پودر شدم!!!
آخرین بخش مارکوس ، وقتی محاصره شده بودیم و دیگه هیچ راه فراری نداشتیم... و سه انتخاب(چهارمی برام قفل بود
) ... گزینه آواز خوندن رو انتخاب کردم و ... پودر شدم
آخرین امیدم بود که با اینکار شاید تمام اعتراضات و تقاضاهای صلح طلبانه(کاملا و 100% صلح طلبانه!
) به نتیجه بده ...
فکر کنم... 4مین باری بود که سر بازی ها اشکم در اومد... یک بار وان پیس(اون صحنه رو من سر مانگا/انیمه/بازی و احتمالا هر مدیای دیگه ای پودر میشم! )، دو بار TLOU و حالا اینبار Detroit ...
فکر میکردم چنین اتفاقی سر بخش کارا بیفته برام، ولی نه، اینجا خیلی تاثیر گذار بود... توی ته ناامیدی بودم دیگه
لعنت بهش! خیلی خوب بود
خوب در مورد بازی بگم... مازیار گفت بخش کارا به شدت Survivalه و به شدت موافقم! یک سری جاها بی نهایت استرس داشتم! یکیش اونجا که پلیس تو خونه Rose اومد...و قلبم داشت در میومد
و دومی جایی که به پناهگاه حمله کردن، دم در خروجی که گیر اوردن و به تیر بار بستن، تصمیم گرفتم خودمون رو به مردن بزنیم و واقعا داشتم سکته میکردم اونجا که انتخاب درستی بود یا نه... چون واقعا هیچ کاری از دستم بر نمیومد، QTE و این حرفا نبود که دیگه به خودم اطمینان داشته باشم از پسش بر بیام!(گرچه به طور 100% هم همه جا درست عمل نکردم! سخته آقا!) ... و همینطور آلیس هن کنارم بود و اصلا ممون بود اون سوتی بده و به فنا بریم(همینطور که وقتی پلیس اومده بود اون بالا سر و صدا کردن نزدیک بود سکته م بدن
)
و کلا بخش کارا به شدت استرس داشت! آدم (آندروید
) بدبخت تر از این بشر وجود نداشت! هرجا میرفت یه بلایی سرشون میومد
و... توی اون بخش پارک دزد دریایی ها...وقتی آلیس سوار اون اسباب بازی شد...واقعا دوست داشتم بخش کارا اونجا تموم بشه...بالاخره یه جا شادی دیدن اینا، به قول خودش اولین باره لبخند آلیس رو میبینه
گفتم آلیس... به شخصه به نظرم اگر انسان میبود جذاب تر بود! رابطه آندروید و انسان...البته هر دو بخش دیگه چنین تجربه ای رو داشتیم، ولی باز فکر میکنم اگر اینجا هم بود خفن تر بود! (Carl که همون اوایل بود فقط کم بود یعنی، و کانر و هنک...خیلی روابطمون تنش زا بود، یه جا دوست بودیم یه جا نه، یه جا توگوشی خوردم و یه جا جون فدا میکردم
برای همین کارا و آلیس برام خاص تر میشد اگر آندروید و انسان بودن! )
کانر ... همینطور که گفتم شاید سخت ترین تصمیمات رو با کانر داشتم! اون بخش های ... از انتخابم پشیمون نیستم ولی ناراضی نیستم هم مال اینا بود!
پرونده اول که خود بازی لو میده ، پرونده دوم رو پشت بوم اونجا هنک رو نجات ندادم(88% شانس زنده موندن داشت، خیلی بود
) بعد که بهم رسید زد تو گوشم
ولی خوب طرف آخرش ترجیح داد خودکشی کنه تا دست ما بیفته
پرونده سوم اون دو عاشق و معشوق! از یک طرف بهشون حق میدادم که بخوان آزاد باشن، اما از یک طرف مرتکب قتل شده بودن و داشتن ما رو هم میکشتن... وسط اون بزن بزن، آخر شلیک کردم به یکیشون و کشتمش(اگر تسلیم میشد شاید اوضاع فرق میکرد ولی خوب داشت میومد تو حلقم طرف
) و بعد اون بارو که دید این رو کشتیم تفنگمون رو برداشت و خودکشی کرد ...
نابودم کردن
ولی همچنان فکر میکنم شلیکم کار اشتباهی نبود...(ولی راضی نیستم...برای بار هزارم
)
اون پرونده ی TV هم... اول گفتم برم از اون سه آندروید بازجویی کنم بعد برم بالا(با اینکه رد خون رو هم از دور دیدم! و البته خوب شد نرفتم!) هیچی دیگه در حین بازجویی با اینکه فهمیدم کدومشونه، ولی نمیشد بگیرمش... تهش خود بازی وارد اون فاز شد و طرف زد لت و پارم کرد
حالا خودم هیچ! برگشتم رو پام و رفتم توی راهرو و اونجا همه رو به تیر بست طرف
فقط تونستم هنک رو نجات بدم...و باز مردم
گفتم ایندفعه چون تهدیدم کردن قبلش(آماندا گفت موفق نشی جایگزینت میکنیم و طرح شکست خورده ای) دیگه ایندفعه واقعا زنده م نمیکنند
گفتم "باز مُردم" ... آها پرونده اول که رو پشت بوم بود، اونجا خودم رو فدا کردم و دختره رو نجات دادم و با طرف دوتایی شوت شدیم پایین! این رو تو تریلرها نشون داده بودن و همیشه با خودم میگفتم باید هرکاری کنم این اتفاقه برام نیفته...و افتاد آخرش
میگفتم از نظر منطقی اینه که بشه اطلاعاتم رو به یه آندروید دیگه انتقال داد...ولی شاید ندن یا ممکن نباشه...هیچی همون اول گفتم با این وضعم این که تو بخش اول ترکید، یحتمل کارا هم در حین فرار از خونه با بزن بزن با صاحب خونع میمیره(اینم تو تریلرها بود آخه
) ، مارکوسم یه جایی به فناش میدم؛ بازی یک ساعته تموم میشه
توی تست kamzaki هم...طرف رو نکشتم... اصلا همه جوره اشتباه بود چنین کاری! و طرف به شدت کاریزماتیک بود این حرکتش و حرف زدناش! کاملا میدونست داره چیکار میکنه نامرد
الکی نابغه نمیشن که!
خود کانر هم به جبهه حق علیه باطل پیوستم و طرف مارکوس رفتم
اما یک موردی که در مورد بخش کانر هست ، شاید اگر بازی رو فقط از دید کانر میرفتم خیلییی تصمیماتم فرق میکرد و همچنان مثل پرونده هایی که گفتم بازی میکردم و تا آخر دنبال منشا این اتفاقات بودم!
ولی الان با دیدن بخش کارا و مارکوس...خوب نمیتونی با یک دید بازی کنی! نمیدونم این نکته مثبت باید باشه یا منفی...هر دوتاش میتونه باشه! اینکه به جای اینکه جای سه تا کاراکتر تصمیم بگیری، جای 1فکر متحد و دانای کل داری بازی میکنی! باعث میشه احساساتت از بخش های مختلف روی هم تاثیر بزاره!
در مورد دو بخش دیگه بهترین جاشون رو گفتم، بخش کانر با اون مرحله ی خونه هنک خیلی حال کردم
چقدر خندیدم لز دست اینا
واقعا رفرشم کرد!
مارکوس هم گفتم، کاملا صلح طلبانه... یه جورایی تاثیر Carl بود به نظرم، از همون بخش اول بازی خیلی تاثیر خوبی گذاشت روم
و اینکه میگفت با پسرش درگیر نشم... یه جوری این حرفاش باعث شد تصمیم بگیرم درگیر نشم هیچ جای بازی... گرچه آخرش پسرش رو هُل دادم و سرش خورد به اون دستگاه و به فنا رفت
... و فکر کنم باز همین به فنا رفتن طرف و عذاب وجدانه(باز قصیه ی پشیمون و راضی
) اینم بی تاثیر نبود!
اما خوب تو همه تظاهرات تا آخرین لحظه آروم میموندم...و یه عالمه شهید دادیم تو این راه
خودمم میخواستم یه جا فدا کنم و کردم و زخمیم کردن، اما John که توی همون مرحله دزدی وسایل ها بهمون پیوست، نجاتم داد و خودش رو فدا کرد
در کل باید خود بازی جمعم میکرد تا از صحنه برم
و QTE ... چقدر حال داد و جذاب و نفس گیر بود!
میدونید دیگه نسبت به حذف QTE از GOW چقدر ناراحتم و به نظرم به شدت کار اشتباهیه دیگه؟ (و همینطور اسپایدی که همش بک دکمه ست فقط و چالشه رو نداره، از قبل اینکه شروع بشه اصلا میدونی چی بزنی! )
اینجا درحه سختی داره که تو توضیحاتش در مورد همین QTE نوشتع بود، احتمالا یا فقط یک دکمه ست یا خودش کارها رو انجام میده، چک نکردم... ولی یادمه همین پیشنهاد رو تو تاپیک GOW داده بودم! اونی که حس میکنه QTEچیز بیخودیه و سختشه 4تا دکمه بزنه، اینو تنظیم کنه رو اتوماتیک! ولی اونی که دوست داره توی اون چندثانیه فینیشری که اجرا میکنه خودش دخالت داشته باشه و فکر میکنم QTE جذاب تره از اینکه چند ثانیه دسته رو ول کنی ... مثل قبل بزارن باشه! گکیا شدنیه پس اینکار و امیدوارم سانتا تو بازی بعدیش(و اسپایدی
و همه بازی ها!
) یه چنین انتخابی رو بزارن تو بازی هاشون!
دیگه چی... دیگه... الان دارم فلوچارت رو مینگرم... 44% به آزادیه آندرویدها رسیدن...دو پایان دیگه داره که نمیدونم چیه ولی .... هممم... احتمالا خیلی کمترن چون کلا 51% فقط اون آخر محاصره شدن!(آها بگم همه یارهامون زنده موندن
)
پایان کارا هم... با آلیس رسیدیم کانادا... ولی Luther رو روی قایق با تیر زدن
(به اتوبوس هم دیر رسیدیم، با اینکه زده بود ممکنه دیر برسیم اگر دور بزنیم ولی خوب بازم اونو انتخاب کردیم و به اتوبوس نرسیدیم!
)
در کل که.... چقدر نوشتم! خیلی وقت بعد درجا بعد از تموم کردن بازی نیمدم انقدر بنویسم...! قبل از شروع این DLCهای اسپایدی و اسپایرو1 رو تموم کردم ولی یه پست ندادم... یکم باید تنبلی رو بزارم کنار
و ... آها گفته بودم Main Menu چقدر خوبه؟
گفته بودم که ... ولی بازم باید میگفتم