راستي بچه ها من دوباره اينو ميزارم واسه دوستاني که نخوندن
اين مقاله از سايتهاي ignوgame spotجمع اوري شده و كمي از انها هم از صحبتهاي سازندگان نوشته شده و بخش نا چيزي از ان هم توسط اين جانب گنجانده شده
او يك بچه باهوش اما خجالتي كه به كتابهاي طنز علاقه داشت او در نيويرك بزرگ شده و هم اكنون در لوس انجلس زندگي ميكند وقتي كه والدين اودر سن 15 سالگي براي او يك كامپيوتر اپل ميخرن او مشتاق بود تا كارهاي بزرگي انجام دهد او هرگز درباره طراح بزرگ بازي به طور جدي فكرنكرده بود او با ساخت بازي prince of Persia باعث شد تا بازي كنندگان اين سبك به سختي بازاي ديگري را بازي كنند كه در زمان خود به فروش 2 مليون نسخه بازي رسيده بود بعد از اين موفقيت نسخه دو و سوم بازي نيز عرضه شد و محبوبيت بازي شاهزاده فارس در ميان بازي كنندگان دو چندان شد جردن شروع به ساخت نسخه 3d شاهزاده كه با سبك بازي تام رايدر اميخته شده بود كرد ولي انچنان استقبالي از اين بازي نشد و او خودش را از صنعت بازي فاصله داد و شروع به ساخت فيلم مستندي در مورد يك مكزيكي در چاوز كرد او در نيمه پروژه فيلم سندي از طرف روئساي كمپاني يوبي سافت دعوت شد تا نسخه جديدي از بازي پرينس با همكاري تيم جديد ساخته شود واين موقعيت بسيار مناسبي بود تا شكست نسخه قبلي را جبران كند تيم جديد نياز به مديرت بسيار و قوي و كار كشته داشت بنابراين از يا نيس مالات دعوت شد
مالات قبل از امدن به كمپاني يوبي سافت در كشورهاي افريقايي به عنوان مشاور حقوقي و براي كمپاني ها كار ميكرد و سود دهي قابل تو جهي برايشركتها فراهم كرده بود شروع ساخت بازي مشکلات زيادي داشت و بسياري از اين مشکلات ناشي از اختلاف بين مالات و روساي سرکت يوبي سافت بود
مالات ناراحت از نتيجه جلسه با رؤساي اجرائي بود. اما به آساني او تسليم نشد. پس از خيلي بحث و جدال درباره آينده پروژه، بالاخره تيم ساخت بازي را پذيرفتند ناراحتي مالات از پشتيباني و تعغيير سبك بازي شاهزاده بود
مالات با 50كارمند ساخت بازي را شروع كرد و ۲۵ اتاق براي سازندگان در نظر گرفته شد
يانس بيشتر كارهاي شركت بر دوش او بود علاوه بر تهيه كننده او در نبود مكنرپروژه ساخت بازي را نظارت ميكند ودر كل نيمي از مشكلات بر دوش او گذاشته شده است
در يك ميز تحرير در ضلع اتاق مينشيندو برنامه توليد بازي را نظاره ميكند
طور قابل تفهيم تيم ذوقزده بود. اما، در همان موقع همه درك كردند كه كار مشكل است گروه قصد داشتند يك بازي اكروباتيك شگفت انگيز بسازند شاهزاده خواهد پريد ديوارها را ادامه بدهد، تاب بخورد ما ميخواستيم يك بازي خلق كنيم كه بازي كننده را مجذوب كند و براي ادامه بازي تلاش زيادي بكند براي همين ماهها بر روي اين پروژه فكر و طرح ريزي كرديم ما طرحهاي زيادي داشتيم برگرداندن زمان- اسبسواري-چرخش به دور ستونها مثل يك توالي بود بازيكن جايي كه روي يك اسب سوار ميشود و با دشمنان مبارزه كند كه به خاطر مهدوديتها وخط داستاني شنهاي زمان از نسخه اول انداخته شد(ولي بخش از اين طرحها در نسخه سوم خواهد بود) ازجمله قاليچة سحرآميز كه به نظر او و سازندگان بخشي از نماد مشرق زمين است و مالات ميگويد ما ميخواستيم از اسطوره و شخصيتهاي فرهنگ مشرق زمين