سازنده: Ryu Ga Gotoku Studio ناشر: SEGA سبک: اکشن . RPG . جهان باز پلتفرم: پلتفرم های نسل 8 و 9 تاریخ عرضه: 24 سپتامبر 2021
کمپانیه سگا از ادامه عنوان Judgment, زیر شاخه سریه یاکوزا با نام Lost Judgment رونمایی کرد.
لاست جاجمنت شما را بار دیگر در نقش کارآگاه Takayuki Yagami که به دنبال پرده برداری از راز قتل های مشکوک هست قرار میدهد با این تفاوت که اینبار دنیای بازی در مناطق Yokohama از یاکوزا7 و Kamurocho قرار دارد که یاگامی میتواند با اسکیت برد خود مسافت بین این مناطق را طی کند.
براساس اطلاعات داده شده:
عناصر کارآگاهی دخالت بیشتری در گیم پلی دارد
سکانس های تعقیب و گریز جزئیات بیشتری خواهد داشت
صحنه های پلتفرمینگ جدید اضافه شده
عناصر مخفی کاری در بازی دارد
سازندگار اعلام کردند که گیم پلی اکشن سریه یاکوزا تنها در سریه جاجمنت ادامه پیدا خواهد کرد
و البته فراموش نشود که اکشن بازی با حرکات و استایل مبارزه جدیدی به نام اسنیک پیشرفت کرده است, تمرکز این استایل جدید برروی counterattack است که هنگام به مبارزه به یاگامی قدت تازه ای میبخشد.
DLC بازی به شما اجازه بازی با شخصیت Kaito را خواهد داد.
لاست جاجمنت در تاریخ 24 سپتامبر به صورت جهانی منتشر خواهد شد.
6 البته به نظر من از نظر داستانی و هم ولین وباس ها و ماموریتهای فرعی قابل مقایسه با کیوامی 2 و مخصوصا زیرو نیست وخیلی پایینتره کلا ضعیفترین نسخه یاکوزا به نظرم همین 6 هستش ضمنا من هنوز متوجه نشدم چطور برای شما کات سین های کیوامی 2 کیفیتش برای نسخه ps2 هستش این مقایسه ببین
6 البته به نظر من از نظر داستانی و هم ولین وباس ها و ماموریتهای فرعی قابل مقایسه با کیوامی 2 و مخصوصا زیرو نیست وخیلی پایینتره کلا ضعیفترین نسخه یاکوزا به نظرم همین 6 هستش ضمنا من هنوز متوجه نشدم چطور برای شما کات سین های کیوامی 2 کیفیتش برای نسخه ps2 هستش این مقایسه ببین
بشخصه از داستان 6 بدم نیومد, ولی مقاییسش با 0 و 2 درست نیست چون اونا رسما بهترین های سرین
داستانش رو دوست دارم, بحثم فقط کامبتش هست
در مورد کات سین درستش اینه که با 6 یا حتی خود 0 مقایسش کنید, اون موقع متوجه منظورم میشید
کات سین های سری کیوامی مال PS2 هست, یعنی سازرده ها همون کات سین ها رو گرفتن, و برعکس سازنده های دیگه که موشن کپچر رو دوباره انجام میدن فقط گرافکش رو بالا بردن .
به خاطر اینکه تاپیک برای نسخه اول Judgment نداریم یا اگه باشه هم زیر خاک رفته، اینجا مینویسم.
چقدر خوب بود این نسخه اول Judgment! از اونجایی که من یه نسخه هم از Yakuza بازی نکردم و کلاً هیچ وقت سراغ این جور بازیهای ژاپنی غیرفانتزی نرفتم که توی کوچه و خیابونهای معمولی جریان دارن، هیچ انگیزهای هم برای بازی کردن Judgment نداشتم. ولی توی PS Now بود و رفتم سراغش و بدجوری اسیر شدم!
