Multi Platform Death Stranding

پلتفرم‌ها
  1. PC
  2. PlayStation 4
  3. PlayStation 5
  4. Xbox Series X|S
y062651_.png

بررسی بازی Death Stranding



Death Stranding یک بازی اکشن سوم شخص با تاکید بر ارتباطات ، توسط KOJIMA PRODUCTIONS توسعه داده شده و بصورت انحصاری توسط Sony Interactive Entertainment برای PS4 منتشر خواهد شد . این اولین بازی توسط Hideo Kojima می باشد که پس از انحلال Kojima Productions در سال 2015 به عنوان شرکت تابعه Konami و اصلاح آن به عنوان یک استودیوی مستقل در E3 2016 برای سونی اعلام شد .
هیدئو کوجیما اعلام کرد : DS از تعریف سنتی اکشن و نقش آفرینی که در بازیهای دیگر قابل مشاهده است پا را فراتر خواهد گذاشت ، " با Death Stranding می خواهم گام بعدی ، آینده بازی را طوری با گیم پلی و داستان سرایی شکل دهم که فراتر از فرمت های این ژانر است " ، این موضوع ثابت می کند Death Stranding قطعا عنوانی جاه طلبانه است و مانند هر چیزی که توسط کوجیما خلق شده ، قبلا انجام نشده است . همچنین در نمایشگاه TGS 2016 اعلام شد DS یک بازی جهان باز با عناصر آنلاین خواهد بود .

Kojima Productions در حال کار با Guerilla Games در زمینه توسعه Death Stranding است ، بازی از موتور بسیار قدرتمند DECIMA بهره میبرد ، همه چیزهایی که ما تاکنون در تریلر دیده ایم ، مستقیم بر روی PS4 PRO اجرا شده است .
f449175_.png
داستان بازی در آینده‌‌ای جریان دارد که اتفاقی هولناک کشور آمریکا را به بخش‌های مختلف تقسیم کرده ، در بخشی از تریلر نقشه‌ای را می‌بینیم که ظاهراً آمریکا را پس از تجزیه نشان می‌دهد . در بالای نقشه نیز کلمه ی Bridges دیده می‌شود که احتمالاً به جایی اشاره داشته که سم برای آن کار می‌کند .
در اوایل تریلر می‌بینیم که رئیس جمهور آمریکا وضعیت سلامتی خوبی ندارد و روی تختی مخصوص بیماران در داخل اتاق دراز کشیده است. او از سم می‌خواهد که به آن‌ها برای بازسازی آمریکا کند . این اتفاق یا خاطره ای از گذشته بوده یا یکی از اولین اتفاقاتی خواهد بود که پس از شروع بازی شاهدش هستیم .
سم به طور حتم تنها آدم مهمیه که در کاخ سفید ، به او برای نجات بشر نیاز مبرم دارند ، در بخشی از تریلر می‌بینیم که یک پلاک را در دست گرفته و چندین سکانس جنگی عجیب و زیبا نیز وجود دارد . دیگر نکته مهم تریلر، اشاره به شهری با نام اج نات بود که احتمالاً یکی از مکان‌های بسیار مهم در آینده ی آخرالزمانی Death Stranding محسوب می‌شود .
یک گروه تروریستی با نام هومو دیمن وجود دارد ، که ظاهراً شخصیت‌های منفی که تاکنون با آن‌ها دیدار داشتیم ، از اعضای آن بوده‌اند ، دیگر دشمن سم در طول داستان ، هیولاهای نامرئی با نام بی تی ها هستند که اطلاعات چندانی از آن‌ها نداریم . تنها چیزی که می‌دانیم این است که باعث بارش باران مرگباری می شوند .
در تریلر سم با اتصال کودک به خود ، طی فرآیند ناخوشایندی ، بنظر میتواند با بعد دیگر اتصال پیدا کند .

m672811_.png
شخصی‌سازی بخشی مهم از گیم‌پلی Death Stranding خواهد بود ، مسیریابی در محیط‌ها بخش عمده‌ای از تجربه بازی را شامل می‌شود و بازیکن می‌تواند از آیتم‌های مختلفی مانند نردبان ، قلاب برای صخره نوردی و تبر یخ نوردی استفاده کند ، همچنین به نظر می‌رسد بازیکن در مسیریابی آزادی عمل داشته و می‌تواند برای عبور از موانع سر راه ، به دلخواه از گزینه‌های مختلف استفاده کند . برای مسیرهای طولانی ، میتوان از وسایل نقلیه برای طی کردن مسیرها استفاده نمود .
در تریلر سم از یک نوع موتور پیشرفته با نورهای درخشان آبی استفاده می کند ، وسایل نقلیه دیگری نیز در تریلر مشاهده شد ، سم احتمالاً می‌تواند از انواع وسیله‌ها برای تسریع در حرکت استفاده کند .

مبارزات بازی کمی دور از انتظار و مقداری عجیب بود ، بنظر بهترین گزینه بازیکن در هنگام مواجهه با نیروهای دشمن فرار کردن است و برای شرایط خاص نیز تعدادی مکانیزم مبارزه تن به تن در نظر گرفته شده است . همچنین در یکی از صحنه‌های مبارزه ، سم از یک کیف دستی به عنوان سلاح خود استفاده کرد . با توجه به این موضوع ، احتمالاً بازیکن می‌تواند با تعامل با محیط و استفاده از آیتم‌های مختلف برای صدمه زدن به دشمنان خود بهره ببرد .

لیست سلاح‌های بازیکن در بخشی از تریلر شامل اسلحه گرم می‌شد ، حتی برای مدت کوتاهی نیز شاهد تیراندازی بودیم . به نظر نمی‌رسد که درگیری‌های مسلحانه اهمیت بالایی در بازی داشته باشد و احتمالاً در برخی از مراحل بازیکن مجبور به استفاده از سلاح‌های گرم خواهد شد . اگر هم اجباری در کار نباشد ، استفاده از اسلحه احتمالاً برای موارد بسیار خاص در نظر گرفته شده است .

سیستم ردیابی که در تریلر شاهدش بودیم ، می‌تواند با ارسال نوعی موج سونار ، تصویری از آیتم‌ها و به طور کلی اشیا ارزشمند قرار گرفته در محیط اطراف را نشان دهد . دیگر ویژگی سیستم ردیابی ، نشان دادن ردپای یک نوع موجود شکارچی و نامرئی بود که با چشم غیرمسلح دیده نمی‌شد .

در بخش‌هایی از تریلر کوله پشتی سم صداهایی تولید می‌کرد ، ظاهراً این صداها برای یک نوع سیستم هشدار دهنده بود که لباس سم به آن‌ مجهز است .

سونی پس از انتشار تریلر تایید کرد این بازی دارای حالت آنلاین Travelers خواهد بود که به بازیکن اجازه می‌دهد تا مسیرهای طی شده ، تجهیزات و مناطق امن خود را با دیگران به اشتراک بگذارد ، در بازی چیزی به نام «مرگ» وجود ندارد و پس از دست دادن جان خود تنها باید برای بازگشت از آن طرف (Other Side) تلاش کنید .

دستبندهای سم به عنوان نوار سلامتی از آبی به زرد و از زرد به قرمز تغییر رنگ میدهند مانند نوار نورانی DS4

نسخه های مختلف بازی

تمامی آیتم‌های پیش خرید ، با پیشرفت‌های بازیکن در طول بازی در دسترس هستند .

g919890_.jpg


d073241_.jpg


w4981_.jpg




73hy_placeholder23.png

تریلر سوم :

wly3_main_04.png
تحلیل تریلر سوم :
اولین چیزی که ما در تریلر میبینم یک پوشش گیاهیست که به سرعت در حال رشد و مرگ است ! ، نورمن که ما آن را در بازی به نام سم میشناسیم مسیری که جهان طی کرده را توضیح میدهد ، انفجاری که زمان ، فضا و زندگی را به همان اندازه که ما از آن اطلاع داریم شرح میدهد ، تئوری بیگ بنگ ، ولی در کلماتش به یک انفجار دیگر ( انفجاری که آخرین ماست) ، که ماهیت نامشخصی دارد اشاره میکند . این انفجار منظور جنگ هسته ای نیست ، کلیت بازی شبیه به اثر نئون گونزیس می باشد ، دنیایی که در معرض نابسامانی و فاجعه زیست محیطی قرار گرفته است ، میتوان مثالی آورد ؛ جهان ساختگی Evangelion که خدایانی دارد با نهادهای عظیم ، که قادر به اشکال مختلف ویرانی مانند سلاح هسته ای هستند . این موجودات اغلب برای ترور و یا سایر بلایای طبیعی طراحی و تفسیر می شوند . اما اکنون ما از خودمان جلوتر هستیم !
سم و دو مرد بی نام در یک حادثه ، زخمی بیدار میشوند ، بر روی شلوار سم نامی به چشم میخورد که ممکن است مربوط به یک سازمان یا نقش او باشد ، یا یک حامی ، آن دو نفر به عنوان گروه خلبانی "CORPSE DISPOSAL TEAM 6" شناخته می شوند که ممکن است توضیح دهد آنها چه کارهایی را با جسدی که جمجمه زرد دارد انجام می دهند . ما از تریلر قبل متوجه شدیم مدس رهبری تیمی از جنگجویان جنگ جهانی دوم رو بر عهده دارد ، کسی یا چیزی که قادر به جان بخشیدن بدن بی جان آنها می باشد . ولی هدف آنها هنوز مشخص نیست .


