Life Is Strange

97jtvt6zxhtf9je2fwrb.jpg

سازنده: Dontnod Entertainment
ناشر: Square Enix
تاریخ عرضه:
اپیزود اول: 29 ماه January
لینک خرید

شرکت Square Enix ناشر بازی Life is Strange امروز اعلام کرد، اولین اپیزود بازی Life is Strange در تاریخ 30 ماه January منتشر خواهد شد. این بازی توسط استودیو Dontnod Entertainment که قبلا بازی Remember Me را ساخته، در حال توسعه است.

Life is Strange برای PC و کنسول های Xbox One, PS4, PS3 و Xbox 360 منتشر خواهد شد. اپیزود اول بازی با قیمت 4.99$ منتشر خواهد شد و بازیکنانی که اپیزود اول بازی را خریداری کنند، قادر خواهند بود Season Pass بازی که شامل 4 اپیزود باقی مانده بازی می شود را با قیمت 16.99$ خریداری کنند. همچنین کسانی هم که قصد دارند از همان ابتدا کل اپیزود های بازی را خریداری کنند، می توانند با پرداخت 19.99$ باندل کامل بازی را خریداری کنند (البته این باندل برای Xbox 360 منتشر نخواهد شد).

استودیو Dontnod Entertainment اعلام کرده است که اپیزود های بازی در فاصله 6 هفته ای نسبت به یک دیگر منتشر خواهند شد.

Life is Strange داستان دختری جوان به نام Max Caulfield روایت می کند. او پس از 5 سال به شهر Oregon که در شمال غربی اقیانوس آرام واقع شده است، باز گشته تا با دوست سابق خود به نام Chloe ملاقات کند. اما در ادامه آن ها متوجه می شوند که دوستشان Rachel Amber ناپدید شده و حال قصد دارند، با یک دیگر Rachel را پیدا کنند.
علاوه بر این Max در طول بازی متوجه می شود که دارای قدرتی است که که می تواند زمان را به عقب بازگرداند. استودیو Dontnod اعلام کرده است که در طول بازی بازیکنان با استفاده از قدرت بازگشت زمان و تصمیم هایی که می گیرند، مسیر داستانی بازی را رقم خواهند زد.

تریلر بازی
 
Last edited by a moderator:

sabco

کاربر فعال
Sep 16, 2009
1,599
ببین تو قسمت قبل بیشتر معماها حل شد و این قسمت اسمش روش بود polarized میشه معنیش کرد بصورت متضاد در آوردن ،دو سمت یه اتفاققو نشون دادن و الان تو این قسمت دو سمت یه اتفاق نشون داده شد سیو arcadia یا سیو کلویی
قرار نبود این قسمت غیرقابل پیش بینی باشه چون سوالا پاسخ داده شده بود و فقط میخواستین بفهمیم چرا طوفان درست شده،چی میشه طوفان،آیا کلویی مرد،چه بلایی سر مکس و ویکتوریا و ناتان و جفرسون میاد ،پس انتظارمون یه مشت جواب داد
به نظرم عنوان این قسمت بهترین جواب برات بود نویسنده نمیخواست بازم تو رو متعجب کنه کاری که به نحو احسن تو قسمت سه و چهار کرد
ببین معما،معما هست چه ساده و چه سخت ،نمیشه یه محیط برا بازی داستان گونه خالی از اون باشه .
اما مکس تا سکانس آخر بازی مکس نمیدونست یا مطمئن نبود که کاراش عامل اون طوفانه وقتی بعد از اون کابوس برگشت تازه فهمید و کلویی بهش گفت که نمیخوام مامان و ناپدری و بقیه فدا من بشن
در مورد عکس من جای کلویی و مکس رو اشتباه نوشتم اما یه جورایی نویسنده میخواست دیالوگ برقرار کنه بین دو دید یکی white room یه جانی و یه dark room یک بی گناه ،به نظرمن
اما یه نکته دلیل تنفر ویکتوریا از مکس این بود که جفرسون مهمترین فرد تو اونجا محسوب میشد و اون هم خیلی به مکس اهمیت میداد برا همین از مکس متنفر بود در مورد قدرت نظری ندارم اما در اینجا فاجعه تموم شد
اما اگه عامل اون شناسایی نشه تو Walking dead عملا یه چیز بیهوده هست چون پایانی براش وجود نداره در مورد walking dead همیشه ازش حمایت کردم اما عملا بجز قسمت 5 فصل2 ،بقیش دچار روزمرگی فراوان شده بود از نقدا و نمرات و همینطور نظرات موجود تو خود فروم واکینگ دد میتونستی ببینی
اما بحث واکینگ دد نیست
یه برداشت اشتباهی که شاید از حرفا من شده که حقم دارید این برداشت اشتباه رو کنید اینه که نداشتن غافل گیری تو آخر داستان اتفاق بدی هست اما خب اینطور نیست. خیلی از داستان های خوب آخرشون خیلی قابل پیش بینی بودن اما در عین حال جزو بهترین داستان های تاریخ به حساب میان. من نمیگم چون بازی پایانش تقریبا قابل پیش بینی شده بود خیلی نکته ی بدی هست اما اگه حداقل کمی غیر قابل پیش بینی تر بود جذاب تر می شد.باقی بچه ها رو نمیدونم اما خودم دیگه آخرای بازی می دونستم پیش فانوس اتفاق می افته و با همون عکس پروانه هم بر می گردیم به لحظه ی مردن کلویی.

