Rate your last seen movie (قوانین پست اول حتما رعایت شود)

Darkfie1d

Lux Omnia Vincit
Loyal Member
  • اگه خواستید پستی رو نقل قول کنید به جای جواب دادن توی این تاپیک پست رو ببرید داخل تاپیک Movie Center و بزارید پست های اینجا به صورت یک پارچه باقی بمونه. برای این کار گزینه "+ نقل قول" رو پایین سمت چپ پست مورد نظرتون بزنید تا پست انتخاب بشه بعد داخل تاپیک Movie Center از ادیتور گزینه
    1620238607876.png
    رو بزنید و پست مورد نظرتون رو اونجا نقل قول کنید.

  • لطفاً اسم فیلم رو حتماً بنویسید عکس به صورت خالی کافی نیست
  • عکسها رو حتماً به صورت Thumbnail/کم حجم قرار بدید.
  • دوستان لطف کنن به جای شیوه های من درآوردی برای امتیاز دادن ، 10 رو حداکثر قرار بدن و نسبت به اون امتیاز بدن.
  • نوشته هایی که ممکنه بخش خاصی از داستان فیلم رو لو بده، داخل تگ اسپویلر باید گذاشته بشه، در غیر اینصورت برخورد می شه
  • از پست کردن هر گونه مطلبی که به مبحث این تاپیک مربوط نمیشه خودداری کنید

امکان ویرایش قوانین وجود داره .
 
Anora

تصور کن یه آینه بزرگ جلوت باشه، پر از انعکاس رنگ‌ها و نورها، و یهو با یه ضربه ریز ریز بشه. هر تیکش هنوز یه چیزی رو نشون می‌ده، اما دیگه اون تصویر کامل نیست. Anora، ساخته شاهکارگونه شان بیکر، دقیقاً همین حس رو بهت میده یه داستان که هم تکه‌تکه‌ست، هم عجیب و غریب زیبا. این فیلم مثل یه رقص دیوانه‌وار تو خیابونای بروکلینه؛ یه لحظه داری می‌خندی به عروس فراری و داماد پولدارش، لحظه بعد نفس تو گلوت گیر می‌کنه از عمق غمی که زیر این همه هیاهو قایم شده.
مایکی مدیسن تو نقش آنی انگار یه الماس تراش‌نخورده‌ست که تو نور کلوب‌های شبانه می‌درخشه. صداش، نگاهش، اون جوش‌وخروشی که تو هر حرکتش موج می‌زنه، تو رو می‌بره وسط زندگی یه دختر که نه فقط داره زنده می‌مونه، بلکه داره با چنگ و دندون برای یه تیکه از رویاهاش می‌جنگه. وقتی با ایوان (مارک آیدلشتین) روبه‌رو می‌شه یه پسر روس با جیب پر از پول و قلبی پر از بی‌خیالیفکر می‌کنی داری یه قصه پریان مدرن می‌بینی. ازدواج تو لاس‌وگاس؟ چرا که نه! ولی بیکر اینجاست که بازی رو عوض کنه. یهو چندتا غول روس با کت‌وشلوارای گرون سر می‌رسن، و این قصه عاشقانه می‌شه یه تعقیب‌وگریز پر از خنده و آشوب. ایگور (یورا بوریسوف) با اون سکوت سنگین و نگاه سردش، انگار یه فرشته نگهبانِ خسته‌ست که نمی‌دونه چرا داره این کارو می‌کنه و تو هم نمی‌دونی بخندی بهش یا دلت براش بسوزه.
فیلم مثل یه جعبه موسیقی عجیبه: بازش می‌کنی، اول یه ملودی شاد می‌شنوی، بعد کم‌کم آهنگ غمگین‌تر می‌شه، تا آخرش فقط سکوت می‌مونه. سکانسای کمدی‌ درامش طوریه که یه لحظه داری قهقهه می‌زنی به موقعیتای مسخره (مثل وقتی آنی و ایوان تو یه خونه غریبه قایم می‌شن و همه‌چیز به فنا می‌ره)، و لحظه بعد یه بغض ناخواسته میاد سراغت. پایانش؟ اوه، پایانش یه شاهکاره. نه از اون پایانایی که همه‌چیز رو جمع می‌کنه و بهت یه جواب آماده می‌ده. نه. بیکر یه سوال بزرگ جلوت می‌ذاره و می‌گه: "حالا خودت بگو، این زندگی چی بود؟" و تو می‌مونی با یه حس عجیب، انگار که یه خواب دیدی که نمی‌تونی تعریفش کنی.
تصاویر فیلم مثل نقاشیای خیابونی‌ان خام، رنگارنگ، پر از زندگی. صدای شهر، دیالوگای تند و تیز، و موسیقی که انگار قلب آنی رو دنبال می‌کنه، همه‌چیز دست به دست هم می‌ده تا تو رو غرق کنه. این فیلم فقط یه داستان نیست؛ یه تجربه‌ست، یه سفر به قلب آدمای معمولی که تو دنیای بی‌رحم دنبال یه ستاره می‌گردن. Anora با اون نخل طلای کن و پنج تا اسکارش (به‌خصوص برای مدیسن که انگار روحش رو تو این نقش گذاشته) فقط یه فیلم نیست یه آینه شکسته‌ست که توش خودمونو می‌بینیم، با همه خنده‌ها و اشکامون.
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or