زمانی که مرد تلاش میکند همکارش را از زیر ماشین بیرون بکشد ، آنچه که میتوانیم از گیم پلی انتظار داشته باشیم را مشاهده خواهیم کرد ؛ هشدار ربات در زمانی که خطر (موجودات نفتی ! ) نزدیک شماست ، چیزی که جالب است در این مورد ، این روبات نیس که متوجه موجودات می شود ، کودک آنها را شناسایی میکند ، زمانی که کودک را رها میکند ، روبات غیر فعال میشود ! و قدرتش را از دست میدهد ، دستبندها به عنوان نوار سلامتی از آبی به زرد و از زرد به قرمز تغییر رنگ میدهند مانند نوار نورانی DS4 ، ماهیتی که تا الان شرح داده ام فقط قسمتی کوچک از یک راز بزرگتر است .


ایده ی موجودات نامریی بنظر ساده است ، در اینجا بجای بی حرکت ماندن ، خود را درگیر اتفاقات می کنند ، گودال نفت توسط یک شخصیت شناور کنترل می شود ، تلاش برای بدست آوردن شخصیت مجروح ، درحال حاضر ما میدانیم آنها می خواهند مردم زنده بمانند ، پس از مرگ ، شخصیت را رها می کنند .
در این مرحله تریلر شکل کلاسیک مرموز به خود میگیرد ،
حرکات دست و اشاره ای که آن شخص مرموز انجام میدهد با حرکات مدس در تریلر اول یکسان است ، لباس او بسیار شبیه به Chico در MGSV مییاشد . و بنظر می آید او نسخه ی پیشرفته تر روبات را در اختیار دارد .


زمانی که موجودات برای مقابله می آیند ، میبینیم که او نوزاد را به سم منتقل میکند ، و به او میفهماند قبل از تلاش برای کشتن خود ، آن را اجرا کند ! ، در مورد این صحنه یک چیز جلبه توجه میکند ، همه چیز جز سم در هوا شناور است ! . در اوج تریلر ، با موجودی عظیم مانند مارینت ، سم مواجه میشود ، که سیم یا طنابهایی از او آویزانه ، پس از انفجار بنظر می آید سم به سوی دیگری هدایت میشود ، اینجاست که ایده ی جنگ هسته ای ، با فاجعه ی از هم گسیخته شدن واقعیتهای ما شکل میگیرد ، و در بسیاری از داستانها محبوبیت دارد .

در زیر آب ما یک خالکوبی بر روی دست راست سم میبینیم که بنظر نماد شیطان است ، علامتی به صورت مختصر در قفسه سینه ظاهر و ناپدید می شود ، در اطراف او همه چیز تغییر میکند ، همه چیز آهسته شناور می شود ، موجودی غول پیکر نمایان ، و تمام ماهیها به سمت بالا می روند .
در داخل سم دوم ! ما تنها یک کودک میبینیم ، بخش C اول تیزر به این معنی است که آنچه در اینجا مشاهده می کنیم قبل از اینکه کودک در نهایت از او خارج شود اتفاق می افتد .
یکی از نظریه های محبوب ، نشان می دهد نوزادان کلون ، صاحبان آنها هستند ! که می توانند مکانیک مرگ و تولد را از کلون خود بازیابی کنند .


مدس در کنفرانس Tokyo Comic Con امسال با IGN ژاپن مصاحبه داشت و نشان داد که شخصیت ها "دوبعدی" همانند سایر بازی های کوجیما هستند.

مدس گفت: "شما باید این شخصیت ها را به شیوه های مختلف در طول بازی ببینید ، که ممکن است در برخورد با کلونی های جدید هر شخصیت ، در نسل ها و دوره های زمانی اشاره کند ! .

پس از دنباله زیر آب ، سم بر روی سطح بیدار میشود ، و سرانجام آن دسته از tardigrades ی که قبلا دیدیم را مشاهده خواهیم کرد ، این فقط یک رویا نیست .

و آن 5 شخصیت مرموز از جنگجویان اتمی ..

تحلیل و بررسی ویدئوی چهارم


زیرنویس فارسی تریلر ششم



zj0j_main_09.png



gjz4_main_07.png
 
آخرین ویرایش:
من چپتر ۶ رسیدم! برای یه مدتی دسته رو گذاشتم کنار و سعی کردم به کلیت بازی و سیر تحولات داستانی که طی کرده تا اینجا فکر کنم، به bt به bb به mama به اون امیلی و اتفاقاتش به خود سم به فرجایل به اون تروریسته که اسمشو الان یادم نمیاد به ساحل به نهنگ به خرچنگ ها به بند ناف به بارون به رنگین کمون به دنیاهای موازی به کایرال نتورک و اینکه اقا اصلا چخبره تو این بازی و قشنگ یه لحظه هنگ کردم :D و احساس میکنم بعد از اینهمه ساعت بازی کردن از بخش داستانی بازی کلا پرتم!
در مورد نحوه ساختن جاده:بازی بعضی جاده هارو با کمک بقیه تکمیل میکنه بعضی جاده های دیگه هم تا یه حدی متریال به اشتراک گذاشته میشه و بقیه رو خودت باید بیاری.
یعنی همه برای ساخت جاده باهم کار میکنن اینجوری نیست فقط یکی انجام بده مگر اینکه اون قسمت رو کانکت نکرده باشی و جاده رو بسازی
برای جاده ساختن بهترین راه بدست اوردن متریال از چه طریقه؟ و اینکه من الان خیلی رفتم جلو ولی خب یک بخش هایی هنوز به کایرال نتورک وصل نیست با اینکه بنظرم توی اتفاقات داستانی خیلی جلوتر هستم. باید مراحل فرعی رد کنم تا اون بخش ها هم به کایرال وصل بشن؟
 
من چپتر ۶ رسیدم! برای یه مدتی دسته رو گذاشتم کنار و سعی کردم به کلیت بازی و سیر تحولات داستانی که طی کرده تا اینجا فکر کنم، به bt به bb به mama به اون امیلی و اتفاقاتش به خود سم به فرجایل به اون تروریسته که اسمشو الان یادم نمیاد به ساحل به نهنگ به خرچنگ ها به بند ناف به بارون به رنگین کمون به دنیاهای موازی به کایرال نتورک و اینکه اقا اصلا چخبره تو این بازی و قشنگ یه لحظه هنگ کردم :D و احساس میکنم بعد از اینهمه ساعت بازی کردن از بخش داستانی بازی کلا پرتم!

برای جاده ساختن بهترین راه بدست اوردن متریال از چه طریقه؟ و اینکه من الان خیلی رفتم جلو ولی خب یک بخش هایی هنوز به کایرال نتورک وصل نیست با اینکه بنظرم توی اتفاقات داستانی خیلی جلوتر هستم. باید مراحل فرعی رد کنم تا اون بخش ها هم به کایرال وصل بشن؟

ببین هر ایستگاه یه سری متریال دارن که اون متریال هارو میتونی به چند روش بیشتر کنی، رفتن مراحل فرعی، حمله کردن به پایگاه مول ها با یه ماشین لول بالا و جمع کردن دار و ندارشون و Recycle کردن در یکی از ایستگاه های بریج، Recycle کردن لوازم خودت که این چیز زیادی اضافه نمیکنه

و این موضوع رو حتما در نظر بگیر Chiral Crystals همیشه زیاد همراهت باشه که میتونی از هر ایستگاه مقداری Claim کنی، و یه راه عالی اینه که خودتو در منطقه BT ها بسپری به دستشون و اون هیولا رو بکشی و کلی ازشون کریستال کسب کنی! :D اونایی هم که تو راه میبینی جمع کن، چون تقریبا برای هر کاری نیازه این متا.

بهترین راهم برای ساخت جاده برآورد کردنه نیاز ایستگاه جاده سازیه که چی کم دارن بعد رفتن به استیشن های مختلف با یه ماشین و جمع کردن چیزایی که میخان بعد با همون ماشین دونه دونه بری متریال های لازم رو برای ساخت جاده تحویل بدی. یعنی باید یه وقت جدا از رفتن مراحل براشون اختصاص بدی اینطوری بهتره و میتونی کله جاده ها رو چند ساعته اوکی کنی که برای خودتم بهتره.

در مورد وصل نبودن کایرال نتورک ها، بله مقداری زیادیشون به مراحل فرعی مربوطن و بعضی هاشونو باید شخصا بری سراغشون، به نظرم میتونی بعد اتمام داستان سر فرصت بری سراغشون.
 