در مورد اون مساله ای هم که تو اولین پستم گفتم یعنی اینکه تو این قسمت دیگه از همون وسطای بازی دیگه انتخابا برام مهم نبود شما گفتید مثلا اون تیکه بین طوفان اگه نبود من بعدا به بازی گیر می دادم که معما نداشت. که حس من از اینکه فکر کردید با بازی مشکل دارم از همین جملتون بود که انگار من بازی کردم که بخوام بیام اینجا بهش گیر بدم. اما حقیقت اینه اگه بعضی از بخش های اضافی و انتخابی که دیگه برام مهم نبود،تو بازی نبود نه تنها به بازی گیر نمیدادم بلکه بیشتر هم حال می کردم چون باعث می شد ضرب آهنگ داستان بالاتر بره و حس اینکه کارای الکی دارم انجام میدم بهم دست نمیداد.

بحث واکینگ دد هم خود شما وسط کشیدید.

باز هم تاکید می کنم که من به هیچ عنوان مخالف این بازی نیستم و نبودم و از اولین پستم هم درباره ی این قسمت میشه متوجه منظور من شد.
 
آخرین ویرایش:

Nathan Drake

Evanescence
کاربر سایت
Apr 19, 2011
6,457
نام
Amir Ho3ein
خب اون طرف بخش PC یه نظر کوتاه دادم ولی اینجا اومدم انگیزه گرفتم بیشتر بنویسم :D
اون بخشی که همه چیز به نوعی یادآوری شد خیلی خیلی خوب بود. یعنی نیومدن همین طوری ساده همه چیز رو بهمون نشون بدن، قسمتی که روی یک نیمکت نشسته بودیم و رفتیم زمان بچگی که William از خونه می‌ره بیرون و می‌میره عالی بود. مخصوصا SMS هایی که داده بودن رو اگر می‌خوندین فوق العاده جالب بود.
یا زمانی که David با Jefferson درگیر شد از همه چیز می‌شد استفاده کرد و واقعا جالب بود که ببینی آخرش چطور می‌شه جلوی مرگ دیوید رو گرفت. قسمت مکالمه با دیوید و عکس العملش هم خیلی تاثیر گذار و خوب بود.
از همه این ها که بگذریم می‌رسیم به آخر بازی که واقعا نمی‌‌دونستم چی کار کنم. از یه طرف Chloe گیر داده بود که قربانی بشه و هی هم تو ذهنم میومد که اگر واقعا Chloe یه خودخواهی باشه که مکس رو بازی داده چی؟! از طرف دیگه به هیچ وجه نمی‌‌خواستم اتفاقی براش بیوفته و حتی نگران بودم اگر شهر رو نابود کنم باز هم Chloe بمیره :| :D تو اون بخش انتخاب هی افکار مختلف میومدن و می‌رفتن و تو مخ من آهنگ " Machine Gun Kelly ft Esther Dean - Ivincible" اجرا می‌شد :| :D هی صدای MGK پِلِی می‌شد که می‌گفت "Voices in the air, I hear them loud and clear. Telling me to listen. Whispers in my ear, nothing can compare. I just want to listen." اگر این براتون آشنا هست باید عرض کنم که این یکی از آهنگ های رادیوهای Watch Dogs بود :D
 

Dante Never Cry

The Awakening Dragon
کاربر سایت
Oct 5, 2008
9,334
نام
Ali
اپیزود آخر فوق العاده بود. واقعا نمیدونم در موردش چی بگم، اصلا نمیتونم احساساتی که در طول اپیزود و خصوصا آخرش داشتم رو درست بیان کنم.