در اين بازي استفاده كنيم و بازي كننده را مجذوب تاريخ و فرهنگ پارسها بكنيم و از موجودات افسانهاي استفاده كنيم به مانند ققنوس بگذاريد كمي در مورد اين پرنده افسانه اي توضيح دهم در افسانه ها آمده است که ققنوس مرغی است خوش رنگ و خوش آواز که منقار او سیصدو شصت سوراخ دارد و بر کوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او بر آید گفته اند که هزار سال عمر کند و چون سال هزارم بسر آید و عمرش به آخر برسد هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن بنشیند و شروع به خواندن بکند و مست گردد و بال بر هم بزند بدان گونه که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و آو در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی بیرون آید و از آن ققنسی دیگر به وجود آید . بین افسانه ققنس و سرگذشت ایران تشابهی میتوان دید ایران نیز بارها به مانند آن مرغ در آتش خود سوخته و باز از خاکستر خویش زائیده شده است. ایران سرزمین شگفت آوری است تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کم نظیر است-ديو-سيمرغ و هيولها و شخصيتهاي شاهنامه ولي محدوديتهاي زماني اجازه چنين كاري را نداد
ريشه وايده برگرداندن زمان از بازي Donald Duck( دونالد داك) بود به اختصارمالات ميخواست به بازي كنندگان اجازه بدهدتا پس از مردن بازي كننده بازي را برگرداند و چنيين ايدهاي با توجه به نوع داستان واقعا نياز بود البته ما از كارگردان اين بازي خواستيم تا دراين پروژه به ما كمك كند ولي اواين در خوست را رد كرد سرانجام برنامه نويسها تصميم گرفتند تكنلوژي جديد در موتور شاهزاده استفاده كنند و بلاخره برنامه نويسان موفق ميشوند موتور بازي شاهزاده را باز سازي و ارتقاع دهند البته تكنولژي جديد برگرداندن زمان به عقب با افكتهاي تصويري بي نظير بود و استفاده از اين افكتهاي تصويري در بازيهاي ماجرايي بي سابقه بود
يك شاهزاده بايد داري اندامي زيبا ورزيده و جنگجوي بسيار ماهر باشد و همچنين نوع مبارزه شاهزاده بايد با انجام حركتهاي سنگين اكروباتيك همراه باشدما از ديود دعوت كرديم تا رهبري اين قسمت از بازي را برعهده بگيرد او 24 ساله است و تجربه زيادي در اين زمينه دارد ما از او حركات اكروباتيك سنگين و حركتهاي كه تا حالا هيچ ورزشكاري انجام نداده بود ميخواستيم بنابراين او شروع به طرح ريزي و استفاده از حركات بند بازان كرد وبا تركيب حركتهاي عجيب كاري كرد كه ما در اوايل فكر ميكرديم كه در طرح ديود مفهوم جاذبه وجود ندارد ديود با ديدن فيلم جكي جان (فيلم پليس) راه رفتن روي ديوار را به شاهزاده هديه كرد (البته در ان فيلم جكي با استفاده از ريسه ها از كناره اتوبوس ميدود)ولي شاهزاده بدون هيچ كمكي رويه ديوار ميدود
بزرگترين مشكل ما زاويه دوربين بود كه بسيار افتضاح بود و ضربه بدي به كيفيت بازي مي زد
فيليپ مورينو ، طراح دوربين بازي، قبلاً او به عنوان يك دستيار كارگردان دوم فيلمهاي سينماي كار كرده بود و براي اين پروژه از او دعوت كرديم كه كمك بسيار بزرگي به ما كرد
بخش طراحي بازي برعهده رافائل بود رافائل در سال ۱۹۴۷ در پاريس به دنيا امد او در سالهاي جواني به کار عکاسي مشغول بود که در کنار ان نيز به حرفه هنر نيز روي اورد او فکر نميکرد روزي در يکي از بزرگترين کمپاني هاي بازي سازي در جهان مشغول به کار شود ان هم به عنوان مسئول هنري