  • Like
Reactions: stanley
خب بالاخره بعد از ۱۲۱ ساعت تموم شد! :دی
نیازی به توضیح نیست که هر جا از اسپویلر (چه به صورت تگ و چه حالت محو وسط جملات) استفاده کردم، یعنی چیزهای مهمی از بازی رو لو میده و اگه تموم نکردین، اینا رو نخونین.
یکی از بهترین بازی‌های ۲۰۱۹؟‌ بریم بالاتر. یکی از بهترین بازی‌های نسل؟ باز بریم بالاتر. یکی از بهترین بازی‌های دهه؟ و باز هم بالاتر! Death Stranding به یکی از بهترین بازی‌های عمر من تبدیل شد و یکی از متفاوت‌ترین تجربه‌هایی که در طول ۲۶،۲۷ سال عمر گیمری خودم داشتم. تجربه‌ای که بی‌ایراد نبود، ولی به‌شدت لذت‌بخش بود و بعضی بخش‌هاش بعیده هیچ‌وقت از ذهنم خارج بشه. بازی‌ای که باهاش هم ده‌ها ساعت سرگرم شدم، هم خندیدم و هم بعضی جاها اشکم در اومد.
آدمی نیستم که اگه منتظر یه بازی یا فیلم باشم و خراب کنه، الکی بیام ازش تعریف کنم. Gran Turismo 5 بهترین مثال در این زمینه هست که موردانتظارترین بازی عمر من بود و حتی به خاطرش PS3 خریدم (یعنی قبلش برای بازی‌های به‌شدت عظیمی مثل God of War 3، Uncharted 2 و Metal Gear Solid 4 هم این کنسول رو نگرفته بودم). اون اوایل هم خیلی ناراحت بودم از امتیازهای بازی و فکر می‌کردم دست‌های پنهان(!) در کاره، ولی وقتی خودم تجربه‌ش کردم دیدم ایرادات زیادی داره و حتی برای این قضیه یه تاپیک جداگانه زدم که با بچه‌ها در مورد مشکلات بازی و آینده‌ی این سری صحبت کنیم.
DS هم امتیازهاش پایین‌تر از انتظار شد، ولی الآن که تمومش کردم می‌تونم با اطمینان بگم یکی از بهترین‌های بازی عمرم بوده و کمتر بازی‌ای تونسته انقدر من رو جذب کنه، اون هم با گیم‌پلی به ظاهر ساده‌ای که چیز خاصی به جز حمل بار و کولبری نداره. ولی نکته اینجاست که همین گیم‌پلی به‌قدری اعتیادآور بود که دست از سرم برنمی‌داشت و باعث شد حتی از بعضی بازی‌های باقی‌مونده‌ی PS Plus جا بمونم و اکانتم تموم بشه و بازی‌ها قفل بشن! :|
این حرف دیگه خیلی تکراری شده، ولی به هر حال حقیقته که گیم‌پلی این بازی به شدت سلیقه‌ای هست و البته اسم کوجیما روی بازی هم باعث میشه خیلی‌ها بخوان به زور سراغش برن و وقتی خوششون نمیاد، فکر کنن نظرشون حتماً در مورد بازی درسته و بقیه هم نباید ازش لذت ببرن و اگه کسی حال کرد یعنی یا داره چرند میگه، یا مغزش تعطیله و به خاطر دیدن اسم کوجیما فکر می‌کنه بازی خوبیه و داره خودش رو گول می‌زنه. در حالی که کافیه سلیقه‌ی آدم به این مدل گیم‌پلی بخوره تا ده‌ها ساعت بشینه پشتش و لذت ببره. بازی‌ای که در کنار ظاهر ساده‌ش، انواع و اقسام امکانات رو به مخاطبش میده. اون‌هایی که دوست دارن بیشتر پیاده کارها رو انجام بدن، میتونن سراغ اسکلتون قوی برای حمل بار بیشتر برن یا نمونه‌ی سرعتی که کار باهاش به‌شدت لذت بخشه و خیلی حال میده. میشه سراغ ماشین و موتور رفت یا از همه جالب‌تر زیپلاین‌ها که فوق‌العاده کمک می‌کنن توی بعضی بخش‌ها و کافیه یه سیستم زیپلاین خفن توی نقشه بسازین در حد نقشه‌ی متروی لندن و از این سر نقشه تا اون سر نقشه رو خیلی سریع طی کنین.
در بحث گان‌پلی، انتقاد زیاد شنیدم و قبول هم دارم که کیفیتش خیلی بالا نیست ولی افتضاح هم نیست و از اون مهم‌تر اینکه من توی کل بازی به جز یه سری بخش‌های خاص، فقط یکی دو بار از اسلحه استفاده کردم! :D یعنی بازی جوریه که میشه راحت بدون اسلحه تمومش کرد و اصلاً خودش هم از شما همین رو می‌خواد و برای همین مشکلات گان‌پلی برام زیاد مهم نبود. کلاً در حدی از تفنگ‌بازی و شلیک به دشمن دور بودم که تازه وقتی بازی رو پلات کردم، گفتم برای تجربه بریم ببینیم کشتن مول‌ها چه حس و حالی داره و یه سری اسلحه‌ی مختف گرفتم و حمله کردم به پناهگاه این بدبخت‌ها! :D از طرف دیگه Bola Gun رو به شدت دوست داشتم و کار کردن باهاش خیلی فان و لذت‌بخش بود و اون حالت صحنه‌آهسته و شوت شدن مول‌ها روی زمین عالی بود!
برسیم به اون بخش‌های خاص که نیاز به اسلحه دارن:
بخش‌های جنگی اتمسفر به شدت خفنی داشتن. از جنگ جهانی اول که یه دفعه بدون مقدمه بازیکن رو مینداخت وسط درگیری تا جنگ جهانی دوم و اوج کار یعنی جنگ ویتنام که به نظرم جالب‌ترین جَو ممکن رو همین قسمت داشت. تنوع خوبی هم به بازی می‌دادن با اینکه خیلی کوتاه بودن. این بخش‌ها جزو معدود جاهایی بودن که گان‌پلی بازی رو تست کردم و همون‌طور که قبلاً هم بحث شده، مشکلاتی داره ولی خیلی هم بد نیست و میشه راحت از پس دشمن‌ها بر اومد و روی درجه‌ی سختی هارد هم مشکل خاصی ایجاد نمی‌کنه.
سیستم آنلاین بازی هم محشره! یکی از جالب‌ترین سیستم‌هایی که دیدم و واقعاً میشه گفت مزه‌ی بازی بدون استفاده از قابلیت‌های آنلاین نصف میشه. از جهاتی میشه شباهت‌هایی با سیستم آنلاین Soulsborne پیدا کرد، ولی تفاوت‌های زیادی هم داره. بازی در عین حال که کاملاً تک‌نفره هست، ولی به لطف قابلیت‌های آنلاینش دنیای جالبی رو خلق می‌کنه که به بهترین شکل ممکن میشه حس لذت‌بخش همکاری با بقیه رو توش دید. مثلاً داری با ماشین یه جایی میری و باتری در حال تموم شدن هست و توی دوردست چشمت به شارژری می‌خوره که gholamali2520 اونجا نصب کرده و یه صلوات محمدی در قالب لایک براش می‌فرستی و حالش رو می‌بری! :D یا مثلاً برای یه کاری رفتی بالای کوه و نردبون نداری و هی به خودت فحش میدی که چرا نردبون نیاوردم، ولی یه دفعه می‌بینی akbarjigar1350 قبلاً یه نردبون گذاشته اونجا و کلی صفا می‌کنی! دیگه بگذریم از لذتی که بابت کمک به بقیه بهت منتقل میشه، وقتی مثلاً می‌فهمی فلان زیپلاینی که وسط کوهستان برفی گذاشته بودی کلی استفاده شده یا مثلاً ملت به خاطر اینکه از فلان سازه‌ای که درست کردی خوششون اومده، خودشون میرن مواد بهش منتقل می‌کنن و تعمیرش می‌کنن. همچین حسی رو واقعاً توی هیچ بازی‌ای تجربه نکرده بودم و DS از این نظر هم چیز درجه یکی برای من بود.
ارتباط با Prepperها یا همونایی که براشون بار حمل و نقل می‌کنین هم جالب بود و تنوع بالایی توی شخصیت‌پردازی اینا وجود داشت که با خوندن ایمیل‌ها، کامل‌تر هم می‌شد. البته اینجا به نظرم یه ایرادی وجود داشت که می‌شد بهترش کرد. بازی بیش از حد ایمیل بهتون میده که بعضی‌هاشون جالب هستن، ولی بعضی‌ها هم رسماً اسپم و مسخره هستن و به نظرم می‌شد اون جالب‌ترها رو جدا کرد و به عنوان دیالوگ برای این Prepperها به کار برد تا بعد از هر بار تحویل بار، تنوع بیشتری هم توی صحبت‌هاشون وجود داشته باشه و انقدر زود صحبت‌هاشون تکراری نشه. بین این‌ها، برای من یکی از جالب‌ترین موارد پیرمرده یا Elder بود که بنده خدا اواسط بازی مُرد! نمی‌دونم بهش قرص‌ها رو دیر تحویل دادم یا چی، ولی یه بار که رفتم سراغش دیدم خبری نیست و یه دفعه یه چیز BTمانندی ظاهر شد و فهمیدم بیچاره تموم کرده. :(
خزترین و حال بهم‌زن‌ترین Prepper بازی هم اون یارو Junk Dealer و فک و فامیلش بودن! :| یعنی اون تیکه‌هایی که می‌رفتیم دوست دختر طرف رو می‌آوردیم و کلی صحبت‌های عرفانی می‌کردن، جزو cringeworthyترین لحظات دنیای بازی بودن (نمی‌دونم معادل مناسب فارسی برای این کلمه چیه).
از این بحث‌ها که بگذریم، بازی به طرز فجیعی ریزه‌کاری و جزییات کوچیک داره که شاید خیلی‌ها متوجهشون نشده باشن. خودم بعد از ده‌ها ساعت بازی، در جریان بعضی از اینا نبودم و توی ویدیوهایی که بعداً دیدم متوجهشون شدم. مثلاً اون کولبرهایی با هوش مصنوعی که در طول بازی بهشون برخورد می‌کنیم، واقعاً بار حمل می‌کنن و فقط حالت نمایشی ندارن! :D یعنی بندگان خدا مثلاً میرن سراغ مهندس و ازش بار می‌گیرن و برای پیرمرد می‌برن و کل مسیر رو هم واقعاً طی می‌کنن و حتی از ابزارهایی که ما توی محیط ساختیم هم استفاده می‌کنن. من هی می‌دیدم اون پایین می‌نویسه کولبره ازت تشکر کرد، ولی فکر می‌کردم همین‌طوری یه چیز الکی‌ای می‌نویسه و خبر نداشتم طرف واقعاً داره استفاده می‌کنه! :D یا مثلاً کیک تولدی که بروبچ توی روز تولد واقعی گیمر براش روی میز می‌ذارن یا حتی صداهایی که توی محیط در جواب فریادهای سم میاد (صداهایی که در حقیقت نماد حضور بقیه بازیکن‌ها توی اون بخش توسط سازه‌هاشون هست)، توی روز تولد چیزهای جدیدی میگن. خفن‌ترین بخش ماجرا هم توی این لینک هست که شخصیت کلیف بهتون تبریک میگه! :D watch?v=7mkA0mi_5F4
دیگه بگذریم از این قارچ‌ها که نشونه‌ی ادرار کردن ملت توی محیط هستن(!!) و روی کلاهک‌شون نماد لایک وجود داره و من خبر نداشتم! :D



و همین‌طور این قضیه که اگه مدت زیادی رو بدون کفش راه برین:
پاهای سم زخمی و خون‌آلود میشه و کار به کشیدن ناخن هم می‌رسه! :| من چون همیشه کفش همراهم بود، در جریان این قضیه نبودم.