نمیدونم از کجاش بگم. شروع اپیزود، سفر کردن توی زمان های مختلف، روبرویی با مکس توی یه زمان دیگه.... وای خدا خیلی عالی بود. واقعا از دید من دیگه بهتر از این نمیشد این اپیزود رو درست کرد. وای اونجاها که مکس داشت با شخصیتا روبرو میشد، برای من کیت دوباره پرید پایین! خیلی خیلی این صحنه ها عالی بود، قشنگ نشون میداد چطوری تک تک تصمیمات بازیکن در طول بازی معنی پیدا کردن.

سفر توی زمان های مختلف و دیدن خط زمانی ها و واقعیت های متفاوت بهتر از این نمیتونست احساسات بازیکن رو به بازی بگیره. یه لحظه فکر میکردی همه چیز عالی پیش رفته و توی سانفرانسیسکو داری به رویاهات میرسی، لحظه بعدی دوباره برمیگردی توی دارک روم تا مردم رو از طوفان نجات بدی.... خیلی این بخشا خوب کار شده بود. واقعا حداقل برای من یکی که Perfect بود. حتی اون بخشهایی که باید توی کابوس از دست شخصیتا فرار میکردی هم بی نظیر بود. اون صحنه نجات پیدا کردن مکس توسط David و رویاروییش با جفرسون و اینکه باید کمکش میکردی مبارزه کنه حرف نداشت، خیلی هیجان انگیز و خاص بود. مکالمه دیوید و مکس بعد از دستگیری جفرسون و دیدن احساسات و شخصیت واقعی دیوید..... شخصا انگاری سازنده ها میخواستن این سطحی نگریی که در مورد دیوید داشتم رو توی صورتم بکوبن. یکی از معدود دفعاتی بود که توی یه بازی اینقدر از تصمیمات و برداشت های اشتباهم در مورد یه شخصیت، خجالت زده و شرمنده میشدم.

اینقدر این اپیزود فوق العاده بود که هی هر لحظه یه چیز جدیدی ازش یادم میاد که در موردش میخوام حرف بزنم. اون نجات دادن شخصیتا توی طوفان یکی از خاص ترین و بی نظیرترین تجربه هایی بود که تا الان توی صنعت گیم داشتم.

در کنار همه اینا رویارویی با مکس و شنیدن حرفایی که شاید در طول بازی خودت هم تا الان چندین بار بهشون فکر کرده بودی (مثل اینکه داری از زمان سو استفاده میکنی تا دوست پیدا کنی یا اینکه داری تقلب میکنی) واقعا سخت و جذاب بود. خصوصا توی اون شرایط که تمام شخصیتای بازی کنارت بودن و داشتن التماست میکردن که نجاتشون بدی. وای حرفای مکس جدید در مورد کلویی و بعدش مرور خاطرات..... وای اون مرور خاطرات.... خیلی خیلی خیلی بی نظیر بود. خداییش فکر میکنم همه اش دارم حرفای تکراری میزنم ولی جدا نمیدونم دیگه چطوری میتونم توصیفشون کنم :D تازه از همه اینا که بگذریم میرسیم به نقطه عطف Life is Strange، یعنی پایان فوق العاده اش.