او در سال 2002 به عنوان بهترین طراح انتخاب شد
او طراحي هر سه قسمت بازي پرينس را برعهده او كار بر روي بازي شاهزاده فارس را بسيار زيبا ميداند و البته يه اصر هنري او ميگويد اگر پارسها (منظور كوروش ودوره هخامنشي) پاساگارد يا تخت جمشيد را بنا كردند ما هم بازي زيباي پرينس را خلق كرديم البته او قبل از كار بر روي بازي شاهزاده فارس بيشتر با معماري يونان باستان اشنا بود تا تا اين كه يانيس مالات با جمع اوري كتابهاي تاريخي ايران و نشان دادن عكسهاي بناهاو تاريخي ايران كه يادگار نياكان ما بود باعث شگفتي رافائل شد البته او به سبك معماري ايرانيان اشنا بود ولي موفق به ديدن خيلي از اثار خارقلعده سرزمين پارسها نشده بود البته در نسخه اول بازي بيشتر طراحي ها از دو كشور هند و مصر باستان بود
قبلاً تيم مجبور كرد يك فكر عالي سطح طراحي بكند و. سبك خيلي متفاوت با نگاه واقعي بازي بود. معماري اسلام مرجع نبود، معماري عربي و هنر آرايشي عربستان. معماري خيلي افقي بود و كمبودهاي زيادي داشت. ولي در عوض معماري هند و مصر باستان و همچنين يونان بسيار غني بودندو ايدهاي مناسبي براي طرحهاي اوليه بودند ولي در كل با تلفيق معماري چند كشور به نتايج مثبي در بازي رسيديم البته در نسخه 3 بازي تيم از معماري قاهره در مصرومراكش بهره برديم به نظر رافائل طراحي برج اوج كار هنري در بازيهاي رايانه اي است بابل با چند برج جهان مقايسه شده(برج ايفل-برج دوقلو و...)البته شبيه سازي اين برج بسيار مشكل بود ولي نياز به شبيه سازي كامل و نبود ما ميخواستيم با استفاده از قوه تخيل خود برجي را بازسازي كنيم كه نماد شهر بابل بود و امروزه چيز از ان باقي نماده
مه در شنهاي زمان يك بخش خيلي مهم بازي بود: ما مه را در همان لحنهاي چراغها در يك تا حدي سبز مايل به آبي رنگ كرديم و با غلظت بازي كرديم تا ما احساس درست شد. مثل آب ما به خيلي از جزئيات اضافه كرديم افت ميكند، انعكاسها، مه مربوط به اندازهگيري حجم، مشعلهاي وصل را ميتابد، آب پويا، خزهاي ميكند و غبار از سوراخ كردن را ميافتد. ما بيشتر شبيه به سعي كرديم باشيم(صنعتگران) ما وقتي كه محيطها را ساختيم. . سعي كرديم ما خطوط ها رابشكنيم و
آنها چيزي كه براي را داشتند هدف ميگرفتند." ما جزئيات بيشتر را ميخواستيم اضافه بكنيم يك كاخ بزرگ مجل و ثروتمند را به وجود بياوريم كاملاً با رنگها به اشباعشده نگاه بكنند. ما سعي كرديم يك نقاش-كه به تركيبات علاقه دارد احساس بكند ما يك شهر را پر از فرقها به وجود آوردهايم: همه چيز از كاخ قوي تا خط فاظلابها خانهاي فقير جاهطلبي ما احساس آلي يك شهر خاورميانهاي را به بازيكنان قرار است تحويل بدهد