کوجیما برای من و فکر می‌کنم خیلی‌های دیگه، بیشتر از هر چیزی به خاطر داستان بازی‌هاش و کاراکترهای جذابشون شناخته شده. البته این به معنی بد بودن گیم‌پلی بازی‌هاش نیست و مثلاً همون MGS1 زمان خودش یه تحولی توی سبک مخفی‌کاری بود که با 2 و 3 و بعد هم 4 بهبودهای زیادی پیدا کرد. یا MGS5 که بخش شوتر و مخفی‌کاریش هر دو فوق‌العاده باکیفیت هستن. ولی DS به من لذت‌بخش‌ترین گیم‌پلی را بین همه‌ی بازی‌های کوجیما تحویل داد و ازش سیر نمی‌شدم. گیم‌پلی‌ای که در ظاهر چیزی بیشتر از تکرار یه سری کارهای ساده نیست، ولی چنان اعتیادآور بود که تا امروز کمتر بازی‌ای در این حد درگیرم کرده. این حالتی که میری پیش یه نفر و بهت ۷ مدل محموله برای ۷ نفر معرفی می‌کنه و یه جا همه رو بار می‌زنی توی کامیون و دونه دونه تحویل میدی و بعد هرکدوم از اونا یه محموله‌ی جدید میدن و باز باید بری این جدیدها رو هم تحویل بدی و کلاً یه حالت پیچ در پیچی پیدا می‌کنه، واقعاً عالی کار شده و نمی‌ذاره آدم راحت ولش کنه، البته اگه اهل این سبک باشه.
از نظر داستان هم که طبق معمول بازی‌های کوجیما با یه اثر پیچیده و خر تو خر ( :D ) طرف هستیم که میشه انتظار هر اتفاقی رو توی اون داشت. از نوزادی که داخل یه شیشه باهامون هم‌سفر میشه، تا کم‌رنگ شدن مرز بین دنیای زنده‌ها و مرده‌ها و همین‌طور جونورهایی با طراحی‌های عجیب و شخصیت‌هایی با رفتارهای غریب! از اون مدل خزبازی‌های معروف کوجیما و علاقه‌ی ایشون به نمایش صحنه‌های منکراتی هم توی بازی وجود داشت، ولی به نظرم نسبت به قبل یه کمی متعادل‌تر شده بود و در حد کارهایی که توی MGS می‌کرد آزاردهنده نبود. ادامه در اسپویلر:
مثلاً یه صحنه هست که Fragile را نیمه لخت(!) می‌بینیم. یعنی از اون مدل کارهایی که کوجیما از همون بازی‌های اولش همیشه علاقه داشته سراغشون بره. ولی این بار حداقل منطق داستانی بهتری داره و موضوع برمی‌گرده به تأثیر بارون روی پیر شدن آدم‌ها، نه اینکه همین‌طوری بی‌دلیل طرف رو لخت کنن که مخاطب ذوق کنه! :|
از عجیب‌ترین صحنه‌های بازی هم اونجا بود که یه دفعه وارد فاز ماریو میشه! :)) فکر کنین کلی بدبختی کشیدیم و یکی از غول‌های بازی رو کشتیم و یه دفعه جَو بازی ۱۸۰ درجه دگرگون میشه و میریم سراغ همچین صحنه‌ای! واقعاً خدا شفا بده کوجیما رو! :D

بقیه‌ی المان‌های کوجیمایی مثل شکستن دیوار چهارم رو هم میشه توی بازی دید، از اتاقک استراحت که توش اتفاقات مختلفی بین سم و بازیکن می‌افته تا شخصیت Heartman و کارهای جالبی که انجام میده.
گذشته از این چیزها، در مجموع داستان بازی به نظرم خیلی جالب بود و ایده‌های خفنی داشت، ولی نحوه‌ی روایتش هم بی‌ایراد نبود و می‌تونست خیلی بهتر باشه. من مشکلی با کاتسین‌های طولانی ندارم، ولی به نظرم می‌شد خیلی بهتر داستان DS رو جلو برد و به‌جای اینکه تقریباً کل ماجراهای اصلی رو بذارن اواخر بازی بگن، کم‌کم روایتش می‌کردن. یه سری سوالات هم در مورد داستان برام پیش اومده که باید برم یه سرچی بزنم ببینم جریان چی بوده.
شخصیت‌های اصلی رو خیلی دوست داشتم ولی Higgs همون‌طور که خیلی‌ها گفتن، زیاد شخصیت‌پردازی خاص و جالبی نداشت و می‌تونست به مراتب بهتر از این باشه. حتی قیافه‌ش یه جوری بود که حالم رو بهم می‌زد و کلاً به نظرم جای کار بیشتری داشت. تنها مورد جالبش این بود که:
اواخر بازی می‌فهمیم ایشون هم کسی بوده که براش پیتزا می‌بردیم! :D اتاق جالبی هم داشت مرتیکه!



کوجیما توی انتخاب اسم این شخصیت هم کار جالبی انجام داده بود. پیتر انگلرت، ترکیبی از اسم پیتر هیگز و فامیل فرانسوا انگلرت، یعنی دو نفری که ساز و کار هیگز رو کشف کردن و برنده‌ی نوبل شدن.
از اون طرف شخصیت مدس میکلسن خیلی جالب بود و هم خود کاراکتر و هم بازی میکلسن رو خیلی دوست داشتم. نمی‌دونم باید توی یه بازی کامپیوتری از «بازی کردن» هنرپیشه‌ها تعریف کنیم یا نه، ولی به هر حال اینا عملیات موشن کپچر رو انجام میدن و تأثیر دارن روی کیفیت حضور کاراکترهاشون توی بازی. از این جهت در کنار میکلسن، تامی ارل جنکینز هم غوغا کرده بود و اواخر بازی یکی از بهترین سکانس‌ها را با بازی محشرش ترتیب می‌داد که:
بدجوری اشک من رو درآورد. :( کلاً اون صحنه خیلی برام تأثیرگذار بود و بازی فوق‌العاده ایشون در ترکیب با صحبت‌هاش ویرانگر بود. یعنی اونجایی که بغضش ترکید و شروع به گریه کرد، منم منهدم شدم رفت! :((

در مورد BB یا همون نوزاد دوست‌داشتنی هم فقط می‌تونم بگم دم کوجیما گرم! یکی از به‌یادموندنی‌ترین شخصیت‌های کل دوران گیمری من رو با این نوزاد بامزه بهم تحویل داد و عاشقش شدم!
و یکی از غمناک‌ترین لحظات کل عمر گیمری بنده هم در ارتباط با همین BB بود. صحنه‌ی آخر بازی که فکر می‌کنیم BB کارش تموم شده و در حالی که داریم می‌بریم بسوزونیمش، آهنگ به شدت زیبا و تأثیرگذار BB's Theme هم پخش میشه و یکی از زیباترین لحظات بازی رو ترتیب میده. کم نداریم کاتسین‌های تأثیرگذار رو توی بازی‌های مختلف، ولی ارائه‌ی همچین صحنه‌ای در قالب گیم‌پلی و در حالی که داریم یه مسیر طولانی رو همراه BB مظلوم طی می‌کنیم و اون آهنگ هم پخش میشه، واقعاً موندگار و محشر بود و لعنت به کوجیما که باعث شد نابود بشم از شدت غم و غصه. :( ولی آخرش صحنه هپی اندینگ شد و به رستگاری رسیدیم خوشبختانه!

راستی آخرش هم نفهمیدیم این علاقه‌ی کوجیما به نهنگ و کلاً جک جونورهای دریایی از کجا میاد! :دی
انواع و اقسام نهنگ‌های هوایی و زمینی و مُرده و باس فایت و... رو می‌شد توی بازی دید!


در مبحث گرافیک هم که با یکی از بهترین‌های نسل طرف هستیم. از منظره‌های بازی که به شدت تماشایی هستن و آدم دوست داره فقط یه گوشه وایسه و بهشون نگاه کنه، تا مدل شخصیت‌ها و همین‌طور افکت‌های مختلف و... در کنار گرافیک فنی و بصری، از نظر هنری هم واقعاً بازی جالبیه و ریزه‌کاری‌های قشنگی داره که باعث میشه حال و هوای متفاوتی پیدا کنه. یه نمونه‌ش رو میشه جاده‌هایی دونست که توی بازی می‌سازیم. این جاده‌ها می‌تونستن همین‌طوری خشک و خالی و معمولی باشن، ولی یه حالت عجیبی دارن که با اتمسفر بازی خیلی جور درمیاد و بعضی جاها هم پیچ و تاب‌های جالبی می‌خورن و کلاً خیلی فرق دارن با یه سری سازه‌ی معمولی. یه نمونه از چیزی که میگم:



توی همین نمونه یه موضوع دیگه رو هم بگم و اون هم خلاقیت‌های مردم برای انتخاب محل‌های جالب توی نصب سازه‌هاست. مثلاً اینجا طرف رفته توی کوه یه شارژر چپونده و وقتی داری از جاده رد میشی، بدون نیاز به توقف یه شارژ مفت و مجانی هم می‌زنی و حالش رو می‌بری! :D



بقیه‌ی سازه‌های بازی هم خیلی خوشگل هستن. از سازه‌ایی که برای جلوگیری از خرابی محموله‌هاست و به شکل چتر طراحی شده، تا زیپلاین که موقع ساخته‌شدنش حس خیلی خوبی به آدم میده و بعد از اینکه کار پرینتر سه‌بعدی تموم شد، با یه انیمیشن جالبی باز میشه و میگه داداش بفرما استفاده کن! کلاً هم از نظر فنی و هم هنری با بازی خفنی طرف هستیم، اون هم توی سبکی که شاید خیلی هم نیاز به المان‌های خاصی از نظر هنری نداشته باشه.
از نظر صوتی هم که... الله اکبر! :D گذشته از BB's Theme که یکی از بهترین موسیقی‌هایی هست که توی بازی‌های کامپیوتری شنیدم، یه سری موسیقی قشنگ دیگه هم داره که بعضی‌هاشون توی کاتسین‌ها پخش میشن و بعضی‌ها هم وسط گیم‌پلی و در لحظه‌ی رسیدن به جاهای خاص که باعث میشن اتمسفر بازی جذاب‌تر از قبل هم بشه. صداگذاری‌ها هم که اکثراً خوب و باکیفیت.
کوجیما رو تا امروز یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های صنعت بازی می‌دونستم و به هر حال کارنامه‌ش هم این رو خیلی واضح نشون میده. از سری MGS که همه‌ی نسخه‌هاش کیفیت بالایی داشتن و یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های دنیای بازی محسوب میشه، تا PT که کلهم توی یه سبک دیگه بود و تونست در قالب یه دموی کوتاه کاری کنه که خیلی‌ها از پس اون برنمیان و یکی از ترسناک‌ترین تجربه‌های تاریخ رو ارائه بده. حالا هم که DS با سبک متفاوت خودش از راه رسیده و تبدیل شده به یکی از به‌یادموندنی‌ترین بازی‌های عمرم. کلاً ارادتم به کوجیما بعد از تجربه‌ی DS چند برابر شد، چون سراغ ایده‌هایی رفت که شاید کمتر کسی بره و سبکی را ارائه داد که شاید خیلی‌های دیگه سمتش نمی‌رفتن و پیش خودشون می‌گفتن برای اولین بازی خودمون بعد از جدا شدن از کمپانی قبلی، بریم سراغ یه اثر استاندارد و امتحان پس‌داده که مشکلی برامون پیش نیاد و جایگاه خودمون رو تثبیت کنیم ولی کوجیما رفت سمت کاری که واقعاً دلش می‌خواست، نه اینکه به زور یه چیزی برای حال کردن تعداد بیشتری مخاطب بسازه. یعنی می‌تونست همین داستان DS رو در قالب یه اثر اکشن معمولی ارائه بده و احتمالاً هم نقدهای بهتری می‌گرفت و هم فروش بیشتری می‌کرد، ولی ترجیح داد ایده‌های خودش در مورد باربری و ایفای نقش یه مأمور پیک برتر رو عملی بکنه و این کار رو هم فوق‌العاده عالی انجام داد، البته برای بار صدم: فوق‌العاده برای اون‌هایی که اهل این سبک باشن نه برای همه.
در مجموع Death Stranding برای من بازی درجه یکی بود. اگه می‌خواستم نقد حرفه‌ای ازش بنویسم و نمره رسمی بدم، احتمالاً ۹ یا ۹.۵ می‌دادم، ولی نمره‌ی دلی من به بازی ۱۰ هست. بازی‌ای که الآن بعد از تموم شدنش یه حس افسردگی عجیبی پیدا کردم و فعلاً دست و دلم به بازی دیگه‌ای نمیره. بازی‌ای که انقدر برام تأثیرگذار بوده که توی زندگی واقعی هم دست از سرم برنمی‌داره و مثلاً دیروز می‌خواستم برم توی مغازه و یه راننده‌ی احمقی موتورش رو صاف گذاشته بود دم در و باید از اون گوشه و کنار به زور می‌رفتم داخل و ناخودآگاه یاد DS افتادم و مواجه شدن با ماشین‌هایی که ملت می‌چپونن جلوی ایستگاه‌ها و بعد از فحش دادن بهشون، یه دکمه می‌زنی تا ماشین موردنظر از بین بره! :D حیف که این دکمه توی دنیای واقعی وجود نداره و این جور وقت‌ها فقط باید حرص بخوری و بس!
چقدر نوشتم! تازه کلی چیز دیگه هم بوده که الآن یادم رفته و شاید بعداً در موردشون صحبت کنم! :دی
 
خب بالاخره بعد از ۱۲۱ ساعت تموم شد! :D
نیازی به توضیح نیست که هر جا از اسپویلر (چه به صورت تگ و چه حالت محو وسط جملات) استفاده کردم، یعنی چیزهای مهمی از بازی رو لو میده و اگه تموم نکردین، اینا رو نخونین.
یکی از بهترین بازی‌های ۲۰۱۹؟‌ بریم بالاتر. یکی از بهترین بازی‌های نسل؟ باز بریم بالاتر. یکی از بهترین بازی‌های دهه؟ و باز هم بالاتر! Death Stranding به یکی از بهترین بازی‌های عمر من تبدیل شد و یکی از متفاوت‌ترین تجربه‌هایی که در طول ۲۶،۲۷ سال عمر گیمری خودم داشتم. تجربه‌ای که بی‌ایراد نبود، ولی به‌شدت لذت‌بخش بود و بعضی بخش‌هاش بعیده هیچ‌وقت از ذهنم خارج بشه. بازی‌ای که باهاش هم ده‌ها ساعت سرگرم شدم، هم خندیدم و هم بعضی جاها اشکم در اومد.
آدمی نیستم که اگه منتظر یه بازی یا فیلم باشم و خراب کنه، الکی بیام ازش تعریف کنم. Gran Turismo 5 بهترین مثال در این زمینه هست که موردانتظارترین بازی عمر من بود و حتی به خاطرش PS3 خریدم (یعنی قبلش برای بازی‌های به‌شدت عظیمی مثل God of War 3، Uncharted 2 و Metal Gear Solid 4 هم این کنسول رو نگرفته بودم). اون اوایل هم خیلی ناراحت بودم از امتیازهای بازی و فکر می‌کردم دست‌های پنهان(!) در کاره، ولی وقتی خودم تجربه‌ش کردم دیدم ایرادات زیادی داره و حتی برای این قضیه یه تاپیک جداگانه زدم که با بچه‌ها در مورد مشکلات بازی و آینده‌ی این سری صحبت کنیم.
DS هم امتیازهاش پایین‌تر از انتظار شد، ولی الآن که تمومش کردم می‌تونم با اطمینان بگم یکی از بهترین‌های بازی عمرم بوده و کمتر بازی‌ای تونسته انقدر من رو جذب کنه، اون هم با گیم‌پلی به ظاهر ساده‌ای که چیز خاصی به جز حمل بار و کولبری نداره. ولی نکته اینجاست که همین گیم‌پلی به‌قدری اعتیادآور بود که دست از سرم برنمی‌داشت و باعث شد حتی از بعضی بازی‌های باقی‌مونده‌ی PS Plus جا بمونم و اکانتم تموم بشه و بازی‌ها قفل بشن! :|
این حرف دیگه خیلی تکراری شده، ولی به هر حال حقیقته که گیم‌پلی این بازی به شدت سلیقه‌ای هست و البته اسم کوجیما روی بازی هم باعث میشه خیلی‌ها بخوان به زور سراغش برن و وقتی خوششون نمیاد، فکر کنن نظرشون حتماً در مورد بازی درسته و بقیه هم نباید ازش لذت ببرن و اگه کسی حال کرد یعنی یا داره چرند میگه، یا مغزش تعطیله و به خاطر دیدن اسم کوجیما فکر می‌کنه بازی خوبیه و داره خودش رو گول می‌زنه. در حالی که کافیه سلیقه‌ی آدم به این مدل گیم‌پلی بخوره تا ده‌ها ساعت بشینه پشتش و لذت ببره. بازی‌ای که در کنار ظاهر ساده‌ش، انواع و اقسام امکانات رو به مخاطبش میده. اون‌هایی که دوست دارن بیشتر پیاده کارها رو انجام بدن، میتونن سراغ اسکلتون قوی برای حمل بار بیشتر برن یا نمونه‌ی سرعتی که کار باهاش به‌شدت لذت بخشه و خیلی حال میده. میشه سراغ ماشین و موتور رفت یا از همه جالب‌تر زیپلاین‌ها که فوق‌العاده کمک می‌کنن توی بعضی بخش‌ها و کافیه یه سیستم زیپلاین خفن توی نقشه بسازین در حد نقشه‌ی متروی لندن و از این سر نقشه تا اون سر نقشه رو خیلی سریع طی کنین.
در بحث گان‌پلی، انتقاد زیاد شنیدم و قبول هم دارم که کیفیتش خیلی بالا نیست ولی افتضاح هم نیست و از اون مهم‌تر اینکه من توی کل بازی به جز یه سری بخش‌های خاص، فقط یکی دو بار از اسلحه استفاده کردم! :D یعنی بازی جوریه که میشه راحت بدون اسلحه تمومش کرد و اصلاً خودش هم از شما همین رو می‌خواد و برای همین مشکلات گان‌پلی برام زیاد مهم نبود. کلاً در حدی از تفنگ‌بازی و شلیک به دشمن دور بودم که تازه وقتی بازی رو پلات کردم، گفتم برای تجربه بریم ببینیم کشتن مول‌ها چه حس و حالی داره و یه سری اسلحه‌ی مختف گرفتم و حمله کردم به پناهگاه این بدبخت‌ها! :D از طرف دیگه Bola Gun رو به شدت دوست داشتم و کار کردن باهاش خیلی فان و لذت‌بخش بود و اون حالت صحنه‌آهسته و شوت شدن مول‌ها روی زمین عالی بود!
برسیم به اون بخش‌های خاص که نیاز به اسلحه دارن:
بخش‌های جنگی اتمسفر به شدت خفنی داشتن. از جنگ جهانی اول که یه دفعه بدون مقدمه بازیکن رو مینداخت وسط درگیری تا جنگ جهانی دوم و اوج کار یعنی جنگ ویتنام که به نظرم جالب‌ترین جَو ممکن رو همین قسمت داشت. تنوع خوبی هم به بازی می‌دادن با اینکه خیلی کوتاه بودن. این بخش‌ها جزو معدود جاهایی بودن که گان‌پلی بازی رو تست کردم و همون‌طور که قبلاً هم بحث شده، مشکلاتی داره ولی خیلی هم بد نیست و میشه راحت از پس دشمن‌ها بر اومد و روی درجه‌ی سختی هارد هم مشکل خاصی ایجاد نمی‌کنه.
سیستم آنلاین بازی هم محشره! یکی از جالب‌ترین سیستم‌هایی که دیدم و واقعاً میشه گفت مزه‌ی بازی بدون استفاده از قابلیت‌های آنلاین نصف میشه. از جهاتی میشه شباهت‌هایی با سیستم آنلاین Soulsborne پیدا کرد، ولی تفاوت‌های زیادی هم داره. بازی در عین حال که کاملاً تک‌نفره هست، ولی به لطف قابلیت‌های آنلاینش دنیای جالبی رو خلق می‌کنه که به بهترین شکل ممکن میشه حس لذت‌بخش همکاری با بقیه رو توش دید. مثلاً داری با ماشین یه جایی میری و باتری در حال تموم شدن هست و توی دوردست چشمت به شارژری می‌خوره که gholamali2520 اونجا نصب کرده و یه صلوات محمدی در قالب لایک براش می‌فرستی و حالش رو می‌بری! :D یا مثلاً برای یه کاری رفتی بالای کوه و نردبون نداری و هی به خودت فحش میدی که چرا نردبون نیاوردم، ولی یه دفعه می‌بینی akbarjigar1350 قبلاً یه نردبون گذاشته اونجا و کلی صفا می‌کنی! دیگه بگذریم از لذتی که بابت کمک به بقیه بهت منتقل میشه، وقتی مثلاً می‌فهمی فلان زیپلاینی که وسط کوهستان برفی گذاشته بودی کلی استفاده شده یا مثلاً ملت به خاطر اینکه از فلان سازه‌ای که درست کردی خوششون اومده، خودشون میرن مواد بهش منتقل می‌کنن و تعمیرش می‌کنن. همچین حسی رو واقعاً توی هیچ بازی‌ای تجربه نکرده بودم و DS از این نظر هم چیز درجه یکی برای من بود.
ارتباط با Prepperها یا همونایی که براشون بار حمل و نقل می‌کنین هم جالب بود و تنوع بالایی توی شخصیت‌پردازی اینا وجود داشت که با خوندن ایمیل‌ها، کامل‌تر هم می‌شد. البته اینجا به نظرم یه ایرادی وجود داشت که می‌شد بهترش کرد. بازی بیش از حد ایمیل بهتون میده که بعضی‌هاشون جالب هستن، ولی بعضی‌ها هم رسماً اسپم و مسخره هستن و به نظرم می‌شد اون جالب‌ترها رو جدا کرد و به عنوان دیالوگ برای این Prepperها به کار برد تا بعد از هر بار تحویل بار، تنوع بیشتری هم توی صحبت‌هاشون وجود داشته باشه و انقدر زود صحبت‌هاشون تکراری نشه. بین این‌ها، برای من یکی از جالب‌ترین موارد پیرمرده یا Elder بود که بنده خدا اواسط بازی مُرد! نمی‌دونم بهش قرص‌ها رو دیر تحویل دادم یا چی، ولی یه بار که رفتم سراغش دیدم خبری نیست و یه دفعه یه چیز BTمانندی ظاهر شد و فهمیدم بیچاره تموم کرده. :(
خزترین و حال بهم‌زن‌ترین Prepper بازی هم اون یارو Junk Dealer و فک و فامیلش بودن! :| یعنی اون تیکه‌هایی که می‌رفتیم دوست دختر طرف رو می‌آوردیم و کلی صحبت‌های عرفانی می‌کردن، جزو cringeworthyترین لحظات دنیای بازی بودن (نمی‌دونم معادل مناسب فارسی برای این کلمه چیه).
از این بحث‌ها که بگذریم، بازی به طرز فجیعی ریزه‌کاری و جزییات کوچیک داره که شاید خیلی‌ها متوجهشون نشده باشن. خودم بعد از ده‌ها ساعت بازی، در جریان بعضی از اینا نبودم و توی ویدیوهایی که بعداً دیدم متوجهشون شدم. مثلاً اون کولبرهایی با هوش مصنوعی که در طول بازی بهشون برخورد می‌کنیم، واقعاً بار حمل می‌کنن و فقط حالت نمایشی ندارن! :D یعنی بندگان خدا مثلاً میرن سراغ مهندس و ازش بار می‌گیرن و برای پیرمرد می‌برن و کل مسیر رو هم واقعاً طی می‌کنن و حتی از ابزارهایی که ما توی محیط ساختیم هم استفاده می‌کنن. من هی می‌دیدم اون پایین می‌نویسه کولبره ازت تشکر کرد، ولی فکر می‌کردم همین‌طوری یه چیز الکی‌ای می‌نویسه و خبر نداشتم طرف واقعاً داره استفاده می‌کنه! :D یا مثلاً کیک تولدی که بروبچ توی روز تولد واقعی گیمر براش روی میز می‌ذارن یا حتی صداهایی که توی محیط در جواب فریادهای سم میاد (صداهایی که در حقیقت نماد حضور بقیه بازیکن‌ها توی اون بخش توسط سازه‌هاشون هست)، توی روز تولد چیزهای جدیدی میگن. خفن‌ترین بخش ماجرا هم توی این لینک هست که شخصیت کلیف بهتون تبریک میگه! :D watch?v=7mkA0mi_5F4
دیگه بگذریم از این قارچ‌ها که نشونه‌ی ادرار کردن ملت توی محیط هستن(!!) و روی کلاهک‌شون نماد لایک وجود داره و من خبر نداشتم! :D



و همین‌طور این قضیه که اگه مدت زیادی رو بدون کفش راه برین:
پاهای سم زخمی و خون‌آلود میشه و کار به کشیدن ناخن هم می‌رسه! :| من چون همیشه کفش همراهم بود، در جریان این قضیه نبودم.


کوجیما برای من و فکر می‌کنم خیلی‌های دیگه، بیشتر از هر چیزی به خاطر داستان بازی‌هاش و کاراکترهای جذابشون شناخته شده. البته این به معنی بد بودن گیم‌پلی بازی‌هاش نیست و مثلاً همون MGS1 زمان خودش یه تحولی توی سبک مخفی‌کاری بود که با 2 و 3 و بعد هم 4 بهبودهای زیادی پیدا کرد. یا MGS5 که بخش شوتر و مخفی‌کاریش هر دو فوق‌العاده باکیفیت هستن. ولی DS به من لذت‌بخش‌ترین گیم‌پلی را بین همه‌ی بازی‌های کوجیما تحویل داد و ازش سیر نمی‌شدم. گیم‌پلی‌ای که در ظاهر چیزی بیشتر از تکرار یه سری کارهای ساده نیست، ولی چنان اعتیادآور بود که تا امروز کمتر بازی‌ای در این حد درگیرم کرده. این حالتی که میری پیش یه نفر و بهت ۷ مدل محموله برای ۷ نفر معرفی می‌کنه و یه جا همه رو بار می‌زنی توی کامیون و دونه دونه تحویل میدی و بعد هرکدوم از اونا یه محموله‌ی جدید میدن و باز باید بری این جدیدها رو هم تحویل بدی و کلاً یه حالت پیچ در پیچی پیدا می‌کنه، واقعاً عالی کار شده و نمی‌ذاره آدم راحت ولش کنه، البته اگه اهل این سبک باشه.
از نظر داستان هم که طبق معمول بازی‌های کوجیما با یه اثر پیچیده و خر تو خر ( :D ) طرف هستیم که میشه انتظار هر اتفاقی رو توی اون داشت. از نوزادی که داخل یه شیشه باهامون هم‌سفر میشه، تا کم‌رنگ شدن مرز بین دنیای زنده‌ها و مرده‌ها و همین‌طور جونورهایی با طراحی‌های عجیب و شخصیت‌هایی با رفتارهای غریب! از اون مدل خزبازی‌های معروف کوجیما و علاقه‌ی ایشون به نمایش صحنه‌های منکراتی هم توی بازی وجود داشت، ولی به نظرم نسبت به قبل یه کمی متعادل‌تر شده بود و در حد کارهایی که توی MGS می‌کرد آزاردهنده نبود. ادامه در اسپویلر:
مثلاً یه صحنه هست که Fragile را نیمه لخت(!) می‌بینیم. یعنی از اون مدل کارهایی که کوجیما از همون بازی‌های اولش همیشه علاقه داشته سراغشون بره. ولی این بار حداقل منطق داستانی بهتری داره و موضوع برمی‌گرده به تأثیر بارون روی پیر شدن آدم‌ها، نه اینکه همین‌طوری بی‌دلیل طرف رو لخت کنن که مخاطب ذوق کنه! :|
از عجیب‌ترین صحنه‌های بازی هم اونجا بود که یه دفعه وارد فاز ماریو میشه! :)) فکر کنین کلی بدبختی کشیدیم و یکی از غول‌های بازی رو کشتیم و یه دفعه جَو بازی ۱۸۰ درجه دگرگون میشه و میریم سراغ همچین صحنه‌ای! واقعاً خدا شفا بده کوجیما رو! :D

بقیه‌ی المان‌های کوجیمایی مثل شکستن دیوار چهارم رو هم میشه توی بازی دید، از اتاقک استراحت که توش اتفاقات مختلفی بین سم و بازیکن می‌افته تا شخصیت Heartman و کارهای جالبی که انجام میده.
گذشته از این چیزها، در مجموع داستان بازی به نظرم خیلی جالب بود و ایده‌های خفنی داشت، ولی نحوه‌ی روایتش هم بی‌ایراد نبود و می‌تونست خیلی بهتر باشه. من مشکلی با کاتسین‌های طولانی ندارم، ولی به نظرم می‌شد خیلی بهتر داستان DS رو جلو برد و به‌جای اینکه تقریباً کل ماجراهای اصلی رو بذارن اواخر بازی بگن، کم‌کم روایتش می‌کردن. یه سری سوالات هم در مورد داستان برام پیش اومده که باید برم یه سرچی بزنم ببینم جریان چی بوده.
شخصیت‌های اصلی رو خیلی دوست داشتم ولی Higgs همون‌طور که خیلی‌ها گفتن، زیاد شخصیت‌پردازی خاص و جالبی نداشت و می‌تونست به مراتب بهتر از این باشه. حتی قیافه‌ش یه جوری بود که حالم رو بهم می‌زد و کلاً به نظرم جای کار بیشتری داشت. تنها مورد جالبش این بود که:
اواخر بازی می‌فهمیم ایشون هم کسی بوده که براش پیتزا می‌بردیم! :D اتاق جالبی هم داشت مرتیکه!



کوجیما توی انتخاب اسم این شخصیت هم کار جالبی انجام داده بود. پیتر انگلرت، ترکیبی از اسم پیتر هیگز و فامیل فرانسوا انگلرت، یعنی دو نفری که ساز و کار هیگز رو کشف کردن و برنده‌ی نوبل شدن.
از اون طرف شخصیت مدس میکلسن خیلی جالب بود و هم خود کاراکتر و هم بازی میکلسن رو خیلی دوست داشتم. نمی‌دونم باید توی یه بازی کامپیوتری از «بازی کردن» هنرپیشه‌ها تعریف کنیم یا نه، ولی به هر حال اینا عملیات موشن کپچر رو انجام میدن و تأثیر دارن روی کیفیت حضور کاراکترهاشون توی بازی. از این جهت در کنار میکلسن، تامی ارل جنکینز هم غوغا کرده بود و اواخر بازی یکی از بهترین سکانس‌ها را با بازی محشرش ترتیب می‌داد که:
بدجوری اشک من رو درآورد. :( کلاً اون صحنه خیلی برام تأثیرگذار بود و بازی فوق‌العاده ایشون در ترکیب با صحبت‌هاش ویرانگر بود. یعنی اونجایی که بغضش ترکید و شروع به گریه کرد، منم منهدم شدم رفت! :((

در مورد BB یا همون نوزاد دوست‌داشتنی هم فقط می‌تونم بگم دم کوجیما گرم! یکی از به‌یادموندنی‌ترین شخصیت‌های کل دوران گیمری من رو با این نوزاد بامزه بهم تحویل داد و عاشقش شدم!
و یکی از غمناک‌ترین لحظات کل عمر گیمری بنده هم در ارتباط با همین BB بود. صحنه‌ی آخر بازی که فکر می‌کنیم BB کارش تموم شده و در حالی که داریم می‌بریم بسوزونیمش، آهنگ به شدت زیبا و تأثیرگذار BB's Theme هم پخش میشه و یکی از زیباترین لحظات بازی رو ترتیب میده. کم نداریم کاتسین‌های تأثیرگذار رو توی بازی‌های مختلف، ولی ارائه‌ی همچین صحنه‌ای در قالب گیم‌پلی و در حالی که داریم یه مسیر طولانی رو همراه BB مظلوم طی می‌کنیم و اون آهنگ هم پخش میشه، واقعاً موندگار و محشر بود و لعنت به کوجیما که باعث شد نابود بشم از شدت غم و غصه. :( ولی آخرش صحنه هپی اندینگ شد و به رستگاری رسیدیم خوشبختانه!

راستی آخرش هم نفهمیدیم این علاقه‌ی کوجیما به نهنگ و کلاً جک جونورهای دریایی از کجا میاد! :D
انواع و اقسام نهنگ‌های هوایی و زمینی و مُرده و باس فایت و... رو می‌شد توی بازی دید!


در مبحث گرافیک هم که با یکی از بهترین‌های نسل طرف هستیم. از منظره‌های بازی که به شدت تماشایی هستن و آدم دوست داره فقط یه گوشه وایسه و بهشون نگاه کنه، تا مدل شخصیت‌ها و همین‌طور افکت‌های مختلف و... در کنار گرافیک فنی و بصری، از نظر هنری هم واقعاً بازی جالبیه و ریزه‌کاری‌های قشنگی داره که باعث میشه حال و هوای متفاوتی پیدا کنه. یه نمونه‌ش رو میشه جاده‌هایی دونست که توی بازی می‌سازیم. این جاده‌ها می‌تونستن همین‌طوری خشک و خالی و معمولی باشن، ولی یه حالت عجیبی دارن که با اتمسفر بازی خیلی جور درمیاد و بعضی جاها هم پیچ و تاب‌های جالبی می‌خورن و کلاً خیلی فرق دارن با یه سری سازه‌ی معمولی. یه نمونه از چیزی که میگم:



توی همین نمونه یه موضوع دیگه رو هم بگم و اون هم خلاقیت‌های مردم برای انتخاب محل‌های جالب توی نصب سازه‌هاست. مثلاً اینجا طرف رفته توی کوه یه شارژر چپونده و وقتی داری از جاده رد میشی، بدون نیاز به توقف یه شارژ مفت و مجانی هم می‌زنی و حالش رو می‌بری! :D



بقیه‌ی سازه‌های بازی هم خیلی خوشگل هستن. از سازه‌ایی که برای جلوگیری از خرابی محموله‌هاست و به شکل چتر طراحی شده، تا زیپلاین که موقع ساخته‌شدنش حس خیلی خوبی به آدم میده و بعد از اینکه کار پرینتر سه‌بعدی تموم شد، با یه انیمیشن جالبی باز میشه و میگه داداش بفرما استفاده کن! کلاً هم از نظر فنی و هم هنری با بازی خفنی طرف هستیم، اون هم توی سبکی که شاید خیلی هم نیاز به المان‌های خاصی از نظر هنری نداشته باشه.
از نظر صوتی هم که... الله اکبر! :D گذشته از BB's Theme که یکی از بهترین موسیقی‌هایی هست که توی بازی‌های کامپیوتری شنیدم، یه سری موسیقی قشنگ دیگه هم داره که بعضی‌هاشون توی کاتسین‌ها پخش میشن و بعضی‌ها هم وسط گیم‌پلی و در لحظه‌ی رسیدن به جاهای خاص که باعث میشن اتمسفر بازی جذاب‌تر از قبل هم بشه. صداگذاری‌ها هم که اکثراً خوب و باکیفیت.
کوجیما رو تا امروز یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های صنعت بازی می‌دونستم و به هر حال کارنامه‌ش هم این رو خیلی واضح نشون میده. از سری MGS که همه‌ی نسخه‌هاش کیفیت بالایی داشتن و یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های دنیای بازی محسوب میشه، تا PT که کلهم توی یه سبک دیگه بود و تونست در قالب یه دموی کوتاه کاری کنه که خیلی‌ها از پس اون برنمیان و یکی از ترسناک‌ترین تجربه‌های تاریخ رو ارائه بده. حالا هم که DS با سبک متفاوت خودش از راه رسیده و تبدیل شده به یکی از به‌یادموندنی‌ترین بازی‌های عمرم. کلاً ارادتم به کوجیما بعد از تجربه‌ی DS چند برابر شد، چون سراغ ایده‌هایی رفت که شاید کمتر کسی بره و سبکی را ارائه داد که شاید خیلی‌های دیگه سمتش نمی‌رفتن و پیش خودشون می‌گفتن برای اولین بازی خودمون بعد از جدا شدن از کمپانی قبلی، بریم سراغ یه اثر استاندارد و امتحان پس‌داده که مشکلی برامون پیش نیاد و جایگاه خودمون رو تثبیت کنیم ولی کوجیما رفت سمت کاری که واقعاً دلش می‌خواست، نه اینکه به زور یه چیزی برای حال کردن تعداد بیشتری مخاطب بسازه. یعنی می‌تونست همین داستان DS رو در قالب یه اثر اکشن معمولی ارائه بده و احتمالاً هم نقدهای بهتری می‌گرفت و هم فروش بیشتری می‌کرد، ولی ترجیح داد ایده‌های خودش در مورد باربری و ایفای نقش یه مأمور پیک برتر رو عملی بکنه و این کار رو هم فوق‌العاده عالی انجام داد، البته برای بار صدم: فوق‌العاده برای اون‌هایی که اهل این سبک باشن نه برای همه.
در مجموع Death Stranding برای من بازی درجه یکی بود. اگه می‌خواستم نقد حرفه‌ای ازش بنویسم و نمره رسمی بدم، احتمالاً ۹ یا ۹.۵ می‌دادم، ولی نمره‌ی دلی من به بازی ۱۰ هست. بازی‌ای که الآن بعد از تموم شدنش یه حس افسردگی عجیبی پیدا کردم و فعلاً دست و دلم به بازی دیگه‌ای نمیره. بازی‌ای که انقدر برام تأثیرگذار بوده که توی زندگی واقعی هم دست از سرم برنمی‌داره و مثلاً دیروز می‌خواستم برم توی مغازه و یه راننده‌ی احمقی موتورش رو صاف گذاشته بود دم در و باید از اون گوشه و کنار به زور می‌رفتم داخل و ناخودآگاه یاد DS افتادم و مواجه شدن با ماشین‌هایی که ملت می‌چپونن جلوی ایستگاه‌ها و بعد از فحش دادن بهشون، یه دکمه می‌زنی تا ماشین موردنظر از بین بره! :D حیف که این دکمه توی دنیای واقعی وجود نداره و این جور وقت‌ها فقط باید حرص بخوری و بس!
چقدر نوشتم! تازه کلی چیز دیگه هم بوده که الآن یادم رفته و شاید بعداً در موردشون صحبت کنم! :D
میخواستم بخوابم نصف شبی دیدم نوشتی خواب از سرم پرید تا آخر خوندم:D بسیار عالی و بسیار لذت بردم و انگار داشتم نظر خودم راجع به بازی میخوندم
من تو فکر این بودم که ایکاش یه پادکستی چیزی بازیسنتر داشت دو سه نفر میشستن کنار هم بازی مورد علاقشون نقد میکردن. به نظرم خیلی حرف میشه زد راجع این بازی الان که اینا رو نوشتی منم تحریک شدم یه نقد مختصر بنویسم.