اگه پستای قبلیم رو توی تاپیک بخونید میبینید که از قبل به این نتیجه رسیده بودم که برای درست شدن زمان کلویی باید بمیره ولی اینکه به این نتیجه برسی با اینکه مجبور بشی واقعا انجامش بدی خیلی فرق داره :crying1: خصوصا اینکه خود کلویی داشت مکس رو راضی میکرد تا اینکار رو انجام بده و اونم دقیقا بعد از مرور کردن تمام لحظات فوق العاده ای که در طول بازی در کنار کلویی داشتیم، وحشتناک تاثیر این انتخاب رو بالا میبُرد. وای خدا اون لحظه که مکس مجبور میشه ساکت بشینه و به صدای کشته شدن کلویی گوش بده..... خدا..... اون صحنه لعنتی خیلی ناراحت کننده بود.... :(( یعنی اگه تحت شرایط دیگه ای داشتم بازی میکردم (مثل TWD که خودم کامل توی اتاق تنها بودم) اشک که سهله، زار میزدم :(( حتی به یاد آوردن مکس توی اون حالت و اون درموندگی که با این همه قدرت نمیتونه حتی مهمترین آدم توی زندگیش رو نجات بده.... اینکه مجبور بشه به دیوار تکیه بده و صدای کشته شدن دوستش رو بشنوه و فقط گریه کنه...... آه گندش بزنه دیگه نمیتونم بیشتر از این بنویسم.... کلویی.... مکس... :((:((:((:((:((:((:((:((:((

انتخابام:

 

Amin 47

کاربر سایت
Jun 7, 2010
826
وقتی بازی تموم شد دیگه چهار پنج صبح شده بود.
انگار که یک فیلم فوق العاده تموم شه فقط فرقش این بود که من بازیگرش بودم.
پایانش رو مثل خیلیا پیشبینی میکردم ولی چیزی از تلخ بودنش کم نکرد.
بازی از اپیزود یک تا آخر پر از نکته هستش.
خیلی چیزای این دو قسمت اخیر تو همون اپیزودای اول بهش اشاره شده بود و بازی تا می تونست بهمون توپید که مگه من نگفتم دیوید اینه یا جفرسون فلانه.
هنر بازی هم همینه نکه لحظه آخر چند تا معمارو جواب بده که هیچ hintی نداشتیم.
دوست داشتم قضیه ی نماد شخصیت ها و ریچل یک مقدار روشن تر شه که خوب نشد.

خیلی دوست دارم بشینم از ویدیو های بررسی بازی ببینم چون میدونم بازی پر نکته هست و منم مثل بقیه همش رو پیدا نکردم.

image


=((
 
آخرین ویرایش:

Albis

کاربر سایت
Sep 11, 2008
1,764
فقط یه سوال واسم پیش اومده
اگه ما قراره برگردیم و بذاریم Chloe بمیره و از قدرتمون استفاده نکنیم، پس اصن واسه چی همچین قدرتی داریم؟ 5 اپیزود سرکار بودیم؟ :|
یعنی اینهمه مکس سختی کشید آخرشم برگشت جای اولش؟ Doesnt make sense.

و اینکه چرا مکس به هیچکس در مورد طوفان نگفت و اخطار نداد به کسی؟
توی تایملاینی که مکس هیرو میشه و میره سن فرانسیسکو وقتی یاد طوفان میفته زنگ میزنه Chloe و Chloe میگه من تو ساحل گیر کردم. مگه Chloe نمیدونست اونروز طوفان میاد؟!
اگه مکس همون تایملاین رو ادامه میداد Chloe میمرد؟ :|

این اپیزود از نظر Emotionally هم ضعیف عمل کرد. تنها قسمتی که واقعا تونست منو متاثر کنه همون تماس تلفنی Nathan بود :( بر خلاف اپیزود قبلی.

و بدتر از همه اینکه انتخاب هایی که کردیم تو این 4 اپیزود کوچیکترین تاثیری توی بازی ندارند. مهم نیست که فرنک بمیره یا نه، فرنک آخرش زندس (با وجود اینکه تو اپیزود قبل تقریبا دهنمون سرویس شد تا بتونیم کاری کنیم که نه به فرنک اسیبی برسه نه به Chloe)
یه نکته دیگه، اکه Max شهرو نجات بده و بذاره Chloe بمیره در آخر توی Funeral کیت رو میبینیم. مرگ کیت چه ربطی به مرگ Chloe داشت؟! Kate به خاطر کاری که ویکتوریا کرد خودکشی میکنه و این اتفاق به هر حال افتاده نه؟