فقط حیف که دیر فهمیدم چه چیز جالبیه و برای همین بیشتر بخش اصلی رو رفتم و مأموریتهای فرعی موند و بازی هم امشب یا فردا از PS Now درمیاد.
بخش اصلی بازی واقعاً محشر بود و به شدت ازش لذت بردم. اوایلش یه ذره برام نامفهوم بود و انقدر کاراکتر توی همدیگه میلولیدن که نمیفهمیدم چی به چیه، ولی به تدریج که بیشتر باهاشون آشنا شدم، عاشق اکثر شخصیتها شدم. از مثبتها تا خاکستریها و حتی یه سری از منفیها.
واقعاً شخصیتپردازیهای جالبی داشت و بهتر از همه هم «کایتو» بود با اون تیپ داشمشتی و لباس باحالش. «هامورا» هم شخصیت خفنی داشت و صداش (توی نسخه ژاپنی) غوغا بود!
در مورد داستان بازی:
به عنوان کسی که از نزدیک آلزایمر رو توی خونواده تجربه کردم، خیلی ارتباط برقرار کردم با داستان Judgment. آلزایمر واقعاً یکی از فجیعترین مشکلات بشر هست که تا وقتی کسی از نزدیک توی اطرافیان ندیده باشه، درک کاملی ازش نداره. به خاطر همینه که خیلیها که نمیدونن آلزایمر دقیقاً چیه، بهش حالت شاعرانهای میدن و میگن «کاش آلزایمر میگرفتیم و شکست عشقی رو فراموش میکردیم» و از این چرندیات. در حالی که این بیماری از هر جهت بیچاره میکنه خود طرف و اطرافیانش رو.
یکی از مباحث جالب توی بازی، در مورد برادر یکی از مقامات بود (دادستان ارشد و این جور چیزا) که به خاطر نگهداری طولانیمدت از مادرشون که آلزایمر داشته، خودش هم از نظر روحی روانی به فنا میره و اتفاق ناگواری رو رقم میزنه. همچین چیزی واقعاً میتونه برای اطرافیان یه بیمار آلزایمری پیش بیاد، مخصوصاً اگه ۲۴ ساعته با طرف باشن. یعنی واقعاً سخته که از اون بنده خدا مواظبت کنی و از نظر جسمی و روحی نابود بشی، و از اون طرف بعضی وقتها بهت تهمت هم بزنه که ازش دزدی کردی یا فلان چیز رو پنهان کردی و...
خاله من با مادربزرگم همچین وضعیتی داشت و توی یه خونه زندگی میکردن و خیلی سختی میکشید. البته مادرم و اون یکی خالهم هم هرکدوم هفتهای دو روز میرفتن که تنها نباشه، ولی باز سختیای که خالهم کشید واقعاً زیاد بود. بقیه ماها هم از نظر عاطفی خیلی روزهای سختی داشتیم و مثلاً مادربزرگم توی ۷،۸ سال آخر عمرش اصلاً نمیدونست من نوهش هستم و فکر میکرد یکی از فامیلهای دور هستم که در بچگی یتیم شده و حالا سرپناهی نداره و میاد پیش اونا! یه بار حسین بودم، یه بار خسرو، یه بار پرویز و... حالا اینا تازه بعد از دورانی بود که اوضاعش با دارو بهتر شد و حداقل من عضوی از خونواده شدم. وگرنه قبلش که تازه علائم آلزایمر شروع شده بود، یه شب خونهمون بود و میگفت تا این آقای غریبه بیرون نره، من اینجا نمیخوابم.
یا تصور کنین پدربزرگ من سال ۶۵ از دنیا رفته بوده، ولی مادربزرگم سال ۹۰ بعضی وقتها صداش میکرد و میگفت فلانی بیا مهمون داریم. این جور وقتها شما نمیتونی به بیمار آلزایمری بگی فلانی مُرده، چون همچین حرفی براش مثل توهین میمونه و فکر میکنه داری مسخرهش میکنی. یعنی وقتی مغزش تصمیم گرفته که فکر کنه یکی زنده هست (حتی ۲۵ سال بعد از مرگش)، دیگه کاری از دست شما ساخته نیست.