مسئول هنري (رافائل) كه طراحي كاركتر بازيها را برعهده داشت در مورد طراحي چهره و ظاهري شاهزاده اختلافات زيادي بين طراحان بود بسياري از طرحهاي ارئه شده بيشتر بر گرفته از چهره علاالدين بود و بيشتر شبيه به شاهزادگان مصر به نظرمي رسيد ولي پس از نشان دادن چهره شاهزاده به جردن كه خود يك طراح و كاريكاتوريست بود با مخالفت وي روبه رو شديم پس از جستجوي فروان رافائل و طراح كاراكتر شاهزاده. جردن از ما وتيم خواست يك شاهزاده اصيل با چهره زيبا با اندامي كشيده و ورزيده طراحي كنيم البته( شاهزاده جوان ما در شنهاي زمان بيشتر به اعراب باديه نشين شباهت داشت)ولي خوب ميدانيد كه ما هم براي خلق چنين شخصيتي انچنان وقت و زمان نداشتيم ولي در نسخه دو بر روي چهره شاهزاده كار كرديم و و احساس ميكنيم باز چهره او كمبودهاي دارد ولي در چهره او ميتوان شاهزاده بودن وجنگنجو بودن را حس کرد
اما روي زمان، سبك هنري بازي يك تاريكتر و بيشتر را به عهده گرفت نگاه بكند، كه الهامگرفته از كار نقاشهاي فرانسوي جين بود-لئون جروم و ديويد رابرتس ما ترجيح داديم مكانهاي وسيع و گسترده با نمايي خار قالعاده ايجاد كنيم جريانات نور و پارچه كه در باد ميتوانست به آهستگي نوسان بكند. و ايجاد محيطهاي كه فقط در رويا ميتوان ديد البته اين چنين محيطهاي براي اين بازي نياز بود هر بازي كه در ارتباط با افسانه هاي مشرق زمين باشد بايد داراي اين چنين محيطهايي باشد
برنامهنويس هوش مصنوعي ريچارد دوماس يكي ديگر از مرداني بود كه پروژه شاهزاده فارس مديون او بود
در مورد پيرمرد از اجايي كه پيرمرد از بچگي مراقب شاهزاده بود او را به مثل
پسر خود دوست دارد و او بعد از پيشگويي كه براي شاهزاده كرد و تمام
پيشگويي هاي او درست از اب درامده و نگران اينده شاهزاده است او بعد
از سفر شاهزاده به جزيره زمان همچنان به او وفادار مانده شاهزاده پس از
وارد شدن به شهر و ديدن ان ويرانگي سوال هاي بيشماري به ذهن
شاهزاده ميايد -آيا چه اتفاقبراي پيرمرد افتاده است؟ ايا هنوز او زندگي
ميكند؟ آيا تابعيت او باقي ميماند؟ تمام جواب به اين سوالات فقط در بازي
و در طول بازي روشن خواهد شد
شخصيت پيرمرد: پيرمرد بادقت و باهوش است-دنيوي و عاقل و از تمام اسرا پيشگويي اگاه است و خيلي چيزهارا از قديم تا زمان شاهزاده ميداند او مشاور حقيقي شاهزاده مي باشد و جمله معروف او(برو اي شاهزاده من اما اين را بدان تو نميتواني سرنوشت خود را تعغير دهي و هيچ كس و هيچ بشري نميواند)
كالينا:
ايا او از فرزند خدايان است:
او نازل شده از يک نژاد افسانه اي است و قابليت پيش بيني اينده را دارد همان طور که در جنگجويي دروني اينده خود را پيش بيني کرده بود و شاهزاده در صدد بود تا سرنوشت او را تعغيير دهد اما زمان گذشته بود و خيلي دير شده بود او امپراتور زمان ميباشد سرنوشت وپايان زندگي او نيز در دست شاهزاده ميباشد
شاهزاده تاريك
او كيست: او در واقع نسخه فاسد شاهزاده است كه به وسيله شنهاي زمان الوده شده او بي پروا بي ملاحظه و به شدت بي رحم است او در واقع شيطاني است كه بر روي شانه شاهزاده نشته و فوقلعاده بي ادب و جنگ طلب ميباشد وقتي شاهزاده به كمك كالينا ازاد مي شود در حالي كه خوشحال از نجات خود بود ولي در واقع خود هم دچار الودگي مي شود حياط شاهزاده تاريكي در دست چپ او مي باشد كه مكان الودگي و بقاي شنهاي زمان مي باشد ولي او بايد شاهزاده تاريكي را كنترل كند تا خود نيز از دست اين موجود موذي نجات پيدا كند و اگر چنين نشود او تباه خواهد شد بس كار او بسيار دشوار است چون بايد با هيولا ها و شنهاي زمان بجنگد و هم با نيمه تاريكي خود و هم در نجات مردم سر زمين خود باشد
