سه گانه اول که فقط اولیش خوب بود و دومیش داغون و سومیش صرفا قابل تحمل، سه گانه دوم که یکی از یکی بد تر میشه به نوبت و در آخر این نسخه آخر که روی کاغذ چیز خوبی میتونه باشه ولی در عمل گند میزنه.
سینمای لانتیموس رو دوست ندارم اما به نظرم بوگونیا شاید قابل تحمل ترین فیلم اوست. بدون آن Body Horror زنندهی فیلم های قبلی.
فارغ از همهی مسائل بوگونیا شباهتهایی در مضمون به فیلم فوق العادهی فون تریه، Melancholia و همین طور فیلم بازاری تری مثل Don't Lookup دارد. مضمون مواجهه با پایان، رو در رو شدن با آن چیز بیرونی «Das Ding» وقتی پیمانهی بشر مدرن لبریز شده است.
به نظرم هیچ فیلمی به خوبی Melancholia این وضعیت را بازنمایی نکرده و اساسا سطح فیلم فون تریه خیلی خیلی بالاتر از این دو فیلم است اما لانتیموس هم از پس این موقعیت برآمده.
پایان ماجرا در بوگنیا بر خلاف Don't Look Up حسرت بار یا تلخ نیست.
آدم فضایی ماجرا بعد از یک نطق مفصل اخلاقی در نقد رذالتهای بشریت مدرن در یک موقعیت کمیک و تا حدی مضحک حباب توهمات انسان را میترکاند و تمام، پایان انسان!
حالا زمین جولانگاه سگها و گربهها و کلاغهاست. و احتمالا سیارهی بهتری از سیارهی انسانها...