بگذریم... داشتم میگفتم این بخشهای مربوط به آلزایمر و دلایل افراد جنایتکار برام خیلی جالب بود و دم سازندههای بازی گرم که سراغ همچین سوژه متفاوتی رفتن.
از نظر گیمپلی هم ویژگیهای خوب داشت و هم بد. مثلاً مبارزاتش بد نبود در مجموع، ولی بعضی جاها انقدر پشت سر هم تکرار میشد که دیگه به فنا میرفتم از شدت خستگی! یا مثلاً اگه غفلت میکردم و از مغازه یه سری غذا و دارو نمیگرفتم و توی مأموریت اصلی وارد مبارزات پشت سر هم میشدم، بیچاره میشدم و نمیشد نوار سلامتی رو پُر کرد.
یه مشکل دیگه هم چپوندن بعضی از مأموریتهای فرعی چرت و پرت وسط مأموریتهای اصلی بود که باید به زور میرفتیم. یعنی وسط ماجراهای خفن بازی و در حالی که آدم منتظره ببینه در ادامه چی میشه، یه دفعه چمیدونم یه گربهای گم و گور میشه یا یه پیرمردی وسط خیابون میافته زمین و حالا باید نیمساعت دنبال جمع و جور کردن این مأموریت فرعی باشیم تا بشه سراغ داستان اصلی رفت.
ولی در مجموع خیلی حال کردم و یه جورایی انگیزه پیدا کردم برای بازی کردن Yakuzaها در کنار Lost Judgment. البته احتمالاً Yakuzaها تفاوتهای اساسی با این داشته باشن ولی چون استودیوی سازنده یکی هست، شاید از اونا هم خوشم بیاد.
راستی از نظر آموزش زبان هم با یه واژه جدید به نام Oyaji آشنا شدم که توی بازی بیشتر حکم «رئیس» رو داشت و مثل اینکه به طور کلی هم معنی پیرمرد رو میده، از نوع محترمانه. یعنی مثل تلفظش که یه جورایی شبیه «اوی حاجی» هست، خود کلمه هم نقش «حاجی/حاجآقا» خودمون رو داره که بعضیها برای احترام به پیرمردها میگن.
به خاطر اینکه تاپیک برای نسخه اول Judgment نداریم یا اگه باشه هم زیر خاک رفته، اینجا مینویسم.
چقدر خوب بود این نسخه اول Judgment! از اونجایی که من یه نسخه هم از Yakuza بازی نکردم و کلاً هیچ وقت سراغ این جور بازیهای ژاپنی غیرفانتزی نرفتم که توی کوچه و خیابونهای معمولی جریان دارن، هیچ انگیزهای هم برای بازی کردن Judgment نداشتم. ولی توی PS Now بود و رفتم سراغش و بدجوری اسیر شدم!
فقط حیف که دیر فهمیدم چه چیز جالبیه و برای همین بیشتر بخش اصلی رو رفتم و مأموریتهای فرعی موند و بازی هم امشب یا فردا از PS Now درمیاد.
بخش اصلی بازی واقعاً محشر بود و به شدت ازش لذت بردم. اوایلش یه ذره برام نامفهوم بود و انقدر کاراکتر توی همدیگه میلولیدن که نمیفهمیدم چی به چیه، ولی به تدریج که بیشتر باهاشون آشنا شدم، عاشق اکثر شخصیتها شدم. از مثبتها تا خاکستریها و حتی یه سری از منفیها.
واقعاً شخصیتپردازیهای جالبی داشت و بهتر از همه هم «کایتو» بود با اون تیپ داشمشتی و لباس باحالش. «هامورا» هم شخصیت خفنی داشت و صداش (توی نسخه ژاپنی) غوغا بود!