راجع به سیستم آنلاین من بهترین تجربه ای که دارم مربوط میشه به زمانی که میخواستم از یه دریاچه زیر آبشار رد شم منتهی بزرگ بود و کلا استامینا کفاف نمیداد ازش رد شم. اگر میخواستم دور بزنم عملا باید از بالای آبشار میرفتم و خلاصه دردسر بزرگی بود.
این جا بود که تقریبا تمام المنت های آنلاین به کارم اومد.:D یکی علامت موتور گذاشته بود کنار دریاچه یکی خود موتور گذاشته بود و یه بنده خدایی هم وسط دریاچه علامت گذاشته بود که از اینجا رد شو که عمیق نیست. خلاصه با موتور از یه فضای تنگ که عمیق نبود رد شدم و عملا همکاری رو به زیبا ترین شکل ممکن تو غالب یه بازی دیدم و مطمئنم هیچ مدیایی اون حس سپاسگزاری و کانکشن رو به من القا نکرده بود.

راجع به وال ها به نظرم مثل بقیه المنت ها یه حال متافوریکال داره. خودکشی وال ها که ساحل میان یه جورایی نماد این که تو دنیایی میان از دنیای خودشون(دریا) که بهش تعلق ندارن و این فلسفه ی کل beached things هست که از همون اصطلاح beached whale گرفته شده.
 
هر چی به لحظات ملکوتی آخر بازی نزدیک تر میشم، بازی جذاب تر میشه!
تا اینجای کار یعنی چپتر هارت من یه حقیقتی رو فهمیدم اونم اینکه اصلا این بازی کلا یه چیز خاصیه. مثل کتاب بوف کور، واقعا اون صحنه های مواجه با مرد مرموز و املای تو خواب منو یادش میندازه و همینطور روی اعصاب بودن بعضی جاهاش و تکرار، باز مثل همون اثره که مدام با لکاته و زن اثیری سر و کله میزد شخصیت اصلی. خود بازی باز مثلا اون کتاب جوریه که انگار خالقش چیزی مصرف کرده ساختتش:D فلسفه اصلیش تکراره، تو اون کتاب کلمات و شخصیتان تو یه دنیای سوررئال، اینجا هم گیم پلی و شخصیتها تو یه دنیای سوررئال:D
به هر حال، اگه کسی اثر رو بتونه درک کنه اونم نه بشرط اینکه از سر فن بازی یا انتظار شمشیر کردن تو دهن هیولا سمت بازی نره، واقعا تجربه منحصربفردیه. برای من، خاصترین بازی عمرم بوده. کوجیما داره راه جدیدی رو به وجود میاره... یه سبک جدید که درآینده بیشتر میبینیم و بازیهای داستان محورتر بیشتری رو شاهد خواهیم بود. شاید بگید مگه الان چنین بازیهایی نداریم؟ چرا داریم ولی نه این شکلی:D
بازی بیشتر از همه به فنهای کوجیما توصیه میشه من نمیدونم چطور بعضیا میگن شبیه کارهای قبلیش نیست! از کدک بگیر تا همین شخصیتهایی مثل هارت من مثلا. کلا رسیدم بهش قشنگ اون حس کوجیمایی رو بهم داد:D چنین بازی رو فقط خود استاد میتونه خلق کنه الحق که توش طرف 20 دقیقه یه بار میمیره مثلا:D
 
آخرین ویرایش:
اگه آفلاین بازی کنیم و استراکچر بسازیم بعد اینکه آنلاین شدیم استراکچرهامون که آفلاین ساختیم هم آنلاین میشن؟

پ.ن: یه گیگ آپدیت داده:دی
 
اگه آفلاین بازی کنیم و استراکچر بسازیم بعد اینکه آنلاین شدیم استراکچرهامون که آفلاین ساختیم هم آنلاین میشن؟

پ.ن: یه گیگ آپدیت داده:D
اگه اشتباه نکنم آنلاین میشن.

آپدیت جدید هم یه چیزی اضافه کرده که مردم تو این چند ماه بخاطرش کوجیما رو زخمی کرده بودن تو فضای مجازی! :D

【News】There is an update for #DeathStranding launched today! The update now enables you to change the settings to not have the effect when you encounter the BTs every time. Make sure to change your settings from the title screen to do so.

IMG_20200131_185610.jpg
 
اگه اشتباه نکنم آنلاین میشن.

آپدیت جدید هم یه چیزی اضافه کرده که مردم تو این چند ماه بخاطرش کوجیما رو زخمی کرده بودن تو فضای مجازی! :D



View attachment 128377
الحق و الانصاف خیلی رو مخ بود :D
...
من دارم میرسم به پایان بازی (فکر کنم!) و هنوز جاده های بازی رو کامل نکردم. کلا کاریه که بعد یه مدت حوصله سر بر میشه و باید مرحله رد کنم اما درکل یجوریه که غایت بازی برام نه میک امریکا هول اگین بلکه میک جاده کامل اگین شده :D و تا وقتی اینو تکمیل نکنم بازی برام تموم شده نیست!
 
  • Like
Reactions: Ludens
دوستان بلاخره بازی رو تموم کردم. واقعا عالی بود عجب حال داد چه ماجرایی! چه داستانی کیف کردم. بازی به این میگن. همه چیزش نو و بدیع، از دنیای بازی بگیر که چطوری این مرد به ذهنش رسید یه همچون المان هایی رو توی داستان بازی قرار بده و یک همچون داستانی رو خلق کنه که من مونده ام واقعا! تا گیم پلی بازی که هر دو در بهترین شکل در خدمت هم بودن. تنها نکته ی منفی ساید کوئست و شخصیت های فرعی هستند که پرداختی ندارند متاسفانه حتی اون دو سه نفر هم که داستانکی داشتند انچنان جوندار و جالب نبود. ولی شخصیت های اصلی بنظرم خیلی خوب بودن و مخصوصا خود سم که کاش یک شخصیت نوچهره بود نه یه بازیگر معروف کاش همشون البته همینجوری بودن اما از لحاظ شخصیت پردازی قطعا بیادموندنی هستند.من بعضی جاها خوندم نوشته بودن شخصیت ها و مخصوصا انتاگونیست بازی پرداخت نیمه کاره یا مبهمی داشتند که خب اینطور نیست! و حتی بنظرم بازی اصلا انتاگونیستی نداره. داستان بازی هم مبهم تموم نمیشه، بازی اخرش دری رو بسته نمیذاره تا از مخاطب انتظار داشته باشه پشت اون در رو حدث بزنن! همه اتفاقات توضیح داده میشه ، هرچند من الان ذهنم پر سواله ولی فکر میکنم بشینم سرنخ های بازی رو بهم وصل کنم به جواب هام برسم. درکل اقا خیلی حال داد دم کوجیما گرم. کیف کردم، میگفتن بهتره بره فیلم بسازه! نه اقا ایشون و ذهن خلاقشون هنوز حرف های خیلی زیادی برای گفتن توی صنعت بازی دارن، جاشون کاملا درسته! و بله بازی کلی گیم پلی داره و اصلا بازی کلا گیم پلیه! من تعجب میکنم میگفتن همش فقط راه رفتنه! بابا اینهمه میکانیزم برای جابه جایی تو بازی هست کلی راه و روش برای رسیدن به مقصد هست و نه اینکه راحت و ساده باشه فکر میخواد، بازی تو رو مجبور میکنه که از این میکانیزم ها استفاده کنی، همینجا باید بگم این تیم طراحی محیطشون و لول دیزاینشون چقدر خوب بودن. این محیط و به قولی environmentای که در خدمت گیم پلی بود جدا از چالش های لذت بخشی که ایجاد میکرد و باعث میشد که شما از تمام میکانیزم های یونیک و خاص بازی استفاده کنی و هیچکدومشون بلاستفاده نبودن درعین حال اونقدر محیط ها زیبا و چشم نواز طراحی شده بودن که مدام خیره میشید به منظره های زیبای بازی، همون منظره ای که نه فقط برای زیبایی بلکه درخدمت گیم پلی هم هستند و همین برای من جای تحسین داشت. اون اواخر هم بازی عجب سرعت گرفت! خیلی هیجانی و سینمایی شده بود یعنی قشنگ یه دل سیر هرچه کوجیما بازی رو اروم پیش برده بود اون اخرش خودشو خالی کرد! سیستم انلاین بازی و تعاملی که با پلیرهای دیگه دارین هم خیلی خوب از اب درومده هم درخدمت داستان بازیه هم در خدمت گیم پلی بازیه و هم اینکه این تعامله کلی بهت حال میده! درکل بازی نه اینکه ایرادی نداشته باشه ولی بنظرم اون حس رضایتمندی ای که هرگیمری انتظار داره بعد از انجام بازی بهش دست بده و دنبالشه ( قطعا به همین خاطر میشینیم بازی میکنیم دیگه! ) این بازی بهتون میده. درنتیجه بازی ای نیست که نخواید بازی کنید، اگر گیمیرید!
 

کاربرانی که این گفتگو را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی همین حالا ثبت نام کن
or