در كل در انتظار داستاني بسيار پيچيده و جذاب باشيد در حين حال كه اين بازي پاياني بر داستان شنهاي زمان ميباشد
شاهزاده
نيمي از وجود او در تصرف تاريکي ميباشد در واقع او الود به شنهاي زمان شده او بايد شنهاي زمان را در خود کنترل کند و تمرکز ويژهاي به شاهزاده تاريکي داشته باشد زيرا اگر نتواند نيروي شنهاي زمان را کنترل کند شنها از اين چرخه سود خواند برد و شاهزاده تاريکي تمام وجود شاهزاده را تصرف ميکند و خود شاهزاده نيز تباه ميشود هر دو تمرکز ويژه اي بر روي دشمنان خود دارند ولي شاهزاده تاريکي اهداف بالاتري را دارد يکي از دلايلي که نميگذارد نسبت انها به شريک بودن بدن انهاست و همين اشتراک بدن از انتقام نيمه تاريکي در مقابل شاهزاده امتناع ميورزد زيرا اگر او از شاهزاده انتقام بگيرد خود نيز تباه خواهد شد آنها مهارتهاي متمم دارند كه بازيكن براي اينكه پيشرفت كردن در را بازي مجبور خواهد بود استفاده بكند. با وجود اينكه تاريك پرينس درباره شهريار خيلي پيرو فلسفة بدبيني و كنايهدار در گفتگوي آنها ميتواند باشد، همچنين او كاملاً سودمند ميتواند باشد. اغلب او راهنمايي شهريار را فراهم خواهد كرد و مسير، كمك كردن در حفظ ميكند او روي مأموريت مورد بحث تمركز كرد. فلسفه شاهزاده تاريکي در مورد شاهزاده بدبيني کنايه خود
برج بابل
در متون قديمي آمده است كه نمرود يكي از پادشاهان دوره كهن ميان رودان را ، غرور فرمانروايي چنان فرا گرفت كه تحمل هيچ قدرت ديگري را نداشت. او دستور داد برج بلندي بسازند. آنقدر بلند كه به درهاي آسمان نزديك شود. پس از اتمام برج بر فراز آن ايستاد و تيري را به سوي خداوند پرتاب كرد. ناگهان طوفاني عظيم برخاست و بخش هايي از برج خراب شد و از آن پس بود كه انسان ها به زبان هاي مختلف صحبت كردند تا پيش از آن همه مردم به يك زبان سخن مي گفتند و زبان يكديگر را مي فهميدند ، اما پس از آن بود كه جدايي حاصل شد. امروزه بسياري بر سر كاربرد اين برج اختلاف نظر دارند. گروهي از باستان شناسان مي گويند كه اين برج يكي از زيگورات هايي است كه پادشاهان بين الهنريني مي ساختند و نمونه هاي ديگري از آن نيز وجود دارد.
بچه ها يه اطلاعاتي در مورد شهر بابل بدم و بگم چرا اين نسخه از بازي در بابل اتفاف افتاده چند دليل داره
۱-بابل زماني پايتخت ايران بوده در دوره هخامنشي و در دوره ساسانيان ۲-اولين تمدنها در بابل شکل گرفته
يه تو ضيحاتي هم درباره مکانهاي بازي بدم ۱-باغ معلق بابل ۲-برج بابل
بنا بر گزارشهاي تاريخي موجود، بخت النصر دستور داد باغهاي معلق را بسازند تا غيبتهاي طولاني خود را نزد ملكه جبران كند، و هم چنين براي همسرش در جلگة يكنواخت فرات، خاطرة كوچكي از كوهستانهاي پوشيده از جنگل وطنش ايران را فراهم آورد .
ايجاد باغهاي سلطنتي در زمينهايي كه اصولاً مختص كشاورزي نبودند، مسألة جديدي نبود.
پيش از آن پادشاه، ظاهراً مجنون آشوري «سان حريب» (705ـ681 قبل از ميلاد) دستور داده بود، به دور معبد خداي سرزمينش «آشور» در نينوا سوراخهايي در كف صخره يي آن حفر كنند. اين سوراخها از طريق كانالهاي زيرزميني كه آب در آنها جاري بود، به يكديگر متصل بودند؛ آن گاه اين سوراخها با خاك پر شد و به اين ترتيب پي مناسب براي باغ فراهم آمد.
البته اين باغ آشوري، قابل مقايسه با «باغهاي سميراميس» نبود. برابر نوشته هاي هم رأي و مشابه نويسندگان يوناني و رومي در زمان احداث باغهاي معلق و نيز نويسندگان يوناني و رومي زمانهاي سپسين، باغهاي معلق سميراميس چه از نظر زيبايي و جلال و شكوه و تأسيسات و چه از نظر گوناگوني و تعدد نوع گياهان و گلها، در جهان آن روزگار بي مثال و بي همتا بود.
بخت النصر به تمام سربازان خود دستور داده بود كه هنگام لشكركشيهاي خود به سرزمينهاي دور، هر آن چه را كه از گياهان ناشناخته مي ديدند، از ريشه درآورده و با سرعت، آنها را به بابل ارسال دارند.
به ندرت كارواني پيدا مي شد كه گياهي جديد از سرزمين خود نياورده باشد و به ندرت كشتيهايي پيدا مي شدند كه يك روئيدني جديد را از سرزمينهاي دوردست نياورده باشند. به اين ترتيب در بابل يك باغ بزرگ رنگارنگ ايجاد شد كه نخستين باغ گياه شناسي جهان به شمار مي آمد .
احتمالاً هر يك از هفت تراس، باغي مخصوص به خود داشت. از اين رو به باغ بابل كلمة جمع «باغهاي معلق» اطلاق مي شده است.
با اين وجود اين هفت تراس و تأسيسات مستقل با هم يك مجموعة كامل را مي ساختند: در لبة خارجي هر تراس هزاران گياه پيچك و بالارونده و آويز روييده بوده، كه تا باغ تراس زيرين خود امتداد مي يافتند و به اين ترتيب از هفت باغ مجزا يك مجموعة كامل مي ساختند.
يك كوه بزرگ سبز با شيب تند با تعداد بيشماري از درختان، پرچينها، بيشه ها و گلها كه در مجموع آويزان و يا معلق به نظر مي آمدند ـ و از اين جهت به اين مجموعه، صفت باغهاي «معلق» داده شده است.
برده ها به ويژه در تابستان كه درجة حرارت تا 50 درجة سانتيگراد بالا مي رفت، بدون وقفه از چاه آب مي كشيدند و آب را به داخل كانالهاي كوچك متعدد مي راندند. از طريق اين كانالها آب از بالاترين طبقة باغ به تمام شبكه هاي پايين تر تأسيسات جاري مي شد.
در تمام طبقات، جويبارها و آبشارهاي كوچك جريان داشت؛ درون حوضها و بركه هاي كوچك، اردكها و مرغابيها شنا مي كردند و قورباغه ها ميخواندند؛ زنبورها، پروانه ها و سنجاقكها از اين شكوفه به آن شكوفه مي پريدند ـ و درحالي كه شهر بابل زير تيغ آفتاب گرم تابستان بود، «باغهاي سميراميس» فارغ از محنت كم آبي و گرما، شكوفا و سبز و خرم بود.
به طور مسلم اين ـ دوگانگي و تضاد در يك محيط ـ بود كه باغ بابل را در مقام پرافتخار دوم، در فهرست عجايب هفتگانة جهان قرار داد.
به سرعت کشدن
در دوتخت نشين شاهزاده پشت در بابل است و زماني شهر خود را با ويرانگي ميبيند که به وسيله ارتش شنهاي زمان انجام گرفته ناگهان او در زادگاه خود متهم به فراري مي شود او به وسيله ارتش سخت دل و مهاجم تحت تعقيب است پس بايد با اين وضعيت جديد نياز به عکس العمل سريع دارد اين فرصت جديدي براي بازيکنان است تا با سبک مبارزه جديدي مبارزه کنند البته به سرعت کشتن در مورد دشمنان به خصوص دشمناني که تواناي رديابي و دردسر ساز هستند مورد استفاده است شاهزاده تاريکي نيزميتواند دشمنان خود را به سرعت قتل عام کند البته نوع کشتن بسيار متفاوت است نسخه فاسد شاهزاده بسيار بي پروا و بي ملاحضه با دشمنان برخورد ميکند در حالي که شاهزاده بايد با ضرب و اهنگ ونظم به خصوصي اين کار را انجام دهد و در هر مکان نميشود از اين
مبارزه استفاده کرد زيرا بايد منبع ذخيره مناسبي اماده کرده واستفاده کردن ان با توجه به مراحل و پيشرفت شاهزاده بستگي دارد
پس از فارغ التحصيل شدن با حضور افتخاري در ابيحان(ساحل عاج)۳دوره مديريت را گذراند بعد به وست افريقا به عنوان دستيار بشر دوستانه کشورهاي در حال توسعه فراهم ميکرد همچنين او مديريت درجه يک در امور کشاورزي را به دست اورد او پس از يک سال کسب و کار در فرانسه به عنوان مديريت و مهندسي را از دست داد و به افريقا برگشت او در انجا به توسعه روستايي مشغول شد
در سال ۲۰۰۰ به دعوت مکنر به مونترال رفت و تهيه کننده بازي شاهزاده فارس شد تا مقدمات و هزينه ساخت بازي را نيز فراهم کنداو به جز حضور در پروژه بازي شاهزاده ايراني در انيميشن دايناسور -امپراتور و نيکي نيز حضور داشت
رافائل در سال ۱۹۴۷ در پاريس به دنيا امد او در سالهاي جواني به کار عکاسي مشغول بود که در کنار ان نيز به حرفه هنر نيز روي اورد او فکر نميکرد روزي در يکي از بزرگترين کمپاني هاي بازي سازي در جهان مشغول به کار شود ان هم به عنوان مسئول هنري
او در سال 2002 به عنوان بهترین طراح انتخاب شد
حالا گفته هاي ياني مالات
دو تختها اجازه خواهد داد بازيکن دو ضلع متفاوت تقسيم شده روح را جستجو کنند شاهزاده او با ابليس درونيش مبارزه خواهد کرد براي حکومت نياز به يک تخت مي باشد
يکي از موفقيتهاي شنهاي زمان حضور شخصيت مونث در بازي بود و ما اينبار نيز ان شخصيت را خوايم داشت بله !!!فرح
نقش فرح براي اضافه شدن به بازي يک امتياز است پس از ان که کشور هنوستان مورد تاخت وتاز و ويرانگي قرار ميگيرد او به وسيله ارتش شنهاي زمان اسير گرفته ميشود تا مجازات شود رهبر تمام اين ارتش تاريکي ها در بالاي برج بابل حضور دارد او بايد تقاص اشتباه پدر خود يعني مهاراجه را بدهد نقش او در بازي کاملا عمده و حياتي ميباشد او به شاهزاده کمک خواهد کرد تا باعث نجات مردمان سر زمين خود شوند البته وجود شاهزاده تاريکي نيز براي او تهديد به شمار ميرود بيشتر اتفاقات در برج بالا اتفاق ميافتد چرا که نيروي اصلي شيطان در انجا واقع است شاهزاده بايد خود را به برج بابل برساند
موسيقي god smockاین بازی را الوده نخواهد کرد این بار گویش جدیدی از موسیقی مدرن در این بازی کنچانده شده و از صداهای هنجار گیتار برقی خبری نیست زیرا محیط نیاز به موسیقی ایرانی دارد همان طور که در جنگجویی درونی به علت حس انتقام محیطهای تاریک نیاز به یک موسیقی تند بود
هاليود جذب داستان شنهاي زمان ميشود البته تنها بخش دوم بازي باعث شد تا هاليود جذب داستان اين بازي بشود جردن مکنر با همراه کمپاني ديزني و جري برويچ قصد دارند تا فيلم زيباي درست کنند خط داستاني فيلم با بازي نتفاوت است جردن مکنر ميگويد در هاليود بهترين نمايش نويسها را داريم که شماها شاهد داستاني سياز زيباتر از نسخه باز خواهيد بود (خدا کند از اسطورها و فرهنگ ما نيز در اين بازي استفاده کنند) شخصيت شاهزاده و پيرمرد در فيلم قطحي شده مثل اينکه جري توليد کننده فيلم شاهزاده ميباشدبازي در قرن ۹ همزمان با قرون وسطي در اروپا اتفاق ميافتد