در مورد داستان بازی:
به عنوان کسی که از نزدیک آلزایمر رو توی خونواده تجربه کردم، خیلی ارتباط برقرار کردم با داستان Judgment. آلزایمر واقعاً یکی از فجیعترین مشکلات بشر هست که تا وقتی کسی از نزدیک توی اطرافیان ندیده باشه، درک کاملی ازش نداره. به خاطر همینه که خیلیها که نمیدونن آلزایمر دقیقاً چیه، بهش حالت شاعرانهای میدن و میگن «کاش آلزایمر میگرفتیم و شکست عشقی رو فراموش میکردیم» و از این چرندیات. در حالی که این بیماری از هر جهت بیچاره میکنه خود طرف و اطرافیانش رو.
یکی از مباحث جالب توی بازی، در مورد برادر یکی از مقامات بود (دادستان ارشد و این جور چیزا) که به خاطر نگهداری طولانیمدت از مادرشون که آلزایمر داشته، خودش هم از نظر روحی روانی به فنا میره و اتفاق ناگواری رو رقم میزنه. همچین چیزی واقعاً میتونه برای اطرافیان یه بیمار آلزایمری پیش بیاد، مخصوصاً اگه ۲۴ ساعته با طرف باشن. یعنی واقعاً سخته که از اون بنده خدا مواظبت کنی و از نظر جسمی و روحی نابود بشی، و از اون طرف بعضی وقتها بهت تهمت هم بزنه که ازش دزدی کردی یا فلان چیز رو پنهان کردی و...
خاله من با مادربزرگم همچین وضعیتی داشت و توی یه خونه زندگی میکردن و خیلی سختی میکشید. البته مادرم و اون یکی خالهم هم هرکدوم هفتهای دو روز میرفتن که تنها نباشه، ولی باز سختیای که خالهم کشید واقعاً زیاد بود. بقیه ماها هم از نظر عاطفی خیلی روزهای سختی داشتیم و مثلاً مادربزرگم توی ۷،۸ سال آخر عمرش اصلاً نمیدونست من نوهش هستم و فکر میکرد یکی از فامیلهای دور هستم که در بچگی یتیم شده و حالا سرپناهی نداره و میاد پیش اونا! یه بار حسین بودم، یه بار خسرو، یه بار پرویز و... حالا اینا تازه بعد از دورانی بود که اوضاعش با دارو بهتر شد و حداقل من عضوی از خونواده شدم. وگرنه قبلش که تازه علائم آلزایمر شروع شده بود، یه شب خونهمون بود و میگفت تا این آقای غریبه بیرون نره، من اینجا نمیخوابم.
یا تصور کنین پدربزرگ من سال ۶۵ از دنیا رفته بوده، ولی مادربزرگم سال ۹۰ بعضی وقتها صداش میکرد و میگفت فلانی بیا مهمون داریم. این جور وقتها شما نمیتونی به بیمار آلزایمری بگی فلانی مُرده، چون همچین حرفی براش مثل توهین میمونه و فکر میکنه داری مسخرهش میکنی. یعنی وقتی مغزش تصمیم گرفته که فکر کنه یکی زنده هست (حتی ۲۵ سال بعد از مرگش)، دیگه کاری از دست شما ساخته نیست.
بگذریم... داشتم میگفتم این بخشهای مربوط به آلزایمر و دلایل افراد جنایتکار برام خیلی جالب بود و دم سازندههای بازی گرم که سراغ همچین سوژه متفاوتی رفتن.
از نظر گیمپلی هم ویژگیهای خوب داشت و هم بد. مثلاً مبارزاتش بد نبود در مجموع، ولی بعضی جاها انقدر پشت سر هم تکرار میشد که دیگه به فنا میرفتم از شدت خستگی! یا مثلاً اگه غفلت میکردم و از مغازه یه سری غذا و دارو نمیگرفتم و توی مأموریت اصلی وارد مبارزات پشت سر هم میشدم، بیچاره میشدم و نمیشد نوار سلامتی رو پُر کرد.
یه مشکل دیگه هم چپوندن بعضی از مأموریتهای فرعی چرت و پرت وسط مأموریتهای اصلی بود که باید به زور میرفتیم. یعنی وسط ماجراهای خفن بازی و در حالی که آدم منتظره ببینه در ادامه چی میشه، یه دفعه چمیدونم یه گربهای گم و گور میشه یا یه پیرمردی وسط خیابون میافته زمین و حالا باید نیمساعت دنبال جمع و جور کردن این مأموریت فرعی باشیم تا بشه سراغ داستان اصلی رفت.
ولی در مجموع خیلی حال کردم و یه جورایی انگیزه پیدا کردم برای بازی کردن Yakuzaها در کنار Lost Judgment. البته احتمالاً Yakuzaها تفاوتهای اساسی با این داشته باشن ولی چون استودیوی سازنده یکی هست، شاید از اونا هم خوشم بیاد.
راستی از نظر آموزش زبان هم با یه واژه جدید به نام Oyaji آشنا شدم که توی بازی بیشتر حکم «رئیس» رو داشت و مثل اینکه به طور کلی هم معنی پیرمرد رو میده، از نوع محترمانه. یعنی مثل تلفظش که یه جورایی شبیه «اوی حاجی» هست، خود کلمه هم نقش «حاجی/حاجآقا» خودمون رو داره که بعضیها برای احترام به پیرمردها میگن.
یاکوزا هم کلیتش همینه، استایل مبارزات و کومبوها فرق داره، ولی تقریبا همه چیز بازی شبیه هم هست (تعقیب و گریز،مدرک پیدا کردن،مدرک رو کردن رو نداره البته )
و متاسفانه...حداقل 0-1-2 که من زدم، همشون توی همین شهر لعنتی هستن یعنی کاموروچو رو توی دهه های مختلف فعلا تو 4تا بازی دیدم (البته یکی دو شهر دیگه هم توی اون سه بازی در مجموع وجود داره:-متفاوتن
غیر از داستان(چه اصلی و چه فرعی)، تنها بخش خیلی متفاوت مینی گیم های هر نسخه ست
با این حال، داستان ها رو خیلی جذاب روایت میکنند! و پر از پلات توییست، و همینطور صحنه های جذاب و خفنند
به طور کلی اگر هم نمیخوای کل سری رو بزنی، حتما حتما حتما 0 رو بزن! عالیه
یاکوزا هم کلیتش همینه، استایل مبارزات و کومبوها فرق داره، ولی تقریبا همه چیز بازی شبیه هم هست (تعقیب و گریز،مدرک پیدا کردن،مدرک رو کردن رو نداره البته )
و متاسفانه...حداقل 0-1-2 که من زدم، همشون توی همین شهر لعنتی هستن یعنی کاموروچو رو توی دهه های مختلف فعلا تو 4تا بازی دیدم (البته یکی دو شهر دیگه هم توی اون سه بازی در مجموع وجود داره:-متفاوتن
غیر از داستان(چه اصلی و چه فرعی)، تنها بخش خیلی متفاوت مینی گیم های هر نسخه ست
با این حال، داستان ها رو خیلی جذاب روایت میکنند! و پر از پلات توییست، و همینطور صحنه های جذاب و خفنند
به طور کلی اگر هم نمیخوای کل سری رو بزنی، حتما حتما حتما 0 رو بزن! عالیه
واجب شد برم سراغشون!
این کاموروچو رو تعجب کرده بودم که چقدر با جزئیاته. پس احتمالاً علتش اینه که اینا هی سراغش میرن و هر دفعه یه سری چیزهای جدید بهش اضافه میکنن و نیازی نیست که از اول بشینن کل منطقه رو طراحی کنن.
ادا اصولهای ژاپنی بازی هم خیلی عالی بود! مثلاً اواخر بازی:
توی آخرین مبارزه با کورویاوا، یه سکانس هست که بعد از کلی کتککاری و منهدم شدن هر دو طرف، کورویاوا یه دفعه ژست سینمایی میگیره و بعد همزمان با رعد و برق، از گوشه چشم به یاگامی نگاه میکنه! اینجا ویدیوش هست:
اینم عکسش برای اونایی که نمیتونن ویدیو رو ببینن:
واقعاً تجربه خوبی بود و تنوع جالبی برام ایجاد کرد وسط کلی بازی غربی با حال و هوای شبیه هم.
راستی Creditsـش هم محشر بود و یکی از بهترینهایی که دیدم.
یاکوزا هم کلیتش همینه، استایل مبارزات و کومبوها فرق داره، ولی تقریبا همه چیز بازی شبیه هم هست (تعقیب و گریز،مدرک پیدا کردن،مدرک رو کردن رو نداره البته )
و متاسفانه...حداقل 0-1-2 که من زدم، همشون توی همین شهر لعنتی هستن یعنی کاموروچو رو توی دهه های مختلف فعلا تو 4تا بازی دیدم (البته یکی دو شهر دیگه هم توی اون سه بازی در مجموع وجود داره:-متفاوتن
غیر از داستان(چه اصلی و چه فرعی)، تنها بخش خیلی متفاوت مینی گیم های هر نسخه ست
با این حال، داستان ها رو خیلی جذاب روایت میکنند! و پر از پلات توییست، و همینطور صحنه های جذاب و خفنند
به طور کلی اگر هم نمیخوای کل سری رو بزنی، حتما حتما حتما 0 رو بزن! عالیه
البته از نسخه 3 به بعد حضور در کاموروچو خیلی کم میشه شماره 4 تا لایک دراگون (همون 7) هم این بخش تعقیب و گریز تا حدودی داره ولی از هر نظر زیرو بهترین نسخه یاکوزا هستش
دوستان دارم یه تاپیک برای کامیونیتی سری یاکوزا میزنم
فعلا فقط دارم در مورد سری تحقیق میکنم, ولی وقتی آماده شد میتونید به عنوان تاریخچه سری هم ازش بهره ببرید .
به لطف جلبریک ورژن ۹ امروز دو ساعتی تجربه اش کردم واقعاً گیم پلی مبارزاتش حرف نداره روند بازی هم قشنگ جلو میره ولی حیف که اصلازبان بلد نیستم و متوجه داستان نمیشم
از اونجایی که مایکروسافت لطف کرد, و همین که ما اکس باکش گرفتیم بهترین قسمت های سری رو از روی گیم پس برداشت
میخواستم بدونم که نسخه 3 و 4 ارزش تجربه دارن؟, شنیدم که گیم پلیشون خیلی خوب نیست
اگه خوب نیست فقط 5 و 6 رو بازی کنم
از نظر خودم داستان 3 بهتر از 4 هست ولی گیم پلی 4 بهتره . 4 و 5 هردو چند شخصیت قابل بازی دارن و هر کدوم سبک مبازات خودشون دارن ولی 4 بیشتر در کومورچو خلاصه شده و کریو هم تقریبا شخصیت فرعی هستش ولی 5 بهتره چند تا شهر و 5 تا شخصیت قابل بازی داره و داستانش و مینی گیم هاش بهتره
از نظر خودم داستان 3 بهتر از 4 هست ولی گیم پلی 4 بهتره . 4 و 5 هردو چند شخصیت قابل بازی دارن و هر کدوم سبک مبازات خودشون دارن ولی 4 بیشتر در کومورچو خلاصه شده و کریو هم تقریبا شخصیت فرعی هستش ولی 5 بهتره چند تا شهر و 5 تا شخصیت قابل بازی داره و داستانش و مینی گیم هاش بهتره