کلا داستان نویسی این بخش نسبت به اپیزود های قبلی خیلی ضعیف تر بود :(
 

LeonSM

کاربر سایت
Mar 4, 2007
1,851
نام
صفا
Life is Strange بدون شک یکی از سورپرایز های امسال بود.
پایان بازی خوب بود. خیلی زور زدم تا اشکم در بیاد اما نشد :D برعکسش تو پایان فصل اول TWD نشستم زار زار گریه کردم :D
Life is Strange ازون بازی هایی بود که اصلا انتظار نداشتم انقدر خوب و تاثیر گذار از آب دربیاد. بعد از تموم کردنش حس و حال عجیبی داشتم و هنوزم فکرمو مشغول کرده. امیدوارم DONTNOD به این زودیا سراغ فصل 2 نره چون بعید میدونم بتونه خاطرات فصل اول رو تکرار کنه.
 

rahyarpaul

کاربر سایت
Mar 17, 2011
11,044
نام
محمد حسین
@Albis یک بار دیگه بازی کن
قسمت اخر رو
تمام سوالات جواب داشت
یه چیزی در مورد پایان
ببین ما اینقر قاطی دنیای بازی ماشینی شدیم که حس نویسنده برامون قابل درک نبود
چه پایانی بالاتر از این
یه دختر تنها در حال مرگ ،داغون
یکدفعه یه قهرمان میاد که قدرتی رو چند لحظه قبل از یه پروانه آبی گرفته
از قضا اون دختر بهترین دوستشه که بعد مرگ پدرش یدفعه غیب شد و رفت
و دو تا از بزرگترین ضربات زندگیشو یدفعه خورد
اون برمیگرده و یه پنج روز فوق العاده رو برا کسی ایجاد میکنه که زندگیش یه جهنم بوده
چه پایانی از این بهتر بقیه میگن انتخابامون حیف شد اما.چرا؟حیف شد
شما به یه آدم زندگی دادید پنج روز،برا مکس چی از این مهمتر خودتونو جای مکس بزارید و کلویی صمیمیترین دوستتون
ببینید چی بهش هدیه دادید
این بازی حس لطیفی داشته و برا همین به مذاق ما خوش نیومده این ویدیو رو یه نفر گذاشته و همین گفته اما طرف یه دختر بوده
https://www.youtube.com/watch?v=jWzel4UWxSQ
شاید این حس برا ما جنس مذکر یکم سخت درک باشه
اما چه حسی قشنگتر
که کلویی تو سکانس اخر از مکس تشکر میکنه برا این پنج روز،کلویی به این نتیجه میرسه چرا بقیه باید فدای اون بشن
چی بالاتر از اینکه کلویی میخواد بمیره تا افرادی که قبلا ازشون متنفر بود مثل ناپدریش زنده بمونند
تمام این قدرتی که اون پروانه به مکس داد و در اخر برگشت و ازش گرفت برا این بود که مکس دینش رو به کلویی بوده و کلویی زندگی کنه برای حتی پنج روز
شما خودتون رو جای مکس بزارین حاضرید برای دوست داشتنی ترین کستون هر کاری بکنین و خوشحالش کنین مکس هم همون کارو کرد
اون قدرت هم یه تمثیله میتونه اون پول باشه میتونه محبت باشه و هر چیزی
مکس میخواست زندگی رو به کلویی هدیه بده که داد
حالا شاید خیلی ها این ایده رو دوست نداشتن ولی این پایان بیهوده نبوده نه انتخاباش نه خودش
چقدر من رومانتیک بودمو نمیدونستم
 
آخرین ویرایش:

Albis

کاربر سایت
Sep 11, 2008
1,764
@Albis یک بار دیگه بازی کن
قسمت اخر رو
تمام سوالات جواب داشت
یه چیزی در مورد پایان
ببین ما اینقر قاطی دنیای بازی ماشینی شدیم که حس نویسنده برامون قابل درک نبود
چه پایانی بالاتر از این
یه دختر تنها در حال مرگ ،داغون
یکدفعه یه قهرمان میاد که قدرتی رو چند لحظه قبل از یه پروانه آبی گرفته
از قضا اون دختر بهترین دوستشه که بعد مرگ پدرش یدفعه غیب شد و رفت
و دو تا از بزرگترین ضربات زندگیشو یدفعه خورد
اون برمیگرده و یه پنج روز فوق العاده رو برا کسی ایجاد میکنه که زندگیش یه جهنم بوده
چه پایانی از این بهتر بقیه میگن انتخابامون حیف شد اما.چرا؟حیف شد
شما به یه آدم زندگی دادید پنج روز،برا مکس چی از این مهمتر خودتونو جای مکس بزارید و کلویی صمیمیترین دوستتون
ببینید چی بهش هدیه دادید
این بازی حس لطیفی داشته و برا همین به مذاق ما خوش نیومده این ویدیو رو یه نفر گذاشته و همین گفته اما طرف یه دختر بوده
https://www.youtube.com/watch?v=jWzel4UWxSQ
شاید این حس برا ما جنس مذکر یکم سخت درک باشه
اما چه حسی قشنگتر
که کلویی تو سکانس اخر از مکس تشکر میکنه برا این پنج روز،کلویی به این نتیجه میرسه چرا بقیه باید فدای اون بشن
چی بالاتر از اینکه کلویی میخواد بمیره تا افرادی که قبلا ازشون متنفر بود مثل ناپدریش زنده بمونند
تمام این قدرتی که اون پروانه به مکس داد و در اخر برگشت و ازش گرفت برا این بود که مکس دینش رو به کلویی بوده و کلویی زندگی کنه برای حتی پنج روز
شما خودتون رو جای مکس بزارین حاضرید برای دوست داشتنی ترین کستون هر کاری بکنین و خوشحالش کنین مکس هم همون کارو کرد
اون قدرت هم یه تمثیله میتونه اون پول باشه میتونه محبت باشه و هر چیزی
مکس میخواست زندگی رو به کلویی هدیه بده که داد
حالا شاید خیلی ها این ایده رو دوست نداشتن ولی این پایان بیهوده نبوده نه انتخاباش نه خودش
چقدر من رومانتیک بودمو نمیدونستم

همه این حرفا اوکی ولی ربطی به حرفی که من زدم نداره. نویسنده انسجام مطلبو حفظ نکرده

بیاین از یه جنبه دیگه نگاه کنیم که چرا Sacrifice کردن Chloe منطقی نیست.

مکس قدرتشو کی گرفت؟ وقتی که Chloe مرد.
به محض اینکه Chloe میمیره مکس که اونجا بود دوباره تو کلاس بیدار میشه.
یادتونه؟ توی اپیزود 1 این اتفاق میفته.
حالا مکس دوباره به اونجا برمیگرده
اما اینبار که مکس برمیگرده به همون تایملاین
اگه باز نجاتش نده چه اتفاقی میفته؟ مکسی که توی همون تایملاین هست دوباره برمیگرده به سر کلاس جفرسون و یه تایم لوپ ایجاد میشه؟
نمیدونم میگیرین چی میگم یا نه. اما تنها راهی که منطقی به نظر میاد اینه که وقتی برمیگرده قدرتشو برای همیشه از دست بده و نتونه Chloe رو نجات بده.
که بازم منطقی نیست. چرا باید مکس قدرتشو از دست بده؟!

در مورد حرفای شما :
اگه برگردیم و Chloe رو بکشیم (!) در واقع Chloe هیچ کدوم از این حس ها رو تجربه نکرده ;-)
پس هیچ فرقی واسش نداشته. نه؟
 

rahyarpaul

کاربر سایت
Mar 17, 2011
11,044
نام
محمد حسین
همه این حرفا اوکی ولی ربطی به حرفی که من زدم نداره. نویسنده انسجام مطلبو حفظ نکرده

بیاین از یه جنبه دیگه نگاه کنیم که چرا Sacrifice کردن Chloe منطقی نیست.

مکس قدرتشو کی گرفت؟ وقتی که Chloe مرد.
به محض اینکه Chloe میمیره مکس که اونجا بود دوباره تو کلاس بیدار میشه.
یادتونه؟ توی اپیزود 1 این اتفاق میفته.
حالا مکس دوباره به اونجا برمیگرده
اما اینبار که مکس برمیگرده به همون تایملاین
اگه باز نجاتش نده چه اتفاقی میفته؟ مکسی که توی همون تایملاین هست دوباره برمیگرده به سر کلاس جفرسون و یه تایم لوپ ایجاد میشه؟
نمیدونم میگیرین چی میگم یا نه. اما تنها راهی که منطقی به نظر میاد اینه که وقتی برمیگرده قدرتشو برای همیشه از دست بده و نتونه Chloe رو نجات بده.
که بازم منطقی نیست. چرا باید مکس قدرتشو از دست بده؟!

در مورد حرفای شما :
اگه برگردیم و Chloe رو بکشیم (!) در واقع Chloe هیچ کدوم از این حس ها رو تجربه نکرده ;-)
پس هیچ فرقی واسش نداشته. نه؟

اول در مورد قدرت مکس:
ببین مکس اون قدرتو از اون پروانه گرفت و تو لحظه مرگ کلویی پروانه رفت
پروانه اومده بود یه پنج روز به عمر کلویی بده
حالا جواب قسمت دومت
مهم حسی هست که کلویی تو سکانس اخر طوفان میفهمه هست نه حس اون لحظه مرگ
کلویی فهمید همه دوسش دارن حتی ناپدریش و برای اونا حاضر شد خودشو فدا کنه
ببین نویسنده میخواسته ما رو جای کلویی بزاره شاید تو زندگیمون از خیلی کسا بدمون بیاد و ناراحت بشیم از دستشون
شاید ماها بخواهیم خیلی چیزهای گذشته زندگیمونو عوض کنیم
من وقتی این بازی رو دیدم و به زندگیم ربط دادم دیدم ازدواج یکی از دوستام به خاطر دادن یه خودکار به داداش خانم دوستم شروع شده و این تایم لاین اونجا شروع شد
و گر نه این درختچه اشنایی شروع نمیشد
ببین نویسنده میخواسته یه دیدی به زندگی خود ما باز کنه
مهم دید کلویی نیست تو لحظه مرگ
مهم دید من مکسه که تونستم به کلویی روزهای شادی هدیه بدم مهم منم که فهمیدم نباید تو زمان دست برد و مهم حس از خودگذشتگی مکسه که به خاطر به دست اوردن یه دوست یه جزیره رو نابود نکرد ،مکس میفهمه که
در اصل بازیگر این فیلم کلویی نبود من و تو بودیم از دید نویسنده
اما آخر داستان اون پروانه میره رو تابوت کلویی میشینه ،و مکس میبینه و یه لبخند میزنه یه پایان باز
میتونی اونجا خودت بنویسی که چی میشه
من مینویسم و پروانه خاطراتتو منتقل میکنه به کلویی
اما حالا من یه نکته از پایانها بگم
وقتی نجات کلویی رو انتخاب میکنی
1.احتمالا دیوید سالم میمونه چون تو اون مخفیگاه هست دنبال جفرسون
2.احتمالا وارن و جویس و فرانک و پامپیدو زنده ان چون موقع ردشدن ماشین اون رستورانه سالمه
3. کیت هم سالمه چون تو بیمارستانه
پس پایان دوم هم بی نکته نیست
 
آخرین ویرایش:

Internal

کاربر سایت
Feb 6, 2010
274
نام
مهدی
وای خدا قلبم درد گرفت یکی منو بگیره :((

دوستان از اونجایی که اهنگ های بازی خیلی دلنشینه من همشو جمع کردم و یجا اپلود کردم که میتونید از اینجا دانلود کنید

خیلی ممنون
واقعاً با روح و روان آدم بازی میکنه ساندترکهای این بازی
یه جور غمگینی توأم با شادی و شوق
تمام حرف این بازی به نظرم این بودکه قدرت مواجه شدن با حقیقت و واقعیت رو که خودت هم در اون نقش داشتی، داشته باش.
یعنی تا وقتی که می تونی در کنار عزیزانت باش شاید یه روزی از دستت بروند و تو حسرت روزهایی که می تونستی کنارشون باشی و نذاری به جایی که نباید می رسیدن برسن رو بخوری؛ یا اینکه تو اختیار خیلی خیلی کمی در خصوص تغییر وقایع داری؛
به نظرم داستان شماره بعدی بازی (شایدم بعنوان یه اسپین آف بصورت یه اپیزود) می تونه یه نوع بازگشت به عقب و جبران گذشته باشه طوریکه داستانش جبران اون 5 سال نبودن در کنار کلوئی باشه
در کل بشدت از این گونه داستانهای معناگرا و اخلاق گرا در سرگرمی های اینتراکتیو استقبال می گردد :d
تهیه کننده این بازی هم به نظرم نیمه ایرانی هستش لوک بقا دوست ؟
 
آخرین ویرایش:

Parsa13

کاربر سایت
Nov 16, 2011
2,239
بازی به طرز عجیبی خوب بود ! واقعا نمیتونم بگم چقدر خوب بود بازی ! بهم ریختگی ای که توی اپیزود 5 ام بود خیلی خفن بود .. همه چی فکر میکنی ردیف شده ولی یوهو همه چی از هم میپاشه و دوباره برمیگردی سر جای اولت و همه چی از اول و...... کلا در کلمات نمیگنجه :D
فقط حرفایی که مکس دومی به مکس اصلی زد قضیشون چی بود ؟ که کلویی داره ازش استفاده میکنه و این حرفا.. زیادی عجیب بود اون تیکه برام
تصمیمای بازی پدرتو در میاوردن مخصوصا تصمیم آخر ! من که همش با خودم مقایسه میکردم شرایط رو و دیدم تحت هیچ شرایطی من حاضر نمیشم شاهد مرگ بهترین رفیقم باشم واسه همین شهر رو انتخاب کردم ...

- - -ویرایش - - -

Life is Strange بدون شک یکی از سورپرایز های امسال بود.
پایان بازی خوب بود. خیلی زور زدم تا اشکم در بیاد اما نشد :D برعکسش تو پایان فصل اول TWD نشستم زار زار گریه کردم :D
Life is Strange ازون بازی هایی بود که اصلا انتظار نداشتم انقدر خوب و تاثیر گذار از آب دربیاد. بعد از تموم کردنش حس و حال عجیبی داشتم و هنوزم فکرمو مشغول کرده. امیدوارم DONTNOD به این زودیا سراغ فصل 2 نره چون بعید میدونم بتونه خاطرات فصل اول رو تکرار کنه.


دقیقا همین وضعیت رو منم داشتم... با اینکه به نظرم بازی همه جوره به TWD سر بود ولی اونو خیلی احساسی ساخته بودنش که من برای اولین بار توی یک بازی - فیلم - سریال و حتی بعد از چند سال توی زندگی خودم باعث شد اشکم در بیاد ! ولی این آخرش با اینکه سعی شده بود احساسی ساخته شده باشه ولی جلوی اون هیچی نبود :D
 

Akiba

king of the majestic oceans of the world
کاربر فعال
Jan 18, 2009
22,301
نام
امیر حسین
خوب بالاخره اینم تایید شد! :(( :x

v5zb5ms08tmxbofd81l0.jpg


رفت تو لیست خرید:x :x :x


نسخه ی فیزیکی 30 دلار(10 دلار گرون تر از دیجیتالی اگر همین الان بخرید! یعنی بدون تخفیف حتی:-" ) و Limited Edition هم 40 دلار! :d
تاریخ عرضه ی نسخه ی فیزیکی 19 ژانویه توی آمریکا و 22ـم در اروپا خواهد بود!
 
  • Like
Reactions: Skull Knight

Arima Kishou

Kuro no Shinigami
کاربر سایت
Jul 14, 2014
5,477
نام
محمد
خوب بالاخره اینم تایید شد! :(( :x

v5zb5ms08tmxbofd81l0.jpg


رفت تو لیست خرید:x :x :x


نسخه ی فیزیکی 30 دلار(10 دلار گرون تر از دیجیتالی اگر همین الان بخرید! یعنی بدون تخفیف حتی:-" ) و Limited Edition هم 40 دلار! :d
تاریخ عرضه ی نسخه ی فیزیکی 19 ژانویه توی آمریکا و 22ـم در اروپا خواهد بود!
ما که دیجیتالی رو گرفتیم ولی کاشکی نسخه فیزیکی با اپیزود اخر میومد که نیازی نباشه اینقدر دانلود کنیم!:-":(
-----------------------
@Akiba
پ.ن:لول=)) تو که بازی رو هم جوییدی و هم داریمش دیگه فیزیکیش رو واسه چی میخوای!؟:d بجا این کار ها برو چند تا بازی جدید بگیر!